پرش به محتوا

کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۳۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
بسم الله الرحمن الرحیم
مجتبی عابدینی
مجتبی عابدینی


کتاب '''آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی''' نوشته محمد سروش محلاتی به بررسی موضوعات فقهی مرتبط با موسیقی و ابزار آن می‌پردازد. این کتاب در ۲۱۲ صفحه، بدون فصل‌بندی مشخص، موضوعاتی چون حکم عقلی موسیقی، موسیقی غیر اخلاقی، و معیار لهوی بودن ابزار را بررسی می‌کند. نویسنده تأکید دارد که در استنباط حکم شرعی، ابتدا باید به عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود.  
کتاب ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی به تحلیل دلایل حرمت ذاتی غنا می‌پردازد. ابتدا به اجماع فقها اشاره کرده و سپس آیات و روایات مرتبط با حرمت غنا را بررسی می‌کند و اعتبار آن‌ها را مورد تحلیل قرار می‌دهد. در ادامه، دلایل قائلین به حلیت ذاتی غنا را مطرح می‌کند که شامل روایات جواز در مناسبت‌ها و موارد خاص است. همچنین آرای فقهای اهل سنت و عرفای اسلامی درباره غنا و تطبیق آن با دیدگاه صوفیه مورد بررسی قرار می‌گیرد. در پایان، موسیقی از منظر امام خمینی و فقهای معاصر تحلیل می‌شود.


در بخش حکم عقلی موسیقی، لهو و فساد به‌عنوان دو معیار بررسی می‌شوند. نویسنده ضمن نقد برخی تعاریف، نتیجه می‌گیرد که ابزار موسیقی به‌طور مستقل موضوع حکم عقلی نیست. همچنین با تحلیل آیه ۶ سوره لقمان، سکوت قرآن درباره موسیقی و انطباق حکم عقل با آیات مطرح می‌شود.
== معرفی و ساختار ==
در بخش روایات، نویسنده روایات مرتبط را به دو دسته کلی تقسیم کرده و تعارض‌های موجود را با سه راه‌حل رفع می‌کند، اما نظریه انصراف را نمی‌پذیرد. او دو نظریه حرمت مطلق و حرمت مشروط موسیقی را بررسی کرده و به اشکالات سندی و دلالتی روایات اشاره می‌کند.
کتاب «ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی» نوشته رضا رنجبر، توسط انتشارات نوشناخت در ۱۲۴ صفحه به چاپ رسیده است. این اثر به بررسی جنبه‌های فقهی و مبانی نظری غنا در موسیقی می‌پردازد.


نویسنده همچنین به رویکرد فقها درباره حرمت آلات موسیقی، معیارهای موسیقی لهوی، و جواز استفاده از آلات مشترک پرداخته و بر تغییر حکم با استفاده‌های غیرلهوی تأکید دارد. کتاب با طرح احتمالات در تشخیص لهوی بودن ابزار، بحث را پایان می‌دهد.
مفاهیم غنا


نویسنده معتقد است عدم تعریف واژگان کلیدی موجب برداشت‌های متفاوت از یک کلمه می‌شود لذا در ابتدا به معنا و تعریف واژگان اصلی غنا پرداخته و سپس وارد مباحث اصلی شده است. واژگان غنا، موسیقی، سماع، ترجیع از جمله واژگان تعریف شده در کتاب حاضر هستند(ص۱۹).


==معرفی و ساختار==
نویسنده با این نگاه که موسیقی هم می‌تواند اشک شادی باشد و هم اشک ماتم، در معنای نوحه و مرثیه دو نگاه ذکر کرده است. وی با اعتقاد به اینکه گفته‌اند، نوحه و مرثیه نوعی غنا است که در بعضی از روایات بدان اجازه داده شده است در اینصورت ااگر ما قائل شویم که غنا، موسیقی لهوی است که شأنیت ایجاد طرب را دارد در این صورت نیاحه را می‌توان داخل غنا دانست(ص۲۸).
کتاب '''آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی''' به نوشته محمد سروش محلاتی در ۲۱۲ صفحه توسط نشر میراث اهل علم در بهار سال ۱۴۰۲ به چاپ رسید.  
این کتاب با شروع یک مقدمه به بررسی موضوعات مختلفی در زمینه آلات لهو و موسیقی می‌پردازد. ساختار کتاب بدون بخش بندوی و فصل بندی تدوین شده است، اما موضوعات متنوعی در آن مورد بحث قرار گرفته است، از جمله:


- حکم عقلی موسیقی
و الا اگر نپذیریم که حزن و اندوه باعث طرب می‌شود در این صورت نیاهه جنبه شادمانی و لهویت ندارد لذا موضوعاً از بحث غنا خارج می‌شود.
- موسیقی غیر اخلاقی
- بررسی روایات آلات لهو و موسیقی
- حکم موسیقی غیر لهوی
- نظریه حرمت هرگونه موسیقی
- قلمرو حرمت در استفاده از آلات موسیقی
- معیار لهوی بودن ابزار و وسایل موسیقی
- استفاده از آلات مشترکه


نویسنده در آغاز بحث به مبانی عقلی و قرآنی، موسیقی در قلمرو اجتهاد، منابع استنباط حکم موسیقی و کاربرد عقل در بررسی آلات موسیقی اشاره دارد (ص۱۱-۲۱)
== رابطه غنا و موسیقی ==
نویسنده معتقد است لفظ موسیقی در منابع فقهی و اسلامی وارد نشده و کلمه موسیقی معرب از لفظ یونانی است و تنها لفظ معازف در بعضی احادیث وارد شده که مراد از آن آلات و ابزار طرب است و در بسیاری از موارد بین غنا و موسیقی فرقی قائل نشدند و هر دو را به یک معنا و مفهوم به کار می‌برند. البته عالمان عصر حاضر لفظ موسیقی را به معنای صدای ابزار و آلات طرب استعمال می‌کنند که اخص از مفهوم لفظ غنا است و اگر بخواهیم بین دو عنوان را از نظر نسبت‌های چهارگانه علم منطق بسنجیم رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است چرا که هر غنایی مساوی است ولی هر موسیقی غنا نیست


==حکم عقلی موسیقی==
مطرح نکردن عنوان موسیقی و اکتفا به مباحث غنا از نظر فقها چنین به ذهن القا می‌شود که موسیقی تابعی از غناست و حکم موسیقی همان حکم غنا را دارد اما با دقت بیشتری که در گفتار علما دقت می‌کنیم در می‌یابیم که در بعضی موارد حرمت غنا را تابع به کار بستن ابزار و آلات موسیقی دانستند کما اینکه نظر شیخ طوسی و فیض کاشانی اینگونه است.  
نویسنده در بررسی حکم عقلی موسیقی معتقد است که برای استنباط حکم شرعی در موضوعات مختلف، ابتدا باید به حکم عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود. او دلیل کم توجهی به منابع عقل و قرآن را این می‌داند که فقهای شیعه به دلیل دسترسی به روایات اهل بیت، احساس بی‌نیازی از بررسی مبانی عقلی و قرآنی دارند.  


