|
|
(۵۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
|
| | == معرفی و ساختار == |
| '''کتاب غنا، موسیقی و رقص در اسلام''' به بررسی جامع موضوع غنا، موسیقی و رقص از دیدگاه اسلام پرداخته است. نویسنده با بهرهگیری از منابع فقهی، تاریخی و تفسیری، ابتدا به تعریف و ماهیت غنا و موسیقی و سپس به تاریخچه و احکام مرتبط با آنها میپردازد. در ادامه، دیدگاههای فقها درباره حرمت یا حلیت غنا، استثنائات آن و تحلیل آیات و روایات مرتبط بررسی شده است. بخش دوم کتاب به موضوع رقص اختصاص دارد که شامل تاریخچه، انواع رقص و احکام مرتبط با آن و دیدگاه مراجع تقلید است. نویسنده همچنین به مسائل مرتبط با رقص، مانند آموزش و شرایط خاص آن، پرداخته است. | | کتاب '''فقه و تربیت''' به نویسندگی رویا اسکندریه و مهدی هژبری در ۲۲۴ صفحه توسط نشر کیسان به چاپ رسید. این کتاب به بررسی ارتباط بین فقه و مباحث تربیتی میپردازد. این کتاب در چهار بخش دسته بندی شده است. |
|
| |
| ==اشکالات==
| |
|
| |
|
| ۱- فصلبندی کتاب بهشکل مناسبی صورت نگرفته است؛ بهطوری که در فصل اول به بررسی ماهیت غنا از منظر معنای لغوی، اصطلاح شرعی و دیدگاههای فقها پرداخته شده، اما فصل دوم که انتظار میرود به حکم غنا اختصاص یابد، به تاریخچه غنا میپردازد و در نهایت فصل سوم به موضوع حکم غنا اختصاص دارد.
| | بخش اول به دو فصل تقسیم شده و به موضوعات مفهومشناسی فقه، جایگاه، موضوع و غایت فقه، همچنین معنای اصطلاحی تربیت و مراحل آن پرداخته است. بخش دوم نیز به دو فصل تقسیم شده و به موضوعاتی مانند ارتباط احکام فقهی با تربیت، زمینهها و وقوع این ارتباط میپردازد. بخش سوم شامل سه فصل است و به موضوعات اهداف تربیت فردی و نقش احکام تشریعی در تربیت فردی بحث میکند. بخش چهارم در چهار فصل به موضوعات فقه و تربیت اجتماعی، آثار تربیتی فقهی بر خانواده، احکام فقهی و علمآموزی، و احکام فقه و اجتماع میپردازد. |
| ۲- کتاب حاوی مطالب اضافی زیادی است. ۳۰ صفحه ابتدایی این کتاب به تاریخچه اختصاص یافته است. همچنین در فصل اول بخش دوم، ۱۶ صفحه را به تاریخچه رقص اختصاص داده و در فصل چهارم نیز ۱۵ صفحه را به تحلیل تاریخی و غیرتاریخی رقص و هنر نمایش پرداخته است. حجم زیاد مطالب ممکن است خواننده را از مسیر اصلی محتوا منحرف کند. بهتر بود نویسنده با خلاصهسازی و تمرکز بر نکات اصلی، این قسمتها را کوتاهتر و جذابتر ارائه میداد تا هم انسجام متن حفظ شود و هم انگیزه مخاطب برای ادامه مطالعه افزایش یابد.
| |
|
| |
|
| | == کلیات فقه و تربیت == |
| | نویسنده در فصل اول از بخش اول به بررسی کلیات مسئله فقه پرداخته است. این فصل شامل موضوعاتی همچون مفهوم شناسی فقه، اهمیت و جایگاه آن، موضوع فقه، رسالت و واقعیت فقه میباشد. در فصل دوم از بخش اول، نویسنده به تعریف و مفهوم تربیت، معنای لغوی آن و مراحل مختلف تربیت پرداخته است (ص۳-۲۷). |
|
| |
|
| ۳- در صفحه ۹۲، کلمه «استثنا» درج شده که مسیر بحث را کاملاً تغییر داده و یک اشتباه ویرایشی آشکار به نظر میرسد. علاوه بر این، در صفحه ۹۷ به تناقضی اشاره شده که مفهوم آن بهخوبی قابل درک نیست.
| | نویسنده در فصل اول از بخش دوم به بررسی زمینههای ارتباطی احکام فقهی با تربیت پرداخته است. این فصل از جنبههای مختلفی مانند موضوع، قلمرو، اهداف و کاربردی بودن این ارتباطات صحبت میکند (ص۲۹-۳۳). |
|
| |
|
| ۴- نویسنده در صفحه ۱۱۱ اظهار میکند که قصد دارد در بررسی روایات به تحلیل سندی بپردازد، اما در برخی موارد این کار را انجام نمیدهد. حتی در مواردی که ادعای بررسی سندی دارد، تمامی راویان حدیث را بهطور کامل مورد ارزیابی قرار نمیدهد. این مسئله در صفحات ۱۱۱ تا ۱۱۹ به وضوح دیده میشود.
| | == امکان ارتباط احکام فقهی با تربیت == |
| | فصل اول به بررسی ارتباط احکام فقهی با تربیت در یک جامعه اسلامی میپردازد و تأکید میکند که احکام فقهی به عنوان یک حوزه معرفتی و شرعی، بخش رفتاری شریعت را تشکیل میدهند. هرچند تربیت لزوماً ماهیت اسلامی ندارد، نویسنده به دنبال امکان ارتباط این پدیده عینی با تربیت از منظر اسلامی است. مهمترین زمینه ارتباط این دو، مشترک بودن موضوع آنهاست که شامل انسان و تأثیرات تربیتی بر رفتارهای او میشود. همچنین، قلمرو گسترده احکام فقهی و تربیت که شامل همه مقاطع زندگی انسان است، زمینه مشترک دیگری را ایجاد میکند. اهداف و غایات مشترک نیز از دیگر جنبههای ارتباط این دو به شمار میروند، زیرا هر دو در راستای هدایت انسان به سوی قرب الهی و کمال حقیقی حرکت میکنند. جنبه کاربردی بودن احکام فقهی و تربیت نیز از دیگر زمینههای مشترک است که تأکید بر فعالیتها و رفتارهای عملی مربی و متربی دارد (ص۲۹ - ۳۳) |
|
| |
|
| ۵- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت مطرحشده تنها به ضعف دو روایت پرداخته و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نکرده است. (ص۱۲۳-۱۲۵).
