کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۲۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۲: خط ۲۲:
== بررسی اعتبار طرب فعلی یا شأنی در صدق خوانندگی زن==
== بررسی اعتبار طرب فعلی یا شأنی در صدق خوانندگی زن==


نویسنده با طرح این پرسش که آیا در تحقق غنا، وجود طرب فعلی لازم است یا طرب شأنی کافی است، به بررسی این موضوع پرداخته است. او ابتدا به تعریف طرب فعلی و طرب شأنی پرداخته و با اشاره به دیدگاه برخی از فقهای شیعه همچون شیخ انصاری و سید خوانساری، بیان می‌کند که اکثر فقهای شیعه به شرط بودن طرب شأنی در غنا اعتقاد دارند.  
نویسنده با طرح این پرسش که آیا در تحقق غنا، وجود طرب فعلی لازم است یا طرب شأنی کافی است، به بررسی این موضوع پرداخته است. او ابتدا به تعریف طرب فعلی و طرب شأنی پرداخته و با اشاره به دیدگاه برخی از فقهای شیعه همچون شیخ انصاری و سید خوانساری، بیان می‌کند که اکثر فقهای شیعه به شرط بودن طرب شأنی در غنا اعتقاد دارند. به نظر نویسنده، از آنجا که در وضع احکام اسلام، نوع و عرف مردم مورد توجه قرار گرفته است، بنابراین معیار تحقق غنا باید بر مبنای نوع و شأن افراد باشد.(ص ۴۲-۴۶).  


به نظر نویسنده، از آنجا که در وضع احکام اسلام، نوع و عرف مردم مورد توجه قرار گرفته است، بنابراین معیار تحقق غنا باید بر مبنای نوع و شأن افراد باشد.(ص ۴۲-۴۶).
==معیار تشخیص طرب ==
 
==معیار تشخیص مطرب بودن صدای زن==
نویسنده به بررسی اختلاف نظر فقها در مورد معیار تشخیص موسیقی مطرب پرداخته و مطرح می‌کند که آیا این معیار بر اساس نظر عموم مردم، عرف متدینین، عرف خاص یا شخص مکلف تعیین می‌شود؟ به باور او، فقها در پاسخ به این پرسش به چند گروه تقسیم شده‌اند و هر گروه یکی از این معیارها را پذیرفته است.(ص ۴۶-۴۹).
نویسنده به بررسی اختلاف نظر فقها در مورد معیار تشخیص موسیقی مطرب پرداخته و مطرح می‌کند که آیا این معیار بر اساس نظر عموم مردم، عرف متدینین، عرف خاص یا شخص مکلف تعیین می‌شود؟ به باور او، فقها در پاسخ به این پرسش به چند گروه تقسیم شده‌اند و هر گروه یکی از این معیارها را پذیرفته است.(ص ۴۶-۴۹).
==ملاک صدق غنا صوت یا کلام؟==
==ملاک صدق غنا صوت یا کلام؟==
نویسنده با استناد به دیدگاه اکثر فقهای معاصر، غنا را کیفیتی در صدا تعریف می‌کند که دارای ترجیح طرب‌انگیز است. او تأکید دارد که در حرمت غنا تفاوتی وجود ندارد، شعر باشد یا نثر، مرثیه باشید یا قرآن و دعا. در ادامه به برخی از دیدگاه‌های فقها همچون میرزای قمی، آیت الله خویی، مکارم شیرازی اشاره می‌کند. (ص ۴۹-۵۲).
نویسنده با استناد به دیدگاه اکثر فقهای معاصر، غنا را کیفیتی در صدا تعریف می‌کند که دارای ترجیح طرب‌انگیز است. او تأکید دارد که در حرمت غنا تفاوتی وجود ندارد، شعر باشد یا نثر، مرثیه باشید یا قرآن و دعا. در ادامه به برخی از دیدگاه‌های فقها همچون میرزای قمی، آیت الله خویی، مکارم شیرازی اشاره می‌کند. (ص ۴۹-۵۲).


