|
|
(۷۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==بسم الله الرحمن الرحیم==
| | مجتبی عابدینی |
|
| |
|
| |
| ==اشکالات==
| |
| 1- فصلبندی کتاب بهشکل مناسبی صورت نگرفته است؛ بهطوری که در فصل اول به بررسی ماهیت غنا از منظر معنای لغوی، اصطلاح شرعی و دیدگاههای فقها پرداخته شده، اما فصل دوم که انتظار میرود به حکم غنا اختصاص یابد، به تاریخچه غنا میپردازد و در نهایت فصل سوم به موضوع حکم غنا اختصاص دارد.
| |
| 2- سی صفحه ابتدایی این کتاب به تاریخچه اختصاص یافته که حجم زیاد این بخش میتواند خواننده را از جریان اصلی محتوا دور کند. بهتر بود نویسنده با خلاصهسازی و تمرکز بر نکات کلیدی، این بخش را مختصرتر و جذابتر ارائه میکرد تا هم پیوستگی متن حفظ شود و هم مخاطب انگیزه بیشتری برای ادامه مطالعه داشته باشد.
| |
|
| |
|
| | کتاب '''غنا در فقه شیعی''' به بررسی ادله حرمت غنا (اجماع، آیات و روایات) میپردازد. در فصل اول، اجماع فقها و نقد آن، و همچنین آیات قرآن که به حرمت غنا اشاره دارند، مورد بررسی قرار میگیرد. نویسنده به این نتیجه میرسد که غنا بهطور خاص حرام است و استناد به آیات و روایات برای اثبات این حرمت ضروری است. در فصل دوم، روایات مربوط به حرمت استماع غنا و نظرات فقها در این زمینه تحلیل میشود. فصل سوم به بررسی غنا در قرائت قرآن و روایات مرتبط با آن اختصاص دارد. در فصل چهارم، نویسنده به مستثنیات حکم غنا، از جمله غنا در عروسی و اعیاد، میپردازد و در نهایت به مسائل مستحدثه مانند حکم غنا در صدای ضبط شده اشاره میکند. |
|
| |
|
| 3- در صفحه ۹۲، کلمه «استثنا» درج شده که مسیر بحث را کاملاً تغییر داده و یک اشتباه ویرایشی آشکار به نظر میرسد. علاوه بر این، در صفحه ۹۷ به تناقضی اشاره شده که مفهوم آن بهخوبی قابل درک نیست.
| |
|
| |
|
| 4- نویسنده در صفحه ۱۱۱ اظهار میکند که قصد دارد در بررسی روایات به تحلیل سندی بپردازد، اما در برخی موارد این کار را انجام نمیدهد. حتی در مواردی که ادعای بررسی سندی دارد، تمامی راویان حدیث را بهطور کامل مورد ارزیابی قرار نمیدهد. این مسئله در صفحات ۱۱۱ تا ۱۱۹ به وضوح دیده میشود.
| | ==معرفی اجمالی و ساختار== |
| | کتاب «غنا در فقه شیعی» اثر سید عباس سید کریمی با ترجمه مهدی حمیدی پارسا، توسط نشر مدرسه اسلامی هنر در ۲۱۵ صفحه منتشر شده است. |
|
| |
|
| 5- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت مطرحشده تنها به ضعف دو روایت پرداخته و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نکرده است. (ص۱۲۳-۱۲۵).
| | این کتاب که در دو نوبت چاپ شده، به بررسی مباحث فقهی استدلالی مسائل غنا و موسیقی میپردازد. این اثر در چهار فصل تدوین شده است: فصل نخست به دلایل حرمت غنا، فصل دوم به دلایل جواز غنا، فصل سوم به ماهیت غنا و فصل چهارم به موارد استثنای حکم غنا اختصاص یافته است. |
|
| |
|
| 6- برخی روایتها در صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ بدون ترجمه ذکر شدهاند.
| | == ذکر چند فایده == |
| | نویسنده پیش از آغاز بحث به بیان چند فایده میپردازد. او در مقدمه کتاب، با استناد به آیات و روایات موجود در منابع شیعه و اهل سنت، به احادیثی اشاره میکند که بر ساده و آسان بودن دین اسلام تأکید دارند، برخلاف برخی ادیان دیگر. در ادامه به شیوه بررسی فقهی خود اشاره کرده و بیان میکند که این روش مبتنی بر فقه جواهری است، زیرا فقه دارای قواعد مشخص و شناختهشدهای است که باید بر اساس آنها پیش رفت؛ در غیر این صورت، با تکیه بر ذوق و سلیقه از چارچوب فقه خارج میشویم. نویسنده در ادامه توضیح میدهد که اصل در اشیاء بر اباحه است و سپس به تفاوت دیدگاه فقهایی نظیر بروجردی و خویی درباره اینکه آیا اصل در اشیاء بر اباحه است یا منع، پرداخته است. وی همچنین تصریح دارد که مطالعه فقه اهل سنت در کنار فقه شیعه میتواند به روشنتر شدن نکات و تعیین دقیق محل نزاع کمک کند؛ همانطور که فقهایی چون شیخ طوسی در کتاب الخلاف و علامه حلی در تذکره این روش را به کار بردهاند. |
|
| |
|
| | این پژوهشگر تأکید میکند که در کنار احترام به گذشتگان صالح، نباید تحت تأثیر هیبت بزرگان قرار گرفت و حق نقد باید محفوظ باشد. سپس به تقلید افراطی از شیخ طوسی اشاره میکند و بیان میدارد که سالها کسی جرأت نقد او را نداشته است. به اعتقاد نویسنده فقیه نباید در برابر جو حاکم منفعل باشد و استنباط او از جو حاکم تاثیر پذیرد.احکام الهی مانند قصاص و حدود باید بدون تأثیرپذیری از فرهنگهای بیگانه نباید کوچکترین خللی در استنباط فقیه ایجاد شود. نویسنده بر این باور است که بررسی سند روایات در کتب اربعه، در صورت نبود معارض، ضرورتی ندارد؛ زیرا مؤلفان کتابهای کافی و فقیه در مقدمه، صحت روایات را تأیید کردهاند و بزرگان دین نیز آنها را پذیرفتهاند (ص۷ - ۲۱). |
|
| |
|
| ==روش شناسی== | | == تعریف غنا و ادله حرمت آن == |
