پرش به محتوا

کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
فلما مضى علي بن أبي طالب رضي الله عنه إلى سبيل الله اجتمع الناس إلى ابنه الحسن، فبايعوه و رضوا به و بأخيه الحسين من بعده.<ref>الفتوح،ج‏4،ص:283


  كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/91</ref> امام مجتبى عليه السّلام حاضر به پذيرش اين شرط نشده و فرمود: با آنها بيعت مى‏كند به اين شرط كه با هر كس جنگيد بجنگند و با هر كس به مسالمت برخورد كرد، با مسالمت برخورد كنند. فبكى الناس ثم بايعوه، و كانت بيعته التي أخذ على الناس أن يحاربوا من حارب، و يسالموا من سالم‏<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:29(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:279)</ref> امام در نخستین اقدام نامه ای برای معاویه می نویسد<ref>آدرس


</ref> اما این نامه نگاری های نتیجه ای نداشت و معاویه پس از دسیسه هایی <ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 9</ref> با سپاهی از یاران خود برای جنگ با امام(ع) حرکت کرد.<ref>مقاتل‏الطالبيين،ص:69</ref> جعفریان،  امام می دانست كه معاويه كسى نيست كه تسليم اين نامه‏ها شود، مهم آن بود كه‏  نامه‏هاى امام به عنوان يك سند در تاريخ باقى مانده و استدلالهاى دو طرف را در مورد مشروعيت خودشان نشان دهد.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:138</ref> امام(ع) سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس به جنگ با معاویه فرستاد<ref>مقاتل‏الطالبيين،ص:71</ref>دينورى مى‏گويد: معاويه سپاهى را به فرماندهى عبد الله بن عامر بن كريز به سوى انبار فرستاد تا از آنجا به سوى مدائن پيشروى كند. امام كه وضع را چنين ديد خود عازم مدائن شد  و  چون به ساباط رسيد از ياران خود سستى و بى‏رغبتى به جنگ مشاهده فرمود، همانجا اردو زد و خطبه ای خواند<ref>الأخبارالطوال،ص:216</ref>  به گفته جعفریان همه مورخان همچون دينورى، بلاذرى و ابو الفرج اصفهانى- و حتى‏ شيخ مفيد كه اخبار خود را از اصفهانى گرفته- گفته‏اند كه امام در سخنان خود به گونه‏اى سخن گفت كه بوى صلح مى‏داد. به همين دليل خوارج بر بر او حمله ور شدند و یارانش مردم را از او دور کردند.<ref>                        حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref> حضرت به سمت مداین حرکت کرد که در هنگام حرکت مردی از خوارج در دشنه ای در ران حضرت(ع) فرو برد و حضرت(ع) را زخمی کرد و لذا حضرت(ع)‌با زخمی سنگین وارد مداین شد<ref>الأخبارالطوال،ص:21۷</ref> جعفریان در صحت این نقل تردید کرده و با استناد به تاریخ یعقوبی می نویسد: معاویه مغيرة بن شعبه و عبد الله بن عامر را به ساباط فرستاد تا درباره صلح با امام سخن بگويند. وقتى آنها (دست خالى) از نزد امام بيرون آمدند، زير لب (و طبعا براى تحريك خوارج) به گونه‏اى كه مردم بشنوند مى‏گفتند: خدا به وسيله فرزند پيامبر خون مردم را حفظ كرده فتنه را بواسطه او آرام كرد و صلح را پذيرفت. به گفته یعقوبی، با اين سخن سپاه مضطرب شده و مردم در راستگويى آنان ترديد نكردند.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref> بنابر این حادثه مدائن نيز برخاسته از توطئه معاويه و فرماندهان وى و در رأس آنها فرد فاسقى چون مغيرة بن شعبه بوده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref>
