فقه معاصر:پیشنویس اسلام و حق حیات انسان (کتاب): تفاوت میان نسخهها
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) نگارش شناسه |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) افزودن لینک |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مهدی خسروی سرشکی | مهدی خسروی سرشکی | ||
*'''چکیده''' | *'''چکیده''' | ||
'''اسلام و حق حیات انسان'''، کتابی فارسی نوشته حمیدرضا نوری، که با هدف پاسخگویی به ابهامها درباره سلب حق حیات در احکامی از جمله | '''اسلام و حق حیات انسان'''، کتابی فارسی نوشته حمیدرضا نوری، که با هدف پاسخگویی به ابهامها درباره سلب حق حیات در احکامی از جمله [[قصاص]]، [[محاربه]]، [[ارتداد]]، و [[جهاد ابتدایی]]، تألیف شده است. نویسنده بر آن است که گرچه سلب حق حیات قبیح است، اما سلب حق حیات مادی برخی انسانها که عامل سلب حق حیات معنوی دیگران هستند، موجه است. | ||
نویسنده با تکیه بر قرآن، مراتبی برای انسانها برمیشمرد، اما با این حال تصریح میکند که حق حیات برای همه انسانها و حتی کافران وجود دارد، مگر در موارد استثنایی که در قرآن ذکر شده است. او سپس ابهامها درباره احکام منجر به سلب حیات انسان میپردازد و ابهامها در این باره را پاسخ میدهد. | نویسنده با تکیه بر قرآن، مراتبی برای انسانها برمیشمرد، اما با این حال تصریح میکند که حق حیات برای همه انسانها و حتی کافران وجود دارد، مگر در موارد استثنایی که در قرآن ذکر شده است. او سپس ابهامها درباره احکام منجر به سلب حیات انسان میپردازد و ابهامها در این باره را پاسخ میدهد. حمیدرضا نوری، با بیان ده چارهجویی روشنفکران مسلمان برای توجیه یا تغییر احکام جزایی اسلام، آنها را نمیپذیرد و تصریح میکند که اجتهاد روشمند مبتنی بر احکام ثانویه، قواعد فقهی از جمله [[قاعده لاضرر|لاضرر]]، و توجه به راهکارهایی از درون فقه اسلامی، از جمله مصلحت عرفیه، [[احکام حکومتی]] و ولایی، و نیز تبدیل برخی مجازاتها به تعزیر، میتواند راهگشای ابهامها درباره تعارض احکام اسلامی با حقوقبشر باشد. | ||
حمیدرضا نوری، با بیان ده چارهجویی روشنفکران مسلمان برای توجیه یا تغییر احکام جزایی اسلام، آنها را نمیپذیرد و تصریح میکند که اجتهاد روشمند مبتنی بر احکام ثانویه، قواعد فقهی از جمله | |||
نویسنده سپس به مواردی میپردازد که از حکم کلی منع سلب حیات در قرآن استثنا شدهاند و به ابهامها پاسخ داده است؛ در تبیین حکم قصاص، آن را حکمی عقلی میخواند که مبتنی بر مقابله به مثل، و برای جلوگیری از خونریزی گسترده وضع شده و اقدامی پیشگیرانه و مایه حیات انسانهاست. نویسنده درباره محاربه، با ذکر اینکه اعدام محارب صیانت از جان شهروندان است، بر آن است که مجازات محاربه، مرگ نیست و تنها در صورتی که محارب مرتکب قتل شود محکوم به مرگ میشود. | نویسنده سپس به مواردی میپردازد که از حکم کلی منع سلب حیات در قرآن استثنا شدهاند و به ابهامها پاسخ داده است؛ در تبیین حکم قصاص، آن را حکمی عقلی میخواند که مبتنی بر مقابله به مثل، و برای جلوگیری از خونریزی گسترده وضع شده و اقدامی پیشگیرانه و مایه حیات انسانهاست. نویسنده درباره محاربه، با ذکر اینکه اعدام محارب صیانت از جان شهروندان است، بر آن است که مجازات محاربه، مرگ نیست و تنها در صورتی که محارب مرتکب قتل شود محکوم به مرگ میشود. | ||
حمیدرضا نوری، در بررسی سلب حیات ناشی از ارتداد، گرچه چهار دلیلِ بیانشده علیه حکم | حمیدرضا نوری، در بررسی سلب حیات ناشی از ارتداد، گرچه چهار دلیلِ بیانشده علیه حکم اعدام مرتد را نقد و رد میکند، اما با این حال بر آن است که میتوان در اطلاق زمانی و شمول حکم مرتد تردید کرد؛ چرا که از دید او احتمال ولایی بودن و اختصاص آن به حاکم (پیامبر اسلام) وجود دارد، و علاوه بر آن، تصریح میکند که میتوان برای جلوگیری از عینیت یافتن حکم قتل مرتد، بدون انکار اصل حکم اعدام، شرایط تحقق آن بسیار محدود شود. | ||
