کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۴۹۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
   
   
==معرفی و گزارش ساختار==
= کاربر:M.abedini/صفحه تمرین =
کتاب طنز در آیینه فقه پژوهشی است با هدف تبیین احکام طنز در مقوله های فرهنگی و اجتماعی.  
 
کتاب در سه بخش و چندین فصل تنظیم شده است. نویسنده در بخش اول، به بررسی مفهوم طنز و مفاهیم مشابه همچون (هزل، بذل، لطیفه..) و تاریخچه طنز پرداخته است. (ص........) در بخش دوم، در سیزده فصل طنز از منظر فقهی بررسی شده است. در بخش سوم، به استعاره‌ها، کنایه‌ها و تشبیهات در قرآن و روایات اشاره کرده و آنها را با طنز پیوند داده تا نشان دهد طنز چگونه می‌تواند در قالب‌های قرآنی و روایی به کار رود.
== تاریخچه ==
بصره، شهری تاریخی در جنوب عراق که در زمان عمر بن خطاب<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۴۴.</ref> در سال ۱۴ هجری قمری بدست عتبة بن غزوان در سال ۱۵هجری با نقشه و برنامه ریزی ابوالحربا عاصم بن دُلَفَ ساخته شد<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۲.</ref> هدف اصلی از تأسیس بصره، ایجاد یک اردوگاه نظامی ثابت برای ارتش‌های اسلامی بود که مأموریت فتح سرزمین‌های فارس به آنان واگذار شده بود.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۴۴.</ref> پیش از ورود مسلمانان، بصره سه بار دچار ویرانی شد و به دلیل وضعیت نامناسب منطقه، مسلمانان آن را «خریبه» نامیدند.<ref>اکرم السادات حسینی و کمال صحرایی اردکانی و علی محمد میرجلیلی، «تاثیر جغرافیای محیطی بر اخلاق و رفتار مردم بصره در عصر امام علی (ع)»،  ص۵۹. </ref> نام اولیه شهر «بُصیره» به معنی بصره کوچک نام داشت و به مرور زمان توسعه یافت و به شکل امروزی درآمد. <ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۲.</ref> بصره نخستین، امروزه خراب شده است<ref>آدرس</ref> مورخین بنای بصره امروز را درسال ۳۷۵ق می دانند<ref>سلطانی، «تشیع در بصره در قرون نخستین»، ص۲۹.
 
سلطانی، مصطفی، «تشیع در بصره در قرون نخستین»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره ۱۱، پاییز ۱۳۸۱ش</ref> بصره امروزی شهری در جنوب شرقی عراق، مرکز استان بصره و تنها بندر کشور عراق ذکر کرده‌اند<ref>رحمانی، «شهر بصره عراق و رخداد ظهور»، ص۹۸.</ref>
== جایگاه و اهمیت ==
 
پس از تأسیس شهر بصره، همراه عتبه بن غزوان، ۲۷۰ نفر الی ۸۰۰ نفر از صحابه و تابعین وارد بصره شدند.<ref>امین، مدرسة الحديث في البصرة حتى القرن الثالث الهجري، ۱۴۱۹ق، ص۲۵.
</ref> امین القضاه، پژوهشگر، در کتاب «مدرسه البصره» با استناد به منابع مختلف، نام ۱۵۲ نفر از صحابی پیامبر(ص) را ذکر کرده و همچنین نام ۵ نفر از زنان صحابی که در بصره ساکن بودند را آورده است.<ref>امین، مدرسة الحديث في البصرة حتى القرن الثالث الهجري، ۱۴۱۹ق، ص۱۰۵-۱۴۰.
</ref> بصره به‌عنوان یکی از مراکز حضور بزرگان و صحابه شناخته شده بود و امام حسین(ع) به همین جهت از بزرگان آن درخواست کمک برای مبارزه با ظلم کرده است.<ref>ابن نما حلى، مثير الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۲۷</ref> سلطانی، پژوهشگر تاریخ، بر اساس برخی منابع، هشت تن از شهدای کربلا را اهل بصره می‌داند<ref>سلطانی، «تشیع بصره در قرون اولیه»، ص۳۷.</ref> به نقل از کتاب «مدرسة الحديث في البصرة» تعداد روایان بصری در کتب صحاح سته را ۹۵۸ راوی ذکر کرده است<ref>امین، مدرسة الحديث في البصرة حتى القرن الثالث الهجري، ۱۴۱۹ق، ص۲۱۰- ۳۵۲.</ref> جریان حدیثی بصره در عصر حضور اهل بیت(ع) فعال بوده<ref>موسوی، «جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور)»، ص۱۰۳.
 
</ref>  و بر اساس منابع متعدد، حوزه بصره افزون بر تربیت عالمان دین، با تألیفات دینی متعدد، خدمت بزرگی به جامعه اسلام نیز کرده است.<ref>موسوی، «جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور)»، ص۱۰۶ - ۱۰۹.</ref> سید بن طاووس با بهره‌گیری از روایات آخرالزمان، بصره را محل وقوع رخدادهای بزرگ دانسته و خروج دجال از نواحی بصره ذکر کرده است.<ref>ابن طاووس، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏، ۱۴۱۶ق، ص۲۶۶.
</ref> شیعیان بصره مراسمی همچون عزاداری محرم، جشن غدیر و مناسبت‌های مرتبط با اهل بیت (ع) را برگزار می‌کنند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref>
 
=== بصره در کلام امام علی(ع) ===
بصره کانون‌ حوادث مهم تاریخی همچون جنگ جمل بوده است<ref>المدنی، وقعة الجمل‏، محقق، ۱۴۲۰ق، ص۱۱۶.</ref> به گفته مکارم، شارح نهج البلاغه، سخنان حضرت علی(ع) در مذمت بصره و اهل آن در خطبه‌های ۱۳ و ۱۴ نهج‌البلاغه بخاطر حمایت از طلحه و زبیر، برافروختن آتش جنگ و کشتن گروه زیاد از شیعیان بوده است.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۳۵.
</ref> حضرت در سخنان خود از بصریان با جملاتی همچون «لشگریان زن»، «پیروان چهارپا (شتر عایشه)»<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۲.</ref> محل ورود شیطان<ref>المنقری، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق‏، ص۱۰۶.</ref> یاد کرده است. مکارم شیرازی، در شرح نهج البلاغه با استناد به روایتی از بحارالانوار،<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۲، ص۲۵۳.</ref> به مدح اهل بصره پرداخته؛ قاریان اهل بصره را بهترین قاریان، عابدانشان را بهترین عبادت کنندگان و تاجرانشان را بهترین و صادقترین تاجران ذکر کرده است.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۳۵.</ref> شارح نهج البلاغه این مدح را نتیجه برخورداری از تعلیم و تربیت اسلامی دانسته که مفاسد اخلاقی را کنار گذاشتند و به سوی فضایل گام برداشتند.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۵۱۸.</ref>
 
