آشنایی با فقه اقتصادی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز added Category:کتابهای پژوهشگاه حوزه و دانشگاه using HotCat |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹: | خط ۹: | ||
}} | }} | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| عنوان = فقه اقتصادی | | عنوان = آشنایی با فقه اقتصادی | ||
| تصویر = فقه اقتصادی.jpg | | تصویر = فقه اقتصادی.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
|جلدهای دیگر = | |جلدهای دیگر = | ||
}} | }} | ||
* '''چکیده''' | |||
'''آشنایی با فقه اقتصادی''' کتابی در حوزه اقتصاد اسلامی است که برخی موضوعات مهم اقتصادی را از نظر فقهی بررسی میکند. در این کتاب نخست، ارتباط میان فقه و اقتصاد و روش تحقیق در [[اقتصاد اسلامی]] بیان میگردد و سپس قواعد فقهی عام و خاص (قواعد فقهی اقتصادی) به تفصیل شرح داده میشود. آنگاه به صورت تخصصی فقه مالکیت، فقه تولید، فقه مصرف، فقه کسبوکار، و فقه بازرگانی و تجارت تبیین میگردد. فقه اقتصادی دولت در دو بخشِ نقش و اهداف، و وظایف و درآمدها، پایان بخش کتاب است. | |||
== معرفی کتاب و ساختار آن == | == معرفی کتاب و ساختار آن == | ||
فقه اقتصادی، کتابی در حوزه اقتصاد اسلامی | آشنایی با فقه اقتصادی، کتابی در حوزه [[اقتصاد اسلامی]] به قلم محمود عیسوی، از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی است که در رشته اقتصاد مدرک دکتری دارد. کتابِ «ساختار بازار سرمایه در اسلام و بررسی تحولات آن در ایران» از دیگر آثار نویسنده در فقه معاصر است. | ||
مؤلف مباحث کتاب را در ده فصل تنظیم کرده است. دانش اقتصاد و قلمرو آن، روش تحقیق در دانش اقتصاد اسلامی و منابع علم فقه، مباحث اصلی در فصل اول هستند. در فصل دوم، قواعد فقهی عام (مانند قاعده نفی ضرر و عسر و حرج) و در فصل سوم، قواعد فقهی خاص در اقتصاد (مانند قاعده سلطنت و حرمت ربا) بیان شده است. در فصول چهارم تا هشتم، چند موضوع اساسی اقتصاد، مانند مالکیّت، تولید، مصرف، کسبوکار، بازرگانی و تجارت بررسی میشود. دو فصل پایانی کتاب به تبیین اهداف و وظایف دولت اسلامی (ولایت فقیه) در اقتصاد اختصاص دارد. | مؤلف مباحث کتاب را در ده فصل تنظیم کرده است. دانش اقتصاد و قلمرو آن، روش تحقیق در دانش اقتصاد اسلامی و منابع علم فقه، مباحث اصلی در فصل اول هستند. در فصل دوم، قواعد فقهی عام (مانند قاعده نفی ضرر و عسر و حرج) و در فصل سوم، قواعد فقهی خاص در اقتصاد (مانند قاعده سلطنت و حرمت ربا) بیان شده است. در فصول چهارم تا هشتم، چند موضوع اساسی اقتصاد، مانند مالکیّت، تولید، مصرف، کسبوکار، بازرگانی و تجارت بررسی میشود. دو فصل پایانی کتاب به تبیین اهداف و وظایف دولت اسلامی (ولایت فقیه) در اقتصاد اختصاص دارد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
== ارتباط میان دو دانش فقه و اقتصاد == | == ارتباط میان دو دانش فقه و اقتصاد == | ||