==عقل و قبح موسیقی ==
به اعتقاد نویسنده از کلام شهید ثانی در شرح لمعه استفاده می‌شود که حرمت موسیقی هم تابع غنا نیست بلکه غنای مجاز مانند غنای در عروسی اگر همراه با آلات موسیقی و شهوت انگیز باشد حرام است(ص۳۱-۳۳).


وی موضوع عقل و قبح موسیقی را از دو منظر لهو و فساد بررسی می‌کند و استفاده از آلات موسیقی را لهو به حساب می‌آورد.
== ماهیت و مقوله غنا ==
به باور نویسنده برای مشخص کردن حکم شرعی در یک مسئله‌ همچون غنا، تبیین مفهوم و مصداق آن از ضروریات امر به شما می‌رود، در نتیجه نویسنده فصلی را اختصاص داده به تبیین ماهیت غنا و اینکه غنا از مقوله قول و فعل است یا از مقوله کیف؟(ص۳۷)


===لهو===
به اعتقاد نویسنده برای دانستن مفهوم و مصداق غنا برخی علما با مراجعه به معنای لغوی و برخی دیگر با مراجعه به عرف و عده‌ای دیگر با مراجعه به کتاب و سنت اقدام به صدور حکم شرعی درباره غنا کرده‌اند.
نویسنده به تعریف لهو حرام از آیت‌الله بروجردی و شیخ انصاری اشاره کرده و پس از نقد، تعریف شیخ انصاری را رد می‌کند. او تعریف آیت‌الله بروجردی را که لهو را به عنوان عملی که انسان را از حالت متعارف خارج می‌کند و عقل و اراده‌اش را مختل می‌سازد، مورد پذیرش فقها می‌داند، اما معتقد است که این تعریف برای اثبات حرمت آلات موسیقی قابل دفاع نیست (ص۲۳-۳۰).


===فساد===
نویسنده معتقد است تعریف‌هایی که لغویان از معنای غنا کرده‌اند ابهامات بیشتری را به وجود آورده و نمی‌توان تعریف غنای حرام را بدست آورد. چرا که در تعریف، معرف باید اجلی از معرف و نیز جامع افراد و مانع اغیار باشد که این معیارها در تعاریف غنا لحاظ نشده است (ص۳۷_۴۳).
نویسنده ادعای کسانی را که آلات موسیقی را ابزاری برای فساد می‌دانند و عقل نیز فساد را قبیح می‌شمارد، مورد بررسی قرار می‌دهد. او معتقد است که فساد در آلات موسیقی از دو جنبه عقلی و نقلی قابل تفکیک است. از جنبه عقلی، به وضوح می‌توان گفت که عنوان فساد بر تمامی کاربردهای ابزار موسیقی منفی دارد. با این حال، به دلیل اینکه در برخی روایات از تعبیر فساد محض استفاده شده و تار به عنوان مثال ذکر گردیده است، این موضوع جنبه تعبدی پیدا می‌کند. بنابراین ابزار و آلات موسیقی مستقلاً موضوع حکم عقلی نیست و عقل درباره آن قضاوتی ندارد (ص۳۱-۳۶).


نویسنده معتقد است که مسئله آلات لهو و موسیقی در قرآن به‌طور صریح مطرح نشده است و قرآن به‌طور کلی نسبت به این موضوع سکوت کرده و نسبت به نفع و ضرر آن چیزی بیان نکرده است در ادامه به آیه ۶ سوره لقمان استناد می‌کند و معتقد است کسانی که لهو الحدیث در آیه را به غنا مربوط می‌دارند شامل آلات موسیقی نمی‌دانند اما به باور نویسنده مفسران چنین مطلبی را نمی‌پذیرند و قلمرو وسیع‌تری را برای لهو الحدیث دانسته که شامل آلات لهو هم می‌شود حال اگر مفاد حکم عقل را با مفاد آیات قرآن نسبت سنجی کنیم در می‌یابیم که آنچه مستفاد از حکم عقل بود به آنچه مستفاد از آیه شریفه است یکسان می‌باشد آنچه که قرآن مطرح کرده همان حکم عقل است (ص۳۸-۴۳).
به اعتقاد نویسنده، عرف نیز نمی‌تواند تعریفی از غنای حرام بدهد و دارای اشکالاتی است. نویسنده با استناد به کلام صاحب جواهر معتقد است عرف همواره با تغییر شرایط زمان جغرافیایی فرهنگی اجتماعی و احوالی انسان‌ها متغیر می‌شود، لذا نمی‌توان تعرییفی جامع و مانع از راه عرف برای غنا ارائه کرد چون مفهوم غنا با تحول زمان و مکان و احوال انسان‌ها متحول می‌شود (ص۴۳).


==دلالت روایات درباره ابزار لهوی==
نویسنده تنها راه معنای غنا را مراجعه به کتاب و سنت می‌داند که از راه مبانی فقه اجتهادی که در کتاب و سنت است می‌توان مفهوم موسیقی غنایی را مشخص کرد. نویسنده با استناد به روایت امام صادق (ع) که کلمات لغو، لهو و زور در آیات را بر غنا تطبیق داده، نتیجه می‌گیرد که بر اساس مبانی فقه اجتهادی موسیقی، غنایی که موضوع برای حرمت است، به معنای شرعی آن می‌باشد که مرکب است از آواز به گونه لهو و لغو و آواز با کلمات باطل نه به معنای لغوی آن که عبارت است از آواز خوش و پسندیده(ص۴۳ و ۴۴).


