|
|
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==بسم الله الرحمن الرحیم==
| | مجتبی عابدینی |
|
| |
|
| |
| ==اشکالات==
| |
| 1- فصلبندی کتاب بهخوبی انجام نشده است؛ بهطوریکه در فصل اول به معنای لغوی، اصطلاح شرعی و دیدگاه فقها درباره غنا پرداخته شده، اما در فصل دوم که انتظار میرود به حکم غنا اختصاص یابد، به تاریخچه غنا پرداخته شده است.
| |
|
| |
|
| 2- -۳۰ صفحه از کتاب به بررسی تاریخچه اختصاص یافته است.
| | کتاب ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی به تحلیل دلایل حرمت ذاتی غنا میپردازد. ابتدا به اجماع فقها اشاره کرده و سپس آیات و روایات مرتبط با حرمت غنا را بررسی میکند و اعتبار آنها را مورد تحلیل قرار میدهد. در ادامه، دلایل قائلین به حلیت ذاتی غنا را مطرح میکند که شامل روایات جواز در مناسبتها و موارد خاص است. همچنین آرای فقهای اهل سنت و عرفای اسلامی درباره غنا و تطبیق آن با دیدگاه صوفیه مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان، موسیقی از منظر امام خمینی و فقهای معاصر تحلیل میشود. |
|
| |
|
| 3- در صفحه ۹۲، کلمه «استثنا» نوشته شده که مسیر بحث را بهطور کامل تغییر داده و یک اشتباه ویرایشی آشکار است. همچنین، در صفحه ۹۷ به تناقضی اشاره شده که مفهوم آن قابل درک نیست.
| | == معرفی و ساختار == |
| | کتاب «ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی» نوشته رضا رنجبر، توسط انتشارات نوشناخت در ۱۲۴ صفحه به چاپ رسیده است. این اثر به بررسی جنبههای فقهی و مبانی نظری غنا در موسیقی میپردازد. |
|
| |
|
| 4- نویسنده در صفحه ۱۱۱ ادعا میکند که در بررسی روایات به بحث سندی خواهد پرداخت، اما در برخی از روایات به این موضوع نمیپردازد و حتی در مواردی که مدعی بررسی سندی است، تمامی راویان حدیث را مورد بررسی قرار نمیدهد. این موضوع در صفحات ۱۱۱ تا ۱۱۹ مشاهده میشود.
| | مفاهیم غنا |
|
| |
|
| 5- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت ذکر شده تنها به ضعف دو روایت اشاره کرده و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نمیدهد. (ص۱۲۳ - ۱۲۵).
| | نویسنده معتقد است عدم تعریف واژگان کلیدی موجب برداشتهای متفاوت از یک کلمه میشود لذا در ابتدا به معنا و تعریف واژگان اصلی غنا پرداخته و سپس وارد مباحث اصلی شده است. واژگان غنا، موسیقی، سماع، ترجیع از جمله واژگان تعریف شده در کتاب حاضر هستند(ص۱۹). |
|
| |
|
| 6- برخی از روایتها بدون ترجمه در صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ آورده شدهاند.
| | نویسنده با این نگاه که موسیقی هم میتواند اشک شادی باشد و هم اشک ماتم، در معنای نوحه و مرثیه دو نگاه ذکر کرده است. وی با اعتقاد به اینکه گفتهاند، نوحه و مرثیه نوعی غنا است که در بعضی از روایات بدان اجازه داده شده است در اینصورت ااگر ما قائل شویم که غنا، موسیقی لهوی است که شأنیت ایجاد طرب را دارد در این صورت نیاحه را میتوان داخل غنا دانست(ص۲۸). |
|
| |
|
| | و الا اگر نپذیریم که حزن و اندوه باعث طرب میشود در این صورت نیاهه جنبه شادمانی و لهویت ندارد لذا موضوعاً از بحث غنا خارج میشود. |
|
| |
|
| ==روش شناسی==
| |
| در صفحه ۱۲۷ به مسئله جمع روایات با حمل بر تقیه و در صفحه ۱۳۰ به جمع عرفی و همچنین به خاص و عام اشاره شده است.