فقه و اقتصاد دو دانش متمایز از یکدیگرند، اما رفتار اقتصادی انسان میتواند موضوع این دو دانش قرار گرفته، مسائل این دو علم را با هم مرتبط سازد (ص۱۱). نویسنده کتاب، مباحث اقتصادی را در سه بخش اقتصاد تشریعی، تحلیلی و تدبیری تقسیم میکند (ص۱۳). وی در اقتصاد تشریعی، ارزشها و مقررات حاکم بر اقتصاد را در دو بخش مکتب اقتصادی و حقوق اقتصادی توضیح داده، به مکاتب اقتصادی سوسیالیستی، سرمایهداری و اسلام اشاره میکند و مکتب اقتصادی را زیربنا و جهتدهنده، و حقوق اقتصادی را روبنای مکتب اقتصادی میداند. مؤلف، در تعریف مکتب اقتصادی از تعریف | فقه و اقتصاد دو دانش متمایز از یکدیگرند، اما رفتار اقتصادی انسان میتواند موضوع این دو دانش قرار گرفته، مسائل این دو علم را با هم مرتبط سازد (ص۱۱). نویسنده کتاب، مباحث اقتصادی را در سه بخش اقتصاد تشریعی، تحلیلی و تدبیری تقسیم میکند (ص۱۳). وی در اقتصاد تشریعی، ارزشها و مقررات حاکم بر اقتصاد را در دو بخش مکتب اقتصادی و حقوق اقتصادی توضیح داده، به مکاتب اقتصادی سوسیالیستی، سرمایهداری و اسلام اشاره میکند و مکتب اقتصادی را زیربنا و جهتدهنده، و حقوق اقتصادی را روبنای مکتب اقتصادی میداند. مؤلف، در تعریف مکتب اقتصادی از تعریف [[محمدباقر صدر]] پیروی میکند: مکتب اقتصادی اسلام طرح کلی و هماهنگی است که خطوط اصلی ارزشهای مورد نظر اسلام را در زمینه تولید، توزیع و مصرف نشان میدهد (ص۱۶). | ||
به نظر نویسنده، علم اقتصاد اسلامی در جنبههای فنی به علم اقتصاد متعارف (لیبرالیسم یا سرمایهداری) شباهتهایی دارد، اما از جهت اصول، اهداف، جهتگیری، روش، محتوا، موضوعات و راه حلهای اقتصادی، اختلاف بنیادی و مغایرتهای فراوانی دارد؛ برای مثال به دلیل حرمت ربا در اسلام، از مکتب کینزی در قالب IS-LM که مبتنی بر نرخ بهره است نمیتوان استفاده کرد؛ چون با حذف نرخ بهره از مناسبات اقتصادی، یک رکن مهم این الگو و در نتیجه کل الگو فرو میریزد (ص۲۳). | به نظر نویسنده، علم اقتصاد اسلامی در جنبههای فنی به علم اقتصاد متعارف (لیبرالیسم یا سرمایهداری) شباهتهایی دارد، اما از جهت اصول، اهداف، جهتگیری، روش، محتوا، موضوعات و راه حلهای اقتصادی، اختلاف بنیادی و مغایرتهای فراوانی دارد؛ برای مثال به دلیل حرمت ربا در اسلام، از مکتب کینزی در قالب IS-LM که مبتنی بر نرخ بهره است نمیتوان استفاده کرد؛ چون با حذف نرخ بهره از مناسبات اقتصادی، یک رکن مهم این الگو و در نتیجه کل الگو فرو میریزد (ص۲۳). | ||
خط ۶۳: | خط ۶۴: | ||
== قواعد فقهی عام و خاص در اقتصاد اسلامی == | == قواعد فقهی عام و خاص در اقتصاد اسلامی == | ||
در فصل دوم و سوم، سه قاعده فقهی عام و سه قاعده فقهی خاص برای اقتصاد اسلامی مطرح و به دلایل قرآنی و روایی آنها اشاره شده است. قاعدههای نفی ضرر و ضِرار، نفی عُسر و حَرَج و نفی سَبیل، قواعد عامی هستند که در مباحث مختلف فقهی کاربرد دارند. نویسنده از میان قواعد فقهی خاص در زمینه اقتصاد، مفاد و گسترۀ سه قاعدۀ سلطنت، اتلاف و حرمت ربا را بیان میکند. هرچند نویسنده برای توصیف حکم حرمت ربا از اصطلاح قاعدۀ فقهی استفاده کرده است، ولی این تعبیر با اصطلاحات رایج میان فقیهان همخوانی ندارد. | در فصل دوم و سوم، سه قاعده فقهی عام و سه قاعده فقهی خاص برای اقتصاد اسلامی مطرح و به دلایل قرآنی و روایی آنها اشاره شده است. قاعدههای نفی ضرر و ضِرار، نفی عُسر و حَرَج و نفی سَبیل، قواعد عامی هستند که در مباحث مختلف فقهی کاربرد دارند. نویسنده از میان قواعد فقهی خاص در زمینه اقتصاد، مفاد و گسترۀ سه قاعدۀ سلطنت، اتلاف و حرمت ربا را بیان میکند. هرچند نویسنده برای توصیف حکم حرمت ربا از اصطلاح قاعدۀ فقهی استفاده کرده است، ولی این تعبیر با اصطلاحات رایج میان فقیهان همخوانی ندارد. | ||