== حرکت علمی بصره ==
ابن خلدون در تاریخ خود، پیشرفت علمی شهرهایی مانند بصره و کوفه را نتیجه اسلام و فتوحات اسلامی می‌داند و معتقد است که در صدر اسلام، بیشترین دستاوردهای علمی در همین دوره به دست آمده است.<ref>هوشمند ص127 به نقل مقدمه ابن خلدون ص429</ref>
 
به گفته امین، پژوهشگر تاریخ بصره، آغاز حرکت علمی بصره با آموزش قرآن، سنت و فقه همراه شد.<ref>عسقلانی، الإصابة في تمييز الصحابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۸۵ِِِ؛ قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۵۵.</ref> به گفته برخی مورخان، ابوموسی اشعری، از جمله صحابه‌ای بود که در بصره ساکن شد،<ref>ذهبی، تاريخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۶۶.</ref> و به دستور خلیفه دوم به آموزش قرآن و سنت نبوی به مردم بصره پرداخت.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۵۵.</ref> ابو رجاء العطاردی، حسن بن ابی الحسن که از قراء بصره و از تابعین بودند؛ به قرائات قرآن و یادگیری حروف قرآن توجه ویژه داشتند.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۳۰۰ و ۳۰۱.</ref>
 
به گفته امین، پژوهشگر تاریخ بصره، برداشت‌های متفاوت از قرآن باعث شد مردم برای فهم بهتر به مفسرانی همچون عبدالله بن عباس مراجعه کنند.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۵7</ref> به گفته حبیب‌الله جلالیان، پژوهشگر قرآن، ابو سعيد حسن بصرى، قتاده بن دعامه سدوسى و ابو صالح باذان بصرى را از مفسران قرن اول و دوم قرن هجری در بصره نام می‌برد.<ref>جلالیان، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ۱۳۷۸ش، ص۸۶.</ref>
 
به گفته عسقلانی، مورخ، خلیفه دوم، عمران بن حصین، یکی از یاران پیامبر(ص)، را به بصره فرستاد تا فقه را به مردم آموزش دهد.<ref>عسقلانی، الإصابة في تمييز الصحابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۸۵.</ref> انس بن مالک، از دیگر صحابه پیامبر(ص)، بود که در سال‌های پایانی عمر خود به بصره رفت و مردم برای مسائل فقهی به او مراجعه می‌کردند.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۶۱.</ref> پس از صحابه، گروهی از تابعین به بصره آمدند و در مساجد به آموزش فقه پرداختند و مرجع مردم در مسائل فقهی شدند؛ افرادی چون جابر بن زید ازدی، حسن بصری و محمد بن سیرین از جمله این تابعین بودند.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۶۱.</ref> طبق نقل، با ورود غیرعرب‌ها به دین اسلام، علمای بصره ناچار شدند علم نحو را پایه‌گذاری کنند و به موضوعات لغوی نیز توجه ویژه‌ای داشته باشند.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص54</ref>
 
به گفته سید محسن امین نویسنده کتاب اعیان الشیعه، اصول علم نحو توسط حضرت علی(ع) پایه‌گذاری شده و سپس به ابوالاسود منتقل شده است؛ ابوالاسود با راهنمایی‌های حضرت(ع) این اصول را توسعه و گسترش داد.<ref>امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۶۱.</ref> سیبویه، اخفش از جمله علمای علم نحو در بصره بودند.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۷۰.</ref> بصره در حوزه‌هایی مانند حدیث، قرائت، شعر و تصوف اهتمام ویژه‌ای داشت و در علم نحو نسبت به کوفه برتری داشت.<ref>علی اکبر عباسی و اصغر منتظر القائم و مریم پروینیان «تبیین و تحلیل سیر ارتباط علمی دانشمندان اصفهان و بصره در سه قرن اول هجری با تاکید بر علم حدیث»، ص۹۹.</ref>
 
نخستین فرهنگ لغت عرب به نام ''العین''، به شیوه‌ای کاملاً نو و ابتکاری، توسط خلیل بن احمد در بصره به رشته تحریر درآمده است.<ref>ابن ندیم، کتاب الفهرست، ص۴۹؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۳، ص۱۲۶۱ و ۱۲۷۱.</ref> وی را از بنیان‌گذار علم عَروض نیز دانسته‌اند.<ref>سیرافی ابوسعید، کتاب اخبار النحویین البصریین، ۱۳۷۳ق، ص۳۱.
</ref> نقل شده، خلیل بن احمد هنگام ترک بصره به خراسان سه هزار نفر از علما و شاگردان شیعه که همگی از علمای حدیث و نحو و لغت و اخبارنویس بودند تا کنار دروازه شهر بصره برای تودیع وی رفتند.<ref>موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۳، ص۲۹۰.</ref>
 
به گفته شهیدی، پژوهشگر تاریخ بصره، در سال ۲۱۰ قمری خلیفه عباسی از وضعیت مدرسه بصره گزارش خواست و عامل او اعلام کرد که در این شهر هفتصد استاد و یازده هزار محصل، عمدتاً شیعه، مشغول فعالیت هستند؛ چنانچه شیخ طوسی و محقق اردبیلی در کتب رجالی خود نام برخی از اصحاب ائمه(ع) و راویان حدیث را ذکر می‌کند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref>
 
=== جریان حدیثی بصره ===
به گفته سید اکبر موسوی، پژوهشگر حدیث، از پیشگامان حدیثی شیعه در بصره را خلاس بن عمرو هجری نام می‌برد که از اصحاب فقیه حضرت علی(ع) بود؛ وی کتاب و صحیفه‌ای از حضرت علی(ع) داشت و از آن نقل روایت می‌کرد.<ref>موسوی، «جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور)»، ص۱۰۴.</ref> همچنین نقل شده، عماره بن جوین بصره، معروف به ابوهارون عبدی، کتابی از سخنان امام علی(ع) به نام صحیفه الوصی همراه خود در بصره داشت و از آن نقل حدیث می‌کرد.<ref name=":0">موسوی، «جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور)»، ص۱۰۵.</ref>
 