| |
|
| |
|
| | رابطه غنا و موسیقی |
|
| |
|
| | نویسنده معتقد است لفظ موسیقی در منابع فقهی و اسلامی وارد نشده و کلمه موسیقی معرب از لفظ یونانی است و تنها لفظ معازف در بعضی احادیث وارد شده که مراد از آن آلات و ابزار طرب است و در بسیاری از موارد بین غنا و موسیقی فرقی قائل نشدند و هر دو را به یک معنا و مفهوم به کار میبرند. البته عالمان عصر حاضر لفظ موسیقی را به معنای صدای ابزار و آلات طرب استعمال میکنند که اخص از مفهوم لفظ غنا است و اگر بخواهیم بین دو عنوان را از نظر نسبتهای چهارگانه علم منطق بسنجیم رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است چرا که هر غنایی مساوی است ولی هر موسیقی غنا نیست |
|
| |
|
| ==غنا، موسیقی و رقص در اسلام==
| | مطرح نکردن عنوان موسیقی و اکتفا به مباحث غنا از نظر فقها چنین به ذهن القا میشود که موسیقی تابعی از غناست و حکم موسیقی همان حکم غنا را دارد اما با دقت بیشتری که در گفتار علما دقت میکنیم در مییابیم که در بعضی موارد حرمت غنا را تابع به کار بستن ابزار و آلات موسیقی دانستند کما اینکه نظر شیخ طوسی و فیض کاشانی اینگونه است. |
| نویسنده در فصل اول به بررسی ماهیت غنا و موسیقی از دیدگاه لغوی و اصطلاح شرعی پرداخته و همچنین به تعریف غنا از منظر اقوال فقها اختصاص دارد (ص۲۴-۴۸). در ادامه در صفحات ۴۹ تا ۵۵ به بحثی کوتاه درباره موسیقی میپردازد.
| |
|
| |
|
| نویسنده در فصل دوم تاریخچه غنا و موسیقی را در صفحات ۵۶ تا ۸۸ مورد بررسی قرار میدهد. | | به اعتقاد نویسنده از کلام شهید ثانی در شرح لمعه استفاده میشود که حرمت موسیقی هم تابع غنا نیست بلکه غنای مجاز مانند غنای در عروسی اگر همراه با آلات موسیقی و شهوت انگیز باشد حرام است(ص۳۱-۳۳). |
|
| |
|
| ==اقوال فقها در حکم غنا==
| |
|
| |
|
| مصنف در فصل اول به بررسی حکم غنا میپردازد. در ابتدا، به دیدگاههای مختلف مذاهب اسلامی از جمله امامیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، ظاهریه، اوزاعیه، بصریه، جریریه و نخیه اشاره میکند. این مذاهب درباره غنا دو دیدگاه دارند: برخی از علمای اهل سنت معتقدند که غنا فینفسه مباح است و تنها به دلیل عوامل خارجی ممکن است حرام یا مکروه شود. در مقابل، عدهای دیگر باور دارند که غنا در هر شرایطی حرام است و حرمت آن ذاتی است. فقهای شیعه نیز به این دیدگاه دوم گرایش دارند.
| |
| سپس مصنف اشاره میکند که برخی از فقهای شیعه مانند ملا محسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و صاحب کفایهالاصول، نظرات علمای اهل سنت را انتخاب کردهاند. اما با دقت در گفتارشان مشخص میشود که این فقها چنین نظری ندارند. (ص ۸۹-۹۰)
| |
|
| |
|
| ==ادله قائلین به حرمت غنا== | | == ماهیت و مقوله غنا == |
| ===اجماع===
| | به باور نویسنده برای مشخص کردن حکم شرعی در یک مسئله همچون غنا، تبیین مفهوم و مصداق آن از ضروریات امر به شما میرود، در نتیجه نویسنده فصلی را اختصاص داده به تبیین ماهیت غنا و اینکه غنا از مقوله قول و فعل است یا از مقوله کیف؟(ص۳۷) |
| نویسنده ابتدا به دلایل قائلین به حرمت غنا پرداخته و بیان میکند که فقهایی که نفس غنا را حرام دانستهاند، به اجماع، آیات و اخبار استناد کردهاند. وی در ابتدا به اجماع اشاره کرده و با بهرهگیری از نظرات فقهایی مانند ملا احمد نراقی، صاحب جواهر و شیخ انصاری توضیح میدهد که این فقها به اجماع در حرمت غنا باور دارند. | |
| اما نویسنده با ارائه دلایلی این اجماع را رد میکند. دلائلی همچون:
| |
| ۱- وجود فقهایی که قائل به حرمت غنا نیستند،
| |
| ۲- اینکه اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است نه تعبدی،
| |
| ۳- و اینکه ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از رأی معصوم است نه صرف اجماع، و در چنین مواردی مشخص نیست اجماع کاشفیت و اعتبار داشته باشد (ص ۹۰ - ۹۲).
