احکام فقهی و حقوقی مرگ مغزی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
اصلاح ارقام |
||
| خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
===ادله منع برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | ===ادله منع برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | ||
با استناد | با استناد به یافتههای نویسنده برای اثبات منع برداشت عضو از مبتلا به مرگ مغزی میتوان به چند دلیل تمسک کرد که همه آنها در چهار عنوان کتاب، سنت، عقل و اجماع قرار میگیرند(ص۷۱). | ||
'''کتاب''' | '''کتاب''' | ||
مخالفان برداشت عضو از مبتلایان به مرگ مغزی با استناد به آیه «حرّمت علیکم المیتة و الدم» [[آیه | مخالفان برداشت عضو از مبتلایان به مرگ مغزی با استناد به آیه «حرّمت علیکم المیتة و الدم» [[آیه ۳ سوره مائده]] استدلال کردهاند که استفاده از مردار و خون حرام است و چون برداشت و اهدای عضو برای پیوند نوعی استفاده از عضو مرده است، به مضمون این آیه حرام است(ص۷۱). | ||
در جواب به این استدلال باید گفت که وقتی فعلی به طور مطلق در آیات و روایات به کار میرود، گاهی متعلَق آن با قرائن معلوم میشود و تفسیر آیه بدون در نظر گرفتن قرائن صحیح نیست. در آیه مورد بحث، مقصود از حرمت مردار و خون، حرمت استفاده نامشروع از آن است، نه هر استفادهای(ص۷۱)؛ بنابراین حرمت مذکور در آیه شامل استفاده مشروعی برای متعلَق آن فعل نمیشود. بدون شک نجات یک انسان با اهدای عضوی از یک انسان مبتلا به مرگ مغزی مشروع و خداپسندانه است(ص۷۲). | در جواب به این استدلال باید گفت که وقتی فعلی به طور مطلق در آیات و روایات به کار میرود، گاهی متعلَق آن با قرائن معلوم میشود و تفسیر آیه بدون در نظر گرفتن قرائن صحیح نیست. در آیه مورد بحث، مقصود از حرمت مردار و خون، حرمت استفاده نامشروع از آن است، نه هر استفادهای(ص۷۱)؛ بنابراین حرمت مذکور در آیه شامل استفاده مشروعی برای متعلَق آن فعل نمیشود. بدون شک نجات یک انسان با اهدای عضوی از یک انسان مبتلا به مرگ مغزی مشروع و خداپسندانه است(ص۷۲). | ||
| خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
'''قرآن''' | '''قرآن''' | ||
آیه «و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا» از ادله موافقان جواز برداشت عضو مبتلا به مرگ مغزی است. مراد از احیا | [[آیه ۳۲ سوره مائده]] «و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا» از ادله موافقان جواز برداشت عضو مبتلا به مرگ مغزی است. مراد از احیا نجات دادن در عرف عقلا است. در مواردی از احکام شرعی خداوند برای زنده ماندن بشر حتی بعضی از محرمات را بر او مباح کرده است، مانند اباحه خوردن گوشت مردار در شرایط خاص. بیشتر فقها دلیل این احکام خاص را اهمیت زندگی و رجحان فرد زنده بر مرده دانستهاند(ص۹۵ و ۹۶). | ||
شاهد دیگر در این مسئله، جواز مداوای بیماریهایی است که درمانشان منحصر به ارتکاب محرمات است؛ البته این تجویز باید با نظر پزشک ماهر و مورد اعتماد صورت گیرد. با توجه به | شاهد دیگر در این مسئله، جواز مداوای بیماریهایی است که درمانشان منحصر به ارتکاب محرمات است؛ البته این تجویز باید با نظر پزشک ماهر و مورد اعتماد صورت گیرد. با توجه به شواهد و قرائن و اهتمام فراوان شارع به جان انسان، مسلّم است که اگر نجات جان یک انسان متوقف بر یک عمل حرام باشد، به استناد آیه مذکور و نظر مشهور فقها، نهتنها برداشت عضو و پیوند آن به شخص بیمار جایز است، بلکه ممکن است واجب تلقی شود(ص۹۶ و ۹۷). | ||
'''روایات''' | '''روایات''' | ||
