کاربر:Mkhaghanif/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==درآمد و مسئله == | ==درآمد و مسئله == | ||
نظر مشهور و غالب فقهی درباره مکلف شدن برای دختران ۹ و پسران ۱۵ سال است، و همین سن مبنای تعریف کودک و سن کیفر قرار گرفته است. اما همچنان بین صاحبنظران نسبت به کودک شمردن افراد زیر ۱۸ سال تفاوت نظر وجود دارد. و پرسش اصلی آن است که کودک کیست؟ و فرد چه زمانی مسئولیت کیفری پیدا میکند؟ تعیین سن کیفری بالاتر از سن بلوغ در مباحث مختلفی از جمله صدور و اجرای مجازات سلب حیات برای مجرمان ۱۵تا ۱۸ سال تأثیر دارد. | |||
== نظریه مشهور: تطبیق سن کیفری بر سن بلوغ== | == نظریه مشهور: تطبیق سن کیفری بر سن بلوغ== | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
در دیدگاه رایج فقها معیار رسیدن به سن تکلیف، بلوغ به معنای بلوغ جنسی است. و مشهور فقیهان پذیرفتهاند که دختر در سن ۹ سالگی و پسر در سن ۱۵ سالگی به بلوغ میرسد. در قرآن ذکری از سن بلوغ به میان نیامده است و تعیین سن خاص برای بلوغ در فقه به استناد روایات صورت گرفته است. در این زمینه روایات نیز مختلفاند. «در ابواب گوناگون کتابهای روایی، روایاتی که درباره بلوغ ذکر شده بالغ بر دویست روایت است» <ref>مهریزی. ص ۴۰۸.</ref> برخی روایات ۹ سال، برخی ۱۰ سال و برخی ۱۳ سال را برای دختر و برای پسر ۸ و ۱۰ و ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ سال را ذکر کردهاند. <ref>ن. ک. روایات گردآوری شده در ضمیمه مبانی حقوق در اسلام آیتالله موسوی غروی و نیز شخصیت و حقوق زن در اسلام. مهدی مهریزی ص ۴۰۸-۴۱۴.</ref> | در دیدگاه رایج فقها معیار رسیدن به سن تکلیف، بلوغ به معنای بلوغ جنسی است. و مشهور فقیهان پذیرفتهاند که دختر در سن ۹ سالگی و پسر در سن ۱۵ سالگی به بلوغ میرسد. در قرآن ذکری از سن بلوغ به میان نیامده است و تعیین سن خاص برای بلوغ در فقه به استناد روایات صورت گرفته است. در این زمینه روایات نیز مختلفاند. «در ابواب گوناگون کتابهای روایی، روایاتی که درباره بلوغ ذکر شده بالغ بر دویست روایت است» <ref>مهریزی. ص ۴۰۸.</ref> برخی روایات ۹ سال، برخی ۱۰ سال و برخی ۱۳ سال را برای دختر و برای پسر ۸ و ۱۰ و ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ سال را ذکر کردهاند. <ref>ن. ک. روایات گردآوری شده در ضمیمه مبانی حقوق در اسلام آیتالله موسوی غروی و نیز شخصیت و حقوق زن در اسلام. مهدی مهریزی ص ۴۰۸-۴۱۴.</ref> | ||
==معیار | ==معیار تکلیف، بلوغ است نه سن خاص== | ||
به نظر میرسد در روایات نیز ملاک اصلی، بلوغ است نه رسیدن به سن خاص. چنانکه فقها نیز نوعاً گفتهاند که در این سنین، فرد بلوغ جنسی و جسمی مییابد. حتی برخی از روایاتی که سن ۹ یا ۱۰ سالگی را برای تکلیف معین کردهاند آن را همراه با آمادگی دختر برای ازدواج مطرح کردهاند. برخی فقها مانند شیخ طوسی نیز ملاک واحدی را برای بلوغ نگفته و بر اساس روایات در مورد نماز و روزه و جهاد سنین مختلفی را ذکر کردهاند. بنابر این