به باور نویسنده، حکم آلات موسیقی در روایات به بیان‌های متفاوتی مطرح شده است. دسته‌ای از روایات، آثار و عوارض استفاده از معازف و آلات موسیقی را بیان می‌کند.  
نویسنده در ص۸۲ در نتیجه بحث‌های مطرح شده می‌نویسد: اهل لغت، مطلق صدای بلند، صدای زیبا، کش دادن صدا، ترجیع صدا و گردانیدن صد در حلق و پیاپی گردانیدن صدا را غنا می‌نامند ولی بر اساس دلایلی که بر حرمت غنا مطرح شده کلمه غنا در مفهوم اخص بکا رفته است چرا که از یک سو در روایات، صدای زیبا و قرایت حسن و حتی ترجیع، مدح شده و از سوی دیگر غنا را حرام شمرده است و این دلیل بر اخص بودن غنای حرام شرعی از غنای به مفهوم لغوی است.


این روایات به حکم عقل اشاره دارند و مشتمل بر حکم شرعی نیستند، بلکه آثار اخلاقی و اجتماعی آلات موسیقی و استفاده از آن را مورد بررسی قرار می‌دهند.  
علاوه بر این روایات حرمت غنا و استدلال به آیات بر حرمت قول زور و لهو و لغو، به صراحت تصریح بر این دارد که ملاک و معیار حرمت غنا از نظر اسلام منطبق شدن یکی از عناوین مذکور است.


در ادامه، نویسنده به بررسی پنج روایت همراه با تحلیل سندی آن‌ها می‌پردازد و در انتها به صورت کلی نتیجه‌گیری می‌کند که این دسته از روایات با نگاه عقلی که مطرح شده بود، سازگار هستند.  
== مقوله غنا: کلام یا کیفیت؟ ==
نویسنده در فصل دوم به اختلاف فقها درباره غنا و اینکه آیا غنا جزو کلام است یا کیفیت صدا، پرداخته و دلایل هر نظر را بررسی کرده است.


با این حال، سوالی که باقی می‌ماند این است که آیا روایاتی نداریم که اطلاق داشته باشند و بر حرمت هرگونه استفاده از آلات موسیقی در هر مجلسی دلالت کنند (ص۴۳-۵۱).
کسانی که قائل به مقوله کلام بودن غنا هستند به روایات تفسیری که قول زور و لهو الحدیث را به غنا تفسیر کرده‌اند و نیز برخی روایات دیگر استفاده کرده‌اند که غنا از مقاله قول و کلام است به باور نویسنده نتیجه این نظریه این است که اگر مطالب مفید و آموزنده از طریق آواز و آهنگ زیبا خوانده شود غنا نبوده و حرام نیست بلکه حتی اگر صرف آواز باشد و کلام لهوی در آن نباشد نیز غنا نیست.


==بررسی روایات آلات لهو و موسیقی==
شیخ انصاری و امام خمینی غنا را از مقوله کیف (صوت) می‌دانند و دیدگاهشان بر اساس کتب لغت، عرف و روایتی از امام صادق(ع) است.


به باور نویسنده، روایات فراوانی در این زمینه به ما رسیده که برخی از آن‌ها تا ۴۰ مورد را شامل می‌شود. نویسنده این روایات را به دو دسته کلی دسته‌بندی می‌کند:
به باور نویسنده از نظر علمی فرقی بین دو نظریه‌ی غنا از مقاله قول یا مقوله کیف وجود ندارد زیرا در هر دو صورت از نظر شرع غنای حرام در موردی است که عنوان لهو، لغو و زور بر آن تطبیق کند و در موردی که تطبیق نکند از نظر شرع غنای حرام بحساب نمیاید(ص۴۴-۴۷).


۱. دسته اول: 
== حرمت ذاتی غنا یا حرمت غنا واسطه به امور حرام؟ ==
روایاتی که موضوع ملاهی یعنی حکم آلات لهو را به صورت کلی در بر دارد. در این دسته، حکم بر عنوان ملاهی مترتب شده است.
به باور نویسنده برخی از علما غنا را به‌خودی‌خود حرام می‌دانند و برخی دیگر آن را فقط در صورت همراهی با امور حرام، ممنوع می‌دانند و برای هر دیدگاه دلایلی ارائه کرده‌اند.


۲ دسته دوم:
ادله کسانی که حرمت غنا را ذاتی می‌دانند به ادله‌ای تمسک کرده‌اند که عبارتند:
روایاتی که موضوع آن‌ها خصوص آلات موسیقی است، مانند ساز، نی و طبل. در این روایات، حکمی درباره آن آلات بیان شده است و سخنی از لهو در آن نیست (ص۵۳ -۶۲).


==توقف یا علاج تعارض روایات==
=== اجماع ===
نویسنده پس از ذکر نظر تعدادی از فقها همچون مرحوم نراقی و شیخ انصاری بر اجماع داشتن حرمت ذاتی به نقد اجماع  پرداخته است. به باور او، اجماعی که فقها بیان کرده‌اند، تعبدی نیست و بیشتر مدرکی بوده و اعتباری ندارد. او همچنین اشاره می‌کند که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از معصوم است، نه خود اجماع. در این موارد، معلوم نیست که اجماع واقعاً دارای کاشفیت باشد یا خیر. علاوه بر این، نویسنده به این نکته نیز اشاره می‌کند که تعدادی از فقها به عدم حرمت غنا معتقدند (ص۵۱-۵۲).


نویسنده پس از آنکه تعدادی از روایات را همراه با بحث سندی به عنوان نمونه ذکر می‌کند، می‌نویسد، در برابر اختلاف روایات، تعدادی از فقها اظهار نظر نکرده و برخی دیگر نیز برای ترجیح یک طرف نظر می‌دهند. به اعتقاد وی، به دلیل عدم اظهار نظر صریح و روشن از جانب فقها برای حل این اختلاف روایات، چند راه حل مطرح می‌شود.
=== آیات قرآن ===
نویسنده به شش آیه از آیاتی که برای اثبات حرمت ذاتی غنا مورد استناد قرار گرفته، اشاره می‌کند. او پس از بیان نظرات مفسران، به نقد و بررسی اعتبار استناد به این آیات می‌پردازد. به باور نویسنده، هیچ یک از این آیات دربردارنده واژه «غنا» نیستند و به صراحت درباره غنا نظر نداده‌اند (ص۵۳-۵۸).


