کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۵۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==بسم الله الرحمن الرحیم==
مجتبی عابدینی
==اشکالات==
1- فصل‌بندی کتاب به‌خوبی انجام نشده است؛ به‌طوری‌که در فصل اول به معنای لغوی، اصطلاح شرعی و دیدگاه فقها درباره غنا پرداخته شده، اما در فصل دوم که انتظار می‌رود به حکم غنا اختصاص یابد، به تاریخچه غنا پرداخته شده است.


2- -۳۰ صفحه از کتاب به بررسی تاریخچه اختصاص یافته است.
کتاب ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی به تحلیل دلایل حرمت ذاتی غنا می‌پردازد. ابتدا به اجماع فقها اشاره کرده و سپس آیات و روایات مرتبط با حرمت غنا را بررسی می‌کند و اعتبار آن‌ها را مورد تحلیل قرار می‌دهد. در ادامه، دلایل قائلین به حلیت ذاتی غنا را مطرح می‌کند که شامل روایات جواز در مناسبت‌ها و موارد خاص است. همچنین آرای فقهای اهل سنت و عرفای اسلامی درباره غنا و تطبیق آن با دیدگاه صوفیه مورد بررسی قرار می‌گیرد. در پایان، موسیقی از منظر امام خمینی و فقهای معاصر تحلیل می‌شود.


3- در صفحه ۹۲، کلمه «استثنا» نوشته شده که مسیر بحث را به‌طور کامل تغییر داده و یک اشتباه ویرایشی آشکار است. همچنین، در صفحه ۹۷ به تناقضی اشاره شده که مفهوم آن قابل درک نیست.
== معرفی و ساختار ==
کتاب «ماهیت و مبانی فقهی غنا در موسیقی» نوشته رضا رنجبر، توسط انتشارات نوشناخت در ۱۲۴ صفحه به چاپ رسیده است. این اثر به بررسی جنبه‌های فقهی و مبانی نظری غنا در موسیقی می‌پردازد.


==غنا، موسیقی و رقص در اسلام==
مفاهیم غنا
نویسنده در فصل اول به بررسی ماهیت غنا و موسیقی از دیدگاه لغوی و اصطلاح شرعی پرداخته و همچنین به تعریف غنا از منظر اقوال فقها اختصاص دارد (ص۲۴-۴۸). در ادامه در صفحات ۴۹ تا ۵۵ به بحثی کوتاه درباره موسیقی می‌پردازد.


نویسنده در فصل دوم تاریخچه غنا و موسیقی را در صفحات ۵۶ تا ۸۸ مورد بررسی قرار می‌دهد.
نویسنده معتقد است عدم تعریف واژگان کلیدی موجب برداشت‌های متفاوت از یک کلمه می‌شود لذا در ابتدا به معنا و تعریف واژگان اصلی غنا پرداخته و سپس وارد مباحث اصلی شده است. واژگان غنا، موسیقی، سماع، ترجیع از جمله واژگان تعریف شده در کتاب حاضر هستند(ص۱۹).


==اقوال فقها در حکم غنا==
نویسنده با این نگاه که موسیقی هم می‌تواند اشک شادی باشد و هم اشک ماتم، در معنای نوحه و مرثیه دو نگاه ذکر کرده است. وی با اعتقاد به اینکه گفته‌اند، نوحه و مرثیه نوعی غنا است که در بعضی از روایات بدان اجازه داده شده است در اینصورت ااگر ما قائل شویم که غنا، موسیقی لهوی است که شأنیت ایجاد طرب را دارد در این صورت نیاحه را می‌توان داخل غنا دانست(ص۲۸).