نویسنده سرانجام، درباره سلب حق حیات از طریق جهاد | نویسنده سرانجام، درباره سلب حق حیات از طریق [[جهاد ابتدایی]]، بر آن است که تنها آیات اولیه سوره توبه به جنگ ابتدایی اشاره دارد و این فرمان نیز کلی و دائمی نیست، و از سوی دیگر نمیتوان آن را بهمعنای سلب حق حیات دانست؛ چرا که هدف این حکم، نه عموم مردم، بلکه فتنهگران هستند. | ||
==ساختار کتاب== | ==ساختار کتاب== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۷: | ||
;پیشگفتار (ص۱۱-۲۴): پیشینه تحقیق با تکیه بر تفاسیر عرفانی، اجتماعی، کلامی و فقهی، مبتنی بر آیات مختلف قرآن، و نیز آثار غیرتفسیری عالمان شیعه و اهلسنت درباره حقوق بشر و حق حیات انسان. | ;پیشگفتار (ص۱۱-۲۴): پیشینه تحقیق با تکیه بر تفاسیر عرفانی، اجتماعی، کلامی و فقهی، مبتنی بر آیات مختلف قرآن، و نیز آثار غیرتفسیری عالمان شیعه و اهلسنت درباره حقوق بشر و حق حیات انسان. | ||
;بخش اول: مفاهیم و مبانی (ص۲۵-۷۵): بررسی سه مفهوم حق، حیات و انسان، با تأکید بر اینکه گرچه سلب حق حیات قبیح و نادرست است، اما سلب حق حیات مادی برخی انسانها، از آن رو که عامل سلب حق حیات معنوی دیگران هستند، موجه است. | ;بخش اول: مفاهیم و مبانی (ص۲۵-۷۵): بررسی سه مفهوم حق، حیات و انسان، با تأکید بر اینکه گرچه سلب حق حیات قبیح و نادرست است، اما سلب حق حیات مادی برخی انسانها، از آن رو که عامل سلب حق حیات معنوی دیگران هستند، موجه است. | ||
;بخش دوم: حق حیات انسان از دیدگاه قرآن (ص۷۷-۱۱۰): مطالعه هویت و جایگاه انسان، مراتب انسانی، و حق حیات | ;بخش دوم: حق حیات انسان از دیدگاه قرآن (ص۷۷-۱۱۰): مطالعه هویت و جایگاه انسان، مراتب انسانی، و حق حیات دینداران و غیر دینداران بر اساس آیات قرآن. | ||
;بخش سوم: موارد جواز سلب حیات در قرآن (ص۱۱۱-۱۸۵): تحلیل احکام مرتبط با قتل عمد، محاربه، و ارتداد از منظر قرآنی. | ;بخش سوم: موارد جواز سلب حیات در قرآن (ص۱۱۱-۱۸۵): تحلیل احکام مرتبط با قتل عمد، محاربه، و ارتداد از منظر قرآنی. | ||
;بخش چهارم: نقد شبهات (ص۱۸۷-۳۳۰): بررسی زمینههای طرح شبهات (مانند مسائل حقوق بشری)، واکنشهای روشنفکران (مانند مقاصد شریعت)، و تحلیل شبهات در موضوعات قصاص، ارتداد، جهاد ابتدایی، و تفاوت حق حیات زن و مرد. | ;بخش چهارم: نقد شبهات (ص۱۸۷-۳۳۰): بررسی زمینههای طرح شبهات (مانند مسائل حقوق بشری)، واکنشهای روشنفکران (مانند [[مقاصد شریعت]])، و تحلیل شبهات در موضوعات قصاص، ارتداد، جهاد ابتدایی، و تفاوت حق حیات زن و مرد. | ||
==مبانی فقهی و حقوقی حق حیات انسان== | ==مبانی فقهی و حقوقی حق حیات انسان== | ||
خط ۳۱: | خط ۲۹: | ||
#حفظ نفس بهعنوان مقصد شریعت (ص۷۱). | #حفظ نفس بهعنوان مقصد شریعت (ص۷۱). | ||
همچنین، نویسنده بر آن است که برخی قواعد فقهی مانند اتلاف، رفع حدود با شبهات، قاعده لا ضرر و لا | همچنین، نویسنده بر آن است که برخی قواعد فقهی مانند اتلاف، رفع حدود با شبهات، [[قاعده لا ضرر|قاعده لا ضرر و لا ضرار]]، و تقیه، در سراسر فقه به کار گرفته شده و ضامن حفظ نفس هستند (ص۷۲). او در حوزه حقوقی، دو محور اساسی را برای حق حیات مطرح میکند: ۱. حق قانونی و عینی انسان (ص۷۳)، و حق و امتیاز شخصی مبتنی بر کرامت و حرمت انسانی (ص۷۴). | ||
==هویت و تمایز انسانی در قرآن== | ==هویت و تمایز انسانی در قرآن== | ||
خط ۵۱: | خط ۴۹: | ||
