فقه معاصر:پیش‌نویس فقه و مدرنیته (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام
 
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳: خط ۳:
*چکیده
*چکیده


«فقه و مدرنیته» کتابی است به زبان فارسی اثر علی هاشمی، که به بررسی رابطه فقه اسلامی و توسعه نوگرا (مدرنیسم) می‌پردازد. نویسنده با تحلیل ماهیت توسعه نوگرا، آن را محصول علوم انسانی غربی می‌داند که با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی همراه بوده است. وی به دو رویکرد متضاد در مواجهه با توسعه اشاره می‌کند: مکتب وابستگی که غرب را عامل عقب‌ماندگی می‌داند و مکتب نوگرایی که پیروی از الگوهای غربی را ضروری می‌شمارد. هاشمی سپس به بررسی جریان‌های روشنفکری در ایران می‌پردازد و سه دوره نفی استبداد، غرب‌گرایی افراطی و ظهور روشنفکری دینی را تحلیل می‌کند. وی دیدگاه‌های مختلف درباره رابطه دین و دنیای مدرن را به دو دسته اصلی ناسازگار و سازگار تقسیم می‌کند. در دیدگاه سازگار، دو رویکرد منفعل و فعال مطرح می‌شود؛ در رویکرد منفعل دین صرفاً خود را با تحولات اجتماعی تطبیق می‌دهد، در حالی که رویکرد فعال خواستار تعامل پویا و تأثیرگذاری متقابل فقه بر دستاوردهای مدرن است. نویسنده با اشاره به اندیشمندانی مانند امام خمینی و شهید مطهری، بر ظرفیت فقه و فتح باب اجتهاد برای پاسخگویی به مسائل جدید و تحول در نگاه فقهی اشاره دارد، آن‌ هم با بهره‌گیری از مباحثی چون «مصلحت»، «اختیارات حکومت اسلامی» و «نقش زمان و مکان در استنباط». وی نظریه تعامل فعال را رویکردی صحیح می‌داند و معتقد است فقه می‌تواند ضمن رد برخی ابعاد سرمایه‌داری مانند ربا و مصرف‌گرایی افراطی، بر توسعه اثرگذار باشد و در عین حال، از توسعه در تحول احکام نوپدید چون بیمه و اوراق بهادار تأثیر پذیرد. در نهایت، نویسنده نتیجه می‌گیرد که توسعه واقعی نه تنها با ارزش‌های دینی در تضاد نیست، بلکه در گرو پایبندی به این ارزش‌هاست.
«فقه و مدرنیته» کتابی به زبان فارسی اثر علی هاشمی، که به بررسی رابطه فقه اسلامی و توسعه نوگرا (مدرنیسم) می‌پردازد. نویسنده با تحلیل ماهیت توسعه نوگرا، آن را محصول علوم انسانی غربی می‌داند که با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی همراه بوده است. وی به دو رویکرد متضاد در مواجهه با توسعه اشاره می‌کند: مکتب وابستگی که غرب را عامل عقب‌ماندگی می‌داند و مکتب نوگرایی که پیروی از الگوهای غربی را ضروری می‌شمارد. هاشمی سپس به بررسی جریان‌های روشنفکری در ایران می‌پردازد و سه دوره نفی استبداد، غرب‌گرایی افراطی و ظهور روشنفکری دینی را تحلیل می‌کند. وی دیدگاه‌های مختلف درباره رابطه دین و دنیای مدرن را به دو دسته اصلی ناسازگار و سازگار تقسیم می‌کند. در دیدگاه سازگار، دو رویکرد منفعل و فعال مطرح می‌شود؛ در رویکرد منفعل دین صرفاً خود را با تحولات اجتماعی تطبیق می‌دهد، در حالی که رویکرد فعال خواستار تعامل پویا و تأثیرگذاری متقابل فقه بر دستاوردهای مدرن است. نویسنده با اشاره به اندیشمندانی مانند امام خمینی و شهید مطهری، بر ظرفیت فقه و فتح باب اجتهاد برای پاسخگویی به مسائل جدید و تحول در نگاه فقهی اشاره دارد، آن‌ هم با بهره‌گیری از مباحثی چون «مصلحت»، «اختیارات حکومت اسلامی» و «نقش زمان و مکان در استنباط». وی نظریه تعامل فعال را رویکردی صحیح می‌داند و معتقد است فقه می‌تواند ضمن رد برخی ابعاد سرمایه‌داری مانند ربا و مصرف‌گرایی افراطی، بر توسعه اثرگذار باشد و در عین حال، از توسعه در تحول احکام نوپدید چون بیمه و اوراق بهادار تأثیر پذیرد. در نهایت، نویسنده نتیجه می‌گیرد که توسعه واقعی نه تنها با ارزش‌های دینی در تضاد نیست، بلکه در گرو پایبندی به این ارزش‌هاست.