اصل بر بلوغ طبیعی است و تعیین سن برای این است که اگر کسی در سن معین شده بالغ نشد نماز و روزهاش را بخواند و از فضیلت آن محروم نشود. | به نظر میرسد در روایات نیز ملاک اصلی، بلوغ است نه رسیدن به سن خاص. چنانکه فقها نیز نوعاً گفتهاند که در این سنین، فرد بلوغ جنسی و جسمی مییابد. حتی برخی از روایاتی که سن ۹ یا ۱۰ سالگی را برای تکلیف معین کردهاند آن را همراه با آمادگی دختر برای ازدواج مطرح کردهاند. برخی فقها مانند شیخ طوسی نیز ملاک واحدی را برای بلوغ نگفته و بر اساس روایات در مورد نماز و روزه و جهاد سنین مختلفی را ذکر کردهاند. بنابر این اصل بر بلوغ طبیعی است و تعیین سن برای این است که اگر کسی در سن معین شده بالغ نشد نماز و روزهاش را بخواند و از فضیلت آن محروم نشود. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
در قرآن کریم تنها در آیه ۵۸ و ۵۹ سوره نور از تعبیر رسیدن به احتلام استفاده شده است؛ «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم ...» (توبه / ۵۹) اگر کودکان به حد تکلیف رسیدند باید هر بار که میخواهند وارد اتاق بزرگترها شوند مثل سایرین اجازه بگیرند. یعنی هنگامی که کودکان شما به سن احتلام برسند از طفولیت خارج میشوند. شاید به این دلیل که بلوغ در موقعیتهای جغرافیایی گوناگون، یکسان نیست و نوعاً افراد در مناطق گرمسیر زودتر و در مناطق سردسیر دیرتر به بلوغ میرسند. لذا نمیتوان سن ثابتی را برای بلوغ معین کرد. بلوغ تابع شرایط اقلیمی و بهداشت و تغذیه افراد است. بنابراین بلوغ یک مسئله زیستشناختی و طبیعی است و نمیتوان سال دقیقی برای آن مقرر کرد و به قانونی عام مبدل ساخت. در قرآن همچنین برای فهم رشیدشدن کودکان نیز بهجای تعیین سن، بر آزمودن کودکان تکیه شده است. | در قرآن کریم تنها در آیه ۵۸ و ۵۹ سوره نور از تعبیر رسیدن به احتلام استفاده شده است؛ «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم ...» (توبه / ۵۹) اگر کودکان به حد تکلیف رسیدند باید هر بار که میخواهند وارد اتاق بزرگترها شوند مثل سایرین اجازه بگیرند. یعنی هنگامی که کودکان شما به سن احتلام برسند از طفولیت خارج میشوند. شاید به این دلیل که بلوغ در موقعیتهای جغرافیایی گوناگون، یکسان نیست و نوعاً افراد در مناطق گرمسیر زودتر و در مناطق سردسیر دیرتر به بلوغ میرسند. لذا نمیتوان سن ثابتی را برای بلوغ معین کرد. بلوغ تابع شرایط اقلیمی و بهداشت و تغذیه افراد است. بنابراین بلوغ یک مسئله زیستشناختی و طبیعی است و نمیتوان سال دقیقی برای آن مقرر کرد و به قانونی عام مبدل ساخت. در قرآن همچنین برای فهم رشیدشدن کودکان نیز بهجای تعیین سن، بر آزمودن کودکان تکیه شده است. | ||
====تفاوت رشد و بلوغ در قرآن==== | ====تفاوت رشد و بلوغ در قرآن==== | ||