نویسنده، در راستای تعیین حق حیات انسان، روشی برای کشف مراتب انسانی از منظر قرآن ارائه میکند تا در نهایت دریابد که آیا حداقلی از حق حیات برای همه انسانها در هر مرتبهای وجود دارد یا خیر (ص۹۳). روش موردنظر نویسنده عبارت است از: ۱. برشمردن القاب و عناوین ثانویه انسان در قرآن، و ۲. واژههایی که بیانگر مرتبه انسانی هستند و قابلیت دستهبندی دارند (ص۹۵). | نویسنده، در راستای تعیین حق حیات انسان، روشی برای کشف مراتب انسانی از منظر قرآن ارائه میکند تا در نهایت دریابد که آیا حداقلی از حق حیات برای همه انسانها در هر مرتبهای وجود دارد یا خیر (ص۹۳). روش موردنظر نویسنده عبارت است از: ۱. برشمردن القاب و عناوین ثانویه انسان در قرآن، و ۲. واژههایی که بیانگر مرتبه انسانی هستند و قابلیت دستهبندی دارند (ص۹۵). | ||
سپس، با اشاره به هفت شاخص تفاوت رتبه میان انسانها بر اساس آیات قرآن، مراتب انسان را فهرست میکند: ۱. انسان در مقابل غیرانسان، ۲. نبی در برابر غیرنبی، ۳. نبی اولوالعزم در برابر نبی غیراولوالعزم، ۴. انسان غیرنبی رعایتکننده اصول انسانی در برابر انسان غیرنبی که اصول انسانی را رعایت نمیکند، ۵. متدین در مقابل کافر، ۶. مسلمان در مقابل اهل | سپس، با اشاره به هفت شاخص تفاوت رتبه میان انسانها بر اساس آیات قرآن، مراتب انسان را فهرست میکند: ۱. انسان در مقابل غیرانسان، ۲. نبی در برابر غیرنبی، ۳. نبی اولوالعزم در برابر نبی غیراولوالعزم، ۴. انسان غیرنبی رعایتکننده اصول انسانی در برابر انسان غیرنبی که اصول انسانی را رعایت نمیکند، ۵. متدین در مقابل کافر، ۶. مسلمان در مقابل [[اهل کتاب]]، و ۷. مسلمان رعایتکننده اصول انسانی و احکام دینی، در برابر مسلمان و نامسلمان غیرپایبند به اصول انسانی و احکام دینی. | ||
در نتیجهگیری، نویسنده تأکید دارد که ملاک احراز رتبه، میزان نزدیکی به حضرت حق است و هر تفاوتی الزاماً مرتبهای ایجاد نمیکند. از سوی دیگر، خداوند فرصت تعالی را تا واپسین لحظات عمر برای همه انسانها فراهم کرده و امکان عبور از مرتبه کنونی به مرتبه بالاتر وجود دارد. بنابراین، تفاوتهای عالی یا دانی انسانی، در اصل تعلق حق حیات تأثیری ندارد و حق حیات برای همه انسانها تا مرز استهلاک طبیعی برقرار است، مگر موارد استثنایی که قرآن بهصورت اجمالی به آنها اشاره کرده است (ص۹۹). | در نتیجهگیری، نویسنده تأکید دارد که ملاک احراز رتبه، میزان نزدیکی به حضرت حق است و هر تفاوتی الزاماً مرتبهای ایجاد نمیکند. از سوی دیگر، خداوند فرصت تعالی را تا واپسین لحظات عمر برای همه انسانها فراهم کرده و امکان عبور از مرتبه کنونی به مرتبه بالاتر وجود دارد. بنابراین، تفاوتهای عالی یا دانی انسانی، در اصل تعلق حق حیات تأثیری ندارد و حق حیات برای همه انسانها تا مرز استهلاک طبیعی برقرار است، مگر موارد استثنایی که قرآن بهصورت اجمالی به آنها اشاره کرده است (ص۹۹). | ||
خط ۷۰: | خط ۶۸: | ||
==موارد مجاز سلب حق حیات و پاسخ به ابهامهای آن== | ==موارد مجاز سلب حق حیات و پاسخ به ابهامهای آن== | ||
نویسنده، ده چارهجویی روشنفکران مسلمان برای توجیه یا تغییر احکام جزایی اسلام را بررسی کرده، و در پایان به بیان تحلیل خود پرداخته است. بنابر آنچه نویسنده ذکر کرده، چارهجوییهای روشنفکران عبارت است از: ۱. تفکیک احکام دینی بر اساس ذاتی و عرضی بودن (ص۲۰۷)، ۲. تأثیر بدایندها و خوشایندها برای تجدیدنظر فقیهان در احکام الهی (ص۲۰۸)، ۳. توجه به مقاصد شریعت (ص۲۰۹)، ۴. تفاوت اسلام معنوی و اسلام تاریخی (ص۲۰۹-۲۱۰)، ۵. تفاوت احکام عبادی، با احکام حقوقی و اجتماعی (ص۲۱۰)، ۶. تفاوت دوران تأسیس با دوران استقرار دین (ص۲۱۰)، ۷. اجرای حدود با تأیید رویه و عرف جامعه (ص۲۱۱)، ۸. مرجعیت عرف در احکام شرعی و حقوقی (ص۲۱۲)، ۹. لزوم تطابق احکام حقوقی با فرهنگ جامعه (ص۲۱۲)، ۱۰. تغییر سیره عقلایی و امضای احکام عقلایی (ص۲۱۴). | نویسنده، ده چارهجویی روشنفکران مسلمان برای توجیه یا تغییر احکام جزایی اسلام را بررسی کرده، و در پایان به بیان تحلیل خود پرداخته است. بنابر آنچه نویسنده ذکر کرده، چارهجوییهای روشنفکران عبارت است از: ۱. تفکیک احکام دینی بر اساس [[احکام ذاتی و عرضی|ذاتی و عرضی بودن]] (ص۲۰۷)، ۲. تأثیر بدایندها و خوشایندها برای تجدیدنظر فقیهان در احکام الهی (ص۲۰۸)، ۳. توجه به [[مقاصد شریعت]] (ص۲۰۹)، ۴. تفاوت اسلام معنوی و اسلام تاریخی (ص۲۰۹-۲۱۰)، ۵. تفاوت احکام عبادی، با احکام حقوقی و اجتماعی (ص۲۱۰)، ۶. تفاوت دوران تأسیس با دوران استقرار دین (ص۲۱۰)، ۷. اجرای حدود با تأیید رویه و عرف جامعه (ص۲۱۱)، ۸. مرجعیت عرف در احکام شرعی و حقوقی (ص۲۱۲)، ۹. لزوم تطابق احکام حقوقی با فرهنگ جامعه (ص۲۱۲)، ۱۰. تغییر سیره عقلایی و امضای احکام عقلایی (ص۲۱۴). | ||