| | == امکان وقوعی ارتباط احکام فقهی با تربیت == |
| | در فصل دوم، نویسنده به بررسی ارتباط وقوعی میان احکام فقهی و علم تربیت میپردازد و بر این اساس، سه رکن اصلی تربیت را معرفی میکند: رعایت توانایی و محدودیت متربی، تخفیف و مسامحت، و آزادی و اختیار. نویسنده تأکید دارد که فعالیتهای تربیتی باید متناسب با توان و شرایط متربیان برنامهریزی شود. این اصل بهویژه در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته است که خداوند هیچکس را بیش از تواناییاش مکلف نمیکند. |
|
| |
|
| ۶- برخی روایتها در صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ بدون ترجمه ذکر شدهاند.
| | نویسنده به مفهوم «تدرج» و «تمکن» اشاره میکند و توضیح میدهد که هیچ انسانی به یکباره به کمال نمیرسد و باید بهصورت تدریجی رشد کند. او به آیات قرآن استناد میکند که نشاندهنده اهمیت توجه به مراحل مختلف رشد انسانهاست. از دیگر نکات مهم، تأکید بر این است که تربیت باید در نظر داشته باشد که اگر بر اساس ظرفیتها و استعدادها صورت نگیرد، نه تنها مفید نخواهد بود بلکه میتواند زیانبار نیز باشد. |
|
| |
|
| ۷- ساختار بخش دوم بسیار نامنظم است؛ در فصل اول به تاریخچه موضوع پرداخته شده، در فصل دوم انواع رقص و احکام آن بررسی شده، فصل سوم به دلایل حرمت رقص اختصاص دارد و در فصل چهارم، پس از ۱۵ صفحه بحث درباره رقص و هنر نمایش، تازه به بررسی لغوی رقص و حکم نهایی آن پرداخته شده است (ص۲۸۶).
| | وی معتقد است اصل تربیتی رعایت توانایی و محدودیتهای مترربی در بابهای مختلف فقهی از جهات مختلفی همچون مقطع سنی، جنسیت، شرایط زمان و مکان مورد توجه است. |
|
| |
|
| | از لحاظ سنی احکام افراد بالغ و غیر بالغ متفاوت است و عمده احکام تکالیفی همچون حدود و تعزیر که از بالغ خواسته شده از غیر بالغها صرف نظر شده است |
|
| |
|
| | از جهت جنسیت نیز شارع مقدس بین زن و مرد در احکام تفاوتهایی همچون نماز و روزه در زمان قاعدگی قائل شده است |
|
| |
|
| ==روش شناسی==
| | نویسنده همچنین به مسأله «تسهیل» در احکام فقهی اشاره میکند و بیان میدارد که دین اسلام بهدنبال آسانسازی امور برای متربیان است. او به وجود جایگزینهای شرعی در احکام، مانند کفارهها و تیمم، اشاره دارد که در شرایط خاص بهمنظور تسهیل در انجام تکالیف مقرر شدهاند. این تسهیل، نشاندهنده رویکرد رحمت و مدارا در دین اسلام است. |
| نویسنده تلاش کرده است موضوع غنا را از منظر تاریخی (ص۵۶)، همراه با استناد به دلایل فقهی شامل آیات، روایات و اجماع (صفحات ۹۲ تا ۱۱۱)، و همچنین از جنبههای لغوی (صفحه ۲۳) و اصطلاحی (صفحه ۲۷) مورد بررسی قرار دهد. او علاوه بر این، با استفاده از قواعد اصولی نظیر حمل بر تقیه در تحلیل روایات (ص۱۲۷)، جمع عرفی (ص۱۳۰)، و مباحث خاص و عام و نیز نظرات فقهای متقدمین و متاخر، برای بدست آوردن نتیجه بهتر، بهره جسته است. | |
|
| |
|
| ==بخش اول: غنا و موسیقی در اسلام==
| | نویسنده در ادامه به اصل آزادی و اختیار میپردازد و توضیح میدهد که فعالیتهای تربیتی نباید با اکراه و اجبار همراه باشد. او به این نکته تأکید دارد که آزادی باید با رعایت حقوق دیگران و عدالت همراه باشد. آزادی واقعی از نظر نویسنده، آزادیای است که از درون انسان نشأت میگیرد و به رشد و تعالی او کمک میکند. |
| ننویسنده در فصل اول، ماهیت غنا و موسیقی را از دیدگاه لغوی و اصطلاح شرعی بررسی کرده و همچنین به تعریف غنا از منظر اقوال فقها پرداخته است.(ص۲۴-۴۸).
| |
| سپس در صفحات ۴۹ تا ۵۵ به بحثی کوتاه درباره موسیقی میپردازد (ص۴۹-۵۵).
| |
|
| |
|
| نویسنده در فصل دوم تاریخچه غنا و موسیقی را بررسی میکند (ص۵۶- ۸۸)
| | نویسنده همچنین به ارتباط بین احکام فقهی و آزادی در عرصههای مختلف، از جمله حقوق فردی، اقتصادی، امنیتی و قضایی اشاره میکند و تأکید مینماید که احکام فقهی باید بهگونهای باشند که حقوق و آزادیهای فردی را به رسمیت بشناسند. |
|
| |
|
|
| | در نهایت، نویسنده به اهمیت تشویق و تنبیه در فرایند تربیتی اشاره میکند و تأکید دارد که تشویق صحیح و بهجا میتواند انگیزههای مثبت را در متربیان تقویت کند. او همچنین به ضرورت تنبیه بهعنوان ابزاری برای اصلاح رفتار تأکید میکند و بیان میدارد که تنبیه باید با محبت و دلسوزی همراه باشد تا به اصلاح واقعی منجر شود (ص۳۴-۶۸). |
| ==اقوال فقها در حکم غنا==
| |
|
| |
|
| مصنف در فصل اول به بررسی حکم غنا از دیدگاه مختلف مذاهب اسلامی میپردازد. این مذاهب درباره غنا دو دیدگاه دارند: برخی از علمای اهل سنت معتقدند که غنا فینفسه مباح است و تنها به دلیل عوامل خارجی ممکن است حرام یا مکروه شود. در مقابل، عدهای دیگر غنا را در هر شرایطی حرام دانسته و حرمت آن ذاتی میدانند. فقهای شیعه به دیدگاه دوم گرایش دارند.