قرآن نیز میان بلوغ و رشد تفاوت قائل شده و برای معاملات علاوه بر بلوغ، رشد را هم شرط دانسته است (نساء، آیه ۶) با این حال برخی فقها مانند آیتالله فاضل، شرط رشد را مختص مسائل مالی دانستهاند که ارتباطی به مسائل کیفری ندارد. | قرآن نیز میان بلوغ و رشد تفاوت قائل شده و برای معاملات علاوه بر بلوغ، رشد را هم شرط دانسته است (نساء، آیه ۶)آیتالله مطهری میگوید رشد یعنی لیاقت و شایستگی برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در اختیار انسان قرار داده شده است<ref>مطهری. ۱۳۷۷ ص ۱۳۳.</ref> با این حال برخی فقها مانند آیتالله فاضل، شرط رشد را مختص مسائل مالی دانستهاند که ارتباطی به مسائل کیفری ندارد. | ||
====بلوغ اشد در قرآن==== | |||
در چند آیه نیز از مفهوم «بلوغ اشُدّ» استفاده شده است؛ مثل آیات ۵۳ سوره انعام، ۳۴ سوره اسرا، ۲۲ سوره یوسف، ۱۴ سوره قصص و ۱۵ سوره احقاف، که بر سنین مختلفی تطبیق شده است. چنانکه در سوره احقاف بر ۴۰ سالگی تطبیق شده است. | |||
در دو آیه تعبیر «و کذلک نجزی المحسنین» (یوسف/۲۲ و قصص/۱۴) به کار رفته است. منظور از کلمه جزا در این آیات به قرینه کلمه محسنین، پاداش است. ولی این کلمه در موارد زیادی در قرآن به معنای کیفر و مجازات نیز آمده است. این مطلب یکی از نکات کلیدی در بحث حقوق کودکان در قرآن و معیار بودن سن رشد (نه بلوغ) در کیفر دادن است که همواره مغفول مانده است. زیرا وقتی که «رشد» معیار واگذاری حکم و حکومت و پاداش به نیکوکاری است بهطریق اولی معیار کیفر هم به شمار میآید. | |||
===تعیین سن بلوغ شأن فقیه نیست=== | ===تعیین سن بلوغ شأن فقیه نیست=== | ||
از دیدگاه نسبت بحث با «حکم» و «موضوع» میتوان گفت اساساً تعیین سن، جنبه موضوعی و عرفی دارد و شأن فقها و شأن شارع در اغلب مسائل، بیان حکم است نه بیان موضوع و تعیین مصداق!. | از دیدگاه نسبت بحث با «حکم» و «موضوع» میتوان گفت اساساً تعیین سن، جنبه موضوعی و عرفی دارد و شأن فقها و شأن شارع در اغلب مسائل، بیان حکم است نه بیان موضوع و تعیین مصداق!. | ||
خط ۴۴: | خط ۳۹: | ||
این امر به معنی آن است که یکی از راهها برای کشف بلوغ حقیقی در منطقه حجاز و اطراف آن (در زمان صدور روایات) رسیدن به سنین ۹ یا ۱۵ سال بوده است. این نکته به صراحت در برخی روایات معتبر آمده است (صحیحهی عبدالله بن سنان از امام صادق:... و ذلک لأنها تحیض لتسع سنین <ref>کلینی. ج۷، ص۶۹.</ref>. بنابراین، ملاک حقیقی حکم، بلوغ حقیقی و طبیعی است و رسیدن به سنّ خاص، هیچگونه دخالتی در حکم ندارد. | این امر به معنی آن است که یکی از راهها برای کشف بلوغ حقیقی در منطقه حجاز و اطراف آن (در زمان صدور روایات) رسیدن به سنین ۹ یا ۱۵ سال بوده است. این نکته به صراحت در برخی روایات معتبر آمده است (صحیحهی عبدالله بن سنان از امام صادق:... و ذلک لأنها تحیض لتسع سنین <ref>کلینی. ج۷، ص۶۹.</ref>. بنابراین، ملاک حقیقی حکم، بلوغ حقیقی و طبیعی است و رسیدن به سنّ خاص، هیچگونه دخالتی در حکم ندارد. | ||
===تکلیف | ===بلوغ برای تکلیف کافی نیست=== | ||
