کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==بسم الله الرحمن الرحیم==
==اشکالات==
1- فصل‌بندی کتاب به‌خوبی انجام نشده است؛ به‌طوری‌که در فصل اول به معنای لغوی، اصطلاح شرعی و دیدگاه فقها درباره غنا پرداخته شده، اما در فصل دوم که انتظار می‌رود به حکم غنا اختصاص یابد، به تاریخچه غنا پرداخته شده است.


2- -۳۰ صفحه از کتاب به بررسی تاریخچه اختصاص یافته است.
کتابشناسی


3- در صفحه ۹۲، کلمه «استثنا» نوشته شده که مسیر بحث را به‌طور کامل تغییر داده و یک اشتباه ویرایشی آشکار است. همچنین، در صفحه ۹۷ به تناقضی اشاره شده که مفهوم آن قابل درک نیست.
فصل دوم به بررسی مبانی فقهی حق فسخ به استناد وجود عیب پرداخته و دیدگاه‌های مختلف فقها در این زمینه را مطرح می‌کند. نویسنده ابتدا به اختلاف نظر میان فقها درباره مبنای حق فسخ اشاره کرده و سه دیدگاه تعبد محض، قواعد لاضرر و لاحرج و شرط تبانی صحت را بررسی می‌کند. در بخش تعبد محض، نویسنده توضیح می‌دهد که برخی فقها فلسفه احکام را ناشناخته دانسته و تعبد را اصل اساسی در پذیرش احکام شرعی می‌دانند. این گروه معتقدند که قیاس و تنقیح مناط نمی‌تواند ملاک قطعی برای احکام باشد و در شرع مقدس اسلام قابل تسری به موارد مشابه نیست. نویسنده با ذکر مثال‌هایی از روایات و مباحث امام صادق (ع)، به این موضوع پرداخته که در عبادات تعبد محض حاکم است و هرگونه تصرف یا توسعه در این باب شایسته نیست.  


4- نویسنده در صفحه ۱۱۱ ادعا می‌کند که در بررسی روایات به بحث سندی خواهد پرداخت، اما در برخی از روایات به این موضوع نمی‌پردازد و حتی در مواردی که مدعی بررسی سندی است، تمامی راویان حدیث را مورد بررسی قرار نمی‌دهد. این موضوع در صفحات ۱۱۱ تا ۱۱۹ مشاهده می‌شود.
نویسنده به این دیدگاه اشکال کرده که میان عبادات و معاملات تفاوت است و تأکید دارد که در عبادات تعبد محض است اما در معاملات، عقل و عرف نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. وی به نقل از آیت‌الله معرفت (ره) توضیح می‌دهد که در باب معاملات تعبد محض وجود ندارد و ملاکات احکام تا حدودی قابل درک هستند. همچنین، فقها تلاش کرده‌اند تا با کشف مناطات واقعی، احکام را به موارد مشابه تسری دهند. نویسنده به اهمیت نقش عقل در استنباط احکام اشاره کرده و مواردی را ذکر می‌کند که حتی فقهایی همچون شیخ انصاری که عقل را از درک مناطات عاجز می‌دانند، از عقل به عنوان منبع مستقل استفاده کرده‌اند.


5- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت ذکر شده تنها به ضعف دو روایت اشاره کرده و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نمی‌دهد. (ص۱۲۳ - ۱۲۵).
نویسنده معتقد است که عقل می‌تواند مصالح و مفاسد عملی را دریابد و در استنباط احکام شرعی نقش داشته باشد. اما در مواردی که شارع علت حکمی را بیان نکرده، نمی‌توان به کمک عقل علت را یافت و احکام را توسعه داد.  


6- برخی از روایت‌ها بدون ترجمه در صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ آورده شده‌اند.
علاوه بر این، نویسنده تأکید می‌کند که یک فقیه باید به روح کلی شریعت و اهداف نهایی و مقدماتی تکوین و تشریع توجه کند. هدف نهایی از تکوین و تشریع، معرفت خداوند و پرستش آگاهانه او است. اهداف میانی مانند رفع اختلاف امت و قیام به عدل و قسط نیز از مقدمات تحقق هدف نهایی هستند. اصل عدل یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است و رعایت عدالت می‌تواند فقها را به سمت تأمین حقوق زنان در خانواده و از جمله حق فسخ نکاح هدایت کند. نویسنده بیان می‌کند که اگر ثابت شود عدل ایجاب می‌کند فلان قانون باید تغییر کند، حکم شرع نیز بر همین اساس خواهد بود، زیرا شرع اسلام هرگز از محور عدالت خارج نمی‌شود.