==غنا با صدای زن==
==آواز زن بصورت غنا یا صدای زن؟==
به اعتقاد نویسنده، آنچه در اسلام ممنوع است، آواز زن به صورت غنا و لهوی است، نه صدای زن. زیرا در روایات اسلامی، استفاده از صوت زیبا در قرائت قرآن، اذان و موارد مشابه، هیچ اشکالی ندارد. ایشان در ادامه نظر فقهایی همچون خامنه‌ای، نور همدانی و فاضل لنکرانی را در تایید کلام خود ذکر می‌کند. نویسنده سپس با استناد به کتب فقهی، صدای زن را به دو دسته تقسیم می‌کند: ۱. حرمت مطلق اظهار و شنیدن صدای زن، که برخی فقها همچون محقق حلی بدان قایل هستند. ۲. حرمت اظهار صدای زن به‌صورت تحریک‌آمیز و شنیدن آن با نیت لذت. او با استناد به نظرات فقهای معاصر همچون سید یزدی، امام خمینی، خویی و برخی روایات، دیدگاه دوم را رایج‌تر می‌داند (ص ۵۲-۶۱).  
به اعتقاد نویسنده، آنچه در اسلام ممنوع است، آواز زن به صورت غنا و لهوی است، نه صدای زن. زیرا در روایات اسلامی، استفاده از صوت زیبا در قرائت قرآن، اذان و موارد مشابه، هیچ اشکالی ندارد. ایشان در ادامه نظر فقهایی همچون خامنه‌ای، نور همدانی و فاضل لنکرانی را در تایید کلام خود ذکر می‌کند. نویسنده سپس با استناد به کتب فقهی، صدای زن را به دو دسته تقسیم می‌کند:  
 
۱. حرمت مطلق اظهار و شنیدن صدای زن، که برخی فقها همچون محقق حلی بدان قایل هستند.  
 
۲. حرمت اظهار صدای زن به‌صورت تحریک‌آمیز و شنیدن آن با نیت لذت.
 
او با استناد به نظرات فقهای معاصر همچون سید یزدی، امام خمینی، خویی و برخی روایات، دیدگاه دوم را رایج‌تر می‌داند (ص ۵۲-۶۱).  


نویسنده در پایان فصل دوم به بررسی انواع صدای زن در خوانندگی می‌پردازد. او با مرور مطالب پیشین، به موضوع تغییر صدای زن به صدای بم، صدای مردانه و همچنین صدای کودکانه اشاره کرده و بدون پرداختن به جنبه فقهی، بحث را خاتمه می‌دهد (ص ۶۱).  
نویسنده در پایان فصل دوم به بررسی انواع صدای زن در خوانندگی می‌پردازد. او با مرور مطالب پیشین، به موضوع تغییر صدای زن به صدای بم، صدای مردانه و همچنین صدای کودکانه اشاره کرده و بدون پرداختن به جنبه فقهی، بحث را خاتمه می‌دهد (ص ۶۱).  
   