سید اکبر موسوی، پژوهشگر حدیث بصره می‌نویسد؛ حبس یک‌ساله امام کاظم(ع) و توقف کوتاه امام رضا(ع) در بصره هنگام سفر به خراسان، فرصتی برای شیعیان فراهم کرد تا بدون محدودیت‌های شدید آن زمان با این دو امام(ع) دیدار کرده و روایت اخذ کنند؛ این ارتباط‌ها جایگاه حدیثی شیعه در بصره را تقویت کرد.<ref>موسوی، «جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور)»، ص۱۱۲.</ref> همچنین حضور برخی صحابه و شاگردان اهل بیت(ع) در سده‌های اول تا سوم هجری، مانند حماد بن عیسی و جندب بن عبدالله بجلی، باعث مهاجرت علمی بسیاری از علما به بصره شد، به‌گونه‌ای که ابراهیم بن هاشم به دلیل حضور حماد بن عیسی به این شهر هجرت کرد.<ref>محمدعلی مهدوی راد، آتنا بهادری، «سفرهای حدیث پژوهی شیعیان به عراقین (کوفه و بصره)»، ص۱۵۰.</ref>
 
از اواخر قرن دوم هجری، کتب حدیثی بسیاری در زمینه شناخت صحابه، جرح و تعدیل راویان به رشته تحریر درآمده است.<ref>قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۴۹۴.</ref> طبق نقل برخی منابع، بصریان در نقل احادیث به بررسی وضعیت راوی از نظر قوت و ضعف و همچنین صحت و سقم روایت اهتمام داشتند؛ به‌گونه‌ای که تنها در صورتی حدیثی را نقل می‌کردند که به وثاقت شخص راوی اطمینان پیدا کرده باشند.<ref>خطيب بغدادی، أحمد بن علی، الكفاية في علم الرواية، مدینه، ج۱، ص۱۵۷؛ قضاة، مدرسة الحدیث فی البصرة حتی القرن الثالث الهجری، ۱۴۱۹ق، ص۳۶۷ و ۴۰۳.</ref>
 
== اماکن مذهبی و تاریخی ==
 
=== مساجد ===
در شهر بصره بیش از سی مسجد جامع و مکان عمومی نام برده شده که مسجد محسن محاسن، مسجد الرواف، مسجد بستان قصب از جمله آنهاست؛<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref> همچنین از مکان‌های عمومی بصره می‌توان به جامع العرب، جامع السیف و جامع کوت الحمدانی اشاره کرد.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref> [[مسجد جامع بصره]] نخستین مسجد جامع ساخته‌شده در عراق<ref>شانواز و منتشلو، «بررسی جایگاه مسجد جامع بصره از تأسیس تا پایان امویان»، ص۷۰.</ref> که به‌دلیل حضور امام اول شیعیان در آن، به «مسجد خُطوَة امام علی(ع)» (قدمگاه امام علی)<ref>[https://www.iribnews.ir/fa/news/3198615 «مسجد خطوه امام علی(ع) معروف به مسجد جامع بصره در عراق»]، خبرگزاری صداوسیما.</ref> یا «مسجد امام علی(ع)»<ref>مقدس، راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق، ۱۳۸۷ش، ص۲۸۰.</ref> شهرت دارد. 
 
ابن بطوطه، جهانگرد مشهور قرن هشتم هجری، در سفرنامه خود به بصره به مراکز شیعه اشاره کرده و می‌نویسد: بزرگ‌ترین مسجد بصره، متعلق به شیعیان است و دارای هفت مناره می‌باشد که یکی از آن‌ها متحرک است.<ref>.............مقاله شهیدی......</ref>
 
=== زیارتگاه ===
در سفرنامه ناصر خسرو نام سیزده مشهد در بصره به نام حضرت علی(ع) ذکر شده است که به گفته نویسنده همه آنها را زیارت کرده و مشهد بنی مازن، مشهد باب الطیب از جمله آنهاست.<ref>سفرنامه ناصر خسرو</ref> قدمگاه و مرقد‌های زیادی در بصره وجود دارد که زیارتگاه مردم بصره است؛ قدمگاه امام کاظم(ع)، قدمگاه امام رضا(ع)، قدمگاه امام زمان(عج)<ref>احمدی، پژوهشی نو درباره مراقد بصره، ص۲۳۲.</ref> و نیز مقام امام زین العابدین(ع)، مقام خضر نبی(ع) از جمله زیارتگاه‌‌ مردم بصره ذکر شده است.<ref>رحمانی، «شهر بصره عراق و رخداد ظهور»، ص۹۹ - ۱۰۱. </ref>
 
به گفته پژوهشگران بصره، در شهر بصره مقبره‌های متعددی از شخصیت‌های مهم تاریخی وجود دارد؛ مرقد زید بن صوحان، از اصحاب خاص امام علی(ع)، و همچنین مرقد علی بن یقطین، از اصحاب امام کاظم(ع) است.<ref name=":1">رحمانی، «شهر بصره عراق و رخداد ظهور»، ص۹۹ - ۱۰۱.  </ref> علاوه بر این، مقبره سلیمان بن رزین، غلام امام حسین(ع)، که احترام ویژه‌ای در بصره دارد، و مرقد ثَروان بن حسن، از نوادگان امام مجتبی(ع)، نیز از زیارتگاه‌های مشهور به شمار می‌روند.<ref>احمدی، پژوهشی نو درباره مراقد بصره، ص۲۳۵</ref> همچنین مزار ابوعبیدالله احمد بن عیسی بن زید بن زین‌العابدین(ع)، که از فقها و شخصیت‌های برجسته شیعه و گروهی از شهدای جنگ جمل نیز در این منطقه قرار دارند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref> بقعه حارث بن نوفل (از فرماندهان بصره در جنگ صفین) و بقعه طاهر بن قاسم، که در نبردی به دست صاحب‌الزنج به شهادت رسید، جزو مکان‌های زیارتی معروف بصره محسوب می‌شوند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵.</ref>
 