| نویسنده تلاش کرده است موضوع غنا را از منظر تاریخی (صفحه ۵۶)، همراه با استناد به دلایل فقهی شامل آیات، روایات و اجماع (صفحات ۹۲ تا ۱۱۱)، و همچنین از جنبههای لغوی (صفحه ۲۳) و اصطلاحی (صفحه ۲۷) مورد بررسی قرار دهد. او علاوه بر این، با استفاده از قواعد اصولی نظیر حمل بر تقیه در تحلیل روایات (صفحه ۱۲۷)، جمع عرفی (صفحه ۱۳۰)، و مباحث خاص و عام و نیز نظرات فقهای متقدمین و متاخر، برای بدست آوردن نتیجه بهتر بهره جسته است. | | نویسنده موضوع غنا را از سه جهت مورد بررسی قرار داده است: حرمت غنا و دلایل آن، تعریف غنا، و موارد استثنا. به اعتقاد نویسنده برای ورود منطقی به بحث، بهتر است ابتدا موضوع مورد بررسی قرار گیرد و سپس به حکم پرداخته شود، همانطور که برخی فقها مانند امام خمینی از این روش پیروی کردهاند. نویسنده در ابتدا به بررسی حکم، موضوع و بیان موارد استثنا پرداخته و سپس به مسائل جدید مرتبط با غنا توجه کرده است. وی در ابتدا موسیقی و غنا را به طور مختصر تعریف کرده و مینویسد: موسیقی به صدایی اطلاق میشود که از آلات موسیقی تولید میگردد و به آن نوازندگی گفته میشود، در حالی که غنا به صوتی گفته میشود که از حنجره و دهان خارج میشود. نویسنده در ابتدا دلایل حرمت غنا، شامل اجماع، استناد به آیات قرآن و روایات را مورد بررسی و نقد قرار داده و سپس به دیدگاههای فقها، چه متقدمین و چه متأخرین، در مورد شنیدن غنا و روایات مرتبط با آن میپردازد و در نهایت حرمت غنا را با دلایل قرآنی، روایی و اجماع اثبات میکند (ص۲۵ - ۲۶) |
|
| |
|
|
| |
| ==غنا، موسیقی و رقص در اسلام==
| |
| نویسنده در فصل اول به بررسی ماهیت غنا و موسیقی از دیدگاه لغوی و اصطلاح شرعی پرداخته و همچنین به تعریف غنا از منظر اقوال فقها اختصاص دارد (ص۲۴-۴۸). در ادامه در صفحات ۴۹ تا ۵۵ به بحثی کوتاه درباره موسیقی میپردازد.
| |
|
| |
| نویسنده در فصل دوم تاریخچه غنا و موسیقی را در صفحات ۵۶ تا ۸۸ مورد بررسی قرار میدهد.
| |
|
| |
| ==اقوال فقها در حکم غنا==
| |
|
| |
| مصنف در فصل اول به بررسی حکم غنا میپردازد. در ابتدا، به دیدگاههای مختلف مذاهب اسلامی از جمله امامیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، ظاهریه، اوزاعیه، بصریه، جریریه و نخیه اشاره میکند. این مذاهب درباره غنا دو دیدگاه دارند: برخی از علمای اهل سنت معتقدند که غنا فینفسه مباح است و تنها به دلیل عوامل خارجی ممکن است حرام یا مکروه شود. در مقابل، عدهای دیگر باور دارند که غنا در هر شرایطی حرام است و حرمت آن ذاتی است. فقهای شیعه نیز به این دیدگاه دوم گرایش دارند.
| |
| سپس مصنف اشاره میکند که برخی از فقهای شیعه مانند ملا محسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و صاحب کفایهالاصول، نظرات علمای اهل سنت را انتخاب کردهاند. اما با دقت در گفتارشان مشخص میشود که این فقها چنین نظری ندارند. (ص ۸۹-۹۰)
| |
|
| |
| ==ادله قائلین به حرمت غنا==
| |
| ===اجماع=== | | ===اجماع=== |
| نویسنده ابتدا به دلایل قائلین به حرمت غنا پرداخته و بیان میکند که فقهایی که نفس غنا را حرام دانستهاند، به اجماع، آیات و اخبار استناد کردهاند. وی در ابتدا به اجماع اشاره کرده و با بهرهگیری از نظرات فقهایی مانند ملا احمد نراقی، صاحب جواهر و شیخ انصاری توضیح میدهد که این فقها به اجماع در حرمت غنا باور دارند. | | نویسنده ابتدا دیدگاه فقهای متقدم و متأخر همچون شیخ طوسی، شهید اول و محقق سبزواری را درباره حکم حرمت غنا با استناد به اجماع مطرح میکند. او در نقد این اجماع اشاره میکند که این اجماع تعبدی نیست و مدعیان آن به آیات و روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، استناد کردهاند. بنابراین، او اجماع را مدرکی دانسته و معتقد است که نمیتوان به آن استناد کرد. افزون بر آنکه در مقابل ادعای اجماع، برخی فقها همچون فیض کاشانی بر خلاف آن نظر دارند و معتقدندکه روایات بر حرمت غنا انصراف به دوره بنی امیه و بنی عباس دارد. همچنین آنچه از کتاب استبصار استفاده میشود این است که تحریم غنا بخاطر افعال حرام دیگری است و اگر غنا دربردارنده چنین افعالی نباشد حرام نیست و جایز است.(ص۲۶-۳۶). |
| اما نویسنده با ارائه دلایلی این اجماع را رد میکند. دلائلی همچون:
| | ===آیات=== |
| ۱- وجود فقهایی که قائل به حرمت غنا نیستند،
| | به باور نویسنده، کلمه غنا در قرآن نیامده است و در نتیجه نمیتوان بدون در نظر گرفتن روایات برای اثبات حرمت غنا به آیات قرآن تمسک کرد. او استدلال به آیات را به مدد روایاتی میداند که در تفسیر این آیات آمده است. نویسنده در مباحث خود به چهار آیه استناد میکند. او در ابتدا به آیه ۳۰ سوره حج اشاره میکند که در تفسیر روایی به غنا تطبیق داده شدهاند. نویسنده با تحلیل سندی و دلالتی روایات مرتبط، حرمت غنا را اثبات کرده و دیدگاههای مفسران و فقها را بررسی و نقد میکند. وی نتیجه میگیرد که این آیه به کمک روایات به غنا اشاره دارد و غنا به خودی خود حرام است، نه با عنوان دیگری (ص۳۷-۵۲). |
| ۲- اینکه اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است نه تعبدی،
| |
| ۳- و اینکه ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از رأی معصوم است نه صرف اجماع، و در چنین مواردی مشخص نیست اجماع کاشفیت و اعتبار داشته باشد (ص ۹۰ - ۹۲).