   
==حرمت ذاتی یا عرضی؟ ==
==حرمت غنا، ذاتی یا عرضی؟ ==
بیشتر فقهای مسلمان غنا را حرام می‌دانند، اما درباره ذاتی یا عرضی بودن حرمت اختلاف نظر دارند. اکثر فقها به حرمت ذاتی قائل‌اند، اما فقهایی مانند فیض کاشانی و محقق سبزواری حرمت عرضی را پذیرفته‌اند. فقهای اهل سنت نیز در این موضوع وحدت نظر ندارند و دیدگاه‌های متفاوتی از جواز تا حرمت، کراهت و اباحه دارند. نویسنده در ادامه پس از تکرار مساله به سه دیدگاه اشاره می‌کند: ۱. حرمت ذاتی غنا ۲. حرمت ناشی از عوامل خارجی ۳. تفصیل میان غنای لهوی و غیرلهوی.  
به نظر نویسنده، اکثر فقهای مسلمان غنا را حرام می‌دانند، اما درباره ذاتی یا عرضی بودن این حرمت اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر فقها به حرمت ذاتی غنا معتقدند، در حالی که فقهایی همچون فیض کاشانی و محقق سبزواری حرمت عرضی آن را پذیرفته‌اند. همچنین، فقهای اهل سنت نیز در این زمینه اتفاق نظر ندارند و دیدگاه‌های گوناگونی از جواز تا حرمت، کراهت و اباحه مطرح کرده‌اند. نویسنده در ادامه، پس از بررسی موضوع، سه دیدگاه را مطرح می‌کند: ۱. حرمت ذاتی غنا ۲. حرمت ناشی از عوامل خارجی ۳. تفکیک میان غنای لهوی و غیرلهوی.  


به باور نویسنده اکثریت فقهای شیعه با شهرت نزدیک به اجماع، غنا را ذاتاً حرام دانسته‌اند. وی نظر ۲۸ فقیه شیعه همچون شیخ صدوق، شیخ طوسی، علامه حلی، از آغاز غیبت کبری تا به امروز را بیان کرده است. (ص ۶۲ - ۷۵).
به گفته نویسنده اکثریت فقهای شیعه با شهرت نزدیک به اجماع، غنا را ذاتاً حرام دانسته‌اند. او دیدگاه ۲۸ فقیه شیعه از جمله شیخ صدوق، شیخ طوسی و علامه حلی را از آغاز غیبت کبری تاکنون مورد بررسی قرار داده است. (ص ۶۲ - ۷۵).


==دلائل حرمت ذاتی غنا==
==دلائل حرمت ذاتی غنا==
نویسنده پیش از بررسی به دلایل حرمت خوانندگی زنان، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا در قرآن به‌صراحت درباره حرمت غنای زنان سخنی نیامده است. سپس تلاش می‌کند با بهره‌گیری از قاعده اشتراک تکالیف میان زنان و مردان و استفاده از لفظ مذکر در معنای عام، به کمک دیدگاه‌های جوادی آملی پاسخی برای این پرسش ارائه دهد (صفحات ۷۵ تا ۸۰).
نویسنده پیش از پرداختن به دلایل حرمت خوانندگی زنان، این سؤال را مطرح می‌کند که چرا در قرآن به‌طور مستقیم به ممنوعیت آوازخوانی زنان اشاره نشده است. سپس با استناد به قاعده اشتراک تکالیف میان زنان و مردان و استفاده از لفظ مذکر به‌عنوان معنای عام، تلاش می‌کند با بهره‌گیری از دیدگاه‌های جوادی آملی پاسخی برای این پرسش ارائه دهد (۷۵ تا ۸۰).


===آیات===
=== آیات ===
به نظر نویسنده، از آنجا که در آیات قرآن به طور مستقیم از لفظ غنا استفاده نشده و امر و نهی صریحی در مورد آن وجود ندارد، کسانی که به این آیات استناد می‌کنند، برای اثبات حرمت غنا به روایات مرتبط رجوع کرده‌اند. در قرآن کریم، واژه‌هایی مانند قول زور، باطل و لهو الحدیث ذکر شده است که بر اساس دیدگاه مفسران و روایات نقل‌شده از ائمه (ع)، بر مفهوم غنا و خوانندگی تطبیق داده می‌شود. نویسنده در این بخش، آیات ۶ سوره لقمان، ۳۰ سوره حج، ۷۲ سوره فرقان و ۳ سوره مؤمنون را از دیدگاه لغویان، مفسران، فقها و روایات وارده (با تحلیل اسناد) مورد بررسی قرار می‌دهد (۸۰ تا ۹۸). در نهایت، به نتیجه‌گیری درباره حرمت غنا می‌رسد و دیدگاه کسانی را نقد می‌کند که معتقدند آیات و روایات دلالت قطعی بر حرمت غنا ندارند و پاسخ‌هایی به این نظرات ارائه می‌دهد (۹۸ تا ۹۹).