مصنف در فصل اول به بررسی حکم غنا می‌پردازد. در ابتدا، به دیدگاه‌های مختلف مذاهب اسلامی از جمله امامیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، ظاهریه، اوزاعیه، بصریه، جریریه و نخیه اشاره می‌کند. این مذاهب درباره غنا دو دیدگاه دارند: برخی از علمای اهل سنت معتقدند که غنا فی‌نفسه مباح است و تنها به دلیل عوامل خارجی ممکن است حرام یا مکروه شود. در مقابل، عده‌ای دیگر باور دارند که غنا در هر شرایطی حرام است و حرمت آن ذاتی است. فقهای شیعه نیز به این دیدگاه دوم گرایش دارند.
و الا اگر نپذیریم که حزن و اندوه باعث طرب می‌شود در این صورت نیاهه جنبه شادمانی و لهویت ندارد لذا موضوعاً از بحث غنا خارج می‌شود.
سپس مصنف اشاره می‌کند که برخی از فقهای شیعه مانند ملا محسن فیض کاشانی، محقق سبزواری و صاحب کفایه‌الاصول، نظرات علمای اهل سنت را انتخاب کرده‌اند. اما با دقت در گفتارشان مشخص می‌شود که این فقها چنین نظری ندارند. (ص ۸۹-۹۰)


==ادله قائلین به حرمت غنا==
== رابطه غنا و موسیقی ==
===اجماع===
نویسنده معتقد است لفظ موسیقی در منابع فقهی و اسلامی وارد نشده و کلمه موسیقی معرب از لفظ یونانی است و تنها لفظ معازف در بعضی احادیث وارد شده که مراد از آن آلات و ابزار طرب است و در بسیاری از موارد بین غنا و موسیقی فرقی قائل نشدند و هر دو را به یک معنا و مفهوم به کار می‌برند. البته عالمان عصر حاضر لفظ موسیقی را به معنای صدای ابزار و آلات طرب استعمال می‌کنند که اخص از مفهوم لفظ غنا است و اگر بخواهیم بین دو عنوان را از نظر نسبت‌های چهارگانه علم منطق بسنجیم رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است چرا که هر غنایی مساوی است ولی هر موسیقی غنا نیست
نویسنده ابتدا به دلایل قائلین به حرمت غنا پرداخته و بیان می‌کند که فقهایی که نفس غنا را حرام دانسته‌اند، به اجماع، آیات و اخبار استناد کرده‌اند. وی در ابتدا به اجماع اشاره کرده و با بهره‌گیری از نظرات فقهایی مانند ملا احمد نراقی، صاحب جواهر و شیخ انصاری توضیح می‌دهد که این فقها به اجماع در حرمت غنا باور دارند.
اما نویسنده با ارائه دلایلی این اجماع را رد می‌کند. دلائلی همچون:
۱- وجود فقهایی که قائل به حرمت غنا نیستند،
۲- این‌که اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است نه تعبدی،
۳- و این‌که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از رأی معصوم است نه صرف اجماع، و در چنین مواردی مشخص نیست اجماع کاشفیت و اعتبار داشته باشد (ص ۹۰ - ۹۲).


===آیات ===
مطرح نکردن عنوان موسیقی و اکتفا به مباحث غنا از نظر فقها چنین به ذهن القا می‌شود که موسیقی تابعی از غناست و حکم موسیقی همان حکم غنا را دارد اما با دقت بیشتری که در گفتار علما دقت می‌کنیم در می‌یابیم که در بعضی موارد حرمت غنا را تابع به کار بستن ابزار و آلات موسیقی دانستند کما اینکه نظر شیخ طوسی و فیض کاشانی اینگونه است.  
نویسنده در دومین دلیل حرمت غنا به شش آیه از قرآن، شامل آیه ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مومنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم استناد می‌کند. به باور او، هیچ‌یک از این آیات به‌طور مستقیم واژه غنا را ذکر نکرده‌اند و به صراحت درباره آن اظهار نظر نکرده‌اند. بلکه این آیات به عناوین کلی اشاره دارند که ممکن است بر برخی از انواع غنا قابل تطبیق باشند. نویسنده معتقد است که بدون بهره‌گیری از روایات، نمی‌توان از ظاهر و مفهوم این آیات به حرمت غنا پی برد. بنابراین، اصلی‌ترین دلیل استناد به این آیات برای حرمت غنا، روایاتی هستند که در تفسیر این آیات آورده شده‌اند (ص۹۲ تا ۹۵).