| | == ارتباط فقه با تربیت فردی == |
| سپس مصنف اشاره میکند که برخی از فقهای شیعه مانند ملا محسن فیض کاشانی و دیگران نظرات علمای اهل سنت را انتخاب کردهاند. اما با دقت در گفتارشان مشخص میشود که این فقها چنین نظری ندارند. (ص ۸۹-۹۰)
| | فصل اول از بخش سوم به بررسی ارتباط فقه و تربیت فردی میپردازد و هدف اصلی تعلیم و تربیت اسلامی را قرب به خدا و عبودیت معرفی میکند. برای دستیابی به این هدف، چهار هدف زمینهساز شامل برقراری ارتباط با مبدأ خلقت، ارتباط با خود، ارتباط با سایر انسانها و ارتباط با جهان طبیعت مطرح میشود. |
|
| |
|
| ==ادله قائلین به حرمت غنا==
| | در گفتار دوم، کارکرد احکام فقهی در تربیت فردی بررسی میشود و تأکید میکند که احکام فقهی مانند طهارت، نماز و حج به تربیت انسانی که به خالق هستی معرفت پیدا کند، کمک میکند. عبادت به عنوان عاملی برای تقویت عشق معنوی و استحکام ایمان، روح عبادت را تذکر و یادآوری خداوند میداند. هر چیزی که موجب غفلت از خدا شود، حرام یا مکروه است. همچنین، عمل به احکام روزه، اعتکاف و نذر به متربی کمک میکند تا خویشتن را بشناسد و از استعدادهای خود بهرهبرداری کند. در نهایت، اهمیت شناخت ارزش انسان در نظام آفرینش و استفاده مسئولانه از قوا برای تزکیه نفس و تهذیب اخلاق مورد تأکید قرار میگیرد (۷۱ -۷۳). |
| نویسنده در این قسمت ادله قائلین به حرمت غنا را با دلائل فقهی بیان میکند:
| |
| ===اجماع===
| |
| نویسنده معتقد است فقهایی که نفس غنا را حرام دانستهاند، به اجماع، آیات و اخبار استناد کردهاند. وی در ابتدا به اجماع اشاره کرده و با بهرهگیری از نظرات فقهایی مانند صاحب جواهر و شیخ انصاری توضیح میدهد که این فقها به اجماع در حرمت غنا باور دارند.
| |
| اما نویسنده با ارائه دلایلی این اجماع را رد میکند:
| |
| ۱- وجود فقهایی که قائل به حرمت غنا نیستند،
| |
| ۲- اینکه اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است نه تعبدی،
| |
| ۳- ملاک حجیت اجماع تعبدی، کاشفیت از رأی معصوم است نه صرف اجماع، و در چنین مواردی مشخص نیست اجماع کاشفیت و اعتبار داشته باشد (ص ۹۰ - ۹۲).
| |
|
| |
|
| ===آیات === | | == نقش احکام تشریعی و عبادت در تربیت فردی == |
| نویسنده با استناد به آیات ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مومنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم بر حرمت غنا استدلال میکند. به باور او، هیچیک از این آیات بهطور مستقیم واژه غنا را ذکر نکردهاند و به صراحت درباره آن اظهار نظر نکردهاند. بلکه این آیات به عناوین کلی اشاره دارند که ممکن است بر برخی از انواع غنا قابل تطبیق باشند. نویسنده معتقد است که بدون بهرهگیری از روایات، نمیتوان از ظاهر و مفهوم این آیات به حرمت غنا پی برد. بنابراین، اصلیترین دلیل استناد به این آیات برای حرمت غنا، روایاتی هستند که در تفسیر این آیات آورده شدهاند (ص۹۲ تا ۹۵). | | این فصل به بررسی تأثیرات احکام تشریعی و عبادت، به ویژه نماز، در تربیت فردی میپردازد. نویسنده تأکید میکند که عبادت در اسلام نه تنها به عنوان یک عمل دینی، بلکه به عنوان ابزاری برای تربیت روحی و جسمی فرد نیز در نظر گرفته میشود. از جمله تأثیرات نماز میتوان به مدیریت زمان، نظم و انضباط، تمرکز حواس، زندهکردن خصلتهای عالی انسانی، برطرفکننده کبر و بازداری از فحشا و منکرات اشاره کرد. همچنین، اهمیت وضو و طهارت در اسلام به عنوان عاملی برای پاکی روح و جسم مورد تأکید قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که رعایت طهارت نه تنها در عبادت، بلکه در زندگی روزمره نیز ضروری است تا فرد به آرامش و نزدیکی به خدا دست یابد. این فصل به خوبی نشان میدهد که احکام تشریعی و عبادت در اسلام، علاوه بر جنبههای دینی، نقش مهمی در تربیت فردی و بهبود شخصیت انسان دارند (۷۴ -۸۵) |
|
| |
|
| ===روایات تفسیری=== | | == احکام فقهی صداقت و دروغگویی == |
| نویسنده از ۶ آیهای که برای حرمت غنا به آنها استناد شده، تنها به بررسی سه آیه بسنده کرده است (ص ۹۵ -۱۱۱). وی نخستین آیه را (آیه ۳۰ سوره حج) با توجه به تفاسیر و روایات مورد بررسی قرار داده و چهار روایت را ذکر میکند که در آنها قول زور به غنا تفسیر شده است. همچنین، به نظرات مفسران متقدم شیعی استناد میکند که آنها نیز قول زور را به معنای غنا دانستهاند (ص ۹۵ -۹۸). | | فصل سوم به بررسی احکام فقهی دروغگویی و اهمیت راستگویی میپردازد. نویسنده تأکید میکند که فطرت انسان به صداقت تمایل دارد و دروغگویی، بهعنوان آفت زبان، ممکن است ناشی از تربیت نادرست باشد. دروغ بهعنوان گناه کبیره شناخته میشود و آثار منفی آن شامل بیاعتمادی و تضعیف وفاق اجتماعی است. |
|
| |
|
| نویسنده به دومین آیهای که قائلین به حرمت غنا به آن استناد میکنند، یعنی آیه ۵ سوره لقمان، اشاره کرده و چهار روایت مرتبط با حرمت غنا که در ذیل این آیه شریفه آمده است را ذکر میکند. همچنین، مفسرانی مانند شیخ طوسی، مراغی، سیوطی، قرطبی، میبدی، ابن مسعود و مجاهد که لهو الحدیث در این آیه را به غنا تفسیر کردهاند، به باور نویسنده از تفاسیر مهمی استفاده میشود که نشان میدهند مراد از لهو الحدیث در این آیه، غنای همراه با لهو و لعب است (ص۹۹-۱۰۱).