او در ادامه، با نقد و رد کلی این چارهجوییها، اجتهاد روشمند را بدیل چنین راهحلهایی میشمارد و تصریح میکند که توجه به احکام ثانویه و قواعدی چون لاضرر و | او در ادامه، با نقد و رد کلی این چارهجوییها، اجتهاد روشمند را بدیل چنین راهحلهایی میشمارد و تصریح میکند که توجه به احکام ثانویه و قواعدی چون لاضرر و [[قاعده اضطرار|اضطرار]]، میتواند فقیهان را در دستیابی به حقوق و تکالیف مکلفان در هر دورهای یاری کند، و در این راه، توجه به مصلحت عرفیه، [[احکام حکومتی]] و ولایی، و نیز تبدیل برخی مجازاتها به تعزیر و خارج کردن آنها از حالت [[حدود شرعی]]، راهحلهایی است که هم از درون دین تغذیه میکند و هم راهگشای مباحث مربوط به [[حقوقبشر]] است (ص۲۱۸-۲۲۰). | ||
===قصاص: فلسفه قصاص و نقد شبهات=== | ===قصاص: فلسفه قصاص و نقد شبهات=== | ||
نویسنده در بخش سوم کتاب به تبیین قصاص میپردازد و در بخش چهارم به برخی شبهات پیرامون آن پاسخ میدهد. وی ابتدا قصاص را از دیدگاه عقل (ص۱۱۷) و سپس قرآن (ص۱۲۲) بررسی میکند و در ادامه، هفت آیه مربوط به قتل و حکم قصاص نفس را تحت عناوین فرعی تجزیه و تحلیل میکند (ص۱۲۴-۱۳۴). همچنین، به رجحان عفو در مقام تقاص از منظر قرآن اشاره میکند؛ زیرا در تمامی آیات مربوط به قصاص، بلافاصله از عفو، گذشت و صبر سخن گفته شده و انسانها به آن تشویق و ترغیب شدهاند (ص۱۳۵). | نویسنده در بخش سوم کتاب به تبیین [[قصاص]] میپردازد و در بخش چهارم به برخی شبهات پیرامون آن پاسخ میدهد. وی ابتدا قصاص را از دیدگاه عقل (ص۱۱۷) و سپس قرآن (ص۱۲۲) بررسی میکند و در ادامه، هفت آیه مربوط به قتل و حکم قصاص نفس را تحت عناوین فرعی تجزیه و تحلیل میکند (ص۱۲۴-۱۳۴). همچنین، به رجحان عفو در مقام تقاص از منظر قرآن اشاره میکند؛ زیرا در تمامی آیات مربوط به قصاص، بلافاصله از عفو، گذشت و صبر سخن گفته شده و انسانها به آن تشویق و ترغیب شدهاند (ص۱۳۵). | ||
نویسنده، مشروعیت قصاص را مربوط به پیش از اسلام دانسته و آن را حکمی عقلی معرفی میکند. از منظر قرآن و اسلام، قصاص صرفاً بر مقابله به مثل و تساوی تأکید دارد تا مانع سنتهای جاهلی، و خونریزی گسترده شود. قصاص بیش از آنکه حکم کیفری سخت باشد، اقدامی پیشگیرانه و مایه حیات انسانهاست. همچنین، از آنجا که قصاص حقالناس محسوب میشود، در صورت رضایت ولیدم یا بخشش در ازای دریافت دیه، حیات قاتل ادامه پیدا میکند (ص۱۳۵-۱۳۶). | نویسنده، مشروعیت قصاص را مربوط به پیش از اسلام دانسته و آن را حکمی عقلی معرفی میکند. از منظر قرآن و اسلام، قصاص صرفاً بر مقابله به مثل و تساوی تأکید دارد تا مانع سنتهای جاهلی، و خونریزی گسترده شود. قصاص بیش از آنکه حکم کیفری سخت باشد، اقدامی پیشگیرانه و مایه حیات انسانهاست. همچنین، از آنجا که قصاص حقالناس محسوب میشود، در صورت رضایت ولیدم یا بخشش در ازای دریافت دیه، حیات قاتل ادامه پیدا میکند (ص۱۳۵-۱۳۶). | ||
خط ۹۲: | خط ۹۰: | ||
===محاربه: مصادیق و تنوع مجازات=== | ===محاربه: مصادیق و تنوع مجازات=== | ||