فلما مضى علي بن أبي طالب رضي الله عنه إلى سبيل الله اجتمع الناس إلى ابنه الحسن، فبايعوه و رضوا به و بأخيه الحسين من بعده.<ref>الفتوح،ج‏4،ص:283  كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/91</ref> امام مجتبى عليه السّلام حاضر به پذيرش اين شرط نشده و فرمود: با آنها بيعت مى‏كند به اين شرط كه با هر كس جنگيد بجنگند و با هر كس به مسالمت برخورد كرد، با مسالمت برخورد كنند. فبكى الناس ثم بايعوه، و كانت بيعته التي أخذ على الناس أن يحاربوا من حارب، و يسالموا من سالم‏<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:29(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:279)</ref> امام در نخستین اقدام نامه ای برای معاویه می نویسد<ref>آدرس</ref> اما این نامه نگاری های نتیجه ای نداشت و معاویه پس از دسیسه هایی <ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 9</ref> با سپاهی از یاران خود برای جنگ با امام(ع) حرکت کرد.<ref>مقاتل‏الطالبيين،ص:69</ref> جعفریان،  امام می دانست كه معاويه كسى نيست كه تسليم اين نامه‏ها شود، مهم آن بود كه‏  نامه‏هاى امام به عنوان يك سند در تاريخ باقى مانده و استدلالهاى دو طرف را در مورد مشروعيت خودشان نشان دهد.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:138</ref> امام(ع) سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس به جنگ با معاویه فرستاد<ref>مقاتل‏الطالبيين،ص:71</ref>دينورى مى‏گويد: معاويه سپاهى را به فرماندهى عبد الله بن عامر بن كريز به سوى انبار فرستاد تا از آنجا به سوى مدائن پيشروى كند. امام كه وضع را چنين ديد خود عازم مدائن شد  و  چون به ساباط رسيد از ياران خود سستى و بى‏رغبتى به جنگ مشاهده فرمود، همانجا اردو زد و خطبه ای خواند<ref>الأخبارالطوال،ص:216</ref>  به گفته جعفریان همه مورخان همچون دينورى، بلاذرى و ابو الفرج اصفهانى- و حتى‏ شيخ مفيد كه اخبار خود را از اصفهانى گرفته- گفته‏اند كه امام در سخنان خود به گونه‏اى سخن گفت كه بوى صلح مى‏داد. به همين دليل خوارج بر بر او حمله ور شدند و یارانش مردم را از او دور کردند.<ref>                        حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref> جعفریان در صحت این نقل تردید کرده و با استناد به تاریخ یعقوبی می نویسد: معاویه مغيرة بن شعبه و عبد الله بن عامر را به ساباط فرستاد تا درباره صلح با امام سخن بگويند. وقتى آنها (دست خالى) از نزد امام بيرون آمدند، زير لب (و طبعا براى تحريك خوارج) به گونه‏اى كه مردم بشنوند مى‏گفتند: خدا به وسيله فرزند پيامبر خون مردم را حفظ كرده فتنه را بواسطه او آرام كرد و صلح را پذيرفت. به گفته یعقوبی، با اين سخن سپاه مضطرب شده و مردم در راستگويى آنان ترديد نكردند.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref> بنابر این حادثه مدائن نيز برخاسته از توطئه معاويه و فرماندهان وى و در رأس آنها فرد فاسقى چون مغيرة بن شعبه بوده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143</ref>