| | آیات قرآن و روایات معصومین در مذمت دروغگویی تأکید دارند و دروغ را کلید گناهان و خیانت معرفی میکنند. نویسنده در ادامه به پیامدهای منفی دروغگویی شامل بیاعتباری، از بین رفتن ایمان و بیآبرویی اشاره میکند.. |
|
| |
|
| | در بخش پایانی، احکام فقهی مربوط به شهادت دروغ و عواقب آن را بررسی میکند و تأکید میکند که شهادت دروغ میتواند مجازاتهای سنگینی به همراه داشته باشد. نویسنده همچنین به راههای درمان دروغگویی و اهمیت شناخت عواقب آن اشاره میکند (۸۶ -۹۷) |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه به تفسیر عبارت «لیضل الناس» در آیه پرداخته و بیان میکند که غنا به دو نوع تقسیم میشود: غنای حرام که باعث گمراهی مردم میشود و غنای حلال که چنین ویژگی گمراهکنندهای ندارد. بنابراین، روایاتی که بر حرمت غنا دلالت دارند، به نوعی از غنا اشاره میکنند که موجب گمراهی مردم میشود (ص۱۰۱ - ۱۰۲). | | == احکام فقهی رفتار با والدین == |
| | به باور نویسنده، قرآن حق احسان به والدین را پس از توحید بهعنوان یک تکلیف مهم معرفی کرده و با استناد به برخی ایات اشاره میکند. نویسنده دلایل اهمیت نیکی به والدین را بررسی میکند، از جمله اینکه خداوند سبب حقیقی وجود انسان و پدر و مادر سبب ظاهری هستند. همچنین، تقدم احسان به والدین نسبت به دیگران تأکید میشود و سپاسگزاری از زحمات آنان، بهویژه مادر، مورد تأکید قرار میگیرد. آثار نیکی به والدین را نام میبرد و در نهایت، نیکی به والدین را نه تنها ثواب آخرت میداند بلکه بر زندگی دنیوی نیز تأثیر مثبت میگذارد و موجب رهایی از عذاب الهی میشود. (۹۸ - ۱۰۴) |
| | == اسراف و تبذیر == |
|
| |
|
| | نویسنده فصل پنجم کتاب را به بررسی اسراف و تبذیر به عنوان موضوعات مهم در اسلام اختصاص داده است. او تأکید میکند که پرهیز از اسراف و مصرفهای نادرست نشانه کمال ایمان و ارزش والای مسلمانان است. او به تعریف لغوی اسراف اشاره کرده و آن را تجاوز از حد اعتدال در هر عمل میداند و تبذیر را به معنی بریز و بپاش و به پراکنده کردن بیهوده و در راه فساد تفسیر میکند. نویسنده توضیح میدهد که اسراف نه تنها به مسائل مالی محدود نمیشود، بلکه نشاندهنده وضعیت نامناسب اخلاقی و فرهنگی است. او همچنین به آیات قرآن و روایات معصومین اشاره میکند و تأکید میکند که اسراف در امور مختلفی چون خوردن، انفاق، قصاص و حتی قدرتطلبی مطرح شده است. در نهایت، نویسنده به آثار و پیامدهای سوء اسراف اشاره میکند، از جمله خشم الهی، فقر، عدم استجابت دعا و قرار گرفتن در شمار گناهان کبیره (۱۰۵ -۱۱۵). |
| | == فقه و تربیت اجتماعی == |
| | نویسنده در فصل اول از بخش چهارم کتاب را به ارتباط احکام فقهی با تربیت اجتماعی اختصاص داده است. |
|
| |
|
| نویسنده در بررسی آیه سوم (فرقان: ۷۲) با استناد به روایاتی که در ذیل این آیه درباره حرمت غنا آمده، استدلال خود را مطرح میکند. ابتدا دیدگاه برخی مفسران را بیان میکند که این آیه در زمینه شهادت بر باطل مورد استفاده قرار گرفته و در کتب فقهی نیز در بحث قضا و قضاوت به آن اشاره شده است. سپس با نقل از تفسیر المیزان، دو احتمال درباره مفهوم آیه ذکر میکند و احتمال دوم را که «زور» به معنای لهو از قبیل غنا باشد، مناسبتر میداند. در ادامه، نویسنده به سه روایت اشاره میکند که در آنها امام(ع) مصداق این آیه را غنا و موسیقی معرفی کرده است (صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴). | | نویسنده در ابتدا به اجتماعی بودن انسان بعنوان یکی از ویژگیهای بشری اشاره کرده و بر این باور است که انسان به طور طبیعی نیازمند تعامل با دیگران است و این ارتباطات در شکلگیری هویت فردی و اجتماعی او نقش بسزایی دارند. |
|
| |
|
| | در ادامه، نویسنده به توضیح تربیت اجتماعی انسان میپردازد و محور تربیت اجتماعی را از سلسلهای از حقوق، وظایف و مسئولیتهای مربوط به زندگی در میان جامعه میداند. او حقوق پدر و مادر، همسایگان و معلمان را از جمله حقوقی میشمارد که بر عهده انسان در زندگی اجتماعی قرار دارد. |
|
| |
|
| نویسنده به دلالت آیه بر حرمت اشکال وارد کرده و بیان میکند که روایات مرتبط با این آیه دلالتی بر حرمت غنا ندارند. او در یک قاعده کلی درباره روایاتی که در تفسیر سه آیه ذکر شدهاند، مینویسد که انصاف این است که این روایات دلالتی بر حرمت کیفیت صوتی به خودی خود ندارند، مگر اینکه بگوییم در مفهوم لهو الحدیث حرمت لهو اشعار بر اطلاقش دارد. یعنی هر نوع لهوی مورد نفرت پروردگار است. | | نویسنده در ادامه به احکام فقهی مرتبط با این حقوق میپردازد و معتقد است که اسلام بهترین شیوه ارتباط با هر یک از گروههای اجتماعی را انتخاب کرده است. او به مسائلی نظیر جهاد، رهن، اجاره، صلح و امثال آن در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی اشاره کرده و تأکید میکند که در احکام فقهی، توجه ویژهای به روابط اجتماعی مکلفین در این گونه موارد شده است. این رویکرد به تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد یک جامعه سالم کمک میکند. (ص ۱۱۷-۱۲۲) |
| همچنین، زور به معنای باطل به طور کلی حرام و مورد مذمت خداوند است، حتی اگر این لهو و باطل در کیفیت کلام ظهور یابد و نه در خود کلام. بنابراین، هر جا که کیفیت کلام به لهو، زور یا باطل تبدیل شود، مبغوض است. حال اگر غنا در کلام حق مانند قرآن باشد یا در کلام باطل، معیار حرمت خود کلام نیست، بلکه لحن و کیفیت صوتی تعیینکننده حلال یا حرام بودن است. بنابراین اگر کسی کلام حقی مانند قرآن را با آهنگ لهو بخواند، این عمل قطعاً حرام است (ص۱۰۴ - ۱۰۶).