نویسنده پس از بررسی ارتباط محاربه با عنوان فساد در زمین (ص۱۳۷) و معنای لغوی محاربه (ص۱۴۰)، از معنای فقهی محاربه نتیجه میگیرد که اصطلاح فقهی محارب طیفی از انسانها را شامل میشود که هر کدام مجازات متناسب خودشان را دارند (ص۱۴۳-۱۴۵). | نویسنده پس از بررسی ارتباط محاربه با عنوان [[افساد فی الارض|فساد در زمین]] (ص۱۳۷) و معنای لغوی محاربه (ص۱۴۰)، از معنای فقهی محاربه نتیجه میگیرد که اصطلاح فقهی محارب طیفی از انسانها را شامل میشود که هر کدام مجازات متناسب خودشان را دارند (ص۱۴۳-۱۴۵). | ||
مفهوم و مصداق محاربه از دو راه بررسی میشود: آیه محاربه (آیه ۳۳ سوره مائده) و شأن نزول آن. نویسنده در بخش آیه محاربه، احتمالات معنایی آیه را بیان میکند (ص۱۴۵-۱۴۸) و بر اساس اینکه منظور از این آیه، محاربه با مسلمانان باشد و به دوره پیامبر اسلام منحصر نباشد، پنج مصداق برای محاربه معرفی میکند (ص۱۴۸-۱۴۹). سپس، با توجه به قرائن دیگر مانند آیه بعدی که درباره توبهٔ محاربان است، فروض و مصادیق اولیه را نقد و بررسی میکند و مواردی را بیرون از شمول آیه میداند (ص۱۴۹-۱۵۰). در بخش شأن نزول آیه، نویسنده شش مصداق را برمیشمرد (ص۱۵۶) و مفهوم محاربه را بر اساس معنای مفهوم کلیدی «افساد در زمین» بیان میکند (ص۱۵۷، ۱۶۰). | مفهوم و مصداق محاربه از دو راه بررسی میشود: [[آیه محاربه]] (آیه ۳۳ سوره مائده) و شأن نزول آن. نویسنده در بخش آیه محاربه، احتمالات معنایی آیه را بیان میکند (ص۱۴۵-۱۴۸) و بر اساس اینکه منظور از این آیه، محاربه با مسلمانان باشد و به دوره پیامبر اسلام منحصر نباشد، پنج مصداق برای محاربه معرفی میکند (ص۱۴۸-۱۴۹). سپس، با توجه به قرائن دیگر مانند آیه بعدی که درباره توبهٔ محاربان است، فروض و مصادیق اولیه را نقد و بررسی میکند و مواردی را بیرون از شمول آیه میداند (ص۱۴۹-۱۵۰). در بخش شأن نزول آیه، نویسنده شش مصداق را برمیشمرد (ص۱۵۶) و مفهوم محاربه را بر اساس معنای مفهوم کلیدی «افساد در زمین» بیان میکند (ص۱۵۷، ۱۶۰). | ||
نویسنده سه مصداق برای محارب تعریف میکند که در هر سه، «سعی در فساد در زمین» وجود دارد: محاربه با خدا (بندگان خدا)، محاربه با رسول خدا(ص)، و محاربه با خدا (بندگان خدا) و رسول خدا(ص). همچنین، بر اساس ظاهر آیه محاربه، حکم محاربه شامل غیرمسلمانان نیز میشود (ص۱۶۰) و مختص سرزمینهای اسلامی نیست (ص۱۶۱). البته یک مورد استثنا وجود دارد و آن راهزنی برای تقاص و کسب حق ازدسترفته است که چارهای جز آن نبوده است؛ مانند شبیخون مسلمانان به مالالتجاره قریش در سال اول هجری (ص۱۶۱). | نویسنده سه مصداق برای محارب تعریف میکند که در هر سه، «سعی در فساد در زمین» وجود دارد: محاربه با خدا (بندگان خدا)، محاربه با رسول خدا(ص)، و محاربه با خدا (بندگان خدا) و رسول خدا(ص). همچنین، بر اساس ظاهر آیه محاربه، حکم محاربه شامل غیرمسلمانان نیز میشود (ص۱۶۰) و مختص سرزمینهای اسلامی نیست (ص۱۶۱). البته یک مورد استثنا وجود دارد و آن راهزنی برای تقاص و کسب حق ازدسترفته است که چارهای جز آن نبوده است؛ مانند شبیخون مسلمانان به مالالتجاره قریش در سال اول هجری (ص۱۶۱). | ||
مجازات محاربه از معدود مجازاتهایی است که حکمش در قرآن آمده است (ص۱۶۲) و چون در محاربه تضییع دو نوع حق، یعنی حقالله و حقالناس، صورت میگیرد، مجازاتها باید متناسب و جبرانکننده خسارات باشد (ص۱۶۳). بر اساس نتیجهگیری نویسنده | مجازات محاربه از معدود مجازاتهایی است که حکمش در قرآن آمده است (ص۱۶۲) و چون در محاربه تضییع دو نوع حق، یعنی حقالله و حقالناس، صورت میگیرد، مجازاتها باید متناسب و جبرانکننده خسارات باشد (ص۱۶۳). بر اساس نتیجهگیری نویسنده درباره مجازات محاربه، حکم مرگ برای محارب تعیّن ندارد و تنها در صورتی که محارب مرتکب قتل شود، محکوم به مرگ میشود که قابل عفو یا تبدیل به دیه نیست. همچنین فلسفه اعدام محارب، صیانت از جان شهروندان و مهمتر از آن، تأمین مالی، جانی و روانی آحاد جامعه است که شارع از آن کوتاه نمیآید و به مسلمانان اختصاص ندارد. از سوی دیگر، تنوع در مجازات محارب، یعنی اعدام، صلب (به دار آویختن)، قطع دست راست و پای چپ در صورت تصاحب مال، و نفی بلد (تبعید)، به حاکم شرع و مجری حد این امکان را میدهد که مجازاتی متناسب با محاربه و بازتاب اجرای حد در جامعه تعیین کند (ص۱۶۵). | ||