| |
| | |
| ===آیات ===
| |
| نویسنده در دومین دلیل حرمت غنا به شش آیه از قرآن، شامل آیه ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مومنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم استناد میکند. به باور او، هیچیک از این آیات بهطور مستقیم واژه غنا را ذکر نکردهاند و به صراحت درباره آن اظهار نظر نکردهاند. بلکه این آیات به عناوین کلی اشاره دارند که ممکن است بر برخی از انواع غنا قابل تطبیق باشند. نویسنده معتقد است که بدون بهرهگیری از روایات، نمیتوان از ظاهر و مفهوم این آیات به حرمت غنا پی برد. بنابراین، اصلیترین دلیل استناد به این آیات برای حرمت غنا، روایاتی هستند که در تفسیر این آیات آورده شدهاند (ص۹۲ تا ۹۵).
| |
| | |
| ===روایات تفسیری===
| |
| نویسنده از ۶ آیهای که برای حرمت غنا به آنها استناد شده، تنها به بررسی سه آیه بسنده کرده است (ص ۹۵ -۱۱۱). وی نخستین آیه را (آیه ۳۰ سوره حج) با توجه به تفاسیر و روایات مورد بررسی قرار داده و بیان میکند که روایات متعددی درباره تفسیر این آیه وجود دارد. او چهار روایت را ذکر میکند که در آنها قول زور به غنا تفسیر شده است. همچنین، به نظرات مفسرانی مانند شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان استناد میکند که آنها نیز قول زور را به معنای غنا دانستهاند (ص ۹۵ -۹۸).
| |
| | |
| نویسنده به دومین آیهای که قائلین به حرمت غنا به آن استناد میکنند، یعنی آیه ۵ سوره لقمان، اشاره کرده و چهار روایت مرتبط با حرمت غنا که در ذیل این آیه شریفه آمده است را ذکر میکند. همچنین، مفسرانی مانند شیخ طوسی، مراغی، سیوطی، قرطبی، میبدی، ابن مسعود و مجاهد که لهو الحدیث در این آیه را به غنا تفسیر کردهاند، به باور نویسنده از تفاسیر مهمی استفاده میشود که نشان میدهند مراد از لهو الحدیث در این آیه، غنای همراه با لهو و لعب است (ص۹۹-۱۰۱).
| |
| | |
| | |
| نویسنده در ادامه به تفسیر عبارت «لیضل الناس» در آیه پرداخته و بیان میکند که غنا به دو نوع تقسیم میشود: غنای حرام که باعث گمراهی مردم میشود و غنای حلال که چنین ویژگی گمراهکنندهای ندارد. بنابراین، روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، به نوعی از غنا اشاره میکنند که موجب گمراهی مردم میشود (ص۱۰۱ - ۱۰۲).
| |
| | |
| | |
| نویسنده در بررسی آیه سوم (فرقان: ۷۲) با استناد به روایاتی که در ذیل این آیه درباره حرمت غنا آمده، استدلال خود را مطرح میکند. ابتدا دیدگاه برخی مفسران را بیان میکند که این آیه در زمینه شهادت بر باطل مورد استفاده قرار گرفته و در کتب فقهی نیز در بحث قضا و قضاوت به آن اشاره شده است. سپس با نقل از تفسیر المیزان، دو احتمال درباره مفهوم آیه ذکر میکند و احتمال دوم را که «زور» به معنای لهو از قبیل غنا باشد، مناسبتر میداند. در ادامه، نویسنده به سه روایت اشاره میکند که در آنها امام(ع) مصداق این آیه را غنا و موسیقی معرفی کرده است (صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴).
| |
| | |
| | |
| نویسنده به دلالت آیه بر حرمت اشکال وارد کرده و بیان میکند که روایات مرتبط با این آیه دلالتی بر حرمت غنا ندارند. او در یک قاعده کلی درباره روایاتی که در تفسیر سه آیه ذکر شدهاند، مینویسد که انصاف این است که این روایات دلالتی بر حرمت کیفیت صوتی به خودی خود ندارند، مگر اینکه بگوییم در مفهوم لهو الحدیث حرمت لهو اشعار بر اطلاقش دارد. یعنی هر نوع لهوی مورد نفرت پروردگار است.
| |
| همچنین، زور به معنای باطل به طور کلی حرام و مورد مذمت خداوند است، حتی اگر این لهو و باطل در کیفیت کلام ظهور یابد و نه در خود کلام. بنابراین، هر جا که کیفیت کلام به لهو، زور یا باطل تبدیل شود، مبغوض است. حال اگر غنا در کلام حق مانند قرآن باشد یا در کلام باطل، معیار حرمت خود کلام نیست، بلکه لحن و کیفیت صوتی تعیینکننده حلال یا حرام بودن است. بنابراین اگر کسی کلام حقی مانند قرآن را با آهنگ لهو بخواند، این عمل قطعاً حرام است (ص۱۰۴ - ۱۰۶).