| |
|
| |
|
| | == آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده == |
| | نویسنده در فصل دوم به آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده پرداخته و پس از تعریف خانواده، به تبیین نهاد خانواده از منظر آیات و روایات میپردازد. او تأکید میکند که خانواده نه تنها یک واحد اجتماعی، بلکه بنیادیترین نهاد برای تربیت نسلهای آینده است. در ادامه، نویسنده به موضوع ازدواج، طلاق از منظر احکام فقهی میپردازد. به باور نویسنده، ازدواج یک موضوع فقهی تربیتی است که در کتب فقهی تحت عنوان کتاب نکاح از آن یاد شده است. او توضیح میدهد که فقها در مورد ازدواج فتوا به مستحب بودن آن دادهاند و که در صورت ارتکاب گناه، فتوا به وجوب داده اند. |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه به این موضوع میپردازد که غنا به کدام مقوله تعلق دارد: آیا از مقوله کلام است یا کیفیت صوت؟ او با تقسیمبندی افراد به دو گروه، اشاره میکند که گروهی با استناد به روایاتی، حرمت غنا را به دلیل کلمات باطل میدانند، در حالی که گروه دیگر، حرمت غنا را ناشی از مقوله صوت، مانند کشیدن صدا و موارد مشابه، تلقی میکنند. نویسنده در پایان بحث خود بیان میکند که از نظر علمی تفاوتی میان نظریه غنا به عنوان کیفیت صوت یا کلام وجود ندارد؛ چرا که در هر دو حالت، از دیدگاه شرع، غنای حرام زمانی است که عنوان لهو، لغو یا زور بر آن صدق کند. هر جا که این عناوین صدق نکند، از نظر شرع، غنا حرام نبوده و نیست (ص۱۰۶ - ۱۰۹). | | نویسنده پس از بیان برخی از فواید ازدواج، به موضوع طلاق پرداخته است. او ابتدا مذمت طلاق از منظر اسلام را مورد بررسی قرار داده و سپس احکام فقهی در جلوگیری از تحقق طلاق را تبیین کرده است. به باور وی، اسلام روشهای مختلفی را برای جلوگیری از وقوع طلاق از منظر فقهی ذکر کرده است. |
|
| |
|
| نویسنده در ادامه بررسی حرمت غنا در آیات، به برخی از آیات اشاره کرده و در آغاز بحث بیان میکند که این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند (ص ۱۰۹ - ۱۱۱). | | نویسنده بخشی از بحث را به مسئله حضانت کودک اختصاص داده و آن را از مهمترین مباحث فقهی و تربیتی احکام فقهی اسلام ذکر کرده است. |
|
| |
|
| ===روایات===
| | به باور نویسنده، حکم حضانت مانند سایر احکام الهی بر اساس مصالح بندگان بحث شده است. او سعی دارد زوایای فقهی و تربیتی این مسئله را با بیان نکات و اصولی که در این زمینه وجود دارد، به خوبی روشن سازد. |
| نویسنده سومین دلیل بر حرمت غنا را روایات میداند. او ابتدا با استناد به نظرات شیخ انصاری، فخر محققین در ایضاح و صاحب جواهر، بیان میکند که این آنان به تواتر یا مستفیض بودن اخبار در حرمت غنا معتقد هستند. نویسنده پنج روایت را در مورد حرمت غنا ذکر کرده و پس از تحلیل و بررسی این روایات و رد برخی از آنها، نتیجه میگیرد که غنا به دلیل لهو و باطل بودن حرام است. اگر میان صوت لهوی و باطل در نسب اربعه رابطه تساوی برقرار باشد، که این نظر قویتر نیز به نظر میرسد، میتوان گفت غنا همان صوت لهوی و باطل است. بنابراین، صوت لهوی حرام بوده و در نتیجه غنا نیز که نوعی صوت لهوی است، حرام میباشد (ص۱۱۱-۱۱۹).
| |
|
| |
|
| نویسنده ذیل تیتر «روایات در باب اجرت و بیع مغنی و مغنیه» بیان میکند که اگر بتوان از روایات، حرمت خرید و فروش مغنیه را استنباط کرد، بهطور ملازمه اصل غنا نیز حرام خواهد بود. او اشاره میکند که شیخ حر عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» بابی را به موضوع کسب مغنی و خرید آن اختصاص داده است. با توجه به اینکه شیخ حر عاملی نظر فقهی خود را نیز در همین کتاب بیان کرده، ذکر میکند که کسب مغنیه، خرید و فروش، تعلیم و شنیدن آن حرام است. سپس به چهار روایت در این زمینه اشاره کرده و پس از بررسی سندی، از آنها ملازمه دلالت بر حرمت غنا را نتیجهگیری میکند (ص۱۱۹ - ۱۲۳) | | نویسنده از منظر شهرت فقها و روایات، در صورت جدایی زن و شوهر، حضانت مادر را برای طفل شیرخوار اولویت قرار میدهد |
|
| |
|
| | نویسنده حضانت کودک را به مادر با استناد به نظر مشهور فقها، برای پسران تا دو سال و برای دختران تا هفت سال ذکر میکند. همچنین، این مسئله را در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار میدهد (۱۲۳ - ۱۴۵) |
|
| |
|
| نویسنده به موضوع شنیدن آواز بهعنوان سماع غنا پرداخته و بررسی میکند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟
| | == احکام فقهی و علم آموزی == |
| او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز میکند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه میگیرد که از این روایات نمیتوان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
| | نویسنده در این فصل به اهمیت علم آموزی در اسلام و احکام فقهی مرتبط با آن میپردازد تا اهتمام اسلام به تربیت فردی و اجتماعی مسلمانان را نشان دهد. |
|
| |
| نویسنده بر این باور است که اصلیترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید میکند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره میکند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداختهاند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمعبندی این روایات میپردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).