| |
|
| |
|
| ===آیات ===
| | به اعتقاد نویسنده برای دانستن مفهوم و مصداق غنا برخی علما با مراجعه به معنای لغوی و برخی دیگر بل مراجعه به عرف و عدهای دیگر با مراجعه به کتاب و سنت اقدام به صدور حکم شرعی درباره غنا کردهاند |
| نویسنده در دومین دلیل حرمت غنا به شش آیه از قرآن، شامل آیه ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مومنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم استناد میکند. به باور او، هیچیک از این آیات بهطور مستقیم واژه غنا را ذکر نکردهاند و به صراحت درباره آن اظهار نظر نکردهاند. بلکه این آیات به عناوین کلی اشاره دارند که ممکن است بر برخی از انواع غنا قابل تطبیق باشند. نویسنده معتقد است که بدون بهرهگیری از روایات، نمیتوان از ظاهر و مفهوم این آیات به حرمت غنا پی برد. بنابراین، اصلیترین دلیل استناد به این آیات برای حرمت غنا، روایاتی هستند که در تفسیر این آیات آورده شدهاند (ص۹۲ تا ۹۵). | |
|
| |
|
| ===روایات تفسیری===
| | نویسنده معتقد است تعریفهایی که لغویان از معنای غنا کردهاند ابهامات بیشتری را به وجود آورده است چرا که در تعریف، معرف باید اجلی از معرف و نیز جامع افراد و مانع اغیار باشد که این معیارها در تعاریف غنا لحاظ نشده است (ص۳۷). |
| نویسنده از ۶ آیهای که برای حرمت غنا به آنها استناد شده، تنها به بررسی سه آیه بسنده کرده است (ص ۹۵ -۱۱۱). وی نخستین آیه را (آیه ۳۰ سوره حج) با توجه به تفاسیر و روایات مورد بررسی قرار داده و بیان میکند که روایات متعددی درباره تفسیر این آیه وجود دارد. او چهار روایت را ذکر میکند که در آنها قول زور به غنا تفسیر شده است. همچنین، به نظرات مفسرانی مانند شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان استناد میکند که آنها نیز قول زور را به معنای غنا دانستهاند (ص ۹۵ -۹۸). | |
|
| |
|
| نویسنده به دومین آیهای که قائلین به حرمت غنا به آن استناد میکنند، یعنی آیه ۵ سوره لقمان، اشاره کرده و چهار روایت مرتبط با حرمت غنا که در ذیل این آیه شریفه آمده است را ذکر میکند. همچنین، مفسرانی مانند شیخ طوسی، مراغی، سیوطی، قرطبی، میبدی، ابن مسعود و مجاهد که لهو الحدیث در این آیه را به غنا تفسیر کردهاند، به باور نویسنده از تفاسیر مهمی استفاده میشود که نشان میدهند مراد از لهو الحدیث در این آیه، غنای همراه با لهو و لعب است (ص۹۹-۱۰۱). | | به اعتقاد نویسنده عرف نیز نمیتواند دارای اشکالاتی است. نویسنده با استناد به کلام صاحب جواهر معتقد است عرف همواره با تغییر شرایط زمان جغرافیایی فرهنگی اجتماعی و احوالی انسانها متغیر میشود |
|
| |
|
| | لذا نمیتوان تعرییفی جامع و مانع از راه عرف برای غنا ارائه کرد چون مفهوم غنا با تحول زمان و مکان و احوال انسانها متحول میشود (ص۴۳) |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه به تفسیر عبارت «لیضل الناس» در آیه پرداخته و بیان میکند که غنا به دو نوع تقسیم میشود: غنای حرام که باعث گمراهی مردم میشود و غنای حلال که چنین ویژگی گمراهکنندهای ندارد. بنابراین، روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، به نوعی از غنا اشاره میکنند که موجب گمراهی مردم میشود (ص۱۰۱ - ۱۰۲). | | نویسنده تنها راه معنای غنا را مراجعه به کتاب و سنت یداند که از راه مبانی فقه اجتهادی که در کتاب و سنت است میتوان مفهوم موسیقی غنایی را مشخص کردنویسنده با استناد به روایتوامام صادق ع که کلمات لغو، لهو و زور در آیات را بر غنا تطبیق داده، نتیجه میگیرد که بر اساس مبانی فقه اجتهادی موسیقی، غنایی که موضوع برای حرمت قرار داده به معنای شرعی آن میباشد که مرکب است از آواز به گونه لهو و لغو و آواز با کلمات باطل نه به معنای لغوی آن که عبارت است از آواز خوش و پسندیده(ص۴۳ و ۴۴). |
|
| |
|
|
| |
|
| نویسنده در بررسی آیه سوم (فرقان: ۷۲) با استناد به روایاتی که در ذیل این آیه درباره حرمت غنا آمده، استدلال خود را مطرح میکند. ابتدا دیدگاه برخی مفسران را بیان میکند که این آیه در زمینه شهادت بر باطل مورد استفاده قرار گرفته و در کتب فقهی نیز در بحث قضا و قضاوت به آن اشاره شده است. سپس با نقل از تفسیر المیزان، دو احتمال درباره مفهوم آیه ذکر میکند و احتمال دوم را که «زور» به معنای لهو از قبیل غنا باشد، مناسبتر میداند. در ادامه، نویسنده به سه روایت اشاره میکند که در آنها امام(ع) مصداق این آیه را غنا و موسیقی معرفی کرده است (صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴).