| |
| | |
| | |
| نویسنده در ادامه به این موضوع میپردازد که غنا به کدام مقوله تعلق دارد: آیا از مقوله کلام است یا کیفیت صوت؟ او با تقسیمبندی افراد به دو گروه، اشاره میکند که گروهی با استناد به روایاتی، حرمت غنا را به دلیل کلمات باطل میدانند، در حالی که گروه دیگر، حرمت غنا را ناشی از مقوله صوت، مانند کشیدن صدا و موارد مشابه، تلقی میکنند. نویسنده در پایان بحث خود بیان میکند که از نظر علمی تفاوتی میان نظریه غنا به عنوان کیفیت صوت یا کلام وجود ندارد؛ چرا که در هر دو حالت، از دیدگاه شرع، غنای حرام زمانی است که عنوان لهو، لغو یا زور بر آن صدق کند. هر جا که این عناوین صدق نکند، از نظر شرع، غنا حرام نبوده و نیست (ص۱۰۶ - ۱۰۹).
| |
| | |
| نویسنده در ادامه بررسی حرمت غنا در آیات، به برخی از آیات اشاره کرده و در آغاز بحث بیان میکند که این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند (ص ۱۰۹ - ۱۱۱).
| |
| | |
| | |
| نویسنده سومین دلیل بر حرمت غنا را روایات میداند. او ابتدا با استناد به نظرات شیخ انصاری، فخر محققین در ایضاح و صاحب جواهر، بیان میکند که این آنان به تواتر یا مستفیض بودن اخبار در حرمت غنا معتقد هستند. نویسنده پنج روایت را در مورد حرمت غنا ذکر کرده و پس از تحلیل و بررسی این روایات و رد برخی از آنها، نتیجه میگیرد که غنا به دلیل لهو و باطل بودن حرام است. اگر میان صوت لهوی و باطل در نسب اربعه رابطه تساوی برقرار باشد، که این نظر قویتر نیز به نظر میرسد، میتوان گفت غنا همان صوت لهوی و باطل است. بنابراین، صوت لهوی حرام بوده و در نتیجه غنا نیز که نوعی صوت لهوی است، حرام میباشد (ص۱۱۱-۱۱۹).
| |
| | |
| نویسنده ذیل تیتر «روایات در باب اجرت و بیع مغنی و مغنیه» بیان میکند که اگر بتوان از روایات، حرمت خرید و فروش مغنیه را استنباط کرد، بهطور ملازمه اصل غنا نیز حرام خواهد بود. او اشاره میکند که شیخ حر عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» بابی را به موضوع کسب مغنی و خرید آن اختصاص داده است. با توجه به اینکه شیخ حر عاملی نظر فقهی خود را نیز در همین کتاب بیان کرده، ذکر میکند که کسب مغنیه، خرید و فروش، تعلیم و شنیدن آن حرام است. سپس به چهار روایت در این زمینه اشاره کرده و پس از بررسی سندی، از آنها ملازمه دلالت بر حرمت غنا را نتیجهگیری میکند (ص۱۱۹ - ۱۲۳) | |
| | |
| | |
| نویسنده به موضوع شنیدن آواز بهعنوان سماع غنا پرداخته و بررسی میکند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟
| |
| او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز میکند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه میگیرد که از این روایات نمیتوان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
| |
|
| |
| نویسنده بر این باور است که اصلیترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید میکند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره میکند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداختهاند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمعبندی این روایات میپردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).
| |
| | |
| | |
| | |
| نویسنده پس از بررسی آیات و روایات، به جمعبندی مباحث پرداخته و بیان میکند که با وجود روایات صحیح و ضعیفی که در دسترس است، محقق به این نتیجه میرسد که غنا از دیدگاه اسلام ممنوع و نکوهیده است. با این حال، مصداق دقیق غنا در روایات بهطور شفاف مشخص نشده است. بنابراین، نویسنده شروطی را برای تعیین غنای حرام مطرح میکند که با تحقق این شروط، غنا حرام خواهد بود (ص ۱۳۲ - ۱۳۵).
| |
| در ادامه، به دیدگاه فقها درباره حکم غنا پرداخته و نظرات شیخ الطایفه، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، شهید ثانی، علامه حلی، شیخ انصاری، امام خمینی، محمدتقی خوانساری و همچنین دیدگاه مراجع معاصر را در این زمینه ذکر میکند (ص ۱۳۵ - ۱۳۸).
| |
| | |
| | |
| نویسنده پس از بیان حکم حرمت غنا، به بررسی دیدگاه فقهایی نظیر فیض کاشانی و محقق سبزواری میپردازد که در حرمت اصل غنا شبهه کرده و معتقد بودند غنا تنها در صورتی که همراه با محرمات باشد، حرام است. او همچنین به نظرات شیخ انصاری و امام خمینی در دفاع از دیدگاه فیض اشاره میکند. به اعتقاد نویسنده، آنچه به این دو محدث نسبت داده شده که در صورت لهوی بودن غنا تفصیل قائل شدهاند، از برخی عباراتشان قابل برداشت است، اما باید اذعان داشت که توجیه دقیق کلام این دو بزرگوار امری دشوار به نظر میرسد. (ص ۱۳۸ - ۱۴۴).