| |
|
| |
|
| | نویسنده تأکید میکند که دین اسلام بر پایه علم و تعقل استوار است و بعثت پیامبر با هدف تعلیم و تزکیه انسانها صورت گرفته و طلب علم در اسلام به عنوان یک فریضه برای همه مسلمانان معرفی میشود. |
|
| |
|
| نویسنده پس از بررسی آیات و روایات، به جمعبندی مباحث پرداخته و بیان میکند که با وجود روایات صحیح و ضعیفی که در دسترس است، محقق به این نتیجه میرسد که غنا از دیدگاه اسلام ممنوع و نکوهیده است. با این حال، مصداق دقیق غنا در روایات بهطور شفاف مشخص نشده است. بنابراین، نویسنده شروطی را برای تعیین غنای حرام مطرح میکند که با تحقق این شروط، غنا حرام خواهد بود (ص ۱۳۲ - ۱۳۵). | | همچنين، نویسنده تقسیمبندی علوم به دینی و غیر دینی را نادرست دانسته و هر علمی که به نفع مسلمانان باشد را جزء علوم دینی محسوب میشمارد. |
| در ادامه، به دیدگاه فقها درباره حکم غنا پرداخته و نظرات شیخ الطایفه، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، شهید ثانی، علامه حلی، شیخ انصاری، امام خمینی، محمدتقی خوانساری و همچنین دیدگاه مراجع معاصر را در این زمینه ذکر میکند (ص ۱۳۵ - ۱۳۸).
| |
|
| |
|
| ==نظر فیض کاشانی و محقق سبزواری درباره غنا==
| | او علوم واجب را به دو دسته واجب عینی (مانند اصول اعتقادات و علم اخلاق) و واجب کفایی (مانند علوم قرآن و فقه) تقسیم میکند. همچنین، دانشهایی را که فراگیری آنها مستحب یا حرام است، مورد بررسی قرار میدهد |
| نویسنده پس از بیان حکم حرمت غنا، به بررسی دیدگاه فقهایی نظیر فیض کاشانی و محقق سبزواری میپردازد که در حرمت اصل غنا شبهه کرده و معتقد بودند غنا تنها در صورتی که همراه با محرمات باشد، حرام است. او همچنین به نظرات شیخ انصاری و امام خمینی در دفاع از دیدگاه فیض اشاره میکند. به اعتقاد نویسنده، آنچه به این دو محدث نسبت داده شده که در صورت لهوی بودن غنا تفصیل قائل شدهاند، از برخی عباراتشان قابل برداشت است، اما باید اذعان داشت که توجیه دقیق کلام این دو بزرگوار امری دشوار به نظر میرسد. (ص ۱۳۸ - ۱۴۴).
| |
|
| |
| نویسنده پس از پایان بررسی دلایل حرمت غنا، به دلایل طرفداران حلیت غنا میپردازد. او بیان میکند که این گروه معتقدند غنا به خودی خود حرام نیست، مگر زمانی که با شرایطی همراه باشد که آن را حرام میکند. این شرایط شامل حضور مرد نامحرم در کنار زن خواننده، استفاده از آلات موسیقی همراه با غنا، و اجرای غنا برای برپایی مجالس لهو و لعب است. نویسنده با ارائه دلایلی، استدلالهای طرفداران حلیت غنا را رد میکند (ص۱۴۴-۱۵۰).(ص۱۴۴ - ۱۵۰)
| |
|
| |
|
| ==مستثنیات حرمت غنا==
| | نویسنده در گفتار سوم به مواد درسی ممنوعه مانند سحر و کهانت میپردازد که تحصیل آنها به دلیل ایجاد شک در دین حرام است. حقوق معلم و شاگرد را نیز بررسی کرده که معلم باید به شاگردان نیکی کند و شاگرد نیز باید به معلم احترام بگذارد (۱۴۶ - ۱۶۴). |
| به نظر نویسنده، برخی تصور کردهاند که با توجه به روایاتی که گریه در مرثیهها را پسندیده دانستهاند و اخباری که قرائت قرآن با صوت زیبا را مستحب شمردهاند، حکم غنا در مراثی از حکم کلی حرمت غنا مستثنی شده است. که در این قسمت بدان اشاره میشود. | |
|
| |
|
| ===غنا در مراثی=== | | == احکام فقه و اجتماع == |
| نویسنده به موضوع استثنای حرمت غنا پرداخته و به بررسی غنا در مراثی و قرآن میپردازد. او ابتدا به غنا در مرثیه اشاره کرده و بیان میکند که مقدس اردبیلی با ارائه دلایلی، غنا در مراثی را از حرمت غنا مستثنی دانسته است. با این حال، نویسنده با رد دلایل مقدس اردبیلی معتقد است که غنا در مراثی از نظر موضوعی از بحث غنا جداست، نه از نظر حکم.