== قیام شیعیان ==
به گفته عبدالحسین شهیدی، پژوهشگر تاریخ، نخستین قیام شیعیان بصره در سال ۳۸ق علیه عبدالله بن حضرمی والی بصره از طرف معاویه رخ داد؛ مردم بصره، والی بصره و تمامی همراهان وی را در کاخش آتش زدند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۳.</ref> به گفته وی، در سال ۴۱ق نیز حَران بن ابان در بصره قیام کرد اما توسط معاویه سرکوب شد؛ همچنین در سال ۴۵ق زیاد بن ابیه والی بصره شیعیان زیادی را بخاطر عدم اطاعت از امویان کشت.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۳.</ref> طبق نقل کتاب مقاتل الطالبین، قیام زید بن علی بن الحسین در سال ۱۲۲ق بر علیه امویان که از کوفه شروع شد اما عمده نیروهای زید از بصره و دیگر شهرهای عراق بود<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۲.</ref> همچنین طبق نقل مورخان، در سال ۱۴۴ق، با قیام [[قیام ابراهیم بن عبدالله|ابراهیم بن عبدالله المحض]] و بیعت مردم بصره با وی،<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۳۷۷ - ۳۷۸؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۳۰۰ و ۳۱۳ و ۳۱۶</ref> تعداد بیست هزار از آنها شهید و ۵۵ نفر از برجستگان شیعیان در بصره به دار آویخته شدند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۳.</ref>
 
در سپتامبر ۱۹۱۴م، (۱۲۹۳ قمری) با اشغال فاو و بصره توسط انگلیسی‌ها شور انقلابی در میان مردم شکل گرفت. علمای بصره با تلگراف به مراجع نجف، کربلا و کاظمین خواستار حمایت و تحریک عشایر شیعه برای نبرد شدند.<ref>انگلیس و جنبش استقلال‌طلبی شیعیان عراق‌، مندرج در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای اسلامی.
 
</ref> این قیام پس از چند ماه توسط نیروهای انگلیسی سرکوب شد.<ref>نگاهی به انقلاب ۱۹۲۰ عراق؛ قیام مردمی علیه استعمار انگلیس، خبرگزاری تسنیم.</ref>
 
[[انتفاضه شعبانیه عراق|قیام شعبانیه]] عراق در مارس ۱۹۹۱م (۱۴۱۱ق) بدلیل نارضایتی از حکومت بعث و ویرانی‌های ناشی از جنگ‌ها از بصره شروع شد.<ref>الأسدی، موجز تاریخ العراق السیاسی الحدیث، ۲۰۰۱م، ص۲۰۰.</ref> انتفاضه شعبان را بزرگ‌ترین چالش داخلی عراق در دوره [[صدام حسین]] دانسته‌اند.<ref>الحکیم، عذاب بلا نهایه، ۱۹۹۳م، ص۱۱۷.</ref> این قیام با توسط حکومت عراق و با همکاری گروهک تروریستی سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) سرکوب شد.<ref>نقش منافقین در سرکوب انتفاضه شعبانیه، روزنامه قدس.
 
</ref>
 
== تشیع در بصره ==
 
 
مردم بصره در زمان امامت حضرت علی(ع) عمدتاً پیرو عثمان (خلیفه سوم)، و مخالف ایشان بودند.<ref>سلطانی، تشیع بصره در قرون نخستین، ص۲۶.
</ref> وقوع جنگ جمل در سال ۳۶ هجری با همکاری مخالفان حضرت(ع) در بصره،<ref>
دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۳۰ق، ص۱۴۹.
</ref> و همچنین برخی روایات که همه مردم بصره را عثمانی‌مذهب معرفی می‌کنند،<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری‏، ۱۴۱۸ق‏، ج۶، ص۳۲۵.
</ref> این نظریه را تقویت کرده است.
 
مصطفی سلطانی، پژوهشگر تاریخ تشیع در بصره، معتقد است که بیشتر مورخان، بصره را عثمانی‌مذهب می‌دانند؛ عثمانی بودنِ عموم ساکنان بصره ممکن است تحت تأثیر تاریخ‌نگاری عثمانیان شکل گرفته باشد.<ref>سلطانی، تشیع بصره در قرون نخستین، ص۲۶.</ref> به اعتقاد او، با وجود حاکمان عثمانی در بصره، شواهد متعدد، نشان می‌دهد که پیش از حکومت حضرت علی(ع)، تشیع در این منطقه وجود داشته است.<ref>سلطانی، تشیع بصره در قرون نخستین، ص۲۷.</ref>
 


این کتاب در سال ۱۳۹۳ش و به همت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در در ۲۰۷ صفحه به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب عزیز الله زارع آملی (زاده ۱۳۴۰) محقق و مدرس حوزه ی علمیه قم بوده و کتاب «دوجهان بینی اسلام و کمونیسم» ازجمله آثار علمی اوست.
بصره بعد از جنگ جمل یکی از مهمترن مراکز تشیع مبدل گردید.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۵</ref> حمدالله مستوفی مورخ در کتاب نزهة القلوب(۳۸) می نویسد مردم بصره بر مذهب اثنی عشری بودند.<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۴.</ref> در حوادث سالهای ۱۴۲ - ۱۴۶ق محمد بن سلیمان عامل منصور و مهدی خلافی عباسی برای مجازات شیعیانی که با عبدالله محض بیعت کرده بودند بیش از سه هزار خانه های شیعیان را در بصره خراب و صدهزار نخل خرمایشان را قطع کردند که حاکی از بزرگی شهر بصره و نفوذ شیعیان است)؟؟؟؟ <ref>از دانشنامه مستند سازی شود:</ref>


===روش شناسی===
بصره از ظهور دولت شیعه آق قویونلوها تا عصر صفویه تابع ایران بود<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۴.</ref>در قرن یازدهم هجری سه نفر از آل افراسیاب یحیی، علی و حسین هفتاد سال بر بصره حکومت کردند و تمام این حکومت ها بر مذهب شیعه بودند تا آنکه نفوذ عثمانیهای سنی مذهب گسترش پیدا کرد  و در بصره قدرت یافتند ولی بر اثر اکثریت شیعیان در بصره، عثمانی ها نتوانستند تسلط کامل را به دست گیرند. در قرن سیزدهم هجری بصره کانون قدرت عشایر شیعه قرار گرفت<ref>شهیدی، «بصره»، ص۲۶۴.</ref>
نویسنده در این کتاب، احکام تکلیفی مربوط به طنز را با استناد به ادله اربعه فقهی قرآن، سنت، اجماع و عقل(ص۱۴۰)بررسی کرده است. وی تلاش کرده است با استفاده از روایات فقهی و اخلاقی، و همچنین تحلیل سند و دلالت آن‌ها(۶۴-۷۶)، حکم الهی مربوط به هر موضوع را در حوزه طنز استخراج و بیان کند. وی از قواعد اصولی اصل برائت (ص۶۰)، باب تزاحم (ص۱۶۷) همچنین از قواعد عقلی وجوب دفع افسد به فاسد(ص۱۶۷) نیز بهره جسته است.  
نویسنده در بعضی از فروعات فقهی با نگاه انتقادی به برخی تحلیل های فقهی صاحبان فتوی، نظرات آنان را نقد کرده و سعی کرده نظری جامع تر و دقیق تری ارائه دهد.