در نهایت، نویسنده به اهمیت حقوق بشر و اصل عدالت اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که توجه به این اصول می‌تواند فلسفه حقوق را تقویت کند. وی معتقد است که مسلمانان پایه‌گذار حقوق طبیعی و عقلی بوده‌اند، اما به دلایل تاریخی و روانی نتوانسته‌اند این مسیر را ادامه دهند. این امر باعث شده که دانشمندان غربی این مسیر را دنبال کنند و با ایجاد فلسفه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، جوامع را با ارزش‌های حقوق انسانی آشنا سازند. نویسنده همچنین به تفاوت میان تمایل شرقی‌ها به اخلاق و تمایل غربی‌ها به حقوق اشاره می‌کند و این تفاوت را در شکل‌گیری فلسفه حقوق مؤثر می‌داند.


==روش شناسی==
از GPT-4o برای پاسخ بهتر بپرسید     
در صفحه ۱۲۷ به مسئله جمع روایات با حمل بر تقیه و در صفحه ۱۳۰ به جمع عرفی و همچنین به خاص و عام اشاره شده است.


................................................................................


فصل دوم بررسی مبانی فقهی حق فسخ به استناد وجود عیب


==غنا، موسیقی و رقص در اسلام==
در این که مبنای فقهی حق فسخ چیست؟ در میان فقهاء و صاحب نظران اختلاف است برخی مبنای حق فسخ را تعبد محض میدانند بعضی دیگر مبنای حق فسخ را قواعد لاضرر و لاحرج میپندارند و برخی نیز به شرط تبانی صحت اشاره می کنند
نویسنده در فصل اول به بررسی ماهیت غنا و موسیقی از دیدگاه لغوی و اصطلاح شرعی پرداخته و همچنین به تعریف غنا از منظر اقوال فقها اختصاص دارد (ص۲۴-۴۸). در ادامه در صفحات ۴۹ تا ۵۵ به بحثی کوتاه درباره موسیقی می‌پردازد.


نویسنده در فصل دوم تاریخچه غنا و موسیقی را در صفحات ۵۶ تا ۸۸ مورد بررسی قرار می‌دهد.