| |
|
| |
|
| | == مقوله غنا: کلام یا کیفیت؟ == |
| | نویسنده در بخش دوم از فصل دوم اختلاف میان فقها را ذکر کرده که غنا از مقوله صوت است یا کیفیت عارض بر صدا؟ در ادامه به ادله قائلین هر یک از این دو قول پرداخته است |
|
| |
|
| نویسنده به دلالت آیه بر حرمت اشکال وارد کرده و بیان میکند که روایات مرتبط با این آیه دلالتی بر حرمت غنا ندارند. او در یک قاعده کلی درباره روایاتی که در تفسیر سه آیه ذکر شدهاند، مینویسد که انصاف این است که این روایات دلالتی بر حرمت کیفیت صوتی به خودی خود ندارند، مگر اینکه بگوییم در مفهوم لهو الحدیث حرمت لهو اشعار بر اطلاقش دارد. یعنی هر نوع لهوی مورد نفرت پروردگار است.
| | کسانی که قائل به مقوله کلام بودن غنا هستند به روایات تفسیری که قول زور و لهو الحدیث را به غنا تفسیر کردهاند و نیز برخی روایات دیگر استفاده کردهاند که غنا از مقاله قول و کلام است به باور نویسنده نتیجه این نظریه این است که اگر مطالب مفید و آموزنده از طریق آواز و آهنگ زیبا خوانده شود غنا نبوده و حرام نیست بلکه حتی اگر صرف آواز باشد و کلام لهوی در آن نباشد نیز غنا نیست |
| همچنین، زور به معنای باطل به طور کلی حرام و مورد مذمت خداوند است، حتی اگر این لهو و باطل در کیفیت کلام ظهور یابد و نه در خود کلام. بنابراین، هر جا که کیفیت کلام به لهو، زور یا باطل تبدیل شود، مبغوض است. حال اگر غنا در کلام حق مانند قرآن باشد یا در کلام باطل، معیار حرمت خود کلام نیست، بلکه لحن و کیفیت صوتی تعیینکننده حلال یا حرام بودن است. بنابراین اگر کسی کلام حقی مانند قرآن را با آهنگ لهو بخواند، این عمل قطعاً حرام است (ص۱۰۴ - ۱۰۶).
| |
|
| |
|
|
| |
|
| نویسنده در ادامه به این موضوع میپردازد که غنا به کدام مقوله تعلق دارد: آیا از مقوله کلام است یا کیفیت صوت؟ او با تقسیمبندی افراد به دو گروه، اشاره میکند که گروهی با استناد به روایاتی، حرمت غنا را به دلیل کلمات باطل میدانند، در حالی که گروه دیگر، حرمت غنا را ناشی از مقوله صوت، مانند کشیدن صدا و موارد مشابه، تلقی میکنند. نویسنده در پایان بحث خود بیان میکند که از نظر علمی تفاوتی میان نظریه غنا به عنوان کیفیت صوت یا کلام وجود ندارد؛ چرا که در هر دو حالت، از دیدگاه شرع، غنای حرام زمانی است که عنوان لهو، لغو یا زور بر آن صدق کند. هر جا که این عناوین صدق نکند، از نظر شرع، غنا حرام نبوده و نیست (ص۱۰۶ - ۱۰۹).