به باور نویسنده، چون در آیات قرآن از لفظ غنا استفاده نشده و امر و نهی خاصی صریحاً به آن تعلق نگرفته، تمسک‌کنندگان به این آیات به واسطه روایات در این باب بر حرمت غنا کمک گرفته‌اند. در آیات قرآن الفاظی مانند قول زور، باطل و لهو الحدیث آمده که طبق نظر مفسران و روایات رسیده از ائمه(ع) بر غنا و خوانندگی تطبیق می‌شود.
نویسنده در این بخش به بررسی آیات ۶ سوره لقمان، ۳۰ سوره حج، ۷۲ سوره فرقان و ۳ سوره مؤمنون از منظر لغویان، مفسران، فقها و روایات وارده (با تحلیل اسناد) می‌پردازد.  (ص ۸۰-۹۸).در پایان این مباحث، به نتیجه‌گیری درباره حرمت غنا می‌رسد. ایشان به نقد دیدگاه کسانی که معتقدند آیات و روایات دلالت قطعی بر حرمت غنا ندارند، پرداخته و پاسخ‌هایی ارائه می‌کند (ص ۹۸-۹۹).
===روایات===
===روایات===
نویسنده در دومین دلیل بر حرمت ذاتی غنا به روایاتی استدلال می‌کند که به صورت مستقل در کتاب‌های شیعه و سنی درباره غنا نقل شده است و برخی فقها برای آن ادعای تواتر دارند. او نظر فقهایی که مدعی هستند روایتی که از نظر سند و دلالت در حرمت غنا تام و تمام باشد، وجود ندارد را رد کرده و می‌نویسد که با جستجو در منابع روایی به روایات فراوانی برمی‌خوریم که از نظر سند کامل و درست هستند و بر حرمت ذاتی غنا دلالت دارند.
نویسنده در دومین دلیل برای حرمت ذاتی غنا به روایاتی استناد می‌کند که به‌طور مستقل در منابع شیعه و سنی درباره غنا نقل شده‌اند و برخی فقها برای آن ادعای تواتر دارند. او دیدگاه فقهایی را که معتقدند هیچ روایتی با سند و دلالت کامل برای اثبات حرمت غنا وجود ندارد، رد کرده و بیان می‌کند که با بررسی منابع روایی، می‌توان به تعداد زیادی روایت معتبر دست یافت که از نظر سند صحیح بوده و به روشنی بر حرمت ذاتی غنا دلالت دارند.


نویسنده روایات را جمع‌آوری کرده و با بررسی سندی آن‌ها، به چند دسته کلی تقسیم می‌کند:
نویسنده برای جمع‌آوری روایات، آن‌ها را از نظر سند مورد بررسی قرار داده و به چهار دسته کلی تقسیم می‌کند:


۱.روایاتی در نکوهش زن خواننده
۱. روایاتی که در نکوهش زنان خواننده هستند


۲. روایاتی در حرام بودن قیمت کنیز خواننده
۲. روایاتی که به حرام بودن قیمت کنیز خواننده اشاره دارند


۳. روایاتی در حرام بودن کسب زن خواننده
۳. روایاتی که به حرام بودن کسب و کار زنان خواننده مربوط می‌شوند


۴. روایاتی در ممنوعیت استماع و شرکت در مجالس خواننده زن
۴. روایاتی که به ممنوعیت استماع و شرکت در مجالس زنان خواننده اشاره دارند


او پس از این دسته‌بندی نتیجه می‌گیرد که این روایات از نظر سند و دلالت در حرمت ذاتی غنا تمام هستند. همچنین برخی از فقها نیز بر حرمت ذاتی غنا ادعای استفاضه و تواتر در روایات دارند، که در این صورت ضعف سندی برخی از روایات خدشه‌ای بر استدلال حرمت غنا نخواهد داشت (ص ۹۹-۱۰۶).
او پس از این دسته‌بندی نتیجه می‌گیرد که این روایات از نظر سند و دلالت در حرمت ذاتی غنا تمام هستند. همچنین برخی از فقها نیز بر حرمت ذاتی غنا ادعای استفاضه و تواتر در روایات دارند، که در این صورت ضعف سندی برخی از روایات خدشه‌ای بر استدلال حرمت غنا نخواهد داشت (ص ۹۹-۱۰۶).