==اقوال فقها در حکم غنا==
مبحث اول: تعبد محض


مصنف در فصل اول به بررسی حکم غنا می‌پردازد. در ابتدا، به دیدگاه‌های مختلف مذاهب اسلامی از جمله امامیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، ظاهریه، اوزاعیه، بصریه، جریریه و نخیه اشاره می‌کند. این مذاهب درباره غنا دو دیدگاه دارند: برخی از علمای اهل سنت معتقدند که غنا فی‌نفسه مباح است و تنها به دلیل عوامل خارجی ممکن است حرام یا مکروه شود. در مقابل، عده‌ای دیگر باور دارند که غنا در هر شرایطی حرام است و حرمت آن ذاتی است. فقهای شیعه نیز به این دیدگاه دوم گرایش دارند.
برخی از فقهاء ضمن بیان این که فلسفه احکام برای کسی شناخته نیست و آنچه در شرع آمده است قابل تسری به موارد مشابه نیست و از طرفی تنقیح مناط نیز مفید قطع نمیباشد افزوده اند: «روایات متعددی داریم مبنی بر این که «دین لا يقاس بالعقول و امام صادق (ع) در آن مباحثاتی که با ابوحنیفه و سفیان سوری داشتند به تنقیح مناطها و قیاسها شدیداً اعتراض کرده و میفرمایند: فلسفه احکام از نظر مذهب شیعه شناخته شده .نیست روایات متعددی داریم که آنچه در شرع است در احکام فروع دین باید بر اساس تعبد ،بپذیریم تنقیح مناط نمیتواند مفید قطع باشد لذا نمیتواند در شرع مقدس اسلام ملاک قرار گیرد. در همین مباحثات امام صادق (ع) به ابو حنیفه فرمود نماز مهمتر است یا روزه؟ قهراً جواب داد نماز. بعد فرمود چطور شده است زن بعد از پاک شدن بایستی روزه را قضا کند، ولی قضای نمازهایی که در ایام عادت نخوانده واجب ،نیست بجا آورد. حتی در احکام امضایی نیز شارع مقدس قیودی را آورده است که آن قیود باز جزو قیود تعبدی است که نمی توانیم درست به فلسفه اش پی ببریم و به عنوان حکم کلی و تنقیح مناطهای ظنی تسری به موارد دیگر بدهیم برای مثال ربا و بیع یکی است. این یکی مبادله جنس به جنس است و آن یکی مبادله یک جنس با پول چه فرقی با یکدیگر دارد که اگر اینجا زیادتر فروخت اشکال ندارد و آنجا اشکال دارد «يقولون انما البيع مثل الرباء و لكن احل الله البيع و حرم «الربا ما یک سری فلسفه هایی برای حرمت درست می کنیم این فلسفه ها چندان نمیتواند فلسفه قطعی باشد». این بیان خالی از اشکال ،نیست چرا که تفکیکی بین ابواب عبادات و معاملات قائل نشده است یعنی در باب عبادات به معنای اخص آن که نیایش و قصد تقرب، ساختار اصلی آن را تشکیل میدهد مثل ،نماز ،روزه حج و... تعبد محض حاکم است. عبادات موضوعاً و حکماً باید از شرع تلقی شود و در محدوده همان دستورات اجرا گردد، باید بر طبق الفاظ و عباراتی که در نصوص مربوط آمده است شرایط و خصوصیات موضوع را مشخص نموده و حدود تکالیف را معین کرده و عمل نمود، نه کم و نه .زیاد هر گونه تصرف یا توسعه و تضییق در باب عبادات شایسته نیست. زیرا باب پی بردن به ملاکات در عبادات به طور کلی بسته است و اساساً عبادت باید با تعبد محض انجام شود و گرنه از گونه عبادت بودن بیرون میرود ولی در باب «معاملات به معنای اعم ،آن در تمامی احکام تکلیفیه و وضعیه که جنبه نیایش ندارد یا در ماهیت آن قصد تقرب اعتبار نگردیده و یا اگر اعتبار گردیده است شرط اضافی محسوب میگردد مانند) صدقات و کفارات و یا حتی زکات و خمس که قصد تقرب در آنها شرط شده (است در این باب احکام از شرع تلقی میگردد ولی موضوع اگر بیانی از جانب شرع درباره آن نرسیده ،باشد کاملاً به عرف، یعنی متعارف میان عقلاء موکول شده است تا ماهیتاً و مفهوماً حدود و مرز آن را مشخص سازد. آری اگر ،شرع در این باره قید و شرطی دارد باید بیان کند اگر چیزی نگفت یعنی صددرصد بر عهده عرف گذاشته شده است لذا عرف یگانه مرجع تشخیص و تحدید مفهوم در موضوعات احکام در باب معاملات میباشد و یک فقیه شایسته باید حدود موضوعات را در این باب از عرف تلقی کند در این خصوص حضرت آیت الله معرفت (ره) مینویسد در باب معاملات تعبد محض در کار نیست و تا حدودی ملاکات احکام قابل درک میباشد و کوشش فقهای سلف بر آن بوده تا با پی بردن به ملاکات برخی احکام به مناطات واقعی دست یابند و بدین وسیله در دائره موضوع ان حكم توسعه یا تضییق قائل شوند و احیانا حکمی را از موضوعی که در لسان دلیل مطرح شده به موضوع دیگر که در مناط حکم با او مشترک است، سرایت دهند و آن را به نام قیاس مستنبط «العلة میخوانند، البته به شرط این که کشف مناط قطعی بوده باشد برای مثال در نماز اگر بدن یا لباس مصلی به خون باشد و پهنای آن کمتر از یک درهم پنج) ریالی باشد مورد عفو است، حال اگر قطره مایعی با خون آغشته شد و مجموعاً از سعه درهم» کمتر بود آیا باز هم مورد عفو است، برخی از فقهاء گفته اند آنچه مورد عفو بوده «خون» کمتر از درهم بود نه مایع آغشته به خون فلذا مایع آغشته به خون در نماز معفوبه نیست، ولی مرحوم شیخ حسین حلی در درس میفرمود باید ملاحظه نمود خون با عنوان خون بودن مانع صحت صلاه است و کمتر از درهم عفو ،شده یا نجاست آن؟ قطعاً ذات خون مورد حکم شرعی قرار نگرفته است زیرا خون ،ماهی، مثلاً مورد بحث نیست. پس نجاست خون است که «منعاً» و «عفواً» مورد نظر شارع قرار گرفته است، در نتیجه مایعی که آغشته به خون است و سعه آن از پهنای یک در هم کمتر است نیز مورد عفو است بنابراین ابواب معاملات دارای ویژگیهایی است: اولاً، تعبد محض حاکم و تا حدودی ملاکات احکام روشن .است ،ثانیاً فقیه باید با دقت در جوانب حكم و ملاحظه مناسبت حکم و موضوع و قرائن و شواهد دیگر مناط اصلی موضوع حکم را بدست بیاورد. ثالثاً با بدست آوردن مناط ،اصلی در موضوع حکم توسعه یا تضییق قایل شود رابعاً اگر مناط قطعی ،باشد آن حکم را از موضوع مطرح شده به دیگر موضوعات یا موارد مشابه تسری دهد و خامساً بیشتر احکام در باب معاملات به صورت کلی القاء شده و قابل تطبیق بر موضوعات نوظهور بر حسب زمان و مکان میباشد».
سپس مصنف اشاره می‌کند که برخی از فقهای شیعه مانند ملا محسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و صاحب کفایه‌الاصول، نظرات علمای اهل سنت را انتخاب کرده‌اند. اما با دقت در گفتارشان مشخص می‌شود که این فقها چنین نظری ندارند. (ص ۸۹-۹۰)