=== قواعد عامِ نفی ضرر، حرج و سبیل === | === قواعد عامِ نفی ضرر، حرج و سبیل === | ||
به گفته نویسنده کتاب، قاعده لاضرر و لاضرار، ضررهای حقیقی و اعتباری را در قوانین اسلامی نفی میکند؛ به این معنا که در اسلام احکامی وجود ندارد که با عمل به آن، فرد یا جامعه زیانی ببیند و در صورت بودن چنین حکمی، تا زمانی که آن ضرر وجود دارد، آن حکم ضرری برداشته میشود (لا ضرر). همچنین طبق این قاعده هیچ فردی حتی برای استیفای حق مشروع خود نباید به دیگران زیان برساند (لا ضرار). این قاعده با ایجاد امنیت اقتصادی در جامعه، دولت را موظف میسازد تا در سیاستهای اقتصادی و اجرایی، موجب ضرر به فرد یا جامعه نشود و در صورت انجام، جبران نماید (ص۴۹). قاعده نفی عسر و حرج، همانند قاعده لاضرر از احکام ثانویه و حاکم بر احکام اولیه است و نمیگذارد در شریعت و نظام اقتصادی، حکمی برای عموم مردم تدوین شود که غیرقابل تحمل باشد (ص۵۹). طبق قاعده نفی سبیل که برای تنظیم روابط حقوقی مسلمانان با غیرمسلمانان وضع شده، در اسلام هیچ حکمی نیست که سبب سلطۀ کافران بر مؤمنان شود. بنابراین، مسلمانان نباید روابط اقتصادی و غیراقتصادی خود را به شکلی تنظیم کنند که کافران بر آنها مسلط شوند (ص۶۵). | به گفته نویسنده کتاب، قاعده لاضرر و لاضرار، ضررهای حقیقی و اعتباری را در قوانین اسلامی نفی میکند؛ به این معنا که در اسلام احکامی وجود ندارد که با عمل به آن، فرد یا جامعه زیانی ببیند و در صورت بودن چنین حکمی، تا زمانی که آن ضرر وجود دارد، آن حکم ضرری برداشته میشود (لا ضرر). همچنین طبق این قاعده هیچ فردی حتی برای استیفای حق مشروع خود نباید به دیگران زیان برساند (لا ضرار). این قاعده با ایجاد امنیت اقتصادی در جامعه، دولت را موظف میسازد تا در سیاستهای اقتصادی و اجرایی، موجب ضرر به فرد یا جامعه نشود و در صورت انجام، جبران نماید (ص۴۹). | ||
قاعده نفی عسر و حرج، همانند قاعده لاضرر از احکام ثانویه و حاکم بر احکام اولیه است و نمیگذارد در شریعت و نظام اقتصادی، حکمی برای عموم مردم تدوین شود که غیرقابل تحمل باشد (ص۵۹). طبق قاعده نفی سبیل که برای تنظیم روابط حقوقی مسلمانان با غیرمسلمانان وضع شده، در اسلام هیچ حکمی نیست که سبب سلطۀ کافران بر مؤمنان شود. بنابراین، مسلمانان نباید روابط اقتصادی و غیراقتصادی خود را به شکلی تنظیم کنند که کافران بر آنها مسلط شوند (ص۶۵). | |||
=== قواعد خاصِ سلطنت، اتلاف و حرمت ربا === | === قواعد خاصِ سلطنت، اتلاف و حرمت ربا === | ||
نویسنده قاعده سلطنت را قاعدهای پرکاربرد در مسائل حقوقی اقتصادی میداند که با پذیرش مالکیت فرد، حق تصرف مشروع او نیز پذیرفته میشود. حق سلطه در جایی که مالکیت شخص بر اموال خودش از راه شرعی، قانونی، مباح و بدون فساد به دست آمده باشد، جاری شده، تنها در صورتی محدود یا سلب میشود که محدودیتهای قانونی یا طبیعی، مثل دیوانگی، ورشکستگی، اسراف و تبذیر پیش بیاید (ص۷۶-۷۸). | نویسنده قاعده سلطنت را قاعدهای پرکاربرد در مسائل حقوقی اقتصادی میداند که با پذیرش مالکیت فرد، حق تصرف مشروع او نیز پذیرفته میشود. حق سلطه در جایی که مالکیت شخص بر اموال خودش از راه شرعی، قانونی، مباح و بدون فساد به دست آمده باشد، جاری شده، تنها در صورتی محدود یا سلب میشود که محدودیتهای قانونی یا طبیعی، مثل دیوانگی، ورشکستگی، اسراف و تبذیر پیش بیاید (ص۷۶-۷۸). | ||