به نظر برخی محققان ملازمهای میان بلوغ (آمادگی غریزی و طبیعی برای ازدواج) با مسئولیت کیفری وجود ندارد زیرا کسی که بالغ شد ضرورتاً عاقل و رشید نخواهد بود و اساساً سن تکلیف صرفاً تابع بلوغ جنسی نیست و در احکام و مقررات شرعی بلوغ و عقل توأمان مطرح شدهاند، زیرا مجنون به سن بلوغ میرسد اما مکلف نیست چون فاقد عقل و تشخیص است.<ref>باقی، حق حیات۲: صص.</ref> | به نظر برخی محققان ملازمهای میان بلوغ (آمادگی غریزی و طبیعی برای ازدواج) با مسئولیت کیفری وجود ندارد زیرا کسی که بالغ شد ضرورتاً عاقل و رشید نخواهد بود و اساساً سن تکلیف صرفاً تابع بلوغ جنسی نیست و در احکام و مقررات شرعی بلوغ و عقل توأمان مطرح شدهاند، زیرا مجنون به سن بلوغ میرسد اما مکلف نیست چون فاقد عقل و تشخیص است.<ref>باقی، حق حیات۲: صص.</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۷۶: | ||
در مورد ابراهیم(ع) نیز میگوید «و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکماً و علماً (قصص: ۱۴) و مشابه آن در آیه دیگری «و لما بلغ اشده آتیناه حکماً و علماً (یوسف: ۲۲) است که میگوید هنگامی که به مرحله بلوغ و قوت رسید (اشد بلوغ) حکمت و علم -حکومت و قدرت بر داوری و علم و دانایی- به او عطا کردیم. | در مورد ابراهیم(ع) نیز میگوید «و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکماً و علماً (قصص: ۱۴) و مشابه آن در آیه دیگری «و لما بلغ اشده آتیناه حکماً و علماً (یوسف: ۲۲) است که میگوید هنگامی که به مرحله بلوغ و قوت رسید (اشد بلوغ) حکمت و علم -حکومت و قدرت بر داوری و علم و دانایی- به او عطا کردیم. | ||
بنابراین صرفنظر از مباحثی که درباره «رشد» و شرطیت آن مطرح گردید، خود اصطلاح بلوغ نیز منصرف به یک سن ثابت | بنابراین صرفنظر از مباحثی که درباره «رشد» و شرطیت آن مطرح گردید، خود اصطلاح بلوغ نیز یک مفهوم ایستا و منصرف به یک سن ثابت نیست. به عبارت دیگر مفهوم بلوغ در قرآن به صورت طیفی مطرح است که حداقل و حداکثری برای آن معین شده است. اگر ابتدای بلوغ را «بلوغ اَخَف» در مقابل «بلوغ اشُد» بدانیم قرآن برای بلوغ اخف یا آغاز بلوغ، سنی مقرر نکرده و این مرحله را میتوان همان مرحله احتلام دانست که با تعبیر «حُلم» در قرآن مشخص گردیده است یعنی هنگامی که غریزه جنسی فرد در نوجوانی شکوفا میشود و موی زهار میروید ولی بالاترین مرحله را که بلوغ اشُد است قرآن تصریحاً سن چهل سالگی میداند، اما بلوغ اشُد حدوداً از سنین ۱۸ سالگی به بعد آغاز میشود و کمال آن چهل سالگی است. | ||
بنابراین میتوان تقسیمبندی دیگری تحت عنوان بلوغ جنسی و بلوغ جسمی داشت که منظور از بلوغ جسمی کمال عقل و قوت جسم است. بلوغ جسمی که قدرت بر تولید نسل و تربیت فرزند نیز به این مرحله متعلق است و به صرف بلوغ جنسی این قدرت و صلاحیت برای فرد به وجود نمیآید و آنچه مسلم است بلوغ جسمی پس از بلوغ جنسی است. | |||