| | اما کسانی که غنا را از مقاله کیف (صوت) میدانند استنادشان کتب لغت، عرف و در روایتی از امام صادق است بوده که غنا را از مقاله صوت میدانند |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه بررسی حرمت غنا در آیات، به برخی از آیات اشاره کرده و در آغاز بحث بیان میکند که این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند (ص ۱۰۹ - ۱۱۱). | | به باور نویسنده از نظر علمی فرقی بین دو نظریهی غنا از مقاله قول یا مقوله کیف وجود ندارد زیرا در هر دو صورت از نظر شرع غنای حرام در موردی است که عنوان لهو، لغو و زور بر آن تطبیق کند و در موردی که تطبیق نکند از نظر شرع غنی حرام بحساب نمیاید(ص۴۴-۴۷). |
|
| |
|
|
| |
|
| نویسنده سومین دلیل بر حرمت غنا را روایات میداند. او ابتدا با استناد به نظرات شیخ انصاری، فخر محققین در ایضاح و صاحب جواهر، بیان میکند که این آنان به تواتر یا مستفیض بودن اخبار در حرمت غنا معتقد هستند. نویسنده پنج روایت را در مورد حرمت غنا ذکر کرده و پس از تحلیل و بررسی این روایات و رد برخی از آنها، نتیجه میگیرد که غنا به دلیل لهو و باطل بودن حرام است. اگر میان صوت لهوی و باطل در نسب اربعه رابطه تساوی برقرار باشد، که این نظر قویتر نیز به نظر میرسد، میتوان گفت غنا همان صوت لهوی و باطل است. بنابراین، صوت لهوی حرام بوده و در نتیجه غنا نیز که نوعی صوت لهوی است، حرام میباشد (ص۱۱۱-۱۱۹).
| |
|
| |
|
| | غنا حرمت ذاتی یا همراه با امور حرام؟ |
|
| |
|
| نویسنده ذیل تیتر «روایات در باب اجرت و بیع مغنی و مغنیه» بیان میکند که اگر بتوان از روایات، حرمت خرید و فروش مغنیه را استنباط کرد، بهطور ملازمه اصل غنا نیز حرام خواهد بود. او اشاره میکند که شیخ حر عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» بابی را به موضوع کسب مغنی و خرید آن اختصاص داده است. با توجه به اینکه شیخ حر عاملی نظر فقهی خود را نیز در همین کتاب بیان کرده، ذکر میکند که کسب مغنیه، خرید و فروش، تعلیم و شنیدن آن حرام است. سپس به چهار روایت در این زمینه اشاره کرده و پس از بررسی سندی، از آنها ملازمه دلالت بر حرمت غنا را نتیجهگیری میکند (ص۱۱۹ - ۱۲۳)
| | فصل سوم به بررسی آرای فقهای شیعه در مورد غنا اختصاص دارد. در این فصل، برخی از علما حرمت غنا را ذاتی میدانند، در حالی که عدهای دیگر آن را در شرایطی که با امور حرام همزمان باشد، حرام تلقی میکنند. در بخش اول این فصل، به تحلیل آرا و ادله کسانی که به حرمت ذاتی غنا اعتقاد دارند، پرداخته شده است (ص۴۹-۵۱). |
|
| |
|
| | اجماع |
|
| |
|
| نویسنده به موضوع شنیدن آواز بهعنوان سماع غنا پرداخته و بررسی میکند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟ | | نویسنده پس از ذکر نظر تعدادی از فقها بر اجماع به نقد اجماع در مورد حرمت ذاتی غنا میپردازد. به باور او، اجماعی که فقها بیان کردهاند، تعبدی نیست و بیشتر مدرکی بوده و اعتباری ندارد. او همچنین اشاره میکند که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از معصوم است، نه خود اجماع. در این موارد، معلوم نیست که اجماع واقعاً دارای کاشفیت باشد یا خیر. علاوه بر این، نویسنده به این نکته نیز اشاره میکند که تعدادی از فقها به عدم حرمت غنا معتقدند (ص۵۱-۵۲). |
| او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز میکند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه میگیرد که از این روایات نمیتوان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
| |
|
| |
| نویسنده بر این باور است که اصلیترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید میکند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره میکند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداختهاند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمعبندی این روایات میپردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).