==ادله قائلین به حرمت غنا==
علاوه بر این که این عده از فقهاء که معتقدند عقل نمیتواند مصالح و مفاسد واقعی موجود در افعال مورد نظر شارع را به طور کامل درک کند و قهراً نمی تواند منبعی مستقل برای استنباط احکام ،باشد خود در مواردی عقل را منبع مستقل شمرده اند شیخ انصاری از قائلین به عجز عقل از درک مناطات احکام گاه صرفاً به عقل اعتماد کرده است حال بگذریم از این که ایشان عقل را در کنار و سایر ادله به دفعات در رسایل و مکاسب ذکر کرده ،است امری که مفهومش آن است که اگر دلایل دیگر کافی ،نبود عقل کافی است برای مثال وقتی میخواهد جواز معامله ی مالی را که صاحبش اجازه نداده اثبات ،کند میفرماید: «ثم لو فرض كونه تصرفاً فمما استقل العقل بجوازه مثل الاستضاءه والاصطلاء بنور الغیر و ناره؛ بر فرض که مثل فروختن و خریدن و بستن قرارداد تصرف در مال غیر باشد، این نوع تصرفات اندک نظیر استفاده از نور یا آتش دیگری بدون اجازه وی به حکم عقل جایز است». چنان که محقق اصفهانی (ره) - از کسانی که بر ناتوانی عقل در کشف ملاکات احکام تأکید کرده است مسأله وجوب شرعی تقلید از اعلم یا عدم وجوب آن مقتضای عقل قطعی را تعین تقلید از اعلم میداند و چنان اعتقاد دارد که حجیت نظر کفایت تقلید از او مسلم است و حجیت نظر غیر اعلم و کفایت تقلید از وی مشکوک است و در دوران امر میان حجت معلوم و حجت ،مشکوک باید از حجت معلوم پیروی کرد.
===اجماع===
نویسنده ابتدا به دلایل قائلین به حرمت غنا پرداخته و بیان می‌کند که فقهایی که نفس غنا را حرام دانسته‌اند، به اجماع، آیات و اخبار استناد کرده‌اند. وی در ابتدا به اجماع اشاره کرده و با بهره‌گیری از نظرات فقهایی مانند ملا احمد نراقی، صاحب جواهر و شیخ انصاری توضیح می‌دهد که این فقها به اجماع در حرمت غنا باور دارند.
اما نویسنده با ارائه دلایلی این اجماع را رد می‌کند. دلائلی همچون:
۱- وجود فقهایی که قائل به حرمت غنا نیستند،
۲- این‌که اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است نه تعبدی،
۳- و این‌که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از رأی معصوم است نه صرف اجماع، و در چنین مواردی مشخص نیست اجماع کاشفیت و اعتبار داشته باشد (ص ۹۰ - ۹۲).