=== اجماع===
=== اجماع===
به باور او، علمایی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، ملا احمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و دیگر فقهایی که به اجماع استناد کرده‌اند، اجماعشان مدرکی بوده و نمی‌تواند دلیل مستقلی برای اثبات حرمت ذاتی غنا باشد. بلکه آن اجماع موید دلالت آیه و روایت است (ص ۱۰۶-۱۱۰).
به نظر نویسنده، علمایی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، ملا احمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و دیگر فقهایی که به اجماع استناد کرده‌اند، اجماعشان مدرکی بوده و نمی‌تواند دلیل مستقلی برای اثبات حرمت ذاتی غنا باشد. بلکه این اجماع تأییدی بر دلالت آیات و روایات است (ص ۱۰۶-۱۱۰).


===دلیل عقلی===
===دلیل عقلی===
نویسنده بر این باور است که استناد به عقل زمانی معتبر است که هیچ حکمی از طریق کتاب، سنت یا اجماع به دست ما نرسیده باشد و عقل بتواند به‌طور قطعی و یقینی مفسده یا مصلحت موضوع را تشخیص دهد. با این حال، از آنجا که بیشتر فقها با استناد به آیه، سنت و اجماع، حکم به حرمت خوانندگی زن داده‌اند، به دلیل عقلی اکتفا نکرده‌اند (ص ۱۱۰-۱۱۱).
نویسنده معتقد است که استناد به عقل تنها زمانی معتبر است که هیچ حکمی از طریق کتاب، سنت یا اجماع در دسترس نباشد و عقل بتواند با قطعیت و یقین مفسده یا مصلحت موضوع را تشخیص دهد. با این حال، از آنجا که اکثر فقها با تکیه بر آیه، سنت و اجماع، حکم به حرمت خوانندگی زن داده‌اند، به دلیل عقلی بسنده نکرده‌اند (ص ۱۱۰-۱۱۱).


==دیدگاه مخالفین حرمت ذاتی غنا==  
==دیدگاه مخالفین حرمت ذاتی غنا==  
نویسنده در دومین دیدگاه خود درباره حکم غنا، به دیدگاه اقلیت فقهای شیعه در مورد خوانندگی زن پرداخته و نظر فقهایی همچون فیض کاشانی، سید مهدی کشمیری و محقق سبزواری را که نسبت به حرمت ذاتی غنا تردید داشتند و حرمت غنا را به خاطر عوامل خارجی دانسته‌اند، مورد اشاره قرار می‌دهد. در ادامه قاعده انصراف( یعنی روایات غنا به زمان عباسیان بر‌می‌گردد) و روایاتی که برای اثبات مدعای آنان بیان شده را مطرح می‌کند. (ص۱۱۲ - ۱۲۲).
نویسنده در دومین دیدگاه خود به بررسی نظر اقلیت فقهای شیعه درباره حکم غنا می‌پردازد و نظرات فقهایی مانند فیض کاشانی، سید مهدی کشمیری و محقق سبزواری را که در مورد حرمت ذاتی غنا تردید کرده و آن را به دلایل خارجی مرتبط می‌دانند، اشاره می‌کند. او همچنین به قاعده انصراف (یعنی اینکه روایات غنا به دوران عباسیان مربوط می‌شود) و روایاتی که برای حمایت از این مدعا ذکر شده‌اند، پرداخته است. (ص۱۱۲ - ۱۲۲).