===روایات تفسیری===
به اعتقاد نویسنده از کلام شهید ثانی در شرح لمعه استفاده می‌شود که حرمت موسیقی هم تابع غنا نیست بلکه غنای مجاز مانند غنای در عروسی اگر همراه با آلات موسیقی و شهوت انگیز باشد حرام است(ص۳۱-۳۳).
نویسنده از ۶ آیه‌ای که برای حرمت غنا به آن‌ها استناد شده، تنها به بررسی سه آیه بسنده کرده است (ص ۹۵ -۱۱۱). وی نخستین آیه را (آیه ۳۰ سوره حج) با توجه به تفاسیر و روایات مورد بررسی قرار داده و بیان می‌کند که روایات متعددی درباره تفسیر این آیه وجود دارد. او چهار روایت را ذکر می‌کند که در آن‌ها قول زور به غنا تفسیر شده است. همچنین، به نظرات مفسرانی مانند شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان استناد می‌کند که آن‌ها نیز قول زور را به معنای غنا دانسته‌اند (ص ۹۵ -۹۸).


نویسنده به دومین آیه‌ای که قائلین به حرمت غنا به آن استناد می‌کنند، یعنی آیه ۵ سوره لقمان، اشاره کرده و چهار روایت مرتبط با حرمت غنا که در ذیل این آیه شریفه آمده است را ذکر می‌کند. همچنین، مفسرانی مانند شیخ طوسی، مراغی، سیوطی، قرطبی، میبدی، ابن مسعود و مجاهد که لهو الحدیث در این آیه را به غنا تفسیر کرده‌اند، به باور نویسنده از تفاسیر مهمی استفاده می‌شود که نشان می‌دهند مراد از لهو الحدیث در این آیه، غنای همراه با لهو و لعب است (ص۹۹-۱۰۱).
== ماهیت و مقوله غنا ==
به باور نویسنده برای مشخص کردن حکم شرعی در یک مسئله‌ همچون غنا، تبیین مفهوم و مصداق آن از ضروریات امر به شما می‌رود، در نتیجه نویسنده فصلی را اختصاص داده به تبیین ماهیت غنا و اینکه غنا از مقوله قول و فعل است یا از مقوله کیف؟(ص۳۷)


به اعتقاد نویسنده برای دانستن مفهوم و مصداق غنا برخی علما با مراجعه به معنای لغوی و برخی دیگر با مراجعه به عرف و عده‌ای دیگر با مراجعه به کتاب و سنت اقدام به صدور حکم شرعی درباره غنا کرده‌اند.


نویسنده در ادامه به تفسیر عبارت «لیضل الناس» در آیه پرداخته و بیان می‌کند که غنا به دو نوع تقسیم می‌شود: غنای حرام که باعث گمراهی مردم می‌شود و غنای حلال که چنین ویژگی گمراه‌کننده‌ای ندارد. بنابراین، روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، به نوعی از غنا اشاره می‌کنند که موجب گمراهی مردم می‌شود (ص۱۰۱ - ۱۰۲).
نویسنده معتقد است تعریف‌هایی که لغویان از معنای غنا کرده‌اند ابهامات بیشتری را به وجود آورده و نمی‌توان تعریف غنای حرام را بدست آورد. چرا که در تعریف، معرف باید اجلی از معرف و نیز جامع افراد و مانع اغیار باشد که این معیارها در تعاریف غنا لحاظ نشده است (ص۳۷_۴۳).


به اعتقاد نویسنده، عرف نیز نمی‌تواند تعریفی از غنای حرام بدهد و دارای اشکالاتی است. نویسنده با استناد به کلام صاحب جواهر معتقد است عرف همواره با تغییر شرایط زمان جغرافیایی فرهنگی اجتماعی و احوالی انسان‌ها متغیر می‌شود، لذا نمی‌توان تعرییفی جامع و مانع از راه عرف برای غنا ارائه کرد چون مفهوم غنا با تحول زمان و مکان و احوال انسان‌ها متحول می‌شود (ص۴۳).