===آیات ===
بدیهی است زمانی عقل میتواند به چنین دلیلی روی آورد که ملاک و مناط تقلید از غیر اعلم را دریافته باشد عقلی که مناط این حکم شرعی را درک نکرده چگونه میتواند قاطعانه تقلید از اعلم را حجت و تقلید از غیر اعلم را مشکوک شمارد و بر این اساس تعیّن شرعی تقلید از اعلم را نتیجه گیرد سیره عملی نویسندگان متون فقهی بر اهمیت و جایگاه عقل حکایت دارد بارها دیده شده است که فقهاء و حتی همین عده که عقل را از درک مناطات احکام عاجز میدانند در کتاب های فقهی آورده اند و یدل عليه الادله الاربعه، قرآن، سنت، اجماع و عقل هر کدام به طور مستقل بر این حکم دلالت دارند این عبارت در صورتی صحیح است که اگر فرض کنیم قرآن و سنت و اجماع برای درک و بیان حکم موجود نباشد اعتماد به عقل کافی باشد پس اگر عقل از توان درک مناط حکم شرع بی بهره است چگونه بر آن دلالت کند؟!
نویسنده در دومین دلیل حرمت غنا به شش آیه از قرآن، شامل آیه ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مومنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم استناد می‌کند. به باور او، هیچ‌یک از این آیات به‌طور مستقیم واژه غنا را ذکر نکرده‌اند و به صراحت درباره آن اظهار نظر نکرده‌اند. بلکه این آیات به عناوین کلی اشاره دارند که ممکن است بر برخی از انواع غنا قابل تطبیق باشند. نویسنده معتقد است که بدون بهره‌گیری از روایات، نمی‌توان از ظاهر و مفهوم این آیات به حرمت غنا پی برد. بنابراین، اصلی‌ترین دلیل استناد به این آیات برای حرمت غنا، روایاتی هستند که در تفسیر این آیات آورده شده‌اند (ص۹۲ تا ۹۵).


===روایات تفسیری===
علاوه بر این که یک فقیه ژرف اندیش در استنباط احکام شرع میباید مجموعه شریعت و اهداف کلی آن را لحاظ ،کند تردیدی نیست که خداوند متعال در ارسال رسل و انزال کتب و جعل شریعت و احکام هدفی را تعقیب میکند و آن هدف رسیدن به غایت و انگیزه خلقت است چرا که پیگیری دو هدف متفاوت در تکوین و تشریع با حکمت خداوند سازگار نیست هدف نهایی از تکوین و ،تشریع معرفت» خداوند و پرستش آگاهانه او میباشد که برای رسیدن به این هدف نهایی میبایستی از اهداف میانی عبور انذار»، «رفع اختلاف امت و قیام» به عدل و قسط» که در آیات و روایات گوناگون به عنوان هدف از ارسال رسل و انزال کتب شمرده شده است از مقدمات تحقق هدف نهایی از تکوین و تشریع است. بر این اساس برخی از نویسندگان نتیجه گیری :نموده اند: «اجتهاد افزون بر مقدمات معروفی مانند آشنایی با ادبیات ،عرب علم ،رجال اصول و مانند اینها به مقدماتی کلامی چون شناخت حقیقت انسان از منظر دین» «انتظار دین «آگاهی به مقصد انسان»، «معرفت» جوهره دین با مجموعه ای که هست و شریعت نیاز دارد و استنباط بدون این سنخ از آگاهیها نمیتواند مجتهد را به هدف واقعی برساند و چه بسا رهاورد آن با جوهره دین همخوانی نداشته باشد وقتی دلیلی با توجه به مقصد شریعت و جوهره دین بررسی گردد به گونه ای متفاوت با دیگر موقعیتها فهمیده میشود
نویسنده از ۶ آیه‌ای که برای حرمت غنا به آن‌ها استناد شده، تنها به بررسی سه آیه بسنده کرده است (ص ۹۵ -۱۱۱). وی نخستین آیه را (آیه ۳۰ سوره حج) با توجه به تفاسیر و روایات مورد بررسی قرار داده و بیان می‌کند که روایات متعددی درباره تفسیر این آیه وجود دارد. او چهار روایت را ذکر می‌کند که در آن‌ها قول زور به غنا تفسیر شده است. همچنین، به نظرات مفسرانی مانند شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان استناد می‌کند که آن‌ها نیز قول زور را به معنای غنا دانسته‌اند (ص ۹۵ -۹۸).