| | فصل چهارم کتاب به بررسی عمیق ارتباط بین احکام فقهی و ابعاد اجتماعی انسان پرداخته شده است. نویسنده با تأکید بر این نکته که انسان در تعامل دائمی با محیط اجتماعی خود قرار دارد، به تحلیل تأثیرات این تعامل بر شخصیت و تربیت فرد میپردازد. او بیان میکند که رابطه میان فرد و اجتماع حقیقی است و خواص وجودی فرد در اجتماع نمود پیدا میکند. به همین دلیل، تربیت افراد بدون توجه به تربیت اجتماعی و تحولات اجتماعی ممکن نیست. نویسنده بر این باور است که دین اسلام به عنوان یک دین جامع، احکام خود را بر اساس نیازهای اجتماعی بنا نهاده و دستورهایی مانند نماز، حج، جهاد و انفاق را به عنوان ابزارهایی برای ایجاد تحول اجتماعی معرفی میکند. |
|
| |
|
| ===غنا در قرآن===
| | نویسنده در ادامه به بعد اجتماعی دین اشاره میکند و تأکید میکند که دین نمیتواند تنها به بعد فردی انسان توجه داشته باشد. او به این نکته اشاره میکند که اگر دینی نسبت به بعد اجتماعی انسان بیتفاوت باشد، آن دین ناقص است و نمیتواند به هدف خود که هدایت انسان است، دست یابد. در بخشهای بعدی، نویسنده به بررسی احکام فقهی اجتماعی اسلام میپردازد و انواع مختلف اجتماعی بودن احکام را تحلیل میکند. او به تأثیر نماز جماعت، نماز جمعه و زکات بر تربیت اجتماعی اشاره میکند و توضیح میدهد که این احکام چگونه میتوانند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد همبستگی بین افراد کمک کنند. |
| نویسنده در ادامه به موضوع استثنا بودن حرمت غنا در قرآن پرداخته و این نظر را به محقق سبزواری نسبت میدهد که با استناد به روایات متعدد، حرمت غنا در قرآن را استثنا کرده است. نویسنده در نقد دیدگاه سبزواری بیان میکند که روایات مورد استناد از نظر سند دارای اشکال هستند و محتوای آنها نیز به لهو و لعب اشارهای ندارد. به باور نویسنده، این مسئله همانند غنای در مراثی موضوعاً خارج است، زیرا غنای حرام در اینجا مطرح نیست (ص۱۵۴ - ۱۵۷). | |
|
| |
|
| | نویسنده همچنین به تأثیر وقف بر تربیت اجتماعی و نقش آن در کاهش فقر و فساد در جامعه میپردازد. او تأکید میکند که وقف نه تنها به فرد کمک میکند، بلکه به جامعه نیز نفع میرساند و میتواند باعث ایجاد احساس عزت و کرامت در محرومان شود. در بخش پایانی فصل، نویسنده به بررسی حقوق جزای اسلامی و تأثیر آن بر تربیت اجتماعی میپردازد و به فلسفه مجازات و اهداف آن اشاره میکند. او تأکید میکند که مجازاتها باید به گونهای طراحی شوند که نه تنها عدالت را برقرار کنند، بلکه به اصلاح و تربیت مجرمان نیز کمک نمایند. |
|
| |
|
| ==غنای مجاز==
| | در نهایت، نویسنده بر این باور است که احکام فقهی باید در خانواده، مدرسه و اجتماع پیادهسازی شوند تا به اتحاد و هماهنگی در جامعه منجر شوند. او نتیجه میگیرد که احکام فقهی مجموعهای از قوانین زندگی انسانها هستند که در صورت توجه به آنها، میتوان به یک نظام اجتماعی سالم دست یافت (۱۶۵-۲۰۶) |
| نویسنده به بررسی غناهای مجاز پرداخته و بیان میکند که مشهور فقها برخی از انواع غنا را از حکم حرمت استثنا کردهاند. این موارد عبارتاند از:
| |
| ۱- حُداء
| |
| ۲- غنای در عروسی
| |
| | |
| ===حداء===
| |
| در مورد حداء، نویسنده به نظر محقق سبزواری اشاره میکند که معتقد است مشهور فقها حداء را استثنا کردهاند و روایتی از پیامبر اکرم (ص) نیز در تأیید این استثنا نقل شده است. اما نویسنده به سند و دلالت این حدیث اشکال وارد کرده و نظر امام خمینی را مطرح میکند که استثنا در حداء را نپذیرفته است. به باور نویسنده، حداء اساساً از موضوع غنا خارج است و نیازی به استثنا از حکم غنا ندارد.
| |
| | |
| ===غنای در عروسی===
| |
| در خصوص غنای در عروسی، مشهور فقها آن را به شرط رعایت مواردی مانند حضور نداشتن نامحرم، استفاده نکردن از آلات موسیقی و پرهیز از گفتن حرفهای باطل، از حرمت غنا استثنا کردهاند. این فقها به روایاتی برای تأیید نظر خود استناد کردهاند، اما نویسنده معتقد است که سند این روایات معتبر نیست و شهرتی که ضعف سند را جبران کند نیز ثابت نشده است. همچنین اشاره میکند که شیخ مفید، سید قاضی، صاحب ایضاح و صاحب تذکره، غنا در عروسیها را منع کردهاند.
| |
| | |
| در پایان، نویسنده میگوید که انصاف این است که سند این روایات کاملاً بیاعتبار نیست و عمل به آن، با توجه به تبعیت اکثر فقها، غیرممکن نیست. اگر استثنایی پذیرفته شود، باید تنها به مغنیه (زن خواننده) آن هم صرفاً در عروسیها و نه هر نوع جشنی محدود شود
| |
| (ص ۱۵۷ تا ۱۶۰).
| |
| | |
| ==حکم غنا در موارد مشکوک ==
| |
| نویسنده در ادامه بحث به حکم غنا در موارد مشکوک میپردازد و توضیح میدهد که اگر شک در موضوع یا مصداق وجود داشته باشد، مانند مواردی که حرمت غنا و آواز به طور قطعی مشخص نشده است، شنیدن آن از نظر شرعی اشکالی ندارد. این به دلیل قاعده حلیت و اصل برائت است، زیرا در اینجا شک در اصل تکلیف وجود دارد و به همین دلیل به اصل برائت رجوع میشود. حتی اگر شک مفهومی هم مطرح باشد، حکم به حلیت داده میشود. به همین دلیل، چه شک موضوعی باشد و چه مفهومی، غنا حلال تلقی میشود. صاحب جواهر نیز همین نظر را تأیید کرده است. اما اگر یقین به امتثال نهی حرمت متیقن حاصل نشد، چون فراق ذمه حاصل نگردیده اینجا باید از باب مقدمه از همگی اجتناب کرد (ص۱۶۰ - ۱۶۲).
| |
| | |
| ==حکم نوار و گرامافون==
| |
| نویسنده در این بخش بیان میکند که برخی معتقدند غنای حرامی که از وسایل جدید مانند ضبط صوت یا تلویزیون شنیده میشود، چون صدای خود انسان نیست بلکه شبیه به صدای اوست، از حرمت غنا خارج بوده و شامل دلایل حرمت نمیشود. اما نویسنده این نظر را نقد میکند و معتقد است که تفاوتی بین آواز مستقیم انسان و صدایی که از وسایل پخش میشود وجود ندارد. او بر این باور است که وقتی ملاک لهو بودن قطعی است، این ویژگی در نوار هم وجود دارد.
| |
| این منصوص العله است که با یافتن قطع به ملاک، جاری میشود البته در صورتی که تنقیح مناط قطعی باشد نه ظنی (ص۱۶۲ - ۱۶۳).
