احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
اثر حاضر با عنوان '''احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی''' حاصل پژوهش امرالله نیکومنش است که سازمان چاپ و انتشارات ایران جام به زبان فارسی چاپ کرده است. کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۹۱، در ۲۰۹ صفحه و ۱۰۰۰ نسخه منتشر شد. این کتاب به دنبال بیان ماهیت مرگ مغزی، ارتباط پیوند اعضا با مرگ مغزی و احکام فقهی و حقوقی این مسئله است. | اثر حاضر با عنوان '''احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی''' حاصل پژوهش امرالله نیکومنش است که سازمان چاپ و انتشارات ایران جام به زبان فارسی چاپ کرده است. کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۹۱، در ۲۰۹ صفحه و ۱۰۰۰ نسخه منتشر شد. این کتاب به دنبال بیان ماهیت مرگ مغزی، ارتباط پیوند اعضا با مرگ مغزی و احکام فقهی و حقوقی این مسئله است. | ||
==ساختار کتاب== | ===ساختار کتاب=== | ||
نویسنده پژوهش خود را در پنج بخش تنظیم کرده است: بخش ابتدایی درباره رابطه مرگ مغزی و پیوند اعضا(ص۱۷)؛ بخش دوم درباره ماهیت مرگ مغزی(ص۲۵)؛ بخش سوم احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی(ص۶۷)؛ بخش چهارم استفتائات در این مورد(ص۱۶9) و بخش پنجم مرگ مغزی در قوانین دیگر ملل (ص۱۸۹). | نویسنده پژوهش خود را در پنج بخش تنظیم کرده است: بخش ابتدایی درباره رابطه مرگ مغزی و پیوند اعضا(ص۱۷)؛ بخش دوم درباره ماهیت مرگ مغزی(ص۲۵)؛ بخش سوم احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی(ص۶۷)؛ بخش چهارم استفتائات در این مورد(ص۱۶9) و بخش پنجم مرگ مغزی در قوانین دیگر ملل (ص۱۸۹). | ||
==مرگ مغزی== | |||
نویسنده ابتدا رابطه مرگ مغزی با برداشت و پیوند اعضا را مطرح میکند، سپس آماری از مرگز مغزی ارائه میدهد. همچنین بعد از ارائه تعاریفی از مرگ طبیعی و مرگ مغزی، تفاوت این دو را میآورد. نویسنده عنوان میکند که مرگ انسان با مرگ اعضای بدن او تفاوت دارد و هیچ یک ضرورتا و بلافاصله مستلزم دیگری نیست؛ زیرا میتوان مرگ عضوی را تصور کرد بدون اینکه منجر به مرگ انسان شود، مثل نابینا شدن که منجر به توقف فعالیت چشم میشود و همچنین میتوان مرگ انسانی را تصور کرد بدون اینکه بلافاصله منجر به مرگ همه اعضای او شود، مانند شخصی که دچار مرگ مغزی میشود ولی اعضای دیگر نظیر قلب، ریه و کلیه همچنان در حال فعالیت هستند، هرچند موقت و کوتاهمدت. این مسئله نهتنها در انسان، بلکه در حیوانات نیز قابل مشاهده است(ص۴۴). | نویسنده ابتدا رابطه مرگ مغزی با برداشت و پیوند اعضا را مطرح میکند، سپس آماری از مرگز مغزی ارائه میدهد. همچنین بعد از ارائه تعاریفی از مرگ طبیعی و مرگ مغزی، تفاوت این دو را میآورد. نویسنده عنوان میکند که مرگ انسان با مرگ اعضای بدن او تفاوت دارد و هیچ یک ضرورتا و بلافاصله مستلزم دیگری نیست؛ زیرا میتوان مرگ عضوی را تصور کرد بدون اینکه منجر به مرگ انسان شود، مثل نابینا شدن که منجر به توقف فعالیت چشم میشود و همچنین میتوان مرگ انسانی را تصور کرد بدون اینکه بلافاصله منجر به مرگ همه اعضای او شود، مانند شخصی که دچار مرگ مغزی میشود ولی اعضای دیگر نظیر قلب، ریه و کلیه همچنان در حال فعالیت هستند، هرچند موقت و کوتاهمدت. این مسئله نهتنها در انسان، بلکه در حیوانات نیز قابل مشاهده است(ص۴۴). | ||