===ارتداد و حق حیات آدمیان === | ===ارتداد و حق حیات آدمیان === | ||
نویسنده معتقد است که ادعای کسانی که ارتداد را از موارد استثنای حق حیات انسانها در قرآن میدانند، فاقد وجاهت و اعتبار است (ص۱۶۶). وی برای اثبات این مدعا، ابتدا معنای لغوی ارتداد (ص۱۶۷) و سپس معنای فقهی آن (ص۱۶۸) را بررسی کرده و دو مصداق ارتداد اصطلاحی در فقه امامیه را شرح میدهد: | نویسنده معتقد است که ادعای کسانی که [[ارتداد]] را از موارد استثنای حق حیات انسانها در قرآن میدانند، فاقد وجاهت و اعتبار است (ص۱۶۶). وی برای اثبات این مدعا، ابتدا معنای لغوی ارتداد (ص۱۶۷) و سپس معنای فقهی آن (ص۱۶۸) را بررسی کرده و دو مصداق ارتداد اصطلاحی در فقه امامیه را شرح میدهد: | ||
#انکار نظری اسلام و انتخاب کافرکیشی از طریق گفتار و اظهارنظر، خواه بهصورت فطری باشد یا بهصورت مرتد ملی (ص۱۶۹) | #انکار نظری اسلام و انتخاب کافرکیشی از طریق گفتار و اظهارنظر، خواه بهصورت فطری باشد یا بهصورت مرتد ملی (ص۱۶۹) | ||
#انکار عملی احکام اسلام، از جمله حرام دانستن برخی حلالهای اسلام یا حلال دانستن برخی حرامهای الهی (ص۱۷۰). | #انکار عملی احکام اسلام، از جمله حرام دانستن برخی حلالهای اسلام یا حلال دانستن برخی حرامهای الهی (ص۱۷۰). | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۶: | ||
نویسنده بر آن است که مجازات دنیوی ارتداد از دو جنبه با حقوق شخصی انسان در تنافی است و ایجاد شبهه میکند: نقض حق حیات، و نقض حق آزادی عقیده (ص۲۴۸). وی راهکارهای رفع این شبهه را به دو نوع تقسیم کرده و در هر مورد، راهحلهای مختلف را توضیح داده و نقد کرده است. در همین راستا، به چهار دلیل علیه مجازات دنیوی ارتداد اشاره کرده که سه دلیل آن ناظر به خبر واحد بودن مستندات سلب حیات مرتد است. نویسنده به هر کدام از دلایل پاسخهایی داده است: | نویسنده بر آن است که مجازات دنیوی ارتداد از دو جنبه با حقوق شخصی انسان در تنافی است و ایجاد شبهه میکند: نقض حق حیات، و نقض حق آزادی عقیده (ص۲۴۸). وی راهکارهای رفع این شبهه را به دو نوع تقسیم کرده و در هر مورد، راهحلهای مختلف را توضیح داده و نقد کرده است. در همین راستا، به چهار دلیل علیه مجازات دنیوی ارتداد اشاره کرده که سه دلیل آن ناظر به خبر واحد بودن مستندات سلب حیات مرتد است. نویسنده به هر کدام از دلایل پاسخهایی داده است: | ||
#عدم حجیت خبر واحد در امور خطیر، مانند سلب حق حیات (ص۲۵۰): نویسنده تصریح میکند که دلیل مجازات دنیوی مرتد، تنها یک خبر واحد نیست و روایات دیگری نیز در این باره وجود دارد؛ گرچه ممکن است در آنها هم خدشههایی وجود داشته باشد (ص۲۵۰-۲۵۱). | #عدم [[حجیت خبر واحد]] در امور خطیر، مانند سلب حق حیات (ص۲۵۰): نویسنده تصریح میکند که دلیل مجازات دنیوی مرتد، تنها یک خبر واحد نیست و روایات دیگری نیز در این باره وجود دارد؛ گرچه ممکن است در آنها هم خدشههایی وجود داشته باشد (ص۲۵۰-۲۵۱). | ||
#فقدان سیره عقلائیه درباره مجازات دنیوی مرتد؛ ناظر به اینکه سیره عقلائیه، دلیل اصلی پذیرش حجیت خبر واحد است (ص۲۵۱): نویسنده تصریح میکند که از دید علمای بزرگ شیعه، مهمترین دلیل حجیت خبر واحد اجماع کاشف از نظر معصوم است، نه سیره عقلائیه؛ و از همین روست که روایات حکم مرتدکه بیشتر خبر واحد هستند، از سوی فقیهان شیعه پذیرفته شدهاند. | #فقدان [[سیره عقلائیه]] درباره مجازات دنیوی مرتد؛ ناظر به اینکه سیره عقلائیه، دلیل اصلی پذیرش حجیت خبر واحد است (ص۲۵۱): نویسنده تصریح میکند که از دید علمای بزرگ شیعه، مهمترین دلیل حجیت خبر واحد اجماع کاشف از نظر معصوم است، نه سیره عقلائیه؛ و از همین روست که روایات حکم مرتدکه بیشتر خبر واحد هستند، از سوی فقیهان شیعه پذیرفته شدهاند. | ||