| |
|
| |
| نویسنده پس از پایان بررسی دلایل حرمت غنا، به دلایل طرفداران حلیت غنا میپردازد. او بیان میکند که این گروه معتقدند غنا به خودی خود حرام نیست، مگر زمانی که با شرایطی همراه باشد که آن را حرام میکند. این شرایط شامل حضور مرد نامحرم در کنار زن خواننده، استفاده از آلات موسیقی همراه با غنا، و اجرای غنا برای برپایی مجالس لهو و لعب است. نویسنده با ارائه دلایلی، استدلالهای طرفداران حلیت غنا را رد میکند (ص۱۴۴-۱۵۰).(ص۱۴۴ - ۱۵۰)
| |
| | |
| | |
| نویسنده به موضوع استثنای حرمت غنا پرداخته و به بررسی غنا در مراثی و قرآن میپردازد. او ابتدا به غنا در مرثیه اشاره کرده و بیان میکند که مقدس اردبیلی با ارائه دلایلی، غنا در مراثی را از حرمت غنا مستثنی دانسته است. با این حال، نویسنده با رد دلایل مقدس اردبیلی معتقد است که غنا در مراثی از نظر موضوعی از بحث غنا جداست، نه از نظر حکم. نویسنده در ادامه به موضوع استثنا بودن حرمت غنا در قرآن پرداخته و این نظر را به محقق سبزواری نسبت میدهد که با استناد به روایات متعدد، حرمت غنا در قرآن را استثنا کرده است. نویسنده در نقد دیدگاه سبزواری بیان میکند که روایات مورد استناد از نظر سند دارای اشکال هستند و محتوای آنها نیز به لهو و لعب اشارهای ندارد. به باور نویسنده، این مسئله همانند غنای در مراثی موضوعاً خارج است، زیرا غنای حرام در اینجا مطرح نیست (ص۱۵۴ - ۱۵۷).
| |
| | |
| | |
|
| |
|
| |
|
| نویسنده به بررسی غناهای مجاز پرداخته و بیان میکند که مشهور فقها برخی از انواع غنا را از حکم حرمت استثنا کردهاند. این موارد عبارتاند از: | | نویسنده با استناد به آیه ۷۲ سوره فرقان، پس از شرح معنای زور، روایاتی را ذکر کرده که در تفسیر این آیه، زور را به غنا مرتبط دانستهاند. او معتقد است دلالت آیه بر حرمت واضح است. به اعتقاد او از وحدت مفاد دو آیه ۳۰ سوره حج و ۷۲ سوره فرقان مشخص میشود که هر دو آیه بر حرمت ذاتی نه عرضی غنا دلالت دارند (۵۲- ۵۵) |
| ۱- حداء
| |
| ۲- غنای در عروسی
| |
|
| |
|
| در مورد حداء، نویسنده به نظر محقق سبزواری اشاره میکند که معتقد است مشهور فقها حداء را استثنا کردهاند و روایتی از پیامبر اکرم (ص) نیز در تأیید این استثنا نقل شده است. اما نویسنده به سند و دلالت این حدیث اشکال وارد کرده و نظر امام خمینی را مطرح میکند که استثنا در حداء را نپذیرفته است. به باور نویسنده، حداء اساساً از موضوع غنا خارج است و نیازی به استثنا از حکم غنا ندارد. | | نویسنده در ادامه به تحلیل آیه ۶ و ۷ سوره لقمان اشاره میکند و پس از بررسی و تحلیل روایات مرتبط، شان نزول و نظرات مفسران و فقهایی همچون خویی و نراقی نتیجه میگیرد که این آیه به طور مستقل به حرمت لهو الحدیث اشاره دارد و همین دلیل بر حرمت غناست. امام باقر(ع) نیز با استناد به این آیه حکم به حرمت غنا و وعده عذاب برای آن میدهد. به نظر نویسنده، اگرچه دلیل استدلال امام باقر (ع) برای ما کاملاً روشن نیست، اما ناآگاهی ما نسبت به این دلیل، خللی در استناد به آیه ایجاد نمیکند؛ زیرا امام(ع) ثقل اصغر هستند و از آیه، حرمت غنا را برداشت کرده است و همین امر برای اثبات حکم حرمت غنا کافی است (ص۵۶-۷۵). |
|
| |
|
| در خصوص غنای در عروسی، مشهور فقها آن را به شرط رعایت مواردی مانند حضور نداشتن نامحرم، استفاده نکردن از آلات موسیقی و پرهیز از گفتن حرفهای باطل، از حرمت غنا استثنا کردهاند. این فقها به روایاتی برای تأیید نظر خود استناد کردهاند، اما نویسنده معتقد است که سند این روایات معتبر نیست و شهرتی که ضعف سند را جبران کند نیز ثابت نشده است. همچنین اشاره میکند که شیخ مفید، سید قاضی، صاحب ایضاح و صاحب تذکره، غنا در عروسیها را منع کردهاند.
| | نویسنده با استناد به فراز دوم از آیه ۷۲ سوره فرقان، این آیه را بهعنوان چهارمین دلیل بر حرمت غنا مطرح میکند. او پس از نقل روایات و بررسیهای سندی و دلالتی آیه، در نهایت به حرمت لغو نظر میدهد. به نظر نویسنده، استدلالهای مطرحشده در بخش دوم آیه ۷۲ سوره فرقان، ارتباط و وجه استدلال به آیه ۳ سوره مؤمنون را آشکار میسازد. (ص۷۵-۸۱). |
|
| |
|
| در پایان، نویسنده میگوید که انصاف این است که سند این روایات کاملاً بیاعتبار نیست و عمل به آن، با توجه به تبعیت اکثر فقها، غیرممکن نیست. اگر استثنایی پذیرفته شود، باید تنها به مغنیه (زن خواننده) آن هم صرفاً در عروسیها و نه هر نوع جشنی محدود شود
| | ===روایات=== |
| (ص ۱۵۷ تا ۱۶۰).