نویسنده به دومین آیه‌ای که قائلین به حرمت غنا به آن استناد می‌کنند، یعنی آیه ۵ سوره لقمان، اشاره کرده و چهار روایت مرتبط با حرمت غنا که در ذیل این آیه شریفه آمده است را ذکر می‌کند. همچنین، مفسرانی مانند شیخ طوسی، مراغی، سیوطی، قرطبی، میبدی، ابن مسعود و مجاهد که لهو الحدیث در این آیه را به غنا تفسیر کرده‌اند، به باور نویسنده از تفاسیر مهمی استفاده می‌شود که نشان می‌دهند مراد از لهو الحدیث در این آیه، غنای همراه با لهو و لعب است (ص۹۹-۱۰۱).
برای نمونه میتوان گفت کسی که میخواهد نماز بگذارد و در کنار چاهی ایستاده است ظرفی برای کشیدن آب ندارد تا خود را از حدث اکبر تطهیر کند، ولی میتواند داخل چاه برود، غسل کند و بیرون بیاید در این موقعیت قرآن میفرماید: و ان کنتم مرضى او على سفر أو جاء أحد منكم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيبا) اگر بیمارید یا در مسیر مسافرت یا «قضای حاجت» کرده اید و یا با زنان آمیزش جنسی داشته اید و آب برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاکی پاک تیمم کنید.


اگر مجتهد صرفاً به این آیه نگاه کند فتوا خواهد داد که این شخص واجد ماء است نه فاقد ،آن پس باید داخل چاه شود و غسل ،کند اما امام صادق (ع) در این فرض میفرماید لیس علیه ان يدخل الرّكيه لان ربِّ الماءِ هو ربُّ الارض فليتمم؛ وظیفه اش رفتن به داخل چاه ،نیست زیرا خدای ،آب خدای زمین نیز هست پس تیمم کند».


نویسنده در ادامه به تفسیر عبارت «لیضل الناس» در آیه پرداخته و بیان می‌کند که غنا به دو نوع تقسیم می‌شود: غنای حرام که باعث گمراهی مردم می‌شود و غنای حلال که چنین ویژگی گمراه‌کننده‌ای ندارد. بنابراین، روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، به نوعی از غنا اشاره می‌کنند که موجب گمراهی مردم می‌شود (ص۱۰۱ - ۱۰۲).
بر اساس روایت دیگری این را نیز اضافه فرمود: «... و لا تقع في البئر و لا تُفسِيدْ على القوم مائهم؛ " داخل چاه نرو و آب مورد نیاز مردم را آلوده و فاسد نساز این سخن امام (ع) بر توجّه به روح و حقیقت حکم و عنایت به دیگر احکام شریعت استوار است مردم به آب بهداشتی و تمیز نیاز دارند، شارع همه جانبه نگر وضو و غسلی که به بهای فاسد کردن آب مصرفی مردم محقق شود، عنایت ندارد. امری که از آیهی دیگر تیمم ،نیز قابل استفاده است ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج، خداوند نمیخواهد مشکلی برای شما ایجاد کند


البته این گفته صحیح است که استفاده از عقل در کشف حکم شرعی با بکارگیری آن در درک مصالح حکم شرعی مکشوف تفاوت دارد، به عبارت دیگر استفاده از عقل در کشف حکم شرعی و بکارگیری» عقل در درک مصالح حکم شرعی مکشوف از دو مقوله میباشند و استفاده از عقل به عنوان منبع مستقل در استنباط حکم شرعی صحیح میباشد البته در موقعیتی که توانسته است مصالح و مفاسد عملی را دریابد و الا در مورد مقوله دوم و بکارگیری عقل در درک مصالح حکم شرعی مکشوف قطعاً میتوان تردید نمود برای مثال اگر شارع مقدس به نجاست بول، حرمت شراب بطلان ازدواج همزمان دو خواهر با یک مرد و امثال اینها حکم میکند نمیتوان به کمک عقل علت را یافت و مدعی شد فلسفه فلان حكم اساس آن به توسعه و تضییق حکم پرداخت حتی قطعاً فلان علت است اگر شارع مقدس ،آشکارا علت حکمی را بیان کرد مانند «الخمر حرام لانه مسكر» بازهم نمیتوان حکم حرمت را به مطلق مسکرات تعمیم ،داد، چرا که ممکن است داشته «اسکار خمر خصوصیت داشته باشد و یا این که علت مؤثر دیگری وجود باشد که شارع آن را بیان نکرده ،باشد مگر این که علت حکم چنان در لسان شارع بیان شود که بتوان انحصار و کبرای کلی را از آن دریافت که در این صورت میتوان از توسعه حکم در غیر مورد منصوص سخن به میان آورد.