اگر نهایت بلوغ جسمی چهل سالگی باشد آغاز آن تابع عرف است زیرا بسته به اشخاص و محیطهای جغرافیایی و حتی سطح رفاه اجتماعی و تغذیه یک جامعه متفاوت است و در یک جامعه آفریقایی و فقیر و یک جامعه اروپایی و ثروتمند یکسان نیست. به همین دلیل در کشورهای مختلف سن مسئولیت کیفری متفاوت است. در قانون مدنی مصر سن رشد را ۲۱ سال کامل میلادی، در سوئیس ۲۰ سال و در یوگسلاوی ۲۱سال میدانند و رشد با بلوغ جسمی نسبت مستقیم دارد. در تفاسیر و روایات نیز سنین مختلفی برای بلوغ گفتهاند که برخی ناظر به بلوغ جنسی و برخی ناظر به بلوغ جسمی است ولو اینکه بدان تصریح نکرده باشند اما برخی از مفسران معدل این سن را ۱۸ سالگی دانستهاند. | اگر نهایت بلوغ جسمی چهل سالگی باشد آغاز آن تابع عرف است زیرا بسته به اشخاص و محیطهای جغرافیایی و حتی سطح رفاه اجتماعی و تغذیه یک جامعه متفاوت است و در یک جامعه آفریقایی و فقیر و یک جامعه اروپایی و ثروتمند یکسان نیست. به همین دلیل در کشورهای مختلف سن مسئولیت کیفری متفاوت است. در قانون مدنی مصر سن رشد را ۲۱ سال کامل میلادی، در سوئیس ۲۰ سال و در یوگسلاوی ۲۱سال میدانند و رشد با بلوغ جسمی نسبت مستقیم دارد. در تفاسیر و روایات نیز سنین مختلفی برای بلوغ گفتهاند که برخی ناظر به بلوغ جنسی و برخی ناظر به بلوغ جسمی است ولو اینکه بدان تصریح نکرده باشند اما برخی از مفسران معدل این سن را ۱۸ سالگی دانستهاند. | ||
تصریح | ===تصریح برخی مفسران و فقیهان بر سن ۱۸ سالگی=== | ||
علامه طباطبایی و مکارم شیرازی | علامه طباطبایی و مکارم شیرازی از جمله کسانی هستند که سن ۱۸ سال را سن رشد قلمداد کردهاند. از سخنان علامه طباطبایی هم میتوان طیفی بودن بلوغ و اقل و اکثر داشتن آن در قرآن را برداشت کرد و هم تفاوت بلوغ جنسی و بلوغ جسمی و هم اینکه بلوغ جنسی برای مسئولیت کافی نیست و بلوغ جسمی لازمه مسئولیت و صلاحیت است و نیز سن هجده سالگی، سن بلوغ در دیدگاه علامه طباطبایی است. <ref>طباطبایی،ج۶: ۱۹ ۳۲۸.</ref> | ||
تفسیر نمونه نیز ذیل آیه ۱۵ سوره احقاف که سن چهل سالگی را اوج بلوغ یا بلوغ اشد خوانده مینویسد: «بعضی از مفسران، بلوغ اشد (رسیدن به مرحله توانایی) را با رسیدن به چهل سالگی هماهنگ و برای تأکید میدانند.... بعضی همان سن معروف بلوغ را میدانند که در آیه ۳۴ اسراء در مورد یتیمان نیز به آن اشاره شده در حالی که در بعضی از روایات تصریح شده که سن هجده سالگی است» <ref>مکارم، ج ۲۱، ص ۳۲۸.</ref> | تفسیر نمونه نیز ذیل آیه ۱۵ سوره احقاف که سن چهل سالگی را اوج بلوغ یا بلوغ اشد خوانده مینویسد: «بعضی از مفسران، بلوغ اشد (رسیدن به مرحله توانایی) را با رسیدن به چهل سالگی هماهنگ و برای تأکید میدانند.... بعضی همان سن معروف بلوغ را میدانند که در آیه ۳۴ اسراء در مورد یتیمان نیز به آن اشاره شده در حالی که در بعضی از روایات تصریح شده که سن هجده سالگی است» <ref>مکارم، ج ۲۱، ص ۳۲۸.</ref> | ||
این در حالی است که برخی از پیشوایان اسلام و فقیهان نیز سن هفده و هجده را سن بلوغ دانستهاند بدون اینکه تصریح کنند منظورشان بلوغ جنسی است یا جسمی گرچه چون در بحث مربوط به بلوغ جنسی متعرض آن شدهاند میتوان گفت منظورشان بلوغ جنسی بوده است که طبعاً بلوغ جسمی بعد از آن قرار میگیرد. | این در حالی است که برخی از پیشوایان اسلام و فقیهان نیز سن هفده و هجده را سن بلوغ دانستهاند بدون اینکه تصریح کنند منظورشان بلوغ جنسی است یا جسمی گرچه چون در بحث مربوط به بلوغ جنسی متعرض آن شدهاند میتوان گفت منظورشان بلوغ جنسی بوده است که طبعاً بلوغ جسمی بعد از آن قرار میگیرد. | ||