نویسنده در بررسی آیه سوم (فرقان: ۷۲) با استناد به روایاتی که در ذیل این آیه درباره حرمت غنا آمده، استدلال خود را مطرح می‌کند. ابتدا دیدگاه برخی مفسران را بیان می‌کند که این آیه در زمینه شهادت بر باطل مورد استفاده قرار گرفته و در کتب فقهی نیز در بحث قضا و قضاوت به آن اشاره شده است. سپس با نقل از تفسیر المیزان، دو احتمال درباره مفهوم آیه ذکر می‌کند و احتمال دوم را که «زور» به معنای لهو از قبیل غنا باشد، مناسب‌تر می‌داند. در ادامه، نویسنده به سه روایت اشاره می‌کند که در آن‌ها امام(ع) مصداق این آیه را غنا و موسیقی معرفی کرده است (صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴).
نویسنده تنها راه معنای غنا را مراجعه به کتاب و سنت می‌داند که از راه مبانی فقه اجتهادی که در کتاب و سنت است می‌توان مفهوم موسیقی غنایی را مشخص کرد. نویسنده با استناد به روایت امام صادق (ع) که کلمات لغو، لهو و زور در آیات را بر غنا تطبیق داده، نتیجه می‌گیرد که بر اساس مبانی فقه اجتهادی موسیقی، غنایی که موضوع برای حرمت است، به معنای شرعی آن می‌باشد که مرکب است از آواز به گونه لهو و لغو و آواز با کلمات باطل نه به معنای لغوی آن که عبارت است از آواز خوش و پسندیده(ص۴۳ و ۴۴).


نویسنده در ص۸۲ در نتیجه بحث‌های مطرح شده می‌نویسد: اهل لغت، مطلق صدای بلند، صدای زیبا، کش دادن صدا، ترجیع صدا و گردانیدن صد در حلق و پیاپی گردانیدن صدا را غنا می‌نامند ولی بر اساس دلایلی که بر حرمت غنا مطرح شده کلمه غنا در مفهوم اخص بکا رفته است چرا که از یک سو در روایات، صدای زیبا و قرایت حسن و حتی ترجیع، مدح شده و از سوی دیگر غنا را حرام شمرده است و این دلیل بر اخص بودن غنای حرام شرعی از غنای به مفهوم لغوی است.


نویسنده به دلالت آیه بر حرمت اشکال وارد کرده و بیان می‌کند که روایات مرتبط با این آیه دلالتی بر حرمت غنا ندارند. او در یک قاعده کلی درباره روایاتی که در تفسیر سه آیه ذکر شده‌اند، می‌نویسد که انصاف این است که این روایات دلالتی بر حرمت کیفیت صوتی به خودی خود ندارند، مگر اینکه بگوییم در مفهوم لهو الحدیث حرمت لهو اشعار بر اطلاقش دارد. یعنی هر نوع لهوی مورد نفرت پروردگار است.
علاوه بر این روایات حرمت غنا و استدلال به آیات بر حرمت قول زور و لهو و لغو، به صراحت تصریح بر این دارد که ملاک و معیار حرمت غنا از نظر اسلام منطبق شدن یکی از عناوین مذکور است.
همچنین، زور به معنای باطل به طور کلی حرام و مورد مذمت خداوند است، حتی اگر این لهو و باطل در کیفیت کلام ظهور یابد و نه در خود کلام. بنابراین، هر جا که کیفیت کلام به لهو، زور یا باطل تبدیل شود، مبغوض است. حال اگر غنا در کلام حق مانند قرآن باشد یا در کلام باطل، معیار حرمت خود کلام نیست، بلکه لحن و کیفیت صوتی تعیین‌کننده حلال یا حرام بودن است. بنابراین اگر کسی کلام حقی مانند قرآن را با آهنگ لهو بخواند، این عمل قطعاً حرام است (ص۱۰۴ - ۱۰۶).


== مقوله غنا: کلام یا کیفیت؟ ==
نویسنده در فصل دوم به اختلاف فقها درباره غنا و اینکه آیا غنا جزو کلام است یا کیفیت صدا، پرداخته و دلایل هر نظر را بررسی کرده است.