===راه حل اول؛ تبیین بر اساس ذکر مثال===
=== روایات ===
به اعتقاد نویسنده تعدادی از روایات وجود دارند که بیان می‌کنند، ممنوعیت در آلات موسیقی به دلیل لهو بودن است. در نتیجه، این روایات می‌توانند به عنوان شاهدی برای جمع و رفع اختلاف بین دسته اول و دسته دوم روایات عمل کنند.
به گفته مولف روایات بسیاری در رابطه با حرمت غنا مورد استناد قرار گرفته که به گفته صاحب جواهر ادعای تواتر شده در حالی که محقق اردبیلی بر خلاف آن نظر داده است.


===راه حل دوم: انصراف روایات موسیقی===
نویسنده بر این باور است، روایاتی که در رابطه با حرمت غنا به آنها تمسک شده، به دو دسته تقسیم می‌شوند:
به گفته نویسنده راه حل دوم را با عنوان انصراف به موضوع نگاه کنیم؛ یعنی استفاده از این آلات اساساً به موارد لهو و سرگرمی انصراف پیدا می‌کند. میرزا محمد تقی شیرازی این راه حل دوم را بیان کرده است (ص۶۲- ۶۹).


===راه حل سوم: عدم اطلاق در روایات موسیقی===
۱. روایاتی که در توضیح و تفسیر آیات بیان شده‌اند.


به باور نویسنده، اگر روایاتی که در آن‌ها نام موسیقی به کار رفته، دارای اطلاق باشند، استفاده از این آلات، چه لهوی و چه غیر لهوی، حرام است.  
۲. روایاتی که به‌طور مستقل در رابطه با غنا مطرح شده‌اند.


نویسنده اعتقاد دارد که بیش از ۲۰ روایت در این زمینه وجود دارد که از اعتبار لازم برخوردار نیستند. او ۴ روایت را از لحاظ سند و دلالت مورد بررسی قرار می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که این چهار روایت ذاتاً دارای اطلاق نیستند.
در ادامه، نویسنده،۲۶ روایت برای این دو دسته از روایات اشاره می‌کند و سپس به جمع‌بندی روایات می‌پردازد. به اعتقاد نویسنده تعدادی از این روایات دارای سند ضعیف هستند و برخی دیگر بر حرمت غنا توأم با لهو و لعب تأکید دارند. بنابراین، از مجموعه روایات، تواتر معنوی حاصل می‌شود که محقق یقین می‌آورد که غنا از نظر اسلام ممنوع و مورد نهی است. با این حال، نویسنده اشاره می‌کند که مفهوم و مصداق غنا در هیچ یک از آیات و روایات به خوبی تبیین نشده است (ص۵۸-۶۸).
(ص۷۱-۸۶).


== نظریه حرمت موسیقی==
== بررسی آرا و ادله قائلین به حلیت ذاتی غنا ==
نویسنده در فصل سوم به بررسی آرا و ادله فقهایی همچون شیخ طوسی و فیض کاشانی که قائل به حلیت ذاتی غنا هستند، می‌پردازد و مهم‌ترین دلایل آنها را بیان می‌کند. به باور آنها آنچه سبب حرمت غنا می‌شود آمیخته شدن غنا با حرام‌های دیگر است.(ص۶۹-۷۳)


نویسنده برای روشن شدن ریشه اختلاف فقهی به نقل دو فتوای فقهی می‌پردازد:
در ادامه نویسنده به مهمترین دلائل قائلین به حلیت ذاتی غنا می‌پردازد که عبارتند از قاعده انصراف، روایاتی درباره تحسین صدای زیبا، روایات جواز غنا در اعیاد و شادمانی، روایات جواز غنا در عروسی‌ها، روایات جواز خرید و فروش کنیز خواننده و نیز روایاتی که بر جواز حُدا و نیز بر جواز نوحه‌گری دلالت دارند.(ص۷۳-۸۳).


الف) نظریه حرمت مطلق
== آرای و ادله فقهای اهل سنت ==
طبق این نظر، هرگونه استفاده از ابزار موسیقی حرام تلقی می‌شود و تفاوتی ندارد که در چه مجلسی و همراه با چه اموری و در چه مقصدی باشد، خواه لهوی باشد یا غیر لهوی. مبنای این نظریه مبتنی است بر اینکه در روایات، اسم آلات موسیقی یا به صورت عام (معاذف) و یا به صورت خاص (طبل و نی) موضوع حکم قرار گرفته و حرمت مطلق به استفاده از این‌ها تعلق گرفته است.
نویسنده بخشی از کتاب را به بررسی دیدگاه‌های مذاهب چهارگانه اهل سنت درباره موسیقی اختصاص داده است. در این بخش، نظرات بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک، شافعی، غزالی و دیگران ذکر شده که موسیقی و غنا را ذاتاً حلال می‌دانند. دلایل فقهای اهل سنت برای حلیت موسیقی شامل آیاتی از قرآن کریم مانند آیه ۳۲ سوره اعراف، آیه ۱۹ سوره لقمان و آیه ۱ سوره فاطر است. همچنین احادیث و قیاس نیز از جمله مبانی استدلال آنان در این موضوع محسوب می‌شود. (۸۷-۹۰)


ب) نظریه حرمت مشروط
== آرای عرفای اسلامی در باب غنا ==
طبق این نظریه، فقط موسیقی لهوی حرام است. مبنای این فتوا به شواهد موجود در روایات آلات موسیقی برمی‌گردد که نشان می‌دهد استفاده لهوی از این آلات ممنوع است.
به نظر نویسنده، غنا در عرفان و تصوف به‌طور مستقل بررسی نشده، بلکه همراه با موضوع سِماع تحلیل شده است. سماع در لغت به معنای شنیدن و در تصوف تجربه‌ای خاص است که از شنیدن قرآن، آواز خوش، سرود یا موسیقی به دست می‌آید.  نویسنده معتقد است عارفان و صوفیان با رعایت احکام شرعی، سماع و غنا را تنها در صورتی که همراه با فساد یا امور حرام باشد، ممنوع می‌دانند و به نظرات افرادی چون شیخ ابوطالب مکی (۳۸۶ق) اشاره می‌کند. سپس به انواع سماع می‌پردازد. (ص۹۳ - ۹۴).