| | نویسنده سومین دلیل حرمت غنا را روایات میداند و ۱۳ روایت را همراه با توضیحات فقهایی مانند شیخ انصاری و امام خمینی در ذیل این روایات بررسی میکند (ص۸۱-۱۰۸). وی در ادامه کلام فیض کاشانی را ذکر میکند که معتقد است غنا در مجلس غیر مختلف و یا خواندن اشعار بصورت غنا اشکالی ندارد. |
|
| |
|
| | نویسنده با استناد به سخنان شیخ انصاری، بیان میکند که کلام فیض کاشانی دارای ابهام است و بر این باور است که از برخی بخشهای کلام فیض میتوان چنین برداشت کرد که آنچه حرام است، خود غنا نیست بلکه متعلقات آن است. همچنین احتمال میدهد که از نظر فیض کاشانی، غنا به دو بخش حلال و حرام تقسیم شود و برای هر یک از این دو احتمال شواهدی ارائه میدهد. نویسنده در ادامه نظرات برخی فقها درباره کلام فیض را نقل و مورد بررسی قرار میدهد (۱۰۸ - ۱۲۰). |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه بحث به حکم غنا در موارد مشکوک میپردازد و توضیح میدهد که اگر شک در موضوع یا مصداق وجود داشته باشد، مانند مواردی که حرمت غنا و آواز به طور قطعی مشخص نشده است، شنیدن آن از نظر شرعی اشکالی ندارد. این به دلیل قاعده حلیت و اصل برائت است، زیرا در اینجا شک در اصل تکلیف وجود دارد و به همین دلیل به اصل برائت رجوع میشود. حتی اگر شک مفهومی هم مطرح باشد، حکم به حلیت داده میشود. به همین دلیل، چه شک موضوعی باشد و چه مفهومی، غنا حلال تلقی میشود. صاحب جواهر نیز همین نظر را تأیید کرده است. اما اگر یقین به امتثال نهی حرمت متیقن حاصل نشد، چون فراق ذمه حاصل نگردیده اینجا باید از باب مقدمه از همگی اجتناب کرد (ص۱۶۰ - ۱۶۲).
| | به باور نویسنده، یکی از دلایل حرمت غنا، روایاتی است که به ممنوعیت شنیدن غنا اشاره دارند. وی معتقد است که شاید بیش از ۲۰ روایت در حرمت استماع غنا وجود داشته باشد که هرچند دلالت برخی از آنها جای تأمل دارد، اما ممنوعیت گوش دادن به یک امر، غالباً بر حرمت خود آن عمل نیز دلالت میکند (ص۱۲۰). |
|
| |
|
| | ==استماع غنا== |
| | نویسنده در ابتدای بحث به بررسی نظرات فقها همچون شیخ طوسی، شهید اول درباره استماع غنا پرداخته و سپس به بررسی روایات مرتبط با این موضوع میپردازد. او چهار روایت را ذکر میکند که سه روایت از آنها دلالت بر حرمت استماع غنا دارند. وی در ادامه به آیات ۳۰ سوره حج، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶ سوره لقمان استناد کرده تا حرمت استماع غنا را تأیید کند. او با استناد به این آیات و روایات، تلاش دارد تا حرمت استماع غنا را به اثبات برساند و نشان دهد که این موضوع در متون دینی و فقهی مورد تأکید قرار گرفته است (ص۱۲۱-۱۳۰) |
|
| |
|
| ==حکم نوار و گرامافون== | | ==ادله جواز غنا== |
| نویسنده در این بخش بیان میکند که برخی معتقدند غنای حرامی که از وسایل جدید مانند ضبط صوت یا تلویزیون شنیده میشود، چون صدای خود انسان نیست بلکه شبیه به صدای اوست، از حرمت غنا خارج بوده و شامل دلایل حرمت نمیشود. اما نویسنده این نظر را نقد میکند و معتقد است که تفاوتی بین آواز مستقیم انسان و صدایی که از وسایل پخش میشود وجود ندارد. او بر این باور است که وقتی ملاک لهو بودن قطعی است، این ویژگی در نوار هم وجود دارد.
| |
| این منصوص العله است که با یافتن قطع به ملاک، جاری میشود البته در صورتی که تنقیح مناط قطعی باشد نه ظنی (ص۱۶۲ - ۱۶۳).
| |
|
| |
|
| | در این بخش به دلایلی که بهطور روشن بر جواز غنا دلالت دارند، پرداخته شده است و برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، بررسی سایر دلایل کنار گذاشته شده است. نویسنده بر این باور است که هیچیک از فقها به جواز مطلق غنا فتوا ندادهاند. به باور نویسنده در کتاب «غنا و موسیقی» بالغ بر ۲۵ دلیل بر جواز غنا جمع آوری شده است که دلالت اکثر آنها بر جواز واضح نبوده و از بحث غنا خارج است. او متعقد است که تنها دو روایت وجود دارد که بر حلیت مطلق غنا دلالت دارند؛ یکی از آن دو روایت افزون بر اشکال سندی در مقابل روایات متعددی که بر منع غنا دلالت دارند و از حیث سند و دلالت قویترند؛ توان استقامت ندارد. روایت دیگری نیز درباره صوت زیباست و شامل غنا و غیر غنا نیز میشود در نتیجه دلالت بر جواز غنا ندارد (۱۳۳-۱۳۷). |
|
| |
|
| ==حکم آلات موسیقی== | | == غنا در قرائت قرآن == |
| نویسنده به موازات بحث غنا و موسیقی درباره آلات موسیقی هم بحث میکند
| | به نظر نویسنده، دلایل نهی از غنا هم غنای مربوط به قرآن را شامل میشود و هم غنای خارج از قرآن را. با این حال، دستهای از روایات بهطور خاص درباره غنا در قرآن وارد شدهاند که برخی آن را مجاز دانسته و برخی دیگر از آن نهی کردهاند. نویسنده ابتدا دو روایت درباره غنا مطرح میکند که به صراحت در قرآن نهی شده است و دیدگاه علمایی مانند فاضل گروسی و سید ماجد بحرانی را به عنوان تاییدی بر وجود غنا در قرآن ذکر میکند. به اعتقاد نویسنده روایات ترجیع و بلند کردن صدا در قرائت قرآن به دلیل نداشتن ملازمه با غنا، از بحث غنا خارجاند. نویسنده در این بحث سعی کرده روایاتی را بیان کند که به صراحت بر جواز غنا در قرآن دلالت دارند و به لفظ غنا اشاره کردهاند که تعداد این روایات بیش از سه روایت نیست که در کتاب «غنا و موسیقی» جمع آوری شدهاند. آن سه روایت نیز مرسله است. نویسنده به این نتیجه میرسد که هیچ دلیلی برای جواز غنا در قرآن وجود ندارد. حتی اگر فرض کنیم که روایتی بر جواز غنا دلالت کند، در برابر روایات متعدد معارض، این روایت کنار گذاشته خواهد شد (ص ۱۳۷-۱۴۳). |
| وی پس از تقسیم بندی آلات موسیقی به آلات مشترکه و مختصه و تعریف هر یک از آن دو، میگوید خرید و فروش آلات مشترک جایز است چرا که اکثر لوازم زندگی گونهای هست که مصرف حلال دارد البته در هنگام خرید باید بصورت ارتکازی عدم قصد منافع محرمه را داشته باشدبر خلاف آلات مختصه که مصرف در حرام دارد.
