اقتصاد در فقه اسلامی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «{{نویسنده |نویسنده = مهدی محمدی |نویسنده۲ = |نویسنده۳ = |گردآوری = |ویراستار۱ = |ویراستار۲ = |ویراستار۳ = }} {{جعبه اطلاعات کتاب | عنوان = اقتصاد در فقه اسلامی | تصویر = اقتصاد در فقه اسلامی.jpg | اندازه تصویر = | توضیح_تصویر = | نامهای دیگر = | نویسنده = سی...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
== مقایسه مالکیت در نظامهای اقتصادی جهان و اسلام == | == مقایسه مالکیت در نظامهای اقتصادی جهان و اسلام == | ||
مؤلفان پس از تحلیل اصل مالکیت در نظامهای سرمایهداری و مارکسیستی، به این نتیجه رسیدهاند که مالکیت در اقتصاد اسلامی با این دو نظام تفاوت بنیادین دارد. در نظام سرمایهداری مالکیت فردی به رسمیت شناخته میشود، حال آنکه سوسیالیسم مالکیت خصوصی را نفی میکند. در مقابل، اسلام طرفدار مالکیت متنوع است (ص۷۰-۷۱). | مؤلفان پس از تحلیل اصل مالکیت در نظامهای سرمایهداری و مارکسیستی، به این نتیجه رسیدهاند که مالکیت در اقتصاد اسلامی با این دو نظام تفاوت بنیادین دارد. در نظام سرمایهداری مالکیت فردی به رسمیت شناخته میشود، حال آنکه سوسیالیسم مالکیت خصوصی را نفی میکند. در مقابل، اسلام طرفدار مالکیت متنوع است (ص۷۰-۷۱). | ||
به گفته مؤلفان کتاب، از نظر اسلام، مال و ثروت ودیعهای الهی است و خدا مالک حقیقی و مطلق ثروت به شمار میآید؛ زیرا مال و ثروت را خدا آفریده و او انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است تا آن را آباد کرده، از مواهب طبیعیاش بهرهمند گردد. اسلام استفاده یکسان از مواهب طبیعی برای تمام مردم را یک اصل قرار داده است، بدون آنکه میان افراد جامعه | به گفته مؤلفان کتاب، از نظر اسلام، مال و ثروت ودیعهای الهی است و خدا مالک حقیقی و مطلق ثروت به شمار میآید؛ زیرا مال و ثروت را خدا آفریده و او انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است تا آن را آباد کرده، از مواهب طبیعیاش بهرهمند گردد. اسلام استفاده یکسان از مواهب طبیعی برای تمام مردم را یک اصل قرار داده است، بدون آنکه میان افراد جامعه فرقی بگذارد؛ چرا که همه، مخلوق و عیال خدا هستند (ص۸۵). | ||
مؤلفان معتقدند، در نگاه اسلام، انسان محور اساسی است، نه اقتصاد، چنانکه ایشان هدف نهایی را کمال انسانیت دانستهاند نه مال و ثروت؛ پس تمام فعالیتهای اقتصادی تولید و توزیع باید بر اساس حفظ شخصیت و کرامت انسانی برنامهریزی شود (ص۸۸). | مؤلفان معتقدند، در نگاه اسلام، انسان محور اساسی است، نه اقتصاد، چنانکه ایشان هدف نهایی را کمال انسانیت دانستهاند نه مال و ثروت؛ پس تمام فعالیتهای اقتصادی تولید و توزیع باید بر اساس حفظ شخصیت و کرامت انسانی برنامهریزی شود (ص۸۸). | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
=== مالکیت دولتی === | === مالکیت دولتی === | ||
به باور حسینی و قاضیزاده، در اسلام بخشی از اموال و ثروتها، در ملک دولت و حاکم اسلامی قرار داده شده است. مالکیت دولتی برای این منظور است که متصدی مقام امامت و سرپرستی جامعه بتواند، مصالح اسلام و مسلمین (از قبیل نیازمندیهای سپاهیان، نشر معارف، کمک به مستمندان و هزینه ترقی و تعالی جامعه) را تأمین کند (ص۱۳۸). نویسندگان مالکیت دولتی را ذیل سه عنوانِ انفال (شامل زمینهای بایر، زمینهای بدون مالک، معادن، اقیانوسها و رودخانههای بزرگ، جنگلها و غیره)، خمس و بیتالمال (شامل زکاتها، جزیه اهلذمه، تعزیرات مال، اموال مجهولالمالک و خراج) بررسی کردهاند. صفحات زیادی از کتاب به بررسی قرآنی و روایی مصادیق این سه عنوان اختصاص یافته است (ص۱۳۸-۱۹۹). | به باور حسینی و قاضیزاده، در اسلام بخشی از اموال و ثروتها، در ملک دولت و حاکم اسلامی قرار داده شده است. مالکیت دولتی برای این منظور است که متصدی مقام امامت و سرپرستی جامعه بتواند، مصالح اسلام و مسلمین (از قبیل نیازمندیهای سپاهیان، نشر معارف، کمک به مستمندان و هزینه ترقی و تعالی جامعه) را تأمین کند (ص۱۳۸). نویسندگان مالکیت دولتی را ذیل سه عنوانِ انفال (شامل زمینهای بایر، زمینهای بدون مالک، معادن، اقیانوسها و رودخانههای بزرگ، جنگلها و غیره)، خمس و بیتالمال (شامل زکاتها، جزیه اهلذمه، تعزیرات مال، اموال مجهولالمالک و خراج) بررسی کردهاند. صفحات زیادی از کتاب به بررسی قرآنی و روایی مصادیق این سه عنوان اختصاص یافته است (ص۱۳۸-۱۹۹). | ||
مؤلفان، به تناسب بحث بیتالمال، به چگونگی مدیریت بیتالمال در زمان خلیفه سوم پرداخته و به اعتراض مسلمانان به روش او اشاره میکنند. ایشان، اعتراض مسلمانها بر عثمان را دلیلی بر غیراسلامی بودن رفتار او قلمداد میکنند؛ به همین دلیل معتقدند، رفتار عثمان را نمیتوان برگرفته از اسلام دانست و از آن فئودالیگری و جامعهطبقاتیبودن اسلام را نتیجه گرفت (ص۱۹۹-۲۰۳). | مؤلفان، به تناسب بحث بیتالمال، به چگونگی مدیریت بیتالمال در زمان خلیفه سوم پرداخته و به اعتراض مسلمانان به روش او اشاره میکنند. ایشان، اعتراض مسلمانها بر عثمان را دلیلی بر غیراسلامی بودن رفتار او قلمداد میکنند؛ به همین دلیل معتقدند، رفتار عثمان را نمیتوان برگرفته از اسلام دانست و از آن فئودالیگری و جامعهطبقاتیبودن اسلام را نتیجه گرفت (ص۱۹۹-۲۰۳). |