حد بلوغ زن هفده سال است در همه حال و نسبت به مرد دو روایت از ابیحنیفه آمده است یکی هفده سال همانند زن و یکی هجده سال | بر اساس مکتب فقهی ابوحنیفه حد بلوغ زن هفده سال است در همه حال و نسبت به مرد دو روایت از ابیحنیفه آمده است یکی هفده سال همانند زن و یکی هجده سال کامل. | ||
و مالکیه در پسر و دختر هفده سال و هجده سال را قائل شدهاند | و مالکیه در پسر و دختر به ترتیب هفده سال و هجده سال را قائل شدهاند.» <ref>موسوی غروی. ۵۷۷.</ref> ابن حزم پایان نوزده سالگی را سن بلوغ پسران و دختران میداند. <ref>مهریزی. ۳۹۳.</ref> | ||
بنا بر این میتوان گفت در قرآن و فقه دو نوع بلوغ مشخص شده که اولی ملاک تکلیف شرعی و دومی ملاک تکلیف مدنی و اجتماعی است و انسان اجتماعی را معرفی میکند. | بنا بر این میتوان گفت در قرآن و فقه دو نوع بلوغ مشخص شده که اولی ملاک تکلیف شرعی و دومی ملاک تکلیف مدنی و اجتماعی است و انسان اجتماعی را معرفی میکند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۹۸: | ||
در قانون مدنی افراد زیر ۱۸ سال را غیر رشید میدانند زیرا طبق ماده ۲۱۱ و ۱۲۱۴ معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست و اعتبار معاملاتشان به نماینده قانونی آنها بستگی دارد. در ماده ۱۲۰۹ مصوب ۱۳۱۴ آمده بود هرکس که دارای ۱۸ سال تمام نباشد غیر رشید است. گرچه این ماده در دوره جمهوری اسلامی حذف شد وبلوغ معیار قرار گرفت اما تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ بالغ را لزوماً رشید نمیداند و رویه قضایی و اداری نیز اثبات رشد را در افراد بالای ۱۸سال میداند و اصل بر صحت معاملات آنهاست مگر غیر رشید بودنشان ثابت شود. | در قانون مدنی افراد زیر ۱۸ سال را غیر رشید میدانند زیرا طبق ماده ۲۱۱ و ۱۲۱۴ معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست و اعتبار معاملاتشان به نماینده قانونی آنها بستگی دارد. در ماده ۱۲۰۹ مصوب ۱۳۱۴ آمده بود هرکس که دارای ۱۸ سال تمام نباشد غیر رشید است. گرچه این ماده در دوره جمهوری اسلامی حذف شد وبلوغ معیار قرار گرفت اما تبصره ۲ ماده ۱۲۱۰ بالغ را لزوماً رشید نمیداند و رویه قضایی و اداری نیز اثبات رشد را در افراد بالای ۱۸سال میداند و اصل بر صحت معاملات آنهاست مگر غیر رشید بودنشان ثابت شود. | ||
اجمالاً میتوان گفت تفاوت حد بلوغ در مسائل عبادی و غیرعبادی و خصوصاً کیفر شدیدی چون «قصاص» که اقدامی جبرانناپذیر است از برخی روایات و نظریات فقهی استفاده میشود. | اجمالاً میتوان گفت تفاوت حد بلوغ در مسائل عبادی و غیرعبادی و خصوصاً کیفر شدیدی چون «قصاص» که اقدامی جبرانناپذیر است از برخی روایات و نظریات فقهی استفاده میشود. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== |