نویسنده در بررسی آیه سوم (فرقان: ۷۲) با استناد به روایاتی که در ذیل این آیه درباره حرمت غنا آمده، استدلال خود را مطرح می‌کند. ابتدا دیدگاه برخی مفسران را بیان می‌کند که این آیه در زمینه شهادت بر باطل مورد استفاده قرار گرفته و در کتب فقهی نیز در بحث قضا و قضاوت به آن اشاره شده است. سپس با نقل از تفسیر المیزان، دو احتمال درباره مفهوم آیه ذکر می‌کند و احتمال دوم را که «زور» به معنای لهو از قبیل غنا باشد، مناسب‌تر می‌داند. در ادامه، نویسنده به سه روایت اشاره می‌کند که در آن‌ها امام(ع) مصداق این آیه را غنا و موسیقی معرفی کرده است (صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴).
بر اساس آنچه که گفتیم مبنی بر توجه فقیه به روح کلی شریعت و هدف نهایی و اهداف مقدماتی تکوین و تشریع و این که یکی از مقدمات وصول به هدف نهایی آگاهانه او قیام به عدل و قسط میباشد (لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاسُ بالقسط)؛ توجه به اصل عدل در حقوق خانواده میتواند فقهای ما را به سمت تامین هرچه بیشتر حقوق زنان در حیطه خانواده و از جمله انحلال و فسخ نکاح هدایت ،نماید چنان که میدانیم اصل عدل یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است همان اصلی که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده ،است یعنی از نظر فقه اسلامی و لااقل فقه شیعه اگر ثابت شود که عدل ایجاب میکند فلان ،قانون، باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت ،است ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است، زیرا شرع اسلام طبق اصلی که خود تعلیم ،داده، هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمیشود علمای اسلام با تبیین و توضیح اصل «عدل» پایه فلسفه حقوق را بنا نهاده اند گو این که در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را که باز کرده بودند ادامه دهند توجه به حقوق بشر و اصل عدالت به عنوان اموری ذاتی و تکوینی و خارج از قوانین ،قراردادی اولین بار به وسیله مسلمین عنوان شد، پایه حقوق طبیعی و عقلی را آنان بنا نهاده اند اما مقدّر چنین بود که ایشان کار خود را ادامه ندهند و پس از تقریباً هشت قرن دانشمندان و فیلسوفان اروپایی آن را دنبال کنند و این افتخار را نصیب خود ،نمایند از یک سو فلسفه های اجتماعی سیاسی و اقتصادی به وجود آورند و از سوی دیگر افراد و اجتماعات و ملتها را با ارزش حیات و زندگی و حقوق انسانی آنان آشنا سازند، نهضتها و حرکتها و انقلابها بوجود آورند و چهره جهان را عوض کنند. استاد مطهری، گذشته از علل ،تاریخی یک علت روانی و منطقه ای را نیز دخیل میداند و آن روحیه خاص شرقی ها در قبال غربیهاست شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به .حقوق با آنکه در آغاز ،کار علماء حقوق و اخلاق را با هم از اسلام گرفتند، تدریجاً حقوق را رها کرده و توجه شان را به اخلاق محصور نموده اند.
 
 
نویسنده به دلالت آیه بر حرمت اشکال وارد کرده و بیان می‌کند که روایات مرتبط با این آیه دلالتی بر حرمت غنا ندارند. او در یک قاعده کلی درباره روایاتی که در تفسیر سه آیه ذکر شده‌اند، می‌نویسد که انصاف این است که این روایات دلالتی بر حرمت کیفیت صوتی به خودی خود ندارند، مگر اینکه بگوییم در مفهوم لهو الحدیث حرمت لهو اشعار بر اطلاقش دارد. یعنی هر نوع لهوی مورد نفرت پروردگار است.
همچنین، زور به معنای باطل به طور کلی حرام و مورد مذمت خداوند است، حتی اگر این لهو و باطل در کیفیت کلام ظهور یابد و نه در خود کلام. بنابراین، هر جا که کیفیت کلام به لهو، زور یا باطل تبدیل شود، مبغوض است. حال اگر غنا در کلام حق مانند قرآن باشد یا در کلام باطل، معیار حرمت خود کلام نیست، بلکه لحن و کیفیت صوتی تعیین‌کننده حلال یا حرام بودن است. بنابراین اگر کسی کلام حقی مانند قرآن را با آهنگ لهو بخواند، این عمل قطعاً حرام است (ص۱۰۴ - ۱۰۶).
 