بر اساس قاعده اتلاف، فردی که به اموالِ مادی یا معنوی دیگران آسیب رسانده (عمدی باشد یا غیرعمدی، مباشری باشد یا غیرمباشری) باید آن را جبران کند. در اجرای این قاعده، تشخیص حد و مرز اتلاف با عرف است که بر اساس شرایط زمانی و مکانی مشخص میشود (ص۷۸-۸۵). محمود عیسوی، قاعده حرمت ربا را از ویژگیهای برجسته اقتصاد اسلامی میداند. قاعده حرمت ربا در قرارداد قرض و در قراردادها و معاملات غیرپولی و پایاپای رخ میدهد (ص۹۶-۹۷). با وجود دیدگاههای نو درباره ربا، مجموع ادله، بر حرمت مطلق ربا (شخصی، دولتی، بانکی، تولیدی، مصرفی و هر نوع دیگر) دلالت دارد (ص۹۸-۱۰۵). | بر اساس قاعده اتلاف، فردی که به اموالِ مادی یا معنوی دیگران آسیب رسانده (عمدی باشد یا غیرعمدی، مباشری باشد یا غیرمباشری) باید آن را جبران کند. در اجرای این قاعده، تشخیص حد و مرز اتلاف با عرف است که بر اساس شرایط زمانی و مکانی مشخص میشود (ص۷۸-۸۵). محمود عیسوی، قاعده حرمت ربا را از ویژگیهای برجسته اقتصاد اسلامی میداند. قاعده حرمت ربا در قرارداد قرض و در قراردادها و معاملات غیرپولی و پایاپای رخ میدهد (ص۹۶-۹۷). با وجود دیدگاههای نو درباره ربا، مجموع ادله، بر حرمت مطلق ربا (شخصی، دولتی، بانکی، تولیدی، مصرفی و هر نوع دیگر) دلالت دارد (ص۹۸-۱۰۵). | ||
خط ۸۴: | خط ۸۸: | ||
== دیدگاه اقتصاد اسلامی درباره مصرف (فقه مصرف) == | == دیدگاه اقتصاد اسلامی درباره مصرف (فقه مصرف) == | ||
در اقتصاد خرد متعارف، محدودیت مصرف، به درآمد و بودجه فرد وابسته است و در اقتصاد کلان نیز تولید و کسب سود بیشتر، به مصرف بیشتر (فرهنگ مصرفگرایی و تجملپرستی) نیاز دارد (ص۱۸۴). در اقتصاد اسلامی برخلاف نظام سرمایهداری، انگیزه مصرف، کسب بیشترین و پایدارترین لذت مادی و معنوی از طریق اشباع تمایلات و نیازهای جسمی و روانی، برای دستیابی به مقام قرب الهی است و حکم شرعی مواد مصرفی نیز تابع حکم مورد مصرف است؛ بنابراین در اقتصاد اسلامی، مخارج و هزینههای مصرفی نیز مانند فعالیتهای تولیدی، مشمول یکی از احکام پنجگانه حرمت، وجوب، استحباب، کراهت و اباحه میشود (ص۲۱۶). عیسوی در اقتصاد اسلامی، حد مطلوب مصرف را حد کفاف دانسته است؛ یعنی مصرف به دور از اسراف و تبذیر یا سختگیری و بخل: بالاتر از سطح ضرورت و پایینتر از حد اسراف. او فرهنگ زهد در اسلام را از عوامل محدودکننده مصرف میداند که علاوه بر جنبه روانی، از نظر عملی از فرهنگ مصرفگرایی جلوگیری کرده، استفاده بهینه از منابع طبیعی، تولید مناسب کالاها و خدمات، رشد اقتصادی و افزایش اشتغال را در پی دارد (ص۲۱۷). | در اقتصاد خرد متعارف، محدودیت مصرف، به درآمد و بودجه فرد وابسته است و در اقتصاد کلان نیز تولید و کسب سود بیشتر، به مصرف بیشتر (فرهنگ مصرفگرایی و تجملپرستی) نیاز دارد (ص۱۸۴). در اقتصاد اسلامی برخلاف نظام سرمایهداری، انگیزه مصرف، کسب بیشترین و پایدارترین لذت مادی و معنوی از طریق اشباع تمایلات و نیازهای جسمی و روانی، برای دستیابی به مقام قرب الهی است و حکم شرعی مواد مصرفی نیز تابع حکم مورد مصرف است؛ بنابراین در اقتصاد اسلامی، مخارج و هزینههای مصرفی نیز مانند فعالیتهای تولیدی، مشمول یکی از احکام پنجگانه حرمت، وجوب، استحباب، کراهت و اباحه میشود (ص۲۱۶). | ||