لشگر عبیدالله بن عباس در مقابل سپاه معاویه قرار گرفت و بخاطر دور بودن امام از سپاه عبیدالله، معاویه، عبد الرحمن بن سمره را نزد عبيد الله فرستاد، او با سوگند دروغین ادعا کرد که امام حسن (ع) صلح را پذیرفته است و با وعده پاداش فراوان، عبیدالله بن عباس را به خود جذب کرد.<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:37(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283) </ref> با رفتن عبيد الله، قريب دو سوم سپاه عراق به معاويه پيوست‏<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:144</ref> و قیس جانشین عبیدالله بن عباس شد اما معاویه نتوانست او را بفریبد.<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:38(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283)</ref> به گفته جعفریان، سياستى كه معاويه از آن بهره كافى برد، استفاده از شايعاتى بود كه خود آنها را در سه منطقه كوفه، ساباط و ميدان جنگ منتشر مى‏كرد تا جایی که كوفيان گمان مى‏كردند كه كار تمام شده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:145</ref> به گفته یعقوبی مورخ معاویه افرادی را به لگشرگاه امام می فرستاد تا  بگويد كه قيس بن سعد صلح را پذيرفته است. از سوى ديگر، كسانى را به لشكر قيس مى‏فرستاد تا بگويند حسن با معاويه صلح كرده است.<ref>تاريخ‏اليعقوبى،ج‏2،ص:215</ref> کوفیان گمان کردند که کار تمام شده است<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:146</ref> اشراف عراق كه احتمال پيروزى معاويه را قوى دانستند، به معاويه ملحق شده و بيعت میکردند<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:39(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:284) و الفتوح،ج‏4،ص:289</ref> وخبر الحاق اشراف با نامه قیس به دست امام حسن(ع) رسید و حضرت با سخنرانی خود به مذمت یارانش پرداخت.<ref>الفتوح،ج‏4،ص:289</ref>گروه فراوانى از اشراف عراق به معاويه پيوسته و حتى گفته بودند كه حاضرند حسن را دست بسته به او تحويل دهند<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:146</ref>
حضرت به سمت مداین حرکت کرد که در هنگام حرکت مردی از خوارج در دشنه ای در ران حضرت(ع) فرو برد و حضرت(ع) را زخمی کرد و لذا حضرت(ع)‌با زخمی سنگین وارد مداین شد<ref>الأخبارالطوال،ص:21۷</ref>
== معاويه و درخواست صلح‏ ==
پژوهشگر تاریخ رسول جعفریان در تحلیل صلح امام(ع) می نویسد: معاویه بخاطر تصرف بی دردسر عراق اصرار داشت که امام راضی به کناره گیری از حکومت شود لذا با فرستادن گروهی به ساباط مدائن و ملاقات حضرت سعی کرد تا امام(ع) را راضی به صلح کند که حضرت حاضر نشد همچنین نامه ها نخست امام به معاویه تسلیم و تهدید به جنگ با معاویه بود. در نقلی دیگر امام(ع) در سخنرانی خود به صراحت اعلام کرد که معاویه صلح خواسته که هیچ عزتی در آن نیست و اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم و اگر حیات را بخواهید بگویید تا صلح او را قبول کنم. همچنین معاویه با فرستادن جاسوسانی در میان سپاه مقدم امام(ع) شایعاتی را درباره صلح منتشر کردند كه امام(ع) با نامه ‏نگارى به معاويه درخواست صلح كرده است، چرا شما جان خود را به خطر مى‏اندازيد؟ چنین شایعاتی بعدها به صورت نقلهاى تاريخى در آمده و واقعيات را دگرگون كرده است و سبب شد تا مورخان اظهار كنند كه خود امام(ع)، صلح را پيشنهاد كرده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:147</ref>    