 
نویسنده در ادامه به این موضوع می‌پردازد که غنا به کدام مقوله تعلق دارد: آیا از مقوله کلام است یا کیفیت صوت؟ او با تقسیم‌بندی افراد به دو گروه، اشاره می‌کند که گروهی با استناد به روایاتی، حرمت غنا را به دلیل کلمات باطل می‌دانند، در حالی که گروه دیگر، حرمت غنا را ناشی از مقوله صوت، مانند کشیدن صدا و موارد مشابه، تلقی می‌کنند. نویسنده در پایان بحث خود بیان می‌کند که از نظر علمی تفاوتی میان نظریه غنا به عنوان کیفیت صوت یا کلام وجود ندارد؛ چرا که در هر دو حالت، از دیدگاه شرع، غنای حرام زمانی است که عنوان لهو، لغو یا زور بر آن صدق کند. هر جا که این عناوین صدق نکند، از نظر شرع، غنا حرام نبوده و نیست (ص۱۰۶ - ۱۰۹).
 
نویسنده در ادامه بررسی حرمت غنا در آیات، به برخی از آیات اشاره کرده و در آغاز بحث بیان می‌کند که این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند (ص ۱۰۹ - ۱۱۱).
 
 
نویسنده سومین دلیل بر حرمت غنا را روایات می‌داند. او ابتدا با استناد به نظرات شیخ انصاری، فخر محققین در ایضاح و صاحب جواهر، بیان می‌کند که این آنان به تواتر یا مستفیض بودن اخبار در حرمت غنا معتقد هستند. نویسنده پنج روایت را در مورد حرمت غنا ذکر کرده و پس از تحلیل و بررسی این روایات و رد برخی از آنها، نتیجه می‌گیرد که غنا به دلیل لهو و باطل بودن حرام است. اگر میان صوت لهوی و باطل در نسب اربعه رابطه تساوی برقرار باشد، که این نظر قوی‌تر نیز به نظر می‌رسد، می‌توان گفت غنا همان صوت لهوی و باطل است. بنابراین، صوت لهوی حرام بوده و در نتیجه غنا نیز که نوعی صوت لهوی است، حرام می‌باشد (ص۱۱۱-۱۱۹).
 
 
نویسنده ذیل تیتر «روایات در باب اجرت و بیع مغنی و مغنیه» بیان می‌کند که اگر بتوان از روایات، حرمت خرید و فروش مغنیه را استنباط کرد، به‌طور ملازمه اصل غنا نیز حرام خواهد بود. او اشاره می‌کند که شیخ حر عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» بابی را به موضوع کسب مغنی و خرید آن اختصاص داده است. با توجه به اینکه شیخ حر عاملی نظر فقهی خود را نیز در همین کتاب بیان کرده، ذکر می‌کند که کسب مغنیه، خرید و فروش، تعلیم و شنیدن آن حرام است. سپس به چهار روایت در این زمینه اشاره کرده و پس از بررسی سندی، از آن‌ها ملازمه دلالت بر حرمت غنا را نتیجه‌گیری می‌کند (ص۱۱۹ - ۱۲۳)
 
 
نویسنده به موضوع شنیدن آواز به‌عنوان سماع غنا پرداخته و بررسی می‌کند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟
او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز می‌کند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه می‌گیرد که از این روایات نمی‌توان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
نویسنده بر این باور است که اصلی‌ترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید می‌کند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره می‌کند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداخته‌اند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمع‌بندی این روایات می‌پردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).
 
 
 
نویسنده پس از بررسی آیات و روایات، به جمع‌بندی مباحث پرداخته و بیان می‌کند که با وجود روایات صحیح و ضعیفی که در دسترس است، محقق به این نتیجه می‌رسد که غنا از دیدگاه اسلام ممنوع و نکوهیده است. با این حال، مصداق دقیق غنا در روایات به‌طور شفاف مشخص نشده است. بنابراین، نویسنده شروطی را برای تعیین غنای حرام مطرح می‌کند که با تحقق این شروط، غنا حرام خواهد بود (ص ۱۳۲ - ۱۳۵).
در ادامه، به دیدگاه فقها درباره حکم غنا پرداخته و نظرات شیخ الطایفه، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، شهید ثانی، علامه حلی، شیخ انصاری، امام خمینی، محمدتقی خوانساری و همچنین دیدگاه مراجع معاصر را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۳۵ - ۱۳۸).