عیسوی در اقتصاد اسلامی، حد مطلوب مصرف را حد کفاف دانسته است؛ یعنی مصرف به دور از اسراف و تبذیر یا سختگیری و بخل: بالاتر از سطح ضرورت و پایینتر از حد اسراف. او فرهنگ زهد در اسلام را از عوامل محدودکننده مصرف میداند که علاوه بر جنبه روانی، از نظر عملی از فرهنگ مصرفگرایی جلوگیری کرده، استفاده بهینه از منابع طبیعی، تولید مناسب کالاها و خدمات، رشد اقتصادی و افزایش اشتغال را در پی دارد (ص۲۱۷). | |||
== دیدگاه اقتصاد اسلامی درباره کسبوکار (فقه کسبوکار) == | == دیدگاه اقتصاد اسلامی درباره کسبوکار (فقه کسبوکار) == | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۱۲: | ||
وظیفه توزیعی دولت، شامل توزیع ثروت (توزیع قبل از تولید) و توزیع درآمد (توزیع پس از تولید) است و در توزیع درآمد نیز باید به دو توزیعِ کارکردی (سهم عوامل تولید به قدر شایستگی) و شخصی توجه کند (ص۳۴۰). یکی از وظایف دولت برای برقراری عدالت اجتماعی، ایجاد توازن اقتصادی است که با دو راهکارِ توزیع منابع طبیعی و مالی، و تعدیل ثروتها و داراییهای جامعه انجام میگیرد (ص۳۴۱-۳۴۵). تأمین اجتماعی ازجمله وظایف دولت اسلامی در نقش توزیعی است و هدفش رسیدگی به فقرا و نیازمندان و تأمین نیازهای ضروری کسانی است که به علل گوناگون درآمدی ندارند یا درآمدشان کفایت مخارج زندگی را نمیکند (ص۳۴۸-۳۵۲). ایجاد اشتغال و مهار تورم، دو وظیفه تثبیتی دولت در اقتصاد اسلامی است (ص۳۵۹). همچنین به باور نویسنده، مالکیت گسترده و وظایف سنگین دولت در اقتصاد اسلامی، مستلزم وظیفه نظارتی دولت شده است (ص۳۶۲). | وظیفه توزیعی دولت، شامل توزیع ثروت (توزیع قبل از تولید) و توزیع درآمد (توزیع پس از تولید) است و در توزیع درآمد نیز باید به دو توزیعِ کارکردی (سهم عوامل تولید به قدر شایستگی) و شخصی توجه کند (ص۳۴۰). یکی از وظایف دولت برای برقراری عدالت اجتماعی، ایجاد توازن اقتصادی است که با دو راهکارِ توزیع منابع طبیعی و مالی، و تعدیل ثروتها و داراییهای جامعه انجام میگیرد (ص۳۴۱-۳۴۵). تأمین اجتماعی ازجمله وظایف دولت اسلامی در نقش توزیعی است و هدفش رسیدگی به فقرا و نیازمندان و تأمین نیازهای ضروری کسانی است که به علل گوناگون درآمدی ندارند یا درآمدشان کفایت مخارج زندگی را نمیکند (ص۳۴۸-۳۵۲). ایجاد اشتغال و مهار تورم، دو وظیفه تثبیتی دولت در اقتصاد اسلامی است (ص۳۵۹). همچنین به باور نویسنده، مالکیت گسترده و وظایف سنگین دولت در اقتصاد اسلامی، مستلزم وظیفه نظارتی دولت شده است (ص۳۶۲). | ||
[[رده:کتابهای محمود عیسوی]] | [[رده:کتابهای محمود عیسوی]] | ||
[[رده:کتابهای فقه اقتصادی به زبان فارسی]] | [[رده:کتابهای فقه اقتصادی به زبان فارسی]] | ||
[[رده:مقالات کتابشناسی]] | |||
[[رده:کتابهای پژوهشگاه حوزه و دانشگاه]] |