برای جواز برداشت عضو یا اهدا میتوان به مجموعهای از روایات استناد کرد، از جمله صحیحهای که در آن علی بنیقطین | برای جواز برداشت عضو یا اهدا میتوان به مجموعهای از روایات استناد کرد، از جمله صحیحهای که در آن علی بنیقطین از امام کاظم(ع) سؤال کرد: «زنی میمیرد و فرزندش در شکم او تکان میخورد، چگونه باید عمل کرد؟». حضرت فرمود: «برای نجات فرزند، شکم مادر شکافته میشود»(ص۹۷). | ||
با توجه به این روایت و روایاتی با مضامین مشابه و بهخصوص با توجه به عمل فقها به آن گروه از روایات میتوان نتیجه گرفت که برداشت عضو از بدن شخص مبتلا به مرگ مغزی نهتنها جایز است، بلکه در صورت توقف جان بیمار | با توجه به این روایت و روایاتی با مضامین مشابه و بهخصوص با توجه به عمل فقها به آن گروه از روایات میتوان نتیجه گرفت که برداشت عضو از بدن شخص مبتلا به مرگ مغزی نهتنها جایز است، بلکه در صورت توقف جان بیمار بر اهدای آن عضو، چهبسا بتوان حکم به وجوب آن داد. البته علمای اهلسنت جواز برداشت را موقوف به اجازه صاحب عضو در زمان حیات کردهاند(ص۹۸). | ||
'''قاعده حکومت''' | '''قاعده حکومت''' | ||
موافقان جواز برداشت عضو با استناد به قاعده حکومت بیان میکنند که در برداشت | موافقان جواز برداشت عضو با استناد به قاعده حکومت بیان میکنند که در برداشت عضو، حتی اگر مطابق روایات و ادله مخالفان حرام باشد، ادله عناوین ثانویهای مثل اضطرار و ضرورت حفظ جان مسلمان دیگر بر ادله اولیه حکومت خواهند داشت. بنابراین مثل این است که خداوند فرموده باشد حرمت برداشت عضو در مواقع اضطرار و ضرورت برطرف میشود(ص۹۸-۱۰۰). | ||
===نقش رضایت بیمار=== | ===نقش رضایت بیمار=== | ||
نویسنده معتقد است که فقهای امامیه رضایت بیمار را شرط اساسی، ضروری و اضطراری برای مشروعیت معالجه شمردهاند، البته شرایط و به عبارتی مصادیق فوریتهای پزشکی را از آن استثنا کردهاند. از همین جهت باید گفت که بنا بر فتوای مشهور فقها، نهتنها در صورت وجود وصیت و رضایت صاحب عضو، بلکه حتی در صورت نبود وصیت او نیز اگر حفظ جان یک مسلمان | نویسنده معتقد است که فقهای امامیه رضایت بیمار را شرط اساسی، ضروری و اضطراری برای مشروعیت معالجه شمردهاند، البته شرایط و به عبارتی مصادیق فوریتهای پزشکی را از آن استثنا کردهاند. از همین جهت باید گفت که بنا بر فتوای مشهور فقها، نهتنها در صورت وجود وصیت و رضایت صاحب عضو، بلکه حتی در صورت نبود وصیت او نیز اگر حفظ جان یک مسلمان منحصر به برداشت و پیوند باشد، عمل برداشت عضو جایز خواهد بود. البته این جواز برای استفاده عضو است، نه برای فروشش(ص۱۱۳-۱۲۳). | ||
===دیه یا عوض عضو قطعشده=== | ===دیه یا عوض عضو قطعشده=== | ||
تعلق دیه یا عوض در برابر عضو قطعشده از مسائل پیرامونی بحث برداشت عضو از شخص مبتلا به [[مرگ مغزی]] و پیوند آن به فرد نیازمند است که در این تحقیق مطرح شده است. برخی از فقها معتقدند که اگر صاحب عضو به برداشت عضو وصیت کرده | تعلق دیه یا عوض در برابر عضو قطعشده از مسائل پیرامونی بحث برداشت عضو از شخص مبتلا به [[مرگ مغزی]] و پیوند آن به فرد نیازمند است که در این تحقیق مطرح شده است. برخی از فقها معتقدند که اگر صاحب عضو به برداشت عضو وصیت کرده باشد دیه ساقط خواهد بود. گروهی دیگر از فقها مطلقا قائل به ثبوت دیه هستند(ص۱۳۵ و ۱۳۶). دلیل قائلان به ثبوت دیه، روایت اسحاق بنعمار است که میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «اگر کسی سر مردهای را قطع کند چه میشود؟». فرمودند: «دیه بر او ثابت است». | ||