نویسنده در ادامه به این موضوع می‌پردازد که غنا به کدام مقوله تعلق دارد: آیا از مقوله کلام است یا کیفیت صوت؟ او با تقسیم‌بندی افراد به دو گروه، اشاره می‌کند که گروهی با استناد به روایاتی، حرمت غنا را به دلیل کلمات باطل می‌دانند، در حالی که گروه دیگر، حرمت غنا را ناشی از مقوله صوت، مانند کشیدن صدا و موارد مشابه، تلقی می‌کنند. نویسنده در پایان بحث خود بیان می‌کند که از نظر علمی تفاوتی میان نظریه غنا به عنوان کیفیت صوت یا کلام وجود ندارد؛ چرا که در هر دو حالت، از دیدگاه شرع، غنای حرام زمانی است که عنوان لهو، لغو یا زور بر آن صدق کند. هر جا که این عناوین صدق نکند، از نظر شرع، غنا حرام نبوده و نیست (ص۱۰۶ - ۱۰۹).
کسانی که قائل به مقوله کلام بودن غنا هستند به روایات تفسیری که قول زور و لهو الحدیث را به غنا تفسیر کرده‌اند و نیز برخی روایات دیگر استفاده کرده‌اند که غنا از مقاله قول و کلام است به باور نویسنده نتیجه این نظریه این است که اگر مطالب مفید و آموزنده از طریق آواز و آهنگ زیبا خوانده شود غنا نبوده و حرام نیست بلکه حتی اگر صرف آواز باشد و کلام لهوی در آن نباشد نیز غنا نیست.


نویسنده در ادامه بررسی حرمت غنا در آیات، به برخی از آیات اشاره کرده و در آغاز بحث بیان می‌کند که این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند (ص ۱۰۹ - ۱۱۱).
شیخ انصاری و امام خمینی غنا را از مقوله کیف (صوت) می‌دانند و دیدگاهشان بر اساس کتب لغت، عرف و روایتی از امام صادق(ع) است.
 
به باور نویسنده از نظر علمی فرقی بین دو نظریه‌ی غنا از مقاله قول یا مقوله کیف وجود ندارد زیرا در هر دو صورت از نظر شرع غنای حرام در موردی است که عنوان لهو، لغو و زور بر آن تطبیق کند و در موردی که تطبیق نکند از نظر شرع غنای حرام بحساب نمیاید(ص۴۴-۴۷).
 
== حرمت ذاتی غنا یا حرمت غنا واسطه به امور حرام؟ ==
به باور نویسنده برخی از علما غنا را به‌خودی‌خود حرام می‌دانند و برخی دیگر آن را فقط در صورت همراهی با امور حرام، ممنوع می‌دانند و برای هر دیدگاه دلایلی ارائه کرده‌اند.
 
ادله کسانی که حرمت غنا را ذاتی می‌دانند به ادله‌ای تمسک کرده‌اند که عبارتند:
 
=== اجماع ===
نویسنده پس از ذکر نظر تعدادی از فقها همچون مرحوم نراقی و شیخ انصاری بر اجماع داشتن حرمت ذاتی به نقد اجماع  پرداخته است. به باور او، اجماعی که فقها بیان کرده‌اند، تعبدی نیست و بیشتر مدرکی بوده و اعتباری ندارد. او همچنین اشاره می‌کند که ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از معصوم است، نه خود اجماع. در این موارد، معلوم نیست که اجماع واقعاً دارای کاشفیت باشد یا خیر. علاوه بر این، نویسنده به این نکته نیز اشاره می‌کند که تعدادی از فقها به عدم حرمت غنا معتقدند (ص۵۱-۵۲).
 
=== آیات قرآن ===
نویسنده به شش آیه از آیاتی که برای اثبات حرمت ذاتی غنا مورد استناد قرار گرفته، اشاره می‌کند. او پس از بیان نظرات مفسران، به نقد و بررسی اعتبار استناد به این آیات می‌پردازد. به باور نویسنده، هیچ یک از این آیات دربردارنده واژه «غنا» نیستند و به صراحت درباره غنا نظر نداده‌اند (ص۵۳-۵۸).
 
=== روایات ===
به گفته مولف روایات بسیاری در رابطه با حرمت غنا مورد استناد قرار گرفته که به گفته صاحب جواهر ادعای تواتر شده در حالی که محقق اردبیلی بر خلاف آن نظر داده است.
 
نویسنده بر این باور است، روایاتی که در رابطه با حرمت غنا به آنها تمسک شده، به دو دسته تقسیم می‌شوند:
 
۱. روایاتی که در توضیح و تفسیر آیات بیان شده‌اند.
 