خط ۶۳: | خط ۶۲: | ||
در صورت اول، شخص از نظر شرعی زنده محسوب میشود و احکامی نظیر مالکیت و زوجیت بر او بار میشود؛ بنابراین قاعدتا جدا کردن قلب بهمنزله قتل بیمار است. در صورت دوم نیز قطع عضوی که موجب مرگ یا سرعت در آن شود حرام است. البته میتوان در صورتی که نجات نفس محترمی متوقف بر گرفتن آن عضو باشد، از باب تزاحم، برداشت آن عضو را جایز دانست؛تفصیل آن خواهد آمد(ص۶۶). | در صورت اول، شخص از نظر شرعی زنده محسوب میشود و احکامی نظیر مالکیت و زوجیت بر او بار میشود؛ بنابراین قاعدتا جدا کردن قلب بهمنزله قتل بیمار است. در صورت دوم نیز قطع عضوی که موجب مرگ یا سرعت در آن شود حرام است. البته میتوان در صورتی که نجات نفس محترمی متوقف بر گرفتن آن عضو باشد، از باب تزاحم، برداشت آن عضو را جایز دانست؛تفصیل آن خواهد آمد(ص۶۶). | ||
==احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی== | |||
به نظر نگارنده، پیش از ذکر ادله موافقان و مخالفان اهدا و پیوند عضو لازم است ذکر شود که مسئله شقوق و فروع بسیاری دارد؛ زیرا گذشته از پیوند اعضای حیوانات به انسان، پیوند اعضای انسان به انسان نیز گاهی از انسان زنده به انسان زنده است، مانند پیوند کلیه و گاهی پیوند از انسان مرده به مرگ طبیعی به انسان زنده، مانند پیوند قرنیه چشم و گاهی پیوند از انسان دچار مرگ مغزی به انسان زنده، مانند پیوند قلب یا ریه(ص۶۹ و ۷۰). | به نظر نگارنده، پیش از ذکر ادله موافقان و مخالفان اهدا و پیوند عضو لازم است ذکر شود که مسئله شقوق و فروع بسیاری دارد؛ زیرا گذشته از پیوند اعضای حیوانات به انسان، پیوند اعضای انسان به انسان نیز گاهی از انسان زنده به انسان زنده است، مانند پیوند کلیه و گاهی پیوند از انسان مرده به مرگ طبیعی به انسان زنده، مانند پیوند قرنیه چشم و گاهی پیوند از انسان دچار مرگ مغزی به انسان زنده، مانند پیوند قلب یا ریه(ص۶۹ و ۷۰). | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۵: | ||
اجماع دلیل دیگربرای اثبات منع برداشت و اهدای عضو است. از بعضی از فقها اجماعی به این مضمون نقل شده که فقها بر حرمت بهرهبرداری و خرید و فروش مردار اجماع کردهاند، اما برخی از بزرگان، مانند آیتالله خویی، ضمن رد ادعای اجماع معتقدند که اجماع، بر فرض وجود، کاشفیتی از قول معصوم(ع) نخواهد داشت(ص۸۹ و ۹۱). | اجماع دلیل دیگربرای اثبات منع برداشت و اهدای عضو است. از بعضی از فقها اجماعی به این مضمون نقل شده که فقها بر حرمت بهرهبرداری و خرید و فروش مردار اجماع کردهاند، اما برخی از بزرگان، مانند آیتالله خویی، ضمن رد ادعای اجماع معتقدند که اجماع، بر فرض وجود، کاشفیتی از قول معصوم(ع) نخواهد داشت(ص۸۹ و ۹۱). | ||
===ادله جواز برداشت عضو از مبتلا به مرگ مغزی=== | |||
'''دلیل اول''' | '''دلیل اول''' | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۳: | ||