==دلایل پذیرش صلح==
لشگر عبیدالله بن عباس در مقابل سپاه معاویه قرار گرفت و بخاطر دور بودن امام از سپاه عبیدالله، معاویه، عبد الرحمن بن سمره را نزد عبيد الله فرستاد، او با سوگند دروغین ادعا کرد که امام حسن (ع) صلح را پذیرفته است و با وعده پاداش فراوان، عبیدالله بن عباس را به خود جذب کرد.<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:37(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283)</ref> با رفتن عبيد الله، قريب دو سوم سپاه عراق به معاويه پيوست‏<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:144</ref> و قیس جانشین عبیدالله بن عباس شد اما معاویه نتوانست او را بفریبد.<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:38(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283)</ref>
در منابع تاریخی دلایل مختلفی از سوی امام(ع) برای قبول صلح ذکر شده که عبارت است:  


عزت در صلح بهتر از کشته شدن و یا اسیر شدن<ref>الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290،  نرم افزار</ref> حفظ دین<ref>تاريخ دمشق، ج13، ص280. فایل  صلح </ref> و حفظ جان امام(ع) و خانواده اش<ref>الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار</ref> و نیز حفظ جان شیعیان <ref name=":0">علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار</ref> و کوتاهی یاران در جنگ با معاویه<ref>اخبارالطوال، ص220</ref> از جمله دلایل پذیرش صلح ذکر شده است. دینوری در نقلی از پاسخ امام(ع) به حجر بن عدی علت صلح را چنین بیان کرده، به دلیل تمایل مردم به صلح و بیزاری از جنگ، نمی‌خواستم آنها را مجبور به جنگ کنم و برای حفظ شیعیان از قتل، صلح کردم و تصمیم گرفتم جنگ را به زمان دیگری موکول کنم.<ref>الأخبارالطوال،ص:220</ref> شیخ صدوق به نقل از امام حسن(ع) نقل کرده، اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، هیچ‌یک از شیعیان زنده نمی‌ماندند.<ref name=":0" />  
به گفته جعفریان، سياستى كه معاويه از آن بهره كافى برد، استفاده از شايعاتى بود كه خود آنها را در سه منطقه كوفه، ساباط و ميدان جنگ منتشر مى‏كرد تا جایی که كوفيان گمان مى‏كردند كه كار تمام شده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:145</ref> به گفته یعقوبی مورخ معاویه افرادی را به لگشرگاه امام می فرستاد تا  بگويد كه قيس بن سعد صلح را پذيرفته است. از سوى ديگر، كسانى را به لشكر قيس مى‏فرستاد تا بگويند حسن با معاويه صلح كرده است.<ref>تاريخ‏اليعقوبى،ج‏2،ص:215</ref>


                        حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:148
بعد از زخمی شدن حضرت در مدائن، سران کوفه که به همراه حضرت امده بودند گمان کردند که کار تمام شده است و پنهانی به معاویه نامه نوشتند و قول دادند امام حسن (ع) را تسلیم یا ترور کنند.<ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 12</ref> از آن طرف پس از آنکه نامه قیس به حضرت(ع) رسید و از ملحق شدن عبیدالله بن عباس به همراه نزدیکان خود به معاویه با دریافت رشوه مطلع شد<ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 12</ref> حضرت با سخنرانی خود به مذمت یارانش پرداخت.<ref>الفتوح،ج‏4،ص:289</ref> بعد از این وقایع معاویه نامه ای برای حضرت نوشت و پیشنهاد صلح کرد و بضميمه آن نامه، نامه هاى ياران امام(ع) را كه بمعاويه نوشته بودند و بعهده گرفته بودند كه امام حسن عليه السلام را غافلگير كرده و تسليم معاويه نمايند برای حضرت(ع) ارسال داشت<ref>الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 13</ref>


==== فایل آقای صادقی ====
== معاويه و درخواست صلح‏ ==
پژوهشگر تاریخ رسول جعفریان در تحلیل صلح امام(ع) می نویسد: معاویه بخاطر تصرف بی دردسر عراق اصرار داشت که امام راضی به کناره گیری از حکومت شود لذا با فرستادن گروهی به ساباط مدائن و ملاقات حضرت سعی کرد تا امام(ع) را راضی به صلح کند که حضرت حاضر نشد همچنین نامه ها نخست امام به معاویه تسلیم و تهدید به جنگ با معاویه بود. در نقلی دیگر امام(ع) در سخنرانی خود به صراحت اعلام کرد که معاویه صلح خواسته که هیچ عزتی در آن نیست و اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم و اگر حیات را بخواهید بگویید تا صلح او را قبول کنم. همچنین معاویه با فرستادن جاسوسانی در میان سپاه مقدم امام(ع) شایعاتی را درباره صلح منتشر کردند كه امام(ع) با نامه ‏نگارى به معاويه درخواست صلح كرده است، چرا شما جان خود را به خطر مى‏اندازيد؟ چنین شایعاتی بعدها به صورت نقلهاى تاريخى در آمده و واقعيات را دگرگون كرده است و سبب شد تا مورخان اظهار كنند كه خود امام(ع)، صلح را پيشنهاد كرده است.<ref>حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:147</ref>


==== خیانت سرداران و اندک بودن مجاهدان ====
==دلایل پذیرش صلح==
ذَكَرَ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ فِي بَعْضِ كُتُبِهِ‏: أَنَّ الْحَسَنَ لَمَّا قُتِلَ أَبُوهُ (ع) خَرَجَ فِي شَوَّالٍ مِنَ الْكُوفَةِ إِلَى قِتَالِ مُعَاوِيَةَ، فَالْتَقَوْا بمسكن! [بِكَسْكَرَ] وَ حَارَبَهُ سِتَّةَ أَشْهُرٍ
در منابع تاریخی دلایل مختلفی از سوی امام(ع) برای قبول صلح ذکر شده که عبارت است:


عزت در صلح بهتر از کشته شدن و یا اسیر شدن<ref>الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290،  نرم افزار</ref> حفظ دین<ref>تاريخ دمشق، ج13، ص280. فایل  صلح</ref> و حفظ جان امام(ع) و خانواده اش<ref>الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار</ref> و نیز حفظ جان شیعیان <ref name=":02">علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار</ref> و کوتاهی یاران در جنگ با معاویه<ref>اخبارالطوال، ص220</ref> خیانت سرداران<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 60</ref> از جمله دلایل پذیرش صلح ذکر شده است.


به گزارش شیخ صدوق در ''علل الشرایع''، معاویه مخفیانه به عمرو بن‏ حريث‏ و اشعث‏ بن قيس و حجر بن حجر و شبث‏ بن ربعى  وعده داد که در قبال کشتن امام حسن (ع)، ۲۰۰ هزار درهم، فرماندهی در شام و ازدواج با دخترش دریافت خواهند کرد. امام حسن (ع) پس از آگاهی از این توطئه، برای محافظت، زره زیر لباس می‌پوشیدند و از حضور در اجتماعات پرهیز می‌کردند. در یکی از نمازها، فردی به ایشان تیراندازی کرد، اما زره مانع اصابت تیر به بدن حضرت شد.تا آنکه توسط یکی از خوارج در ساباط مجروح شد<ref>علل الشرائع، ج‏1، ص: 220</ref>دینوری در نقلی از پاسخ امام(ع) به حجر بن عدی علت صلح را چنین بیان کرده، به دلیل تمایل مردم به صلح و بیزاری از جنگ، نمی‌خواستم آنها را مجبور به جنگ کنم و برای حفظ شیعیان از قتل، صلح کردم و تصمیم گرفتم جنگ را به زمان دیگری موکول کنم.<ref>الأخبارالطوال،ص:220</ref> شیخ صدوق به نقل از امام حسن(ع) نقل کرده، اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، هیچ‌یک از شیعیان زنده نمی‌ماندند.<ref name=":02" />




== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۳۵


فلما مضى علي بن أبي طالب رضي الله عنه إلى سبيل الله اجتمع الناس إلى ابنه الحسن، فبايعوه و رضوا به و بأخيه الحسين من بعده.[۱] امام مجتبى عليه السّلام حاضر به پذيرش اين شرط نشده و فرمود: با آنها بيعت مى‏كند به اين شرط كه با هر كس جنگيد بجنگند و با هر كس به مسالمت برخورد كرد، با مسالمت برخورد كنند. فبكى الناس ثم بايعوه، و كانت بيعته التي أخذ على الناس أن يحاربوا من حارب، و يسالموا من سالم‏[۲] امام در نخستین اقدام نامه ای برای معاویه می نویسد[۳] اما این نامه نگاری های نتیجه ای نداشت و معاویه پس از دسیسه هایی [۴] با سپاهی از یاران خود برای جنگ با امام(ع) حرکت کرد.[۵] جعفریان، امام می دانست كه معاويه كسى نيست كه تسليم اين نامه‏ها شود، مهم آن بود كه‏  نامه‏هاى امام به عنوان يك سند در تاريخ باقى مانده و استدلالهاى دو طرف را در مورد مشروعيت خودشان نشان دهد.[۶] امام(ع) سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس به جنگ با معاویه فرستاد[۷]دينورى مى‏گويد: معاويه سپاهى را به فرماندهى عبد الله بن عامر بن كريز به سوى انبار فرستاد تا از آنجا به سوى مدائن پيشروى كند. امام كه وضع را چنين ديد خود عازم مدائن شد و چون به ساباط رسيد از ياران خود سستى و بى‏رغبتى به جنگ مشاهده فرمود، همانجا اردو زد و خطبه ای خواند[۸] به گفته جعفریان همه مورخان همچون دينورى، بلاذرى و ابو الفرج اصفهانى- و حتى‏ شيخ مفيد كه اخبار خود را از اصفهانى گرفته- گفته‏اند كه امام در سخنان خود به گونه‏اى سخن گفت كه بوى صلح مى‏داد. به همين دليل خوارج بر بر او حمله ور شدند و یارانش مردم را از او دور کردند.[۹] جعفریان در صحت این نقل تردید کرده و با استناد به تاریخ یعقوبی می نویسد: معاویه مغيرة بن شعبه و عبد الله بن عامر را به ساباط فرستاد تا درباره صلح با امام سخن بگويند. وقتى آنها (دست خالى) از نزد امام بيرون آمدند، زير لب (و طبعا براى تحريك خوارج) به گونه‏اى كه مردم بشنوند مى‏گفتند: خدا به وسيله فرزند پيامبر خون مردم را حفظ كرده فتنه را بواسطه او آرام كرد و صلح را پذيرفت. به گفته یعقوبی، با اين سخن سپاه مضطرب شده و مردم در راستگويى آنان ترديد نكردند.[۱۰] بنابر این حادثه مدائن نيز برخاسته از توطئه معاويه و فرماندهان وى و در رأس آنها فرد فاسقى چون مغيرة بن شعبه بوده است.[۱۱]