۲. روایاتی که به‌طور مستقل در رابطه با غنا مطرح شده‌اند.
 
در ادامه، نویسنده،۲۶ روایت برای این دو دسته از روایات اشاره می‌کند و سپس به جمع‌بندی روایات می‌پردازد. به اعتقاد نویسنده تعدادی از این روایات دارای سند ضعیف هستند و برخی دیگر بر حرمت غنا توأم با لهو و لعب تأکید دارند. بنابراین، از مجموعه روایات، تواتر معنوی حاصل می‌شود که محقق یقین می‌آورد که غنا از نظر اسلام ممنوع و مورد نهی است. با این حال، نویسنده اشاره می‌کند که مفهوم و مصداق غنا در هیچ یک از آیات و روایات به خوبی تبیین نشده است (ص۵۸-۶۸).
 
== بررسی آرا و ادله قائلین به حلیت ذاتی غنا ==
نویسنده در فصل سوم به بررسی آرا و ادله فقهایی همچون شیخ طوسی و فیض کاشانی که قائل به حلیت ذاتی غنا هستند، می‌پردازد و مهم‌ترین دلایل آنها را بیان می‌کند. به باور آنها آنچه سبب حرمت غنا می‌شود آمیخته شدن غنا با حرام‌های دیگر است.(ص۶۹-۷۳)
 
در ادامه نویسنده به مهمترین دلائل قائلین به حلیت ذاتی غنا می‌پردازد که عبارتند از قاعده انصراف، روایاتی درباره تحسین صدای زیبا، روایات جواز غنا در اعیاد و شادمانی، روایات جواز غنا در عروسی‌ها، روایات جواز خرید و فروش کنیز خواننده و نیز روایاتی که بر جواز حُدا و نیز بر جواز نوحه‌گری دلالت دارند.(ص۷۳-۸۳).
 
== آرای و ادله فقهای اهل سنت ==
نویسنده بخشی از کتاب را به بررسی دیدگاه‌های مذاهب چهارگانه اهل سنت درباره موسیقی اختصاص داده است. در این بخش، نظرات بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک، شافعی، غزالی و دیگران ذکر شده که موسیقی و غنا را ذاتاً حلال می‌دانند. دلایل فقهای اهل سنت برای حلیت موسیقی شامل آیاتی از قرآن کریم مانند آیه ۳۲ سوره اعراف، آیه ۱۹ سوره لقمان و آیه ۱ سوره فاطر است. همچنین احادیث و قیاس نیز از جمله مبانی استدلال آنان در این موضوع محسوب می‌شود. (۸۷-۹۰)
 
== آرای عرفای اسلامی در باب غنا ==
به نظر نویسنده، غنا در عرفان و تصوف به‌طور مستقل بررسی نشده، بلکه همراه با موضوع سِماع تحلیل شده است. سماع در لغت به معنای شنیدن و در تصوف تجربه‌ای خاص است که از شنیدن قرآن، آواز خوش، سرود یا موسیقی به دست می‌آید.  نویسنده معتقد است عارفان و صوفیان با رعایت احکام شرعی، سماع و غنا را تنها در صورتی که همراه با فساد یا امور حرام باشد، ممنوع می‌دانند و به نظرات افرادی چون شیخ ابوطالب مکی (۳۸۶ق) اشاره می‌کند. سپس به انواع سماع می‌پردازد. (ص۹۳ - ۹۴).
 
به نظر نویسنده، علمای تصوف مانند فقها درباره غنا اختلاف نظر دارند.(البته اختلاف آنها ماهوی است) که برخی آن را ذاتاً حرام و از لهو و لعب می‌دانند، اما بیشترشان معتقدند اگر با ملاهی، مناهی یا مفسده شرعی همراه باشد، حرام است (ص۹۸ - ۹۹).
 
== غنا از منظر امام خمینی و فقهای معاصر ==
به نظر نویسنده، دیدگاه‌های فقهی امام در زمان حاضر تغییر بزرگی در نحوه برداشت و فهم احکام الهی ایجاد کرده است که یکی از نمونه‌های آن مسئله غنا است.