بصره امروزی اکثر شیعه امامی اثنی عشری و بخشی اخباری هستند و از غلاة شیعیان همچون شیخیه و صوفیه نیز در بصره ساکن اند. از مقدسى مورخ قرن چهارم نقل شده که در قرن چهارم در کنار ساير مذاهب، حنبلیان نیز در اين شهر حضور داشتند(مقدسی، :1411/ 126) 


==جایگاه فقهی طنز==
بصره از جمله از شهرهای ثروتمند حکومت در صدر اسلام بود که به آن لقب خزانه العرب داده بودند تا جایی که وقتی چشم زبیر به اموال بیت المال افتاد گفت: وعدکم الله مغانم کثیره ....سپس گفت ما بیش از مردم بصره در این اموال حق داریم( ابن ابی الحدید 1404ق ج9 ص322) حضور بزرگان در بصره و 
نویسنده در ابتدا روایات مرتبط با مزاح را به سه دسته کلی تقسیم می‌کند: جواز مزاح، نهی از مزاح به‌طور مطلق و نهی از کثرت مزاح. پس از بررسی سندی و دلالتی هر یک از این روایات، نویسنده به جمع‌بندی و تحلیل آنها می‌پردازد. او با استفاده از تعلیل‌هایی که در روایات نهی از مزاح آمده، نتیجه می‌گیرد که مراد شارع از نهی در این روایات، نهی تنزیهی است و نه تحریمی. همچنین، با استناد به قرائن و شواهد موجود در متن روایات و بر اساس قاعده اصولی، روایات نهی را به نهی از کثرت مزاح تفسیر می‌کند و توضیح می‌دهد که آنچه کراهت دارد، کثرت مزاح است، نه خود مزاح. در ادامه، نویسنده با استناد به روایتی که بر کثرت مزاح در سفر دلالت دارد، حکم به عدم کراهت کثرت مزاح در سفر می‌دهد. (ص۶۳-۸۰)
نویسنده در ادامه با استناد به روایات، به بررسی حکم شرعی خنده و کلام خنده‌آور پرداخته است. او سوال می‌کند که آیا خندیدن یا کلام و فعل خنده‌آور در اسلام حکم خاصی دارد؟
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)


== پانویس ==
<references responsive="1"></references>




== منابع ==
{{منابع}}
* ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، موسسة الأعلمي للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.




[https://psri.ir/print.php?id=uqbsp82j «انگلیس و جنبش استقلال‌طلبی شیعیان عراق‌(۱۹۲۴-۱۹۱۴م)»]، مندرج در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ مندرج: ۱۸ تیر ۱۴۰۰ش، تاریخ بازدید: ۳۱ تیر ۱۴۰۴ش.


===قاعده اصل برائت ===
[https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/04/09/2043195 «نگاهی به انقلاب ۱۹۲۰ عراق؛ قیام مردمی علیه استعمار انگلیس»]،مندرج در خبرگزاری تسنیم، تاریخ مندرج: ۹ تیر ۱۳۹۸ش، تاریخ بازدید: ۳۱ تیر ۱۴۰۴ش.


در فصل اول، نویسنده قاعده برائت را به‌عنوان اصل اولی در موارد مشکوک پذیرفته و بر اساس آن، در مواردی که شک در حرمت طنز وجود دارد، حکم به جواز آن می‌دهد. این استدلال بر اساس آیات، روایات و نیز قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است. در صورتی که حکم حرام بودن طنز به وضوح ثابت نشود، به‌طور پیش‌فرض می‌توان آن را مجاز دانست. (ص ۵۹-۶۱)
[https://qudsdaily.com/Newspaper/item/16236 «نقش منافقین در سرکوب انتفاضه شعبانیه»]، مندرج در روزنامه قدس، تاریخ مندرج: ۲ خرداد ۱۴۰۲ش، تاریخ بازدید: ۳۱ تیر ۱۴۰۴ش.




==مصادیق طنز==


نویسنده در ابتدا مصادیق طنز را در هر فصلی بیان می کند سپس با تعریف اجمالی و توضیحاتی، موضوع بحث را به خوبی تبیین کرده و با بیان ادله فقهی و بحث های سندی و محتوایی روایات به جمع بندی و بیان حکم الهی اکتفا میکند.
الأسدی، مختار، موجز تاریخ العراق السیاسی الحدیث، مرکز الشهیدین الصدرین للدراسات و البحوث، ۲۰۰۱م.
این مصادیق عبارتند از:
 
دینوری‌، احمد بن داود، الأخبار الطوال‌، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۳۳۰ق.
===رابطه طنز و لهو===
 
در فصل پنجم از بخش دوم، نویسنده درصدد این است که آیا طنز مصداقی از لهو است تا حرام محسوب شود؟
 
نویسنده با استناد به [[سوره لقمان آیه ۶]] و کلمات فقهای متعدد به حرام بودن لهو (مثل حرمت شکار لهوی و اتمام نماز در سفر) اشاره می کند. وی اشکال می کند: اگر این موارد به دلیل لهو بودن ممنوع‌اند، برنامه‌های سرگرم‌کننده رادیو و تلویزیون که ساعت ها وقت مردم را میگیرد، باید مصداق لهو حرام باشند (ص۱۰۶).
الحکیم، صاحب، عذاب بلا نهایه، لندن، المنار، ۱۹۹۳م.
 
یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ، بیروت، بی‌نا، ۱۳۷۹ق.
 
طبری، ابن جریر، تاریخ، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۰۷ق.
 
احمدی، علی، پژوهشی نو درباره مراقد بصره، فصلنامه فرهنگ زیارت، زمستان ۱۳۹۳ش. شماره ۲۱.
 
رحمانی، محمد، «شهر بصره عراق و رخداد ظهور»، در دوفصلنامه مطالعات مهدوی، سال پانزدهم، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۴۰۳ش.
 