در ادامه، نویسنده به ادله مبنای دوم (حرمت مشروط: موسیقی لهوی) بر اساس لغت، قرآن (آیه ۱۱ سوره جمعه)، روایات، فهم فقها، انصراف (انصراف آلات موسیقی در روایات به منافع غالب آن که لهو است) و حمل مطلق بر مقید می‌پردازد. نویسنده این نظریه انصراف را نمی‌پذیرد، چرا که معتقد است منفعت غالب این ابزار، زدن و نواختن وسایل موسیقی است و قصد از زدن دخالتی در آن ندارد.
به نظر نویسنده، علمای تصوف مانند فقها درباره غنا اختلاف نظر دارند.(البته اختلاف آنها ماهوی است) که برخی آن را ذاتاً حرام و از لهو و لعب می‌دانند، اما بیشترشان معتقدند اگر با ملاهی، مناهی یا مفسده شرعی همراه باشد، حرام است (ص۹۸ - ۹۹).
به باور نویسنده، در حمل روایات مطلق بر مقید با تتبعی که در کلمات فقهای پیشین صورت گرفته، هیچ‌کس از فقها این راه‌حل را برای رفع اختلافات مطرح نکرده است. نویسنده در ادامه، روایات آلات موسیقی را به عنوان روایات مطلق ذکر می‌کند و در برابر، روایاتی از آلات موسیقی که به قید لهوی بودن ذکر شده‌اند را جزو روایات مقید می‌داند.


به اعتقاد نویسنده، این نحوه جمع بین روایات صحیح نیست و اشکالاتی به روایات مقید وجود دارد. اولین اشکال این است که روایت مقید، ۴ تا ۵ صفحه است و حدود ۳۰ تا ۴۰ مورد از محرمات فقهی، اخلاقی و اجتماعی را ذکر می‌کند که مجموعه آن، به عنوان یک جامعه منحط مشخص می‌شود. در نتیجه، به تک‌تک فقرات این روایت برای اثبات حرمت شرعی نمی‌توان استناد کرد.
== غنا از منظر امام خمینی و فقهای معاصر ==
 
به نظر نویسنده، دیدگاه‌های فقهی امام در زمان حاضر تغییر بزرگی در نحوه برداشت و فهم احکام الهی ایجاد کرده است که یکی از نمونه‌های آن مسئله غنا است.
اشکال دوم، عموم و خصوص من وجه بودن در روایت مقیده است. در اینجا که حکم به تقیید مطلق می‌شود، باید نسبت بین دو دلیل اطلاق و تقیید، عموم و خصوص مطلق باشد، در حالی که عموم و خصوص من وجه است.
 
اشکال سوم، مثبت بودن دو دلیل است؛ زیرا هر جا دو دلیل مثبت باشند، اطلاق و تقیید در مورد مثبتین جاری نیست (ص۸۷-۱۱۴).
 
==مواجهه فقها با روایات حرمت آلات لهو==
 
نویسنده به این موضوع می‌پردازد که چگونه ممکن است لهو به طور کلی حرام نباشد، ولی فقها در خصوص آلات موسیقی که جنبه لهوی پیدا می‌کنند، فتوا به حرمت می‌دهند. به باور نویسنده چند نوع مواجهه در این مسئله از طرف فقها دیده می‌شود که عبارتند از:
 
=== بدیهی تلقی کردن حرمت===
به باور نویسنده، کسانی که حرمت آلات موسیقی را مسلم و قطعی می‌دانند، مستندشان روایاتی است که از لحاظ سند و دلالت مورد مناقشه قرار دارد. در این صورت، حفظ حکم حرمت مشکل خواهد بود، چرا که حکم حرمت باید یا مستند به قرآن باشد، یا عقلی، یا اجماع فقها. صرف واضح بودن حرمت ناشی از یک سابقه ذهنی است که در جامعه اسلامی نسبت به آلات موسیقی وجود دارد و این امر نمی‌تواند حجت و اعتبار برای دیگران باشد. لذا باید متممی مانند سیره متشرعه وجود داشته باشد که در کلمات بزرگان نیست.
 
=== اعتماد به روایات صحیحه===
به باور نویسنده، از مجموعه روایاتی که در این باره وارد شده، تنها چند روایت معتبر وجود دارد. در نتیجه، قلمرو حرمت در حد قلمرو همان روایات معتبر خواهد بود. حال اگر قائل شویم که روایات معتبر اطلاق ندارد، نتیجه‌ این می‌شود که باید به قدر متیقن بسنده کنیم که همان لهو محرم باشد، چون روایات اجمال پیدا می‌کنند.
 
===اطمینان اجمالی به روایات===
نویسنده با استناد به کلمات برخی علما می‌گوید اگرچه امکان مناقشه در تک تک روایات وجود دارد، اما از مجموع آنها برای انسان اطمینان حاصل می‌شود. به باور نویسنده، مضامین روایات بسیار مختلف است و اگر بخواهیم جمع‌بندی کنیم و قدر مشترک را استخراج کنیم، حرمت نمی‌تواند قدر مشترک همه روایات باشد. چرا که مضمون برخی روایات دلالت بر حرمت دارد و برخی دیگر با کراهت سازگار است. پس قدر متیقن، جامع بین حرمت و کراهت، یعنی مبغوضیت است. لذا اگر بخواهیم از مجموع روایات استفاده کنیم، باید بگوییم مبغوضیت به خاطر مقارنات است نه به خاطر نفس عمل.
 
===اعتماد به اقوال فقها===
به باور نویسنده، باید اقوال فقها را به عنوان پشتیبان قرار دهیم و بگوییم: فتوای فقها و عمل اصحاب ضعف سند و دلالت را جبران می‌کند. اما این نظر هم دارای اشکالی است، افزون بر اینکه چرا اصحاب درجه اول ائمه علیهم السلام به روایات باب ملاهی اعتنایی نکردند، جای شگفتی دارد.
 
=== اجماع===
آیا در این مسئله جواز انتفاع از آلات لهو برای لهو اجماعی وجود دارد که مورد اتفاق همه فقها باشد؟ پاسخ منفی است. نهایتاً می‌توان ادعای عدم خلاف کرد، اما عدم خلاف اعتبار لازم را ندارد. در ادامه، نویسنده به سیر ادعای خَلق اجماع در این مسئله می‌پردازد (ص۱۱۹-۱۳۹).
 
== ملاک موسیقی لهوی ==
 
نویسنده به یک بحث موضوع‌شناسانه اشاره می‌کند که ملاک و تشخیص آهنگ لهوی از غیر لهوی چیست. آیا با توجه به منابع فقهی، از جمله آیات و روایات، می‌توانیم قلمرو لهوی را تعیین کنیم؟ به باور نویسنده، دو تفسیر برای رفع مفهوم لهو بیان شده است که دارای اجمال می‌باشد.
 