| |
| | |
| ==حکم آلات موسیقی==
| |
| نویسنده به موازات بحث غنا و موسیقی درباره آلات موسیقی هم بحث میکند
| |
| وی پس از تقسیم بندی آلات موسیقی به آلات مشترکه و مختصه و تعریف هر یک از آن دو، میگوید خرید و فروش آلات مشترک جایز است چرا که اکثر لوازم زندگی گونهای هست که مصرف حلال دارد البته در هنگام خرید باید بصورت ارتکازی عدم قصد منافع محرمه را داشته باشدبر خلاف آلات مختصه که مصرف در حرام دارد.
| |
| و اگر در روایت پیامبر(ص) نی زدن حرام دانسته شده (خواه نی از آلات مختصه باشد یا مشترکه) در اینجا باید قائل به انصراف شویم بدین منظور که در زمان حضرت(ص) غلبه در حرام بوده و اگر امروزه از آلات مشترکه شمرده شود مصرف حلال هم خواهد اشت (ص۱۶۳ - ۱۶۵). نویسنده در ادامه به بررسی غنا از دیدگاه چهار مذهب فقهی میپردازد (ص ۱۶۵ - ۱۶۸).
| |
|
| |
| ==فصل چهارم: خاتمه و نتیجه==
| |
| در این فصل، نویسنده به بررسی موضوعاتی مرتبط با غنا و موسیقی بهعنوان «خاتمه و نتیجه» میپردازد. مباحثی مانند تأثیرات موسیقی، موسیقیدرمانی، محتوای موسیقی، آثار موسیقی حرام و موارد دیگر در صفحات ۱۶۹ تا ۱۸۹ مطرح شدهاند.
| |
|
| |
|
| |
| ==بخش دوم: رقص در اسلام ==
| |
| ==تاریخچه رقص و حکم انواع رقص==
| |
| نویسنده فصل اول این بخش را به بررسی تاریخچه رقص اختصاص داده است (ص۱۹۳ - ۲۰۸).
| |
| | |
| در فصل دوم بخش دوم، نویسنده به بررسی انواع رقص و احکام مرتبط با آن پرداخته است. او در این بخش، رقصها را در فرهنگهای مختلف مورد توجه قرار داده و آنها را به دو گروه کلی رقصهای مجاز و رقصهای حرام تقسیم کرده است. نویسنده پس از قرار دادن رقصهای کودکانه، محلی، بومی و ورزشی در دسته رقصهای مجاز؛ و رقصهای صوفیانه، رقصهای مبتذل و رقصهای شادی در دسته رقصهای حرام، حکم شرعی هر یک را بر اساس نظرات مراجع عظام ارائه کرده است. (ص۲۰۹ -۲۳۱).
| |
| | |
| ==مسائل مختلف رقص==
| |
| نویسنده در صفحات ۲۳۱ تا ۲۳۳ به تعریف رقص از دیدگاه مراجع تقلید پرداخته و احکام مربوط به آن را از نظر مراجع عظام بیان کرده است (ص ۲۳۱ - ۲۳۳).
| |
| | |
| وی همچنین به موضوع رقص زن برای زن، رقص در میان محارم و رقص عروس و داماد اشاره میکند و حکم شرعی آنرا از دیدگاه مراجع عظام در صفحات ۲۳۴ تا ۲۳۵ بیان میکند.
| |
| | |
| نویسنده در فصل سوم بخش دوم، با استناد به آیات و روایات گوناگون، دلایل حرمت رقص از منظر قرآن و احادیث را بررسی کرده و سپس به تفاوت میان موسیقی و رقص میپردازد (ص ۲۳۶-۲۷۰).
| |
| | |
| | |
| نویسنده در فصل چهارم بخش دوم به موضوع رقص و هنر نمایش میپردازد. او پس از ۱۵ صفحه بررسی تاریخی و غیرتاریخی هنر نمایش، به بحث درباره حکم نهایی رقص میرسد.
| |
| | |
| وی در ابتدا به بحث رقص در کتاب قدما و متأخرین پرداخته و اینکه چون رقص، لهو بود و حرمتش واضح بود برای حرمت رقص در کلمات متأخرین استدلالی نشده است(ص۲۸۶ - ۲۸۸). به باور نویسنده عمده استدلالی که برای حرمت رقص وجود دارد روایتی است که سکونی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. به باور نویسنده این روایت از نظر سند و دلالت خوب هست میتوان به آن استناد کرد بنابراین با اطلاقی که در این روایت معتبر وجود دارد میتوان بدون قید، حکم به حرمت داد اما فقها به اطلاق آن فتوا ندادند یعنی اگر شخصی خودش در یک تنهایی برقصد یا زن جلوی شوهر برقصد پس مسئله جای تامل دارد که چرا به اطلاق عمل نکردند
| |
| | |
| نویسنده ابتدا به موضوع رقص در کتابهای قدما و متأخرین پرداخته و بیان میکند که چون رقص به عنوان لهو شناخته میشده و حرمت آن واضح بوده است، در کلمات متأخرین نیازی به استدلال برای حرمت آن دیده نشده است (ص ۲۸۶-۲۸۸). به اعتقاد نویسنده، اصلیترین استدلال برای حرمت رقص، روایتی است که سکونی از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است. نویسنده باور دارد که این روایت از نظر سند و دلالت معتبر بوده و میتوان به آن استناد کرد. بنابراین، با اطلاق موجود در این روایت معتبر، میتوان حکم به حرمت رقص داد. اما فقها به این اطلاق فتوا ندادهاند، چرا که در صورت فتوا به اطلاق روایت باید گفت: حرام است تنها رقصیدن و حرام است رقص زن در برابر شوهرش.
| |
| | |
| اما خویی که این سند را بر اساس مبانی رجالی خود معتبر نمیداند و قائل به حلیتت رقص هست (ص۲۹۰ -۲۹۳).
| |
| | |
| نویسنده در فصل پنجم از بخش دوم به موضوع آموزش رقص و حکم آن میپردازد. او بیان میکند که آموزش رقصی که حرام باشد، اجاره دادن رقاص برای کسب درآمد حرام است و قرارداد بستن برای آموزش نیز باطل میباشد. همچنین در این فصل، نظرات برخی مراجع عظام درباره آموزش رقص آورده شده است (صفحات ۲۹۴ تا ۲۹۷).
| |
| در فصل ششم از بخش دوم، نویسنده به نتیجهگیری درباره مباحث رقص میپردازد (صفحات ۲۹۸ تا ۳۰۰).
| |