 
 
 
*[https://www.iribnews.ir/fa/news/3198615 «مسجد خطوه امام علی(ع) معروف به مسجد جامع بصره در عراق»]، خبرگزاری صداوسیما، تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۰، تاریخ بازدید: ۳ مهر ۱۴۰۲ش.
 
 
*مقدس، احسان، راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق، تهران، مشعر، ۱۳۸۷ش.
 
 
شانواز، بلال؛ منتشلو، جمشید، «بررسی جایگاه مسجد جامع بصره از تأسیس تا پایان امویان»، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال ششم، زمستان ۱۳۹۴ش، شماره ۲۱.
 
 
محمدعلی مهدوی راد، آتنا بهادری، «سفرهای حدیث پژوهی شیعیان به عراقین (کوفه و بصره)»، دوفصلنامه پژوهش های قرآن و حدیث، سال چهل و دوم- شماره 1، پاییز و زمستان 1388ش
 
 
السيرافی ابوسعید، الحسن بن عبد الله بن المرزبان، أخبار النحويين البصریین، محقق: طه محمد الزيني و محمد عبد المنعم خفاجی، بی‌نا،مصطفى البابي الحلبی، ۱۳۷۳ق.
 
موسوی، سید اکبر، جریان حدیثی امامیه در بصره(عصر حضور) فصلنامه علوم حدیث، سال بیست و دوم، شماره۲، تابستان ۱۳۹۶ش.
 
 
ابن طاووس، على بن موسى‏، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن‏، محقق، مؤسسة صاحب الأمر(ع)، قم، مؤسسة صاحب الأمر(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
 
ابن نما حلى، جعفر بن محمد، مثير الأحزان، محقق، قم، مدرسه امام مهدى(ع)، چاپ سوم ۱۴۰۶ق..
 
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، محقق، جمعی از محققان‏، بیروت‏، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
 
مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
 
 
المنقری، نصر بن مزاحم وقعة صفین‏، تصحیح: عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، چاپ دوم‏، ۱۴۰۴ق‏.
 
 


زارعی در پاسخ این مسأله می نویسد: اطلاق روایات لهو انصراف به قسم خاصی از لهو دارد و لهو بصورت مطلق حرام نیست. وی کلام شیخ انصاری و مرحوم خویی را مؤید بر این مطلب ذکر می کند. همچنین مولف با استناد به گفته شیخ انصاری، حرمت لهو مطلق را خلاف نظر مشهور و سیره متشرعه می داند. بنابر این تنها نوعی از لهو ممنوع است که انسان را از امور مهم باز دارد و فاقد هدف عقلایی و شرعی باشد. در مقابل، طنزی که برای آگاهی‌بخشی به جامعه یا نقد ناهنجاری‌های اجتماعی به کار رود، از دایره لهو خارج بوده و جایز است (ص۱۰۷ - ۱۱۰).
جلالیان، حبیب‌الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، تصحیح: محمدرضا آشتیانی، تهران، اسوه، ۱۳۷۸ش.


===مبالغه در ادبیات طنز===


نویسنده در توضیح این موضوع می نویسد: طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر، مشکلات ده درصدی جامعه را به‌طور اغراق‌آمیز، هشتاد درصد به نمایش می‌گذارند. حال سؤال اساسی این است که اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ (ص۱۱۰).
سلطانی، مصطفی، «تشیع بصره در قرون اولیه»، مجله تاریخ اسلامی، سال سوم، شماره ۱۱، ۱۳۸۱ش.
وی با استناد به کلام شیخ انصاری در کتاب مکاسب محرمه و مرحوم خویی در کتاب مصباح الفقاهة و نیز کلام شیخ طبرسی و علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۸۱ سوره توبه (ان تسعغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم) نتیجه میگیرد: از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها دروغ به حساب نمی‌آید.لذا اغراق در طنز متمایز از دروغ است و مشکل فقهی ندارد (ص۱۱۲- ۱۱۳).


===طنز و اعانه بر مکروه===


نویسنده در فصل هفتم از بخش دوم می گوید: با توجه به اینکه خندیدن زیاد و قهقه کراهت دارد، آیا طنزی که موجب خندیدن زیاد و قهقهه شود از باب اعانه بر مکروه، مکروه نیز است؟ (ص115).
وی در این فصل، به نظر مرحوم خویی پرداخته و می نویسد: طبق نظر مرحوم خویی کمک به انجام کار حرام یا مکروه به خودی خود حرام نیست. ایشان دلایل قرآنی، عقلی و اجماع برای حرمت اعانه بر حرام یا مکروه را قبول ندارد.
نویسنده با استناد به عموم و اطلاق نهی در آیه «لاتعاونوا» و همچنین با استناد به کلام امام خمینی مبنی بر دلیل عقلی و نیز وجود روایات متعدد بر حرمت اعانت بر گناه حکم می دهد ص(116 - 118).
نویسنده معتقد است افزون بر ادله فوق، هدف اصلی طنز، انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه‌ای جانبی طنز است. در اعانت بر حرام و مکروه، قصد مدخلیت دارد. و چون قصد اصلی طنزپرداز، خنداندن نیست، این کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود. البته اگر هدف طنزپرداز تنها خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه است (ص118- ۱۱۹).


موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.


=== ظنز و  ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف===
یاقوت حموی، معجم الادباء، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۳م.
===طنز و هتک حرمت نسبت به مؤمنان===
=== حکم فقهی طنز اقوام و اصناف===
=== طنز و دوربین مخفی===
=== طنز با احکام الهی===


ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، تهران، چاپ محمدرضا تجدد، ۱۳۵۰ش.


==طنز و کارکردهای اخلاقی آن: ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف==


در فصل هشتم، نویسنده به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، و طنز و امر به معروف می‌پردازد. ابتدا، او بررسی می‌کند که آیا طنزی که هدف آن ایجاد خنده‌ای دلنشین و متعالی بدون امر حرام یا مکروه است، می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد. نویسنده استدلال می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند و به نقل روایات و بابی از کتاب کافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» اشاره می‌کند که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳).
نویسنده کتابهایی همچون زهرالربیع (سیدنعمت الله جزایری)، خزائن(ملا احمد نرافی با تعلیقه علامه حسن زاده) را نام می برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن می باشد (ص123).