=== تفسیر اول: آهنگ لهوی متناسب با مجالس لهو و لعب ===
نویسنده معتقد است که فقها موسیقی لهوی را همان موسیقی متناسب با مجالس لهو و لعب، فسق و فجور دانسته‌اند. با این حال، مشخص نکرده‌اند که چه آهنگی متناسب با این‌گونه مجالس است و این معیار، معیاری نیست که دلیل خاصی از کتاب و سنت برای آن وجود داشته باشد.
 
=== تفسیر دوم: معیارهای موسیقی لهوی ===
 
==== تحریک شهوت ====
به گفته نویسنده، نخستین ضابطه‌ای که از کلمات برخی فقها برای تشخیص لهو بودن موسیقی به دست می‌آید، محرک شهوت بودن موسیقی در انسان است. نویسنده با اشکالاتی که به کلمات فقها می‌کند، نتیجه می‌گیرد که نمی‌توانیم از کبرای کلی استفاده کنیم که هر جا موسیقی تهیج شهوت کرد، در نتیجه موسیقی لهوی و حرام است؛ زیرا روشن نبودن تهیج شهوت در ملاک لهو، این نتیجه‌گیری را تضعیف می‌کند.
 
==== مضمون و محتوای لهو ====
به گفته نویسنده، فقها لهو را به چیزی تعریف کرده‌اند که به انسانیت انسان یا به ایمان او لطمه بزند. در نتیجه، دو ملاک یعنی ملاک انسانی و ملاک ایمانی در کلمات فقها دیده می‌شود. به گفته نویسنده، در ملاک انسانی، لهو چیزی است که موجب اختلال در شخصیت انسان و سلب عقل و اراده وی می‌شود،
و در ملاک ایمانی، آن چیزی که به ایمان انسان آسیب بزند و او را به گناه و معصیت تشویق کند، جنبه لهوی دارد. نویسنده در ادامه به نظر آیت‌الله خویی و شهید بهشتی می‌پردازد. (ص ۱۴۱-۱۵۷)
 
==استفاده از آلات مشترک==
 
نویسنده در این بخش به این سوال می‌پردازد که آیا مجاز هستیم از آلات لهو برای استفاده‌های غیر لهوی بهره‌برداری کنیم.
 
===نظریه ممنوعیت مطلق===
 
نویسنده در ابتدا نظر مرحوم نراقی را به صورت مفصل بیان می‌کند. به اعتقاد نراقی، استفاده از آلات لهو برای غیر لهو ممنوع است. نویسنده بر این باور است که نظریه مرحوم نراقی قابل نقد است، زیرا برای حرمت جمیع انتفاعات در آلات مشترک باید دلیلی وجود داشته باشد، اما چنین دلیلی بر حرمت وجود ندارد.
 
===نظریه ممنوعیت مقید===
نویسنده پس از تقسیم‌بندی اشیا به منافع محلله، منافع محرمه و منافع مشترک، می‌گوید که اکثر آنچه انسان در زندگی اختیار دارد، جزو آلات مشترک هستند. او بیان می‌کند که اگر شخصی وسیله‌ای را به قصد انتفاع حلال تهیه کند، خرید و فروش آن برای او جایز است و این یک قاعده مقبول در فقه است. به باور نویسنده، هر مقدار که متدینین از آلات مشترک بیشتر در جهت حلال استفاده کنند، آن ابزار از جنبه اختصاص به لهوی بودن خارج خواهد شد و در نتیجه، حکم مسئله تغییر می‌کند (ص ۱۶۱-۱۷۴).
 
==ملاک لهو بودن یک ابزار==
 
نویسنده این بحث را مطرح کرده که چه زمانی یک شیء آله اللهو می‌شود؟ نویسنده چهار احتمال برای تشخیص ابزار لهو بودن تعریف می‌کند که به باور وی اشاراتی به هر یک از احتمالات در کلمات فقها می‌توان یافت. در ادامه نویسنده به موضوعات لهو می‌پردازد و بدون آنکه بحث را به نتیجه برساند آن را به اتمام می‌رساند
(ص۱۷۵-۲۰۶).

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۱۵

مجتبی عابدینی

کتاب ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی به تحلیل دلایل حرمت ذاتی غنا می‌پردازد. ابتدا به اجماع فقها اشاره کرده و سپس آیات و روایات مرتبط با حرمت غنا را بررسی می‌کند و اعتبار آن‌ها را مورد تحلیل قرار می‌دهد. در ادامه، دلایل قائلین به حلیت ذاتی غنا را مطرح می‌کند که شامل روایات جواز در مناسبت‌ها و موارد خاص است. همچنین آرای فقهای اهل سنت و عرفای اسلامی درباره غنا و تطبیق آن با دیدگاه صوفیه مورد بررسی قرار می‌گیرد. در پایان، موسیقی از منظر امام خمینی و فقهای معاصر تحلیل می‌شود.

معرفی و ساختار

کتاب «ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی» نوشته رضا رنجبر، توسط انتشارات نوشناخت در ۱۲۴ صفحه به چاپ رسیده است. این اثر به بررسی جنبه‌های فقهی و مبانی نظری غنا در موسیقی می‌پردازد.

مفاهیم غنا

نویسنده معتقد است عدم تعریف واژگان کلیدی موجب برداشت‌های متفاوت از یک کلمه می‌شود لذا در ابتدا به معنا و تعریف واژگان اصلی غنا پرداخته و سپس وارد مباحث اصلی شده است. واژگان غنا، موسیقی، سماع، ترجیع از جمله واژگان تعریف شده در کتاب حاضر هستند(ص۱۹).

نویسنده با این نگاه که موسیقی هم می‌تواند اشک شادی باشد و هم اشک ماتم، در معنای نوحه و مرثیه دو نگاه ذکر کرده است. وی با اعتقاد به اینکه گفته‌اند، نوحه و مرثیه نوعی غنا است که در بعضی از روایات بدان اجازه داده شده است در اینصورت ااگر ما قائل شویم که غنا، موسیقی لهوی است که شأنیت ایجاد طرب را دارد در این صورت نیاحه را می‌توان داخل غنا دانست(ص۲۸).