حضرت به سمت مداین حرکت کرد که در هنگام حرکت مردی از خوارج در دشنه ای در ران حضرت(ع) فرو برد و حضرت(ع) را زخمی کرد و لذا حضرت(ع)‌با زخمی سنگین وارد مداین شد[۱۲]

لشگر عبیدالله بن عباس در مقابل سپاه معاویه قرار گرفت و بخاطر دور بودن امام از سپاه عبیدالله، معاویه، عبد الرحمن بن سمره را نزد عبيد الله فرستاد، او با سوگند دروغین ادعا کرد که امام حسن (ع) صلح را پذیرفته است و با وعده پاداش فراوان، عبیدالله بن عباس را به خود جذب کرد.[۱۳] با رفتن عبيد الله، قريب دو سوم سپاه عراق به معاويه پيوست‏[۱۴] و قیس جانشین عبیدالله بن عباس شد اما معاویه نتوانست او را بفریبد.[۱۵]

به گفته جعفریان، سياستى كه معاويه از آن بهره كافى برد، استفاده از شايعاتى بود كه خود آنها را در سه منطقه كوفه، ساباط و ميدان جنگ منتشر مى‏كرد تا جایی که كوفيان گمان مى‏كردند كه كار تمام شده است.[۱۶] به گفته یعقوبی مورخ معاویه افرادی را به لگشرگاه امام می فرستاد تا بگويد كه قيس بن سعد صلح را پذيرفته است. از سوى ديگر، كسانى را به لشكر قيس مى‏فرستاد تا بگويند حسن با معاويه صلح كرده است.[۱۷]

بعد از زخمی شدن حضرت در مدائن، سران کوفه که به همراه حضرت امده بودند گمان کردند که کار تمام شده است و پنهانی به معاویه نامه نوشتند و قول دادند امام حسن (ع) را تسلیم یا ترور کنند.[۱۸] از آن طرف پس از آنکه نامه قیس به حضرت(ع) رسید و از ملحق شدن عبیدالله بن عباس به همراه نزدیکان خود به معاویه با دریافت رشوه مطلع شد[۱۹] حضرت با سخنرانی خود به مذمت یارانش پرداخت.[۲۰] بعد از این وقایع معاویه نامه ای برای حضرت نوشت و پیشنهاد صلح کرد و بضميمه آن نامه، نامه هاى ياران امام(ع) را كه بمعاويه نوشته بودند و بعهده گرفته بودند كه امام حسن عليه السلام را غافلگير كرده و تسليم معاويه نمايند برای حضرت(ع) ارسال داشت[۲۱]