#عدم امکان نسخ قرآن با خبر واحد و اینکه قرآن برای مرتد مجازات دنیوی ذکر نکرده است (ص۲۵۲): نویسنده تصریح میکند که بیان حکمی که در قرآن بیان نشده، نمیتواند نسخ قرآن نامیده شود؛ چرا که نسخ آن است که حکمی که مشروع نبوده، در زمانی دیگر مشروع شود. | #عدم امکان نسخ قرآن با خبر واحد و اینکه قرآن برای مرتد مجازات دنیوی ذکر نکرده است (ص۲۵۲): نویسنده تصریح میکند که بیان حکمی که در قرآن بیان نشده، نمیتواند نسخ قرآن نامیده شود؛ چرا که نسخ آن است که حکمی که مشروع نبوده، در زمانی دیگر مشروع شود. | ||
#تعارض مجازات مرتد با آیه «لا إِكراهَ فِي الدّين» (ص۲۵۳): نویسنده تصریح میکند که آیه مذکور گرچه بهمعنای «آزادی عقیده» است، اما بهمعنای «آزادی بیان» نیست و اگر عقیده باطلی موجب انحراف فکری دیگران شود، مجازات دنیوی مرتد مغایرتی با آیه «لا إِكراهَ فِي الدّين» ندارد (ص۲۵۶-۲۵۷). | #تعارض مجازات مرتد با [[آیه لا إكراه في الدّين|آیه «لا إِكراهَ فِي الدّين»]] (ص۲۵۳): نویسنده تصریح میکند که آیه مذکور گرچه بهمعنای «آزادی عقیده» است، اما بهمعنای «آزادی بیان» نیست و اگر عقیده باطلی موجب انحراف فکری دیگران شود، مجازات دنیوی مرتد مغایرتی با آیه «لا إِكراهَ فِي الدّين» ندارد (ص۲۵۶-۲۵۷). | ||
نویسنده، در ادامه به دلایلی پرداخته که ناظر به تردید در اطلاق زمانی و شمول حکم مرتد، ارائه شده، و به نقد آنها پرداخته است؛ نویسنده، تاریخی بودن حکم مرتد، و اختصاص آن به دوره تأسیس اسلام را نپذیرفته، اما احتمال ولایی بودن و اختصاص آن به حاکم (پیامبر اسلام) را پذیرفته و شواهدی در این باره ارائه کرده و در نهایت گفته است که این توجیه با حرمت خون انسان سازگار است (ص۲۵۷-۲۷۰). نویسنده در همین راستا و برای جلوگیری از عینیت یافتن حکم مرتد، بر آن است که میتوان با روش تضییقی، بدون انکار اصل حکم اعدام، اما با قرار دادن قیود و شرایط متنوع برگرفته از تاریخ، سیره و حدیث، دایره شمول حکم مرتد را به حدی محدود کرد که عملاً تحقق این حکم در مواردی بسیار نادر تصور شود (ص۲۷۰ تا ۲۷۴). | نویسنده، در ادامه به دلایلی پرداخته که ناظر به تردید در اطلاق زمانی و شمول حکم مرتد، ارائه شده، و به نقد آنها پرداخته است؛ نویسنده، تاریخی بودن حکم مرتد، و اختصاص آن به دوره تأسیس اسلام را نپذیرفته، اما احتمال ولایی بودن و اختصاص آن به حاکم (پیامبر اسلام) را پذیرفته و شواهدی در این باره ارائه کرده و در نهایت گفته است که این توجیه با حرمت خون انسان سازگار است (ص۲۵۷-۲۷۰). نویسنده در همین راستا و برای جلوگیری از عینیت یافتن حکم مرتد، بر آن است که میتوان با روش تضییقی، بدون انکار اصل حکم اعدام، اما با قرار دادن قیود و شرایط متنوع برگرفته از تاریخ، سیره و حدیث، دایره شمول حکم مرتد را به حدی محدود کرد که عملاً تحقق این حکم در مواردی بسیار نادر تصور شود (ص۲۷۰ تا ۲۷۴). | ||
===جهاد ابتدایی=== | ===جهاد ابتدایی=== | ||
نویسنده با بیان این شبهه که مشروعیت دادن و تقدس بخشیدن به جنگ ابتدایی در اسلام، ناقص حق حیات نامسلمانان است (ص۲۷۶)، ابتدا به عوامل زمینهساز بروز این ابهام پرداخته، و ۱. واکنش مسلمانان به خشونت مشرکان، ۲. ضرورتهای دوره استقرار، ۳. اغراق و بزرگنمایی جنگهای اسلام توسط سیرهنویسان، ۴. فتوحات اسلامی در دوره خلفا، و ۵. ضعف جبهه مخالفان و نفوذ اسلام، را نام برده است (ص۲۷۸-۲۸۲)، و سپس انگیزههای بروز جنگهای مسلمانان را برشمرده است؛ از جمله: ۱. پیشگیری از تجاوز دشمن، ۲. نجات مستضعفان، دفاع، و ۴. نابودسازی باغیان (ص۲۸۲-۲۸۶). | نویسنده با بیان این شبهه که مشروعیت دادن و تقدس بخشیدن به [[جهاد ابتدایی|جنگ ابتدایی]] در اسلام، ناقص حق حیات نامسلمانان است (ص۲۷۶)، ابتدا به عوامل زمینهساز بروز این ابهام پرداخته، و ۱. واکنش مسلمانان به خشونت مشرکان، ۲. ضرورتهای دوره استقرار، ۳. اغراق و بزرگنمایی جنگهای اسلام توسط سیرهنویسان، ۴. فتوحات اسلامی در دوره خلفا، و ۵. ضعف جبهه مخالفان و نفوذ اسلام، را نام برده است (ص۲۷۸-۲۸۲)، و سپس انگیزههای بروز جنگهای مسلمانان را برشمرده است؛ از جمله: ۱. پیشگیری از تجاوز دشمن، ۲. نجات مستضعفان، دفاع، و ۴. نابودسازی باغیان (ص۲۸۲-۲۸۶). | ||