و الا اگر نپذیریم که حزن و اندوه باعث طرب می‌شود در این صورت نیاهه جنبه شادمانی و لهویت ندارد لذا موضوعاً از بحث غنا خارج می‌شود.

رابطه غنا و موسیقی

نویسنده معتقد است لفظ موسیقی در منابع فقهی و اسلامی وارد نشده و کلمه موسیقی معرب از لفظ یونانی است و تنها لفظ معازف در بعضی احادیث وارد شده که مراد از آن آلات و ابزار طرب است و در بسیاری از موارد بین غنا و موسیقی فرقی قائل نشدند و هر دو را به یک معنا و مفهوم به کار می‌برند. البته عالمان عصر حاضر لفظ موسیقی را به معنای صدای ابزار و آلات طرب استعمال می‌کنند که اخص از مفهوم لفظ غنا است و اگر بخواهیم بین دو عنوان را از نظر نسبت‌های چهارگانه علم منطق بسنجیم رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است چرا که هر غنایی مساوی است ولی هر موسیقی غنا نیست

مطرح نکردن عنوان موسیقی و اکتفا به مباحث غنا از نظر فقها چنین به ذهن القا می‌شود که موسیقی تابعی از غناست و حکم موسیقی همان حکم غنا را دارد اما با دقت بیشتری که در گفتار علما دقت می‌کنیم در می‌یابیم که در بعضی موارد حرمت غنا را تابع به کار بستن ابزار و آلات موسیقی دانستند کما اینکه نظر شیخ طوسی و فیض کاشانی اینگونه است.

به اعتقاد نویسنده از کلام شهید ثانی در شرح لمعه استفاده می‌شود که حرمت موسیقی هم تابع غنا نیست بلکه غنای مجاز مانند غنای در عروسی اگر همراه با آلات موسیقی و شهوت انگیز باشد حرام است(ص۳۱-۳۳).

ماهیت و مقوله غنا

به باور نویسنده برای مشخص کردن حکم شرعی در یک مسئله‌ همچون غنا، تبیین مفهوم و مصداق آن از ضروریات امر به شما می‌رود، در نتیجه نویسنده فصلی را اختصاص داده به تبیین ماهیت غنا و اینکه غنا از مقوله قول و فعل است یا از مقوله کیف؟(ص۳۷)

به اعتقاد نویسنده برای دانستن مفهوم و مصداق غنا برخی علما با مراجعه به معنای لغوی و برخی دیگر با مراجعه به عرف و عده‌ای دیگر با مراجعه به کتاب و سنت اقدام به صدور حکم شرعی درباره غنا کرده‌اند.

نویسنده معتقد است تعریف‌هایی که لغویان از معنای غنا کرده‌اند ابهامات بیشتری را به وجود آورده و نمی‌توان تعریف غنای حرام را بدست آورد. چرا که در تعریف، معرف باید اجلی از معرف و نیز جامع افراد و مانع اغیار باشد که این معیارها در تعاریف غنا لحاظ نشده است (ص۳۷_۴۳).

به اعتقاد نویسنده، عرف نیز نمی‌تواند تعریفی از غنای حرام بدهد و دارای اشکالاتی است. نویسنده با استناد به کلام صاحب جواهر معتقد است عرف همواره با تغییر شرایط زمان جغرافیایی فرهنگی اجتماعی و احوالی انسان‌ها متغیر می‌شود، لذا نمی‌توان تعرییفی جامع و مانع از راه عرف برای غنا ارائه کرد چون مفهوم غنا با تحول زمان و مکان و احوال انسان‌ها متحول می‌شود (ص۴۳).

نویسنده تنها راه معنای غنا را مراجعه به کتاب و سنت می‌داند که از راه مبانی فقه اجتهادی که در کتاب و سنت است می‌توان مفهوم موسیقی غنایی را مشخص کرد. نویسنده با استناد به روایت امام صادق (ع) که کلمات لغو، لهو و زور در آیات را بر غنا تطبیق داده، نتیجه می‌گیرد که بر اساس مبانی فقه اجتهادی موسیقی، غنایی که موضوع برای حرمت است، به معنای شرعی آن می‌باشد که مرکب است از آواز به گونه لهو و لغو و آواز با کلمات باطل نه به معنای لغوی آن که عبارت است از آواز خوش و پسندیده(ص۴۳ و ۴۴).

نویسنده در ص۸۲ در نتیجه بحث‌های مطرح شده می‌نویسد: اهل لغت، مطلق صدای بلند، صدای زیبا، کش دادن صدا، ترجیع صدا و گردانیدن صد در حلق و پیاپی گردانیدن صدا را غنا می‌نامند ولی بر اساس دلایلی که بر حرمت غنا مطرح شده کلمه غنا در مفهوم اخص بکا رفته است چرا که از یک سو در روایات، صدای زیبا و قرایت حسن و حتی ترجیع، مدح شده و از سوی دیگر غنا را حرام شمرده است و این دلیل بر اخص بودن غنای حرام شرعی از غنای به مفهوم لغوی است.

علاوه بر این روایات حرمت غنا و استدلال به آیات بر حرمت قول زور و لهو و لغو، به صراحت تصریح بر این دارد که ملاک و معیار حرمت غنا از نظر اسلام منطبق شدن یکی از عناوین مذکور است.

مقوله غنا: کلام یا کیفیت؟

نویسنده در فصل دوم به اختلاف فقها درباره غنا و اینکه آیا غنا جزو کلام است یا کیفیت صدا، پرداخته و دلایل هر نظر را بررسی کرده است.

کسانی که قائل به مقوله کلام بودن غنا هستند به روایات تفسیری که قول زور و لهو الحدیث را به غنا تفسیر کرده‌اند و نیز برخی روایات دیگر استفاده کرده‌اند که غنا از مقاله قول و کلام است به باور نویسنده نتیجه این نظریه این است که اگر مطالب مفید و آموزنده از طریق آواز و آهنگ زیبا خوانده شود غنا نبوده و حرام نیست بلکه حتی اگر صرف آواز باشد و کلام لهوی در آن نباشد نیز غنا نیست.

شیخ انصاری و امام خمینی غنا را از مقوله کیف (صوت) می‌دانند و دیدگاهشان بر اساس کتب لغت، عرف و روایتی از امام صادق(ع) است.