معاويه و درخواست صلح‏

پژوهشگر تاریخ رسول جعفریان در تحلیل صلح امام(ع) می نویسد: معاویه بخاطر تصرف بی دردسر عراق اصرار داشت که امام راضی به کناره گیری از حکومت شود لذا با فرستادن گروهی به ساباط مدائن و ملاقات حضرت سعی کرد تا امام(ع) را راضی به صلح کند که حضرت حاضر نشد همچنین نامه ها نخست امام به معاویه تسلیم و تهدید به جنگ با معاویه بود. در نقلی دیگر امام(ع) در سخنرانی خود به صراحت اعلام کرد که معاویه صلح خواسته که هیچ عزتی در آن نیست و اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم و اگر حیات را بخواهید بگویید تا صلح او را قبول کنم. همچنین معاویه با فرستادن جاسوسانی در میان سپاه مقدم امام(ع) شایعاتی را درباره صلح منتشر کردند كه امام(ع) با نامه ‏نگارى به معاويه درخواست صلح كرده است، چرا شما جان خود را به خطر مى‏اندازيد؟ چنین شایعاتی بعدها به صورت نقلهاى تاريخى در آمده و واقعيات را دگرگون كرده است و سبب شد تا مورخان اظهار كنند كه خود امام(ع)، صلح را پيشنهاد كرده است.[۲۲]

دلایل پذیرش صلح

در منابع تاریخی دلایل مختلفی از سوی امام(ع) برای قبول صلح ذکر شده که عبارت است:

عزت در صلح بهتر از کشته شدن و یا اسیر شدن[۲۳] حفظ دین[۲۴] و حفظ جان امام(ع) و خانواده اش[۲۵] و نیز حفظ جان شیعیان [۲۶] و کوتاهی یاران در جنگ با معاویه[۲۷] خیانت سرداران[۲۸] از جمله دلایل پذیرش صلح ذکر شده است.

به گزارش شیخ صدوق در علل الشرایع، معاویه مخفیانه به عمرو بن‏ حريث‏ و اشعث‏ بن قيس و حجر بن حجر و شبث‏ بن ربعى وعده داد که در قبال کشتن امام حسن (ع)، ۲۰۰ هزار درهم، فرماندهی در شام و ازدواج با دخترش دریافت خواهند کرد. امام حسن (ع) پس از آگاهی از این توطئه، برای محافظت، زره زیر لباس می‌پوشیدند و از حضور در اجتماعات پرهیز می‌کردند. در یکی از نمازها، فردی به ایشان تیراندازی کرد، اما زره مانع اصابت تیر به بدن حضرت شد.تا آنکه توسط یکی از خوارج در ساباط مجروح شد[۲۹]دینوری در نقلی از پاسخ امام(ع) به حجر بن عدی علت صلح را چنین بیان کرده، به دلیل تمایل مردم به صلح و بیزاری از جنگ، نمی‌خواستم آنها را مجبور به جنگ کنم و برای حفظ شیعیان از قتل، صلح کردم و تصمیم گرفتم جنگ را به زمان دیگری موکول کنم.[۳۰] شیخ صدوق به نقل از امام حسن(ع) نقل کرده، اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، هیچ‌یک از شیعیان زنده نمی‌ماندند.[۲۶]


منابع

  1. الفتوح،ج‏4،ص:283  كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/91
  2. أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:29(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:279)
  3. آدرس
  4. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 9
  5. مقاتل‏الطالبيين،ص:69
  6. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:138
  7. مقاتل‏الطالبيين،ص:71
  8. الأخبارالطوال،ص:216
  9.                         حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143
  10. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143
  11. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:143
  12. الأخبارالطوال،ص:21۷
  13. أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:37(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283)
  14. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:144
  15. أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:38(چاپ‏زكار،ج‏3،ص:283)
  16. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:145
  17. تاريخ‏اليعقوبى،ج‏2،ص:215
  18. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 12
  19. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 12
  20. الفتوح،ج‏4،ص:289
  21. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 13
  22. حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:147
  23. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  24. تاريخ دمشق، ج13، ص280. فایل صلح
  25. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار
  27. اخبارالطوال، ص220
  28. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 60
  29. علل الشرائع، ج‏1، ص: 220
  30. الأخبارالطوال،ص:220