| |
| و اگر در روایت پیامبر(ص) نی زدن حرام دانسته شده (خواه نی از آلات مختصه باشد یا مشترکه) در اینجا باید قائل به انصراف شویم بدین منظور که در زمان حضرت(ص) غلبه در حرام بوده و اگر امروزه از آلات مشترکه شمرده شود مصرف حلال هم خواهد اشت (ص۱۶۳ - ۱۶۵). نویسنده در ادامه به بررسی غنا از دیدگاه چهار مذهب فقهی میپردازد (ص ۱۶۵ - ۱۶۸). | |
|
| |
|
|
| | == موضوع غنا و عرفی بودن آن == |
| ==فصل چهارم: خاتمه و نتیجه== | | در این بخش به مفهوم غنا پرداخته شده است. به گزارش نویسنده کتاب، علما در رسالههای خود تعاریف متعددی برای غنا ارائه دادهاند و تا دوازده تعریف مختلف ذکر کردهاند. مشهور فقها مانند شیخ انصاری، غنا را به معنای کشیدن صدا همراه با ترجیع طربانگیز تعریف کردهاند. آنها نیز تصریح کردهاند که غنا از مفاهیم عرفی است که برای فهم آن باید به عرف مراجعه کرد نه شرع. چرا که شان فقیه بیان احکام شرع است نه بیان موضوعات عرفی. به همین دلیل برخی فقها همچون شهید ثانی، صاحب جواهر در بحث غنا وارد بحث تعریف موضوع نشدهاند و آن را به عرف حواله دادهاند. (۱۴۷ -۱۵۳). به باور نویسنده اگر بعد از مراجعه به عرف مفهوم غنا مشخص نشود در این صورت به قدر متیقن مراجعه میکنیم. هر مکلفی در قدر متیقن باید به درک و نظر خودش مفهوم غنا را بشناسد و حکم را بر آن جاری کند. در صورت عدم قدر متیقن اصل برایت جاری میشود. نویسنده در یک جمعبندی کلی، به مواردی مانند صوت بودن غنا و تحریک شهوات حیوانی که در تعریف مفهوم غنا نزد عرف نقش دارند، اشاره میکند. وی برای شناخت بهتر مفهوم غنا پیشنهاد لجنهای از متخصصان زبان شناسی میدهد. در ادامه نویسنده موضوع غنا را از دیدگاه شیخ انصاری بررسی کرده و نقدی بر دیدگاه او ارائه میدهد. (۱۵۳ - ۱۶۵) |
| در این فصل، نویسنده به بررسی موضوعاتی مرتبط با غنا و موسیقی بهعنوان «خاتمه و نتیجه» میپردازد. مباحثی مانند تأثیرات موسیقی، موسیقیدرمانی، محتوای موسیقی، آثار موسیقی حرام و موارد دیگر در صفحات ۱۶۹ تا ۱۸۹ مطرح شدهاند. | |
|
| |
|
| |
| بخش دوم: رقص در اسلام
| |
| نویسنده فصل اول این بخش را به بررسی تاریخچه رقص اختصاص داده است (ص۱۹۳ - ۲۰۸). | |
|
| |
|
| | == استثناهای حکم غنا == |
| | نویسنده در فصل چهارم به مستثنیات حکم غنا، شامل حُداء، غنا در عروسی، جشنها و مرثیهها، اشاره میکند. |
|
| |
|
| در فصل دوم بخش دوم، نویسنده به بررسی انواع رقص و احکام مرتبط با آن پرداخته است. او در این بخش، رقصها را در فرهنگهای مختلف مورد توجه قرار داده و آنها را به دو گروه کلی رقصهای مجاز و رقصهای حرام تقسیم کرده است. نویسنده پس از قرار دادن رقصهای کودکانه، محلی، بومی و ورزشی در دسته رقصهای مجاز؛ و رقصهای صوفیانه، رقصهای مبتذل و رقصهای شادی در دسته رقصهای حرام، حکم شرعی هر یک را بر اساس نظرات مراجع عظام ارائه کرده است. (ص۲۰۹ -۲۳۱).