قاعده حکومت نیز از ادلهای است که موافقان جواز برداشت عضو به آن استناد کردهاند. آنان بیان میکنند که در برداشت عضو حتی اگر مطابق روایات و ادله مخالفان، نظیر حرمت مثله و اضرار به نفس، برداشت عضو حرام باشد، ادله عناوین ثانویهای مثل اضطرار و ضرورت حفظ جان مسلمان دیگر بر ادله اولیه حکومت خواهند داشت. بنابراین مثل این است که خداوند فرموده باشد حرمت برداشت عضو در مواقع اضطرار و ضرورت برطرف میشود(ص۹۸-۱۰۰). | قاعده حکومت نیز از ادلهای است که موافقان جواز برداشت عضو به آن استناد کردهاند. آنان بیان میکنند که در برداشت عضو حتی اگر مطابق روایات و ادله مخالفان، نظیر حرمت مثله و اضرار به نفس، برداشت عضو حرام باشد، ادله عناوین ثانویهای مثل اضطرار و ضرورت حفظ جان مسلمان دیگر بر ادله اولیه حکومت خواهند داشت. بنابراین مثل این است که خداوند فرموده باشد حرمت برداشت عضو در مواقع اضطرار و ضرورت برطرف میشود(ص۹۸-۱۰۰). | ||
===رضایت و نقش آن در مسئولیت پزشک=== | |||
نویسنده معتقد است که فقهای امامیه رضایت بیمار را شرط اساسی، ضروری و اضطراری برای مشرعیت معالجه شمردهاند، البته شرایط و به عبارتی مصادیق فوریتهای پزشکی را از آن استثنا کردهاند. از همین جهت باید گفت که بنا بر فتوای مشهور فقها، نهتنها در صورت وجود وصیت و رضایت صاحب عضو، بلکه حتی در صورت نبود وصیت او نیز اگر حفظ جان یک مسلمان منوط و منحصر به برداشت و پیوند باشد، عمل برداشت عضو جایز خواهد بود. البته این جواز برای استفاده عضو است، نه برای فروشش(ص۱۱۳-۱۲۳). | نویسنده معتقد است که فقهای امامیه رضایت بیمار را شرط اساسی، ضروری و اضطراری برای مشرعیت معالجه شمردهاند، البته شرایط و به عبارتی مصادیق فوریتهای پزشکی را از آن استثنا کردهاند. از همین جهت باید گفت که بنا بر فتوای مشهور فقها، نهتنها در صورت وجود وصیت و رضایت صاحب عضو، بلکه حتی در صورت نبود وصیت او نیز اگر حفظ جان یک مسلمان منوط و منحصر به برداشت و پیوند باشد، عمل برداشت عضو جایز خواهد بود. البته این جواز برای استفاده عضو است، نه برای فروشش(ص۱۱۳-۱۲۳). | ||
===دیه یا عوض عضو قطعشده=== | |||
تعلق دیه یا عوض در برابر عضو قطعشده از مسائل پیرامونی بحث برداشت عضو از شخص مبتلا به مرگ مغزی و پیوند آن به فرد نیازمند است که در این تحقیق مطرح شده است. برخی از فقها معتقدند که اگر صاحب عضو به برداشت عضو وصیت کرده باشد، دیه ساقط خواهد بود. گروهی دیگر از فقها مطلقا قائل به ثبوت دیه هستند، چه صاحب عضو برای برداشت عضو وصیت کرده باشد و چه وصیت نکرده باشد و عمل برداشت عضو و پیوند فقط برای حفظ جان مسلمان صورت گرفته باشد(ص۱۳۵ و ۱۳۶). | تعلق دیه یا عوض در برابر عضو قطعشده از مسائل پیرامونی بحث برداشت عضو از شخص مبتلا به مرگ مغزی و پیوند آن به فرد نیازمند است که در این تحقیق مطرح شده است. برخی از فقها معتقدند که اگر صاحب عضو به برداشت عضو وصیت کرده باشد، دیه ساقط خواهد بود. گروهی دیگر از فقها مطلقا قائل به ثبوت دیه هستند، چه صاحب عضو برای برداشت عضو وصیت کرده باشد و چه وصیت نکرده باشد و عمل برداشت عضو و پیوند فقط برای حفظ جان مسلمان صورت گرفته باشد(ص۱۳۵ و ۱۳۶). | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۵: | ||