به استناد روایات و نظر مشهور فقها، دیه مسلمان مرده یکدهم دیه مسلمان زنده است. این دیه به وارث نمیرسد؛ چون دیه پس از مرگ صاحب عضو، به خود صاحب عضو تعلق میگیرد و چون خود او نمیتواند مالک دیه شود، در بدهیهای او مصرف میشود یا | به استناد روایات و نظر مشهور فقها، دیه مسلمان مرده یکدهم دیه مسلمان زنده است. این دیه به وارث نمیرسد؛ چون دیه پس از مرگ صاحب عضو، به خود صاحب عضو تعلق میگیرد و چون خود او نمیتواند مالک دیه شود، در بدهیهای او مصرف میشود یا چون مالک ندارد به حاکم شرع تعلق مییابد که باید در امور خیریه صرف شود(ص۱۳۸-۱۴۲). | ||
===برداشت و پیوند عضو کافر=== | ===برداشت و پیوند عضو کافر=== | ||
نظر فقها درباره | نظر فقها درباره برداشت عضو از بدن شخص غیر مسلمان دو گونه است. قائلان به عدم جواز میگویند که نجاست غیر مسلمان مانع از جواز برداشت عضو آنان است. در پاسخ گفته میشود که عضو نجس بعد از پیوند به بدن شخص طاهر، بهتبع طهارت گیرنده، پاک میشود(ص۱۴۹-۱۵۱). قائلان به جواز بر این باورند که بدن و اعضای کافر (اهل ذمه) دیه دارد و دیه آنان، مطابق نظر مشهور فقها، نصف دیه مسلمانان است. مطابق قاعده، دیه اعضای مرده کافر ذمّی نیز یکدهم دیه اعضای زنده کافر ذمّی است(ص۱۵۳). | ||
درباره مشکوک الاسلام نیز چون در بیشتر موارد محکوم به اسلام است، بسیاری از فقها معتقدند جسد مشکوکی که در بلاد اسلام پیدا شود به مسلمین الحاق میشود(ص۱۵۲). | درباره مشکوک الاسلام نیز چون در بیشتر موارد محکوم به اسلام است، بسیاری از فقها معتقدند جسد مشکوکی که در بلاد اسلام پیدا شود به مسلمین الحاق میشود(ص۱۵۲). | ||
| خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
به گزارش نویسنده، با اینکه مسئله مرگ مغزی از موضوعات مستحدثه پزشکی است و بهتازگی وارد عرصه فقه شده است، برخی از مؤلفههایش به مؤلفههای مسئله قدیمی «حیات غیر مستقر» شباهت دارد؛ بنابراین میتوان میان این دو موضوع ارتباط برقرار کرد(ص۱۵۵). | به گزارش نویسنده، با اینکه مسئله مرگ مغزی از موضوعات مستحدثه پزشکی است و بهتازگی وارد عرصه فقه شده است، برخی از مؤلفههایش به مؤلفههای مسئله قدیمی «حیات غیر مستقر» شباهت دارد؛ بنابراین میتوان میان این دو موضوع ارتباط برقرار کرد(ص۱۵۵). | ||
برای حیات هر انسان سه وضعیت متمایز تصور شده است: حیات مستقر، حیات | برای حیات هر انسان سه وضعیت متمایز تصور شده است: حیات مستقر، حیات غیر مستقر، که همان حیات رو به مرگ است، و مرگ قطعی. قرائن و نشانههای مرگ مغزی و حیات غیر مستقر با هم شباهت دارند، مانند نبود ادراک، شعور، نطق و حرکات ارادی؛ بنابراین میتوان گفت که مرگ مغزی مصداق روشنی از حیات غیر مستقر است(ص۱۵۵-۱۶۱). | ||
با دقت در استدلالها و نقدهای انجامشده باید احتیاط کرد و گفت که ظاهراً حق با قائلان به زنده بودن مبتلا به مرگ مغزی است. حکم گروهی از فقها به جواز برداشت اعضای مبتلا به مرگ مغزی از باب تزاحم و ضرورت و دفع افسد به فاسد و ترجیح اهم بر مهم است، نه باور به مرگ قطعی مبتلا به مرگ مغزی . به این ترتیب، بعید نیست بتوان گفت که حکم جنایت علیه مبتلا به مرگ مغزی مانند حکم جنایت بر شخص زنده است(ص۱۶۶ و ۱۶۷). | با دقت در استدلالها و نقدهای انجامشده باید احتیاط کرد و گفت که ظاهراً حق با قائلان به زنده بودن مبتلا به مرگ مغزی است. حکم گروهی از فقها به جواز برداشت اعضای مبتلا به مرگ مغزی از باب تزاحم و ضرورت و دفع افسد به فاسد و ترجیح اهم بر مهم است، نه باور به مرگ قطعی مبتلا به مرگ مغزی. به این ترتیب، بعید نیست بتوان گفت که حکم جنایت علیه مبتلا به مرگ مغزی مانند حکم جنایت بر شخص زنده است(ص۱۶۶ و ۱۶۷). | ||