نویسنده سپس با بررسی آیات جهاد در قرآن، شش دسته آیه ناظر به جهاد را برمیشمرد، و سرانجام ناظر به آیات حاوی فرمان جهاد ابتدایی (از جمله آیه ۵ سوره توبه: فَإِذَا انسَلَخَ الأَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلُوا المُشرِكينَ حَيثُ وَجَدتُموهُم وَخُذوهُم وَاحصُروهُم وَاقعُدوا لَهُم كُلَّ مَرصَدٍ) به شبهه تلازم جهاد ابتدایی با سلب حق حیات پاسخ داده است (ص۲۹۴ تا ۳۰۳). | نویسنده سپس با بررسی آیات جهاد در قرآن، شش دسته آیه ناظر به جهاد را برمیشمرد، و سرانجام ناظر به آیات حاوی فرمان جهاد ابتدایی (از جمله آیه ۵ سوره توبه: فَإِذَا انسَلَخَ الأَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلُوا المُشرِكينَ حَيثُ وَجَدتُموهُم وَخُذوهُم وَاحصُروهُم وَاقعُدوا لَهُم كُلَّ مَرصَدٍ) به شبهه تلازم جهاد ابتدایی با سلب حق حیات پاسخ داده است (ص۲۹۴ تا ۳۰۳). | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۳: | ||
تفاوت حق حیات زن و مرد از جمله ابهامهای مربوط به قصاص است، اما نویسنده به دلیل برجستگی این موضوع ترجیح داده آن را به صورت مستقل و در بخش شبهات بررسی کند (ص۳۱۲). وی دو محور را برای بررسی این شبهه در نظر گرفته است: | تفاوت حق حیات زن و مرد از جمله ابهامهای مربوط به قصاص است، اما نویسنده به دلیل برجستگی این موضوع ترجیح داده آن را به صورت مستقل و در بخش شبهات بررسی کند (ص۳۱۲). وی دو محور را برای بررسی این شبهه در نظر گرفته است: | ||
::۱. تبعیض جنسیتی در تحمل دیه | ::۱. تبعیض جنسیتی در تحمل [[دیه]] | ||
::طبق فقه اسلامی، اگر مرد مسلمان زن مسلمان را به قتل برساند، قصاص مرد مشروط به پرداخت نیمی از دیه مرد از سوی اولیای دم است. نویسنده با تأکید بر اینکه این حکم از مسلمات فقه شیعه است، با این حال به گروهی از عالمان اهلسنت، و نیز یوسف | ::طبق فقه اسلامی، اگر مرد مسلمان زن مسلمان را به قتل برساند، قصاص مرد مشروط به پرداخت نیمی از دیه مرد از سوی اولیای دم است. نویسنده با تأکید بر اینکه این حکم از مسلمات فقه شیعه است، با این حال به گروهی از عالمان اهلسنت، و نیز [[یوسف صانعی]]، از مراجع تقلید شیعه، اشاره میکند که در اجرای قصاص تفاوتی بین زن و مرد نمیبینند (ص۳۱۷-۳۱۸)، و نیز تصریح میکند که این حکم فقهی در وقت صدور خود دفاع از حق حیات زن محسوب میشده است و بهمنزله مجاز بودن قتل عمد زنان نیست (ص۳۱۸)، و پرداخت نصف دیه مرد قاتل، کمک به معیشت خانواده او پس از اجرای قصاص است (ص۳۱۹). | ||
::۲. تبعیض جنسیتی در تعلق دیه جنین | ::۲. تبعیض جنسیتی در تعلق دیه جنین | ||
::در فقه شیعه، دیه سقط جنین دختر در مرحله بعد از ولوج روح، برخلاف جنین پسر، نصف دیه کامل نفس در نظر گرفته شده است. نویسنده در پاسخ به این شبهه به تناسب حکم دیه با مسئولیتهای مهم زندگی جنین پسر در صورت ادامه حیات اشاره میکند و آن را ضمانت خسارت شأنی میخواند (ص۳۲۵). | ::در فقه شیعه، دیه [[سقط جنین]] دختر در مرحله بعد از ولوج روح، برخلاف جنین پسر، نصف دیه کامل نفس در نظر گرفته شده است. نویسنده در پاسخ به این شبهه به تناسب حکم دیه با مسئولیتهای مهم زندگی جنین پسر در صورت ادامه حیات اشاره میکند و آن را ضمانت خسارت شأنی میخواند (ص۳۲۵). | ||
[[رده:پیشنویس مقالهها]] | [[رده:پیشنویس مقالهها]] |