به باور نویسنده از نظر علمی فرقی بین دو نظریه‌ی غنا از مقاله قول یا مقوله کیف وجود ندارد زیرا در هر دو صورت از نظر شرع غنای حرام در موردی است که عنوان لهو، لغو و زور بر آن تطبیق کند و در موردی که تطبیق نکند از نظر شرع غنای حرام بحساب نمیاید(ص۴۴-۴۷).

حرمت ذاتی غنا یا حرمت غنا واسطه به امور حرام؟

به باور نویسنده برخی از علما غنا را به‌خودی‌خود حرام می‌دانند و برخی دیگر آن را فقط در صورت همراهی با امور حرام، ممنوع می‌دانند و برای هر دیدگاه دلایلی ارائه کرده‌اند.

ادله کسانی که حرمت غنا را ذاتی می‌دانند به ادله‌ای تمسک کرده‌اند که عبارتند:

اجماع

نویسنده پس از ذکر نظر تعدادی از فقها همچون مرحوم نراقی و شیخ انصاری بر اجماع داشتن حرمت ذاتی به نقد اجماع پرداخته است. به باور او، اجماعی که فقها بیان کرده‌اند، تعبدی نیست و بیشتر مدرکی بوده و اعتباری ندارد. او همچنین اشاره می‌کند که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از معصوم است، نه خود اجماع. در این موارد، معلوم نیست که اجماع واقعاً دارای کاشفیت باشد یا خیر. علاوه بر این، نویسنده به این نکته نیز اشاره می‌کند که تعدادی از فقها به عدم حرمت غنا معتقدند (ص۵۱-۵۲).

آیات قرآن

نویسنده به شش آیه از آیاتی که برای اثبات حرمت ذاتی غنا مورد استناد قرار گرفته، اشاره می‌کند. او پس از بیان نظرات مفسران، به نقد و بررسی اعتبار استناد به این آیات می‌پردازد. به باور نویسنده، هیچ یک از این آیات دربردارنده واژه «غنا» نیستند و به صراحت درباره غنا نظر نداده‌اند (ص۵۳-۵۸).

روایات

به گفته مولف روایات بسیاری در رابطه با حرمت غنا مورد استناد قرار گرفته که به گفته صاحب جواهر ادعای تواتر شده در حالی که محقق اردبیلی بر خلاف آن نظر داده است.

نویسنده بر این باور است، روایاتی که در رابطه با حرمت غنا به آنها تمسک شده، به دو دسته تقسیم می‌شوند:

۱. روایاتی که در توضیح و تفسیر آیات بیان شده‌اند.

۲. روایاتی که به‌طور مستقل در رابطه با غنا مطرح شده‌اند.

در ادامه، نویسنده،۲۶ روایت برای این دو دسته از روایات اشاره می‌کند و سپس به جمع‌بندی روایات می‌پردازد. به اعتقاد نویسنده تعدادی از این روایات دارای سند ضعیف هستند و برخی دیگر بر حرمت غنا توأم با لهو و لعب تأکید دارند. بنابراین، از مجموعه روایات، تواتر معنوی حاصل می‌شود که محقق یقین می‌آورد که غنا از نظر اسلام ممنوع و مورد نهی است. با این حال، نویسنده اشاره می‌کند که مفهوم و مصداق غنا در هیچ یک از آیات و روایات به خوبی تبیین نشده است (ص۵۸-۶۸).

بررسی آرا و ادله قائلین به حلیت ذاتی غنا

نویسنده در فصل سوم به بررسی آرا و ادله فقهایی همچون شیخ طوسی و فیض کاشانی که قائل به حلیت ذاتی غنا هستند، می‌پردازد و مهم‌ترین دلایل آنها را بیان می‌کند. به باور آنها آنچه سبب حرمت غنا می‌شود آمیخته شدن غنا با حرام‌های دیگر است.(ص۶۹-۷۳)

در ادامه نویسنده به مهمترین دلائل قائلین به حلیت ذاتی غنا می‌پردازد که عبارتند از قاعده انصراف، روایاتی درباره تحسین صدای زیبا، روایات جواز غنا در اعیاد و شادمانی، روایات جواز غنا در عروسی‌ها، روایات جواز خرید و فروش کنیز خواننده و نیز روایاتی که بر جواز حُدا و نیز بر جواز نوحه‌گری دلالت دارند.(ص۷۳-۸۳).

آرای و ادله فقهای اهل سنت

نویسنده بخشی از کتاب را به بررسی دیدگاه‌های مذاهب چهارگانه اهل سنت درباره موسیقی اختصاص داده است. در این بخش، نظرات بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک، شافعی، غزالی و دیگران ذکر شده که موسیقی و غنا را ذاتاً حلال می‌دانند. دلایل فقهای اهل سنت برای حلیت موسیقی شامل آیاتی از قرآن کریم مانند آیه ۳۲ سوره اعراف، آیه ۱۹ سوره لقمان و آیه ۱ سوره فاطر است. همچنین احادیث و قیاس نیز از جمله مبانی استدلال آنان در این موضوع محسوب می‌شود. (۸۷-۹۰)

آرای عرفای اسلامی در باب غنا

به نظر نویسنده، غنا در عرفان و تصوف به‌طور مستقل بررسی نشده، بلکه همراه با موضوع سِماع تحلیل شده است. سماع در لغت به معنای شنیدن و در تصوف تجربه‌ای خاص است که از شنیدن قرآن، آواز خوش، سرود یا موسیقی به دست می‌آید. نویسنده معتقد است عارفان و صوفیان با رعایت احکام شرعی، سماع و غنا را تنها در صورتی که همراه با فساد یا امور حرام باشد، ممنوع می‌دانند و به نظرات افرادی چون شیخ ابوطالب مکی (۳۸۶ق) اشاره می‌کند. سپس به انواع سماع می‌پردازد. (ص۹۳ - ۹۴).

به نظر نویسنده، علمای تصوف مانند فقها درباره غنا اختلاف نظر دارند.(البته اختلاف آنها ماهوی است) که برخی آن را ذاتاً حرام و از لهو و لعب می‌دانند، اما بیشترشان معتقدند اگر با ملاهی، مناهی یا مفسده شرعی همراه باشد، حرام است (ص۹۸ - ۹۹).

غنا از منظر امام خمینی و فقهای معاصر

به نظر نویسنده، دیدگاه‌های فقهی امام در زمان حاضر تغییر بزرگی در نحوه برداشت و فهم احکام الهی ایجاد کرده است که یکی از نمونه‌های آن مسئله غنا است.