در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)
خطيب بغدادی، أحمد بن علی، الكفاية في علم الرواية، محقق: أبو عبدالله السورقي، إبراهيم حمدي المدنی، مدینه، المكتبة العلمية


در بخش آخر، نویسنده به ارتباط طنز با امر به معروف و نهی از منکر می‌پردازد. او بیان می‌کند که اگر امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، اما طنز بتواند مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کند، در این صورت طنز به نوعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و واجب می‌شود.
تاثیر جغرافیای محیطی بر اخلاق و رفتار مردم بصره در عصر امام علی (ع)، اکرم السادات حسینی و کمال صحرایی اردکانی و علی محمد میرجلیلی، دوفصلنامه پژوهش‌نامه علوی، سال یازدهم شماره اول، بهار و تابستان ۱۳۹۹ش
نویسنده در پاسخ به اعتراضی که برخی مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه طنز تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر به معروف یا نهی از منکر صریحی وجود ندارد، می‌گوید که اگرچه طنز به‌طور مستقیم امر به معروف یا نهی از منکر نمی‌کند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای نیک و ترک کارهای زشت ترغیب کرد، در این صورت طنز می‌تواند به‌طور غیرمستقیم نقش امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند.(ص۱۲۷-۱۲۹)


==حکم فقهی طنز و هتک حرمت: بررسی سوژه‌های حلال و حرام در طنز نسبت به افراد  مؤمنان==


در فصل نهم، نویسنده به بررسی طنز و مسائل حرام مرتبط با اشخاص پرداخته و سؤالی مطرح می‌کند: طنزی که منجر به هتک حرمت و حرام شود چه حکمی دارد؟ او دو دسته از افراد را معرفی می‌کند. دسته اول شامل افرادی است که سوژه طنز قرار می‌گیرند و در دین حرمت ندارند، مانند اهل بدعت، پیشوایان ظالم، و فاسقانی که فسق خود را آشکار می‌کنند. نویسنده با استناد به چهار روایت بیان می‌کند که طنز نسبت به این افراد اشکالی ندارد.  در ادامه، نویسنده به دسته دوم می‌پردازد: افرادی که دارای آبرو و ویژگی‌های عقیدتی سالم هستند، یعنی مؤمنان. او با استناد به آیات قرآن (احزاب/۵۸ و حج/۳۰) و روایات به عدم توهین و تحقیر مؤمن اشاره می کند و نتیجه میگیرد:  اطلاق ادله آیات، روایات، اجماع و عقل، شامل احترام به مؤمن به ویژگی‌های عقیدتی است (خواه راضی باشد و یا نباشد) لذا طنز قرار دادن مؤمن جایز نیست. (ص۱۳۸ - ۱۴۴)
مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، تحقیق محمد عبد الحمید، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.


==حکم فقهی طنز اقوام و اصناف==
امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف، ۱۴۰۳ق.
در فصل دهم، نویسنده به موضوع طنز در مورد گروه‌ها و اقوام مختلف می‌پردازد و سوال می‌کند که اگر صنفی مثل پزشکان، معلمان، یا طایفه‌ای مثل ترک‌ها یا لرها سوژه طنز قرار گیرند، حکم فقهی آن چیست؟ او توضیح می‌دهد که استفاده از الفاظ عمومی مانند «همه» یا «تمام» ممکن است حرام باشد، چون اهانت به کل یک صنف یا قوم محسوب می‌شود و باعث آزار مؤمنین می‌شود. اما اگر از این الفاظ استفاده نشود و قرینه‌ لبی باشد که نشان‌دهنده قصد اشاره به کل گروه نباشد، ممکن است اشکالی نداشته باشد. نویسنده نتیجه می‌گیرد که در طنز درباره گروه‌ها باید از لفظ «بعضی» استفاده شود تا اهانت کلی به همه افراد آن صنف یا طایفه محسوب نشود. نویسنده در تأیید سخنش به کلام صاحب جواهر استناد می‌کند. (ص۱۴۵ -۱۴۸)


==مصلحت اهم در باب تزاحم==
ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری‏، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق‏.‏


در فصل یازدهم و دوازدهم، نویسنده به موضوع برخورد دو مصلحت در طنز می‌پردازد و بیان می‌کند که گاهی طنز درباره افراد یا جامعه با مصلحت‌های دیگر در تعارض قرار می‌گیرد. از یک سو، مصلحت حفظ احترام مؤمنان و از سوی دیگر، مصلحت اصلاح جامعه اسلامی و رفع مشکلات وجود دارد. این تعارض می‌تواند منجر به هتک حرمت مؤمن یا تضعیف نظم اجتماعی شود.  
ابن عبد ربه، العقد الفريد، بی‌نا، دار الکتب العلمية، بی‌تا.


نویسنده با استناد به قاعده اصولی باب تزاحم و روایات امر به معروف و کلام شیخ انصاری در این باب در پاسخ به این پرسش که کدام مصلحت باید اولویت داشته باشد، استدلال می‌کند که مصلحت عمومی جامعه اسلامی از اهمیت بیشتری برخوردار است و در مواردی که طنز به اصلاح جامعه کمک کند، حتی اگر شامل غیبت یا هتک حرمت باشد، ایرادی ندارد. در موارد تزاحم مصلحت‌ها، حفظ مصلحت جامعه و اصلاح آن بر مصلحت فردی ارجحیت دارد.
عسقلانی، ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.


در ادامه نویسنده به موضوع استماع (گوش کردن با اراده) و سماع (ناخواسته به گوش رسیدن) طنز حرام پرداخته و بررسی می‌کند که اگر طنزی مستلزم امری حرام مانند غیبت یا تحقیر باشد، و از باب تزاحم نباشد، آیا استماع آن حرام است یا خیر؟ او با استناد به روایات و آیه ۱۹ سوره نور، حکم به حرمت استماع چنین طنزی می‌دهد، حتی اگر شنونده یا بیننده نسبت به آن راضی باشند. اما اگر شنیدن طنز به دلیل دفاع از مؤمن لازم باشد، از باب تزاحم و ارجحیت مصلحت دفاع از مؤمن و نیز ادله روایی استماع آن جایز می‌شود. نویسنده همچنین به فتواهای امام خمینی و صاحب جواهر اشاره می‌کند که در صورت ضرورت دفاع از مؤمن، استماع و سماع طنز هتک حرمت جایز است و در غیر این صورت حرام است.
علی اکبر عباسی و اصغر منتظر القائم و مریم پروینیان «تبیین و تحلیل سیر ارتباط علمی دانشمندان اصفهان و بصره در سه قرن اول هجری با تاکید بر علم حدیث»، دوفصلنامه پژوهش‌های تاریخ ایران و اسلام، دوره هفدهم، شماره ۳۲، بهار و تابستان ۱۴۰۲ش.