| | ===حُداء=== |
| | حداء به صدای مرجع گفته می شود که ساربان برای حرکت دادن شتر میخواند. مشهور فقها حدا را از حکم غنا استثنا کردهاند. |
|
| |
|
| | به باور نویسنده یکی از قیودی که در تعریف غنا بیان شده بود این بود که غنا صدایی است که موجب تحریک شهوت جنسی میشود اگر این قید قابل تطبیق بر حداء باشد در این صورت حدا حرام است و برای تخصیص آن از حکم غنا نیاز به دلیل است و اگر این قید قابل تطبیق بر حدا نباشد یعنی حدا این کیفیت را ایجاد نکند در این صورت حلال است و تخصصاً از حکم غنا خارج است ظاهر این است که حداء موجب تحریک شهوت جنسی نمیشود زیرا غرض از خواندن آن سرعت دادن به حرکت شتر است نه تحریک شهوت. نویسنده معتقد است؛ روایتی هم که دلالت بر حلیت حداء تخصیصاً یا تخصصاً دارد روایت سکونی است که سند آن بدون اشکال است و فقهایی همچون صاحب مفتاح الکرامة شیهد اول حداء را جزو مستثنیات غنا دانستند. به اعتقاد نویسنده اگر حداء را تخصصاً از موضوع غنا خارج بدانیم تعدی آن از شتر به موارد دیگر اشکالی ندارد اما اشکال، زمانی است که غنا را تخصیصاً خارج بدانیم. |
|
| |
|
| | به باور نویسنده بین مسافر و غیر مسافر تفصیل داده شود و حدا را برای مسافری که مرکبش اسب و شتر و الاغ و ماشین باشد، جایز بدانیم چرا که موضوع روایت کاهش رنج و سختی سفر است خواه ایجاد نشاط در مرکب باشد یا راکب. اما حکم حدا غیر مسافر همچون اصحاب صنایع و محل اشکال است. اگر حدا را تخصصا از تحت عنوان غنا خارج بدانیم در این صورت تعمیم حدا شامل سفر با هر مرکبی می شود که در این صورت تغنی و استماع آن برای راهبر، مسافر ماشین یا کشتی جایز بوده و نهی از منکر واجب نخواهد بود. حتی اگر معالجه متوقف بر حدا باشد قطعا جایز و الا محل اشکال است. (ص۱۶۹-۱۷۵). |
| | ===غنا در وقت مشایعت عروسی=== |
| | نویسنده در ابتدا نظر فقهایی همچون شیخ انصاری، امام خمینی و خویی را درباره استثنای غنای عروسی ذکر میکند. در ادامه به دلایل جواز میپردازد و مینویسد: اصلیترین دلیل قائلین به جواز غنا صحیحه ابی بصیر است که به اعتقاد برخی صحیح ابی بصیر در مقام تخصیص غنا در عروسی نیست بلکه در مقام بیان این نکته است که غنا بر دو قسم است قسمی که موجب جلب مردان و تحریک شهوت میشود و قسم دیگری که این کیفیت را ندارد اگرچه به این قسم دوم غنا گفته میشود اما این عنوان مجازی است نه حقیقی. آنچه در مجالس عروسی در میان زنها اتفاق میافتد از این قبیل نیست. بنابراین غنایی که در صحیحه آمده و جایز دانسته شده موضوعاً خارج از غنای حرام است نه اینکه از آن استثنا شده باشد. .(ص۱۷۵-۱۸۰) نویسنده در ادامه به قیودی که برخی علما برای استثنا غنا در جواز عروسی بیان کردهاند (همچون نخواندن کلام باطل، عدم نواختن آلات لهوی حرام، عدم ورود مردان به مجلس زنان) اشاره میکند.(ص۱۸۰-۱۸۸). |
|
| |
|
| نویسنده در صفحات ۲۳۱ تا ۲۳۳ به تعریف رقص از دیدگاه مراجع تقلید پرداخته و احکام مربوط به آن را از نظر مراجع عظام بیان کرده است (ص ۲۳۱ - ۲۳۳). | | ===غنا در اعیاد و شادیها=== |
| | نویسنده در بحث غنا در اعیاد، ابتدا نظر اهل سنت به جواز غنا اشاره کرده و سپس به نظر شیعه پرداخته و تأکید میکند که در میان شیعه، کسی از قدما بر جواز غنا در اعیاد سخنی نگفته است بنابراین باید طبق عمومات منع از غنا، حکم حرمت در اعیاد را به آنها نسبت داد. البته فقهایی همچون صاحب جواهر، شیخ انصاری بر حرمت غنا در اعیاد تصریح دارند. روایتی بر جواز در اعیاد ذکر شده و فقها همچون شیخ حر عاملی، شیخ انصاری، صاحب جواهر در معنای آن توجیهاتی را ذکر کردهاند (ص۱۸۸-۱۹۵). |
|
| |
|
| وی همچنین به موضوع رقص زن برای زن، رقص در میان محارم و رقص عروس و داماد اشاره میکند و حکم شرعی آنرا از دیدگاه مراجع عظام در صفحات ۲۳۴ تا ۲۳۵ بیان میکند.
| | ===غنا در مراثی=== |
| | به باور نویسنده وقتی دلیلی برای استثنا کردن مراثی از حرمت غنا وجود ندارد، حکم حرمت همچنان پابرجاست، هرچند که تحقق غنا در مراثی جداً بعید است (ص۱۹۵). |
|
| |
|
| | نویسنده در انتهای کتاب به مباحث تازهای مانند حکم غنا در صدای ضبطشده اشاره کرده و توضیح داده که تنها تعداد کمی از فقها به این موضوع پرداختهاند؛ برخی آن را مجاز دانستهاند و برخی دیگر منع کردهاند. به اعتقاد نویسنده اگر در تعریف غنا قید صوت انسان اخذ شود این دلیل است بر اینکه غنا منحصر به صدایی است که به طور مستقیم از دهان انسان خارج میشود. در این صورت عنوان غنا را میتوان از صدای ضبط شده، سلب کرد. صوتهای غیر انسانی نظیر صوت حیوانات و جمادات نیز به طریق اولی از عنوان غنا خارج هستند. به باور نویسنده فقهایی همچون امام خمینی و آقا نجفی که در تعریف غنا صوت بودن انسان را تصریح کردهاند به غنا نبودن صدای ضبط شده تصریح نکردهاند لذا نسبت دادن سلب عنوان غنا از صدای ضبط شده به آنها مشکل است. نویسنده در ادامه با این سوال که آیا کلمه صوت منحصر در صدای انسان است؟ ادعای برخی فقها مبنی بر اختصاص داشتن کلمه صوت به صدای انسان را بسیار بعید میداند و معتقد است که معنای غنا را عرف مشخص میکند و صدق عنوان صوت مدخلیتی ندارد اگر عرف مصداقی را غنا دانست آن مصداق غناست و حکمش حرمت است حتی اگر عنوان صوت بر آن صدق نکند. (ص۱۹۶ - ۲۰۰). |
|
| |
|
| نویسنده در فصل سوم بخش دوم، با استناد به آیات و روایات گوناگون، دلایل حرمت رقص از منظر قرآن و احادیث را بررسی کرده و سپس به تفاوت میان موسیقی و رقص میپردازد (ص ۲۳۶-۲۷۰). | | نویسنده در ادامه به حکم وجوب سجده هنگام شنیدن آیات سجده واجب از ضبط صوت و امثال آن میپردازد. |