| |
|
| |
|
| | آیات قرآن |
|
| |
|
| | نویسنده به شش آیه از آیاتی که برای اثبات حرمت ذاتی غنا مورد استناد قرار گرفته، اشاره میکند. او پس از بیان نظرات مفسران، به نقد و بررسی اعتبار استناد به این آیات میپردازد. به باور نویسنده، هیچ یک از این آیات دربردارنده واژه «غنا» نیستند و به صراحت درباره غنا نظر ندادهاند (ص۵۳-۵۸). |
|
| |
|
| نویسنده پس از بررسی آیات و روایات، به جمعبندی مباحث پرداخته و بیان میکند که با وجود روایات صحیح و ضعیفی که در دسترس است، محقق به این نتیجه میرسد که غنا از دیدگاه اسلام ممنوع و نکوهیده است. با این حال، مصداق دقیق غنا در روایات بهطور شفاف مشخص نشده است. بنابراین، نویسنده شروطی را برای تعیین غنای حرام مطرح میکند که با تحقق این شروط، غنا حرام خواهد بود (ص ۱۳۲ - ۱۳۵). | | روایات |
| در ادامه، به دیدگاه فقها درباره حکم غنا پرداخته و نظرات شیخ الطایفه، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، شهید ثانی، علامه حلی، شیخ انصاری، امام خمینی، محمدتقی خوانساری و همچنین دیدگاه مراجع معاصر را در این زمینه ذکر میکند (ص ۱۳۵ - ۱۳۸). | | |
| | نویسنده بر این باور است، روایاتی که در رابطه با حرمت غنا به آنها تمسک شده، به دو دسته تقسیم میشوند: |
| | |
| | ۱. روایاتی که در توضیح و تفسیر آیات بیان شدهاند. ۲. روایاتی که بهطور مستقل در رابطه با غنا مطرح شدهاند. |
| | |
| | در ادامه، نویسنده،۲۶ روایت برای این دو دسته از روایات اشاره میکند و سپس به جمعبندی روایات میپردازد. به اعتقاد نویسنده تعدادی از این روایات دارای سند ضعیف هستند و برخی دیگر بر حرمت غنا توأم با لهو و لعب تأکید دارند. بنابراین، از مجموعه روایات، تواتر معنوی حاصل میشود که محقق یقین میآورد که غنا از نظر اسلام ممنوع و مورد نهی است. با این حال، نویسنده اشاره میکند که مفهوم و مصداق غنا در هیچ یک از آیات و روایات به خوبی تبیین نشده است (ص۵۸-۶۸). |
| | |
| | == بررسی آرا و ادله قائلین به حلیت ذاتی غنا == |
| | نویسنده در بخش دوم از فصل سوم به بررسی آرا و ادله قائلین به حلیت ذاتی غنا میپردازد. او در این بخش، ابتدا نظرات تعدادی از فقها را بیان میکند که به حلیت غنا اعتقاد دارند. در ادامه به ادله حلیت ذاتی غنا میپردازد (ص۶۹-۷۳). به باور نویسنده مهمترین دلایل فقها بر حلیت غنا عبارتند از: |
| | |
| | ۱- انصراف ۲-روایاتی در مورد تحسین صدای زیبا ۳-روایات بر جواز غنا در اعیاد و شادمانی ۴-روایات در جواز غنا در عروسیها ۵- روایات جواز خرید و فروش کنیز خواننده ۶- روایات بر جوار حُدا ۷-و روایاتی که بر جواز نوحهگری دلالت دارند. |
| | |
| | این موارد میتوانند به عنوان مستندات حلیت غنا مورد بررسی قرار گیرند (ص۷۳-۸۳). |
| | |
| | آرای و ادله فقهای اهل سنت |
| | |
| | نویسنده در فصل چهارم به آرای و ادله فقهای اهل سنت در مورد غنا میپردازد (ص۸۷-۹۰). |
| | |
| | == آرای عرفای اسلامی در باب غنا == |
| | نویسنده در فصل پنجم به بررسی آرای عرفای اسلامی درباره غنا میپردازد. در ادامه به مقایسه و تطبیق آرای فقها و اندیشمندان صوفیه در زمینه غنا میپردازد (ص ۹۳-۱۰۰). |
| | |
| | غنا از منظر امام خمینی و فقهای معاصر |
| | |
| | نویسنده در فصل ششم موسیقی را از منظر امام خمینی و فقهای معاصر مطرح میکند (ص۱۰۳-۱۱۶). |