== موضوعات مختلف==
ذهبی، شمس الدین، تاريخ الإسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
در فصل سیزدهم، نویسنده به بررسی شش موضوع مرتبط با طنز، از جمله طنز با دوربین مخفی و تزاحم طنز با اخلاق اسلامی و غیره پرداخته است. نویسنده در بعضی از موضوعات با استناد به ادله فقهی و در مواردی تنها با استناد به روایات و در بعضی دیگر بر اساس دفع افسد به فاسد احکام فقهی مرتبط با هر یک بیان کرده است. (ص۱۶۱ - ۱۶۸)


==طنز در دسته تمثیل‌ها، استعاره‌ها و کنایه‌های قرآن==
نویسنده معتقد است که در قرآن کریم از زبان تمثیل، استعاره و کنایه به‌وفور استفاده شده و طنز هم به‌نوعی در همین دسته قرار می‌گیرد . بخش سوم کتاب به بررسی استعاره‌ها، کنایه‌ها و تشبیهات ظریف در قرآن و روایات پرداخته و به کاربرد زبان هنری برای انتقال پیام‌های ارزشی اشاره دارد. نویسنده تأکید می‌کند که زبان طنز نباید صرفاً تند و انتقادی باشد؛ بلکه می‌تواند در قالب هنری به ترویج ارزش‌ها و ارتقای اخلاق کمک کند. او مثال‌هایی از قرآن مانند داستان شکستن بت‌ها توسط حضرت ابراهیم(ع) و آیه‌های مرتبط با کنایه‌های قرآنی، از جمله «بل فعله کبیرهم هذا»، «ان انکر الاصوات لصوت الحمیر» و «کمثل الحمار یحمل اسفارا» را ذکر کرده است.
در بخش دیگری، نویسنده به طنز در روایات پرداخته و شوخی‌های پیامبر (ص) و لطافت کلمات امام علی(ع) و برخی دیگر از ائمه اطهار(ع) به‌عنوان نمونه‌هایی از طنز لطیف و ظریف در احادیث آورده شده است.(ص۱۸۱- ۲۰۳)


==نقد کتاب==
۱- در برخی بخش‌ها، شماره صفحات منابع به‌طور کامل ذکر نشده است که نمونه‌های آن را می‌توان در صفحات ۶۳، ۸۵، ۹۶، و ۱۵۲ مشاهده کرد. این نقص در آدرس‌دهی باعث کاهش انسجام و دقت علمی مطالب کتاب می‌شود.


۲- ارجاعات به کتاب‌های کلینی به‌طور دقیق و مطابق با عنوان اصلی اثر صورت نگرفته است. به‌جای استفاده از عنوان صحیح الکافی، از عباراتی مانند «اصول کافی» استفاده شده که این اشکال در صفحات ۹۴، ۹۵ و ۹۸ مشاهده می‌شود. چنین ارجاعاتی ممکن است خواننده را در شناسایی منبع اصلی دچار ابهام کند.
ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری‏، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق‏.


۳- علاوه بر این، در پاورقی کتاب، در برخی موارد تاریخ انتشار و چاپ کتاب‌ها ذکر شده است. ص۶۰، ص۸۹، ص۱۲۱، ص۱۸۷
«[https://hawzah.net/fa/Article/View/5930/حوزه-علمیه-بصره حوزه علیمه بصره]» مندرج در سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه، تاریخ درج مطلب: ۳ مرداد ۱۳۸۵ش، تاریخ بازدید: ۴ خرداد ۱۴۰۴ش.


۴- در صفحه ۸۹، نویسنده روایتی را نقل کرده است، اما بدون ارائه سند و بررسی دقیق راویان، به‌صورت کلی اعلام می‌کند: «روایت از نظر سند معتبر است.» این رویکرد، که بدون تحلیل سندی و رجالی انجام شده، نقصی در روش فقهی به شمار می‌آید و به اعتبار بحث آسیب می‌رساند.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.


۵- در صفحه ۶۶، نویسنده با ارائه تحلیلی مفصل، روایت صالح بن عقبه را معتبر ارزیابی می‌کند. اما در صفحه ۱۲۲، بار دیگر به اختلاف‌نظرهای موجود درباره این راوی اشاره کرده و به‌گونه‌ای بیان می‌کند که اعتبار رجالی او همچنان محل تردید است. این تناقض در تحلیل، خواننده را با ابهامی جدی در خصوص دیدگاه نویسنده مواجه می‌سازد.
المدنی، ضامن بن شدقم، وقعة الجمل‏، محقق، تحسین آل شبيب موسوی، قم، نشر محمد، چاپ اول، ۱۴۲۰ق


۶- نویسنده در بررسی فقهی طنز، تلاش کرده به تحلیل سند روایات بپردازد، اما این روند در تمامی مباحث کتاب یکسان دنبال نشده است. در فصل سوم (صفحات ۸۰-۸۷)، به صحت سندی روایات توجهی نشده و تنها بر دلالت آن‌ها تأکید شده است. از سوی دیگر، در فصل دوم (صفحات ۶۳-۶۹)، برخی روایات با تحلیل سندی مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اما در مواردی دیگر صرفاً بحث دلالی نه سندی مطرح شده است. این عدم هماهنگی در روش تحلیل روایات، انسجام مباحث فقهی را تحت‌الشعاع قرار داده و دستیابی به نتایج دقیق و قابل اتکا را دشوار کرده است.


۷-  نویسنده در فصل یازدهم، به موضوع تزاحم دو مصلحت در طنز پرداخته است (ص۱۴۹)، اما در فصل سیزدهم، دوباره به دو مورد مشابه، یعنی تزاحم طنز با اخلاق اسلامی (ص۱۶۶) و تزاحم با احکام الهی (ص۱۶۷)، اشاره کرده است. به نظر می‌رسد این عناوین، با توجه به اشتراک محتوایی، می‌توانستند در یک فصل ادغام شوند. این تعدد و پراکندگی باعث کاهش انسجام مطالب شده و مخاطب را با تکرار موضوع مواجه می‌کند.
مدرسة الحديث في البصرة حتى القرن الثالث الهجري، قضاة، امین، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۱۹ق


۸-ادله نویسنده در ارائه بحث جامع نیست. در مواردی با استناد به آیات، روایات و کلمات فقها و در مواردی با ادله روایی و در بعضی دیگر بدون ذکر ادله به بیان حکم فقهی می پردازد.
{{پایان}}