دلیل قائلان به ثبوت دیه، روایت اسحاق بنعمار است که میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «اگر کسی سر مردهای را قطع کند چه میشود؟». فرمودند: «دیه بر او ثابت است». به استناد روایات و نظر مشهور فقها، دیه مسلمان مرده یکدهم دیه مسلمان زنده است. این دیه به وارث نمیرسد؛ چون دیه پس از مرگ صاحب عضو، به خود صاحب عضو تعلق میگیرد و چون خود او نمیتواند مالک دیه شود، در بدهیهای او مصرف میشود یا به سبب بلامالک بودن به حاکم شرع تعلق مییابد که باید در امور خیریه صرف شود(ص۱۳۸-۱۴۲). | دلیل قائلان به ثبوت دیه، روایت اسحاق بنعمار است که میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «اگر کسی سر مردهای را قطع کند چه میشود؟». فرمودند: «دیه بر او ثابت است». به استناد روایات و نظر مشهور فقها، دیه مسلمان مرده یکدهم دیه مسلمان زنده است. این دیه به وارث نمیرسد؛ چون دیه پس از مرگ صاحب عضو، به خود صاحب عضو تعلق میگیرد و چون خود او نمیتواند مالک دیه شود، در بدهیهای او مصرف میشود یا به سبب بلامالک بودن به حاکم شرع تعلق مییابد که باید در امور خیریه صرف شود(ص۱۳۸-۱۴۲). | ||
===نقش دین در حکم قطع عضو=== | |||
نگارنده عقیده دارد که نظر فقها درباره جواز یا عدم جواز برداشت عضو از بدن شخص غیر مسلمان دو گونه است. قائلان به عدم جواز برداشت عضو میگویند که مسئله نجاست غیر مسلمان مانع از جواز برداشت عضو آنان است. در پاسخ گفته میشود که عضو نجس بعد از پیوند به بدن شخص طاهر، بهتبع طهارت گیرنده، پاک میشود؛ بنابراین اشکالی برای نماز او پیش نمیآید(ص۱۴۹-۱۵۱). | نگارنده عقیده دارد که نظر فقها درباره جواز یا عدم جواز برداشت عضو از بدن شخص غیر مسلمان دو گونه است. قائلان به عدم جواز برداشت عضو میگویند که مسئله نجاست غیر مسلمان مانع از جواز برداشت عضو آنان است. در پاسخ گفته میشود که عضو نجس بعد از پیوند به بدن شخص طاهر، بهتبع طهارت گیرنده، پاک میشود؛ بنابراین اشکالی برای نماز او پیش نمیآید(ص۱۴۹-۱۵۱). | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۳: | ||
با توجه به اینکه مشکوک الاسلام در بیشتر موارد محکوم به اسلام است، بسیاری از فقها معتقدند جسد مشکوکی که در بلاد اسلام پیدا شود به مسلمین الحاق میشود و اجرای احکام مسلمین در حق او لازم است(ص۱۵۲). | با توجه به اینکه مشکوک الاسلام در بیشتر موارد محکوم به اسلام است، بسیاری از فقها معتقدند جسد مشکوکی که در بلاد اسلام پیدا شود به مسلمین الحاق میشود و اجرای احکام مسلمین در حق او لازم است(ص۱۵۲). | ||
===جنایت بر مبتلا به مرگ مغزی=== | |||
به گزارش نویسنده، با اینکه مسئله مرگ مغزی از موضوعات مستحدثه پزشکی است و بهتازگی وارد عرصه فقه شده است، برخی از مؤلفههایش به مؤلفههای مسئله قدیمی «حیات غیر مستقر» شباهت دارد؛ بنابراین میتوان میان این دو موضوع ارتباط برقرار کرد(ص۱۵۵). | به گزارش نویسنده، با اینکه مسئله مرگ مغزی از موضوعات مستحدثه پزشکی است و بهتازگی وارد عرصه فقه شده است، برخی از مؤلفههایش به مؤلفههای مسئله قدیمی «حیات غیر مستقر» شباهت دارد؛ بنابراین میتوان میان این دو موضوع ارتباط برقرار کرد(ص۱۵۵). |