نویسنده در بخش مربوط به بررسی عصر صدور روایات مرتبط با غنا، برای روشن شدن درستی یا نادرستی دیدگاه فیض کاشانی، تاریخچه غنا را از دوران جاهلیت تا قرن سوم مورد بررسی قرار داده است. در نهایت نتیجه می‌گیرد که استفاده از غنای لهوی و فاسد در تمامی دوره‌ها وجود داشته و مفهوم غنا در آن زمان نیز به همان معنای رایج در فقه و شرع به کار رفته است (ص۱۲۳-۱۳۰).
نویسنده در بخش مربوط به بررسی عصر صدور روایات مرتبط با غنا، برای روشن شدن درستی یا نادرستی دیدگاه فیض کاشانی، تاریخچه غنا را از دوران جاهلیت تا قرن سوم مورد بررسی قرار داده است. در نهایت نتیجه می‌گیرد که استفاده از غنای لهوی و فاسد در تمامی دوره‌ها وجود داشته و مفهوم غنا در آن زمان نیز به همان معنای رایج در فقه و شرع به کار رفته است (ص۱۲۳-۱۳۰).
خط ۷۹: خط ۸۱:


==موضوعات مختلف خوانندگی زن ==
==موضوعات مختلف خوانندگی زن ==
نویسنده پس از بیان نظر فقها مبنی بر حرمت ذاتی غنا، به موضوعات مختلف خوانندگی زن می‌پردازد. این موضوعات شامل کسب درآمد از طریق خوانندگی، حرام بودن همکاری با خوانندگان، فاسق بودن خوانندگان، کبیره بودن گناه خوانندگی و ممنوعیت حضور در مجالس خوانندگی است.
نویسنده پس از بررسی نظر فقها درباره حرمت ذاتی غنا، به موضوعات مرتبط با خوانندگی زنان می‌پردازد. این موضوعات شامل کسب درآمد از خوانندگی، حرام بودن همکاری با خوانندگان، فاسق دانستن آنها، کبیره بودن گناه خوانندگی و ممنوعیت حضور در مجالس خوانندگی است.  


به باور نویسنده اکثر فقها کسب زنان خواننده را حرام دانسته و آن را از گناهان کبیره برشمردند و زنان خواننده را فاسق نامیدند همچنین تشویق خواننده و دادن امکانات به آنان و تکثیر نظرهای آنها و هرگونه کمک و همکاری با آنان حرام است. نویسنده با استناد به کلمات فقها حاضر شدن در مجلس آنان سبب عقوبت اخروی می‌شود
به اعتقاد نویسنده، اکثر فقها کسب درآمد از خوانندگی را حرام دانسته و آن را از گناهان کبیره می‌شمارند. همچنین، تشویق و کمک به خوانندگان و حضور در مجالس آنها را موجب عقوبت اخروی می‌دانند. نویسنده این مباحث را با استناد به نظرات فقهایی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و فقهای معاصر مانند امام خمینی و مکارم بیان می‌کند. (ص ۱۳۵ - ۱۵۱).


نویسنده این مباحث را با استناد به کلمات فقهایی همچون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، شهید اول، شهید ثانی، علامه مجلسی، محقق اردبیلی، شیخ حر عاملی، من نیز فقهای معاصر همچون امام خمینی، بهجت، گلپایگانی، مکارم و خامنه‌ای بیان می‌کند (ص ۱۳۵ - ۱۵۱).
==تک خوانی زن ==


==تک خوانی زن ==
نویسنده به بررسی جزئیات خاص خوانندگی زنان می‌پردازد و با اشاره به اینکه در مباحث قبلی ادله حرمت و حلیت غنا به تفصیل بررسی شده، در اینجا تنها به جمع‌بندی نظرات فقها می‌پردازد. او موضوعاتی چون تک‌خوانی زن برای محارم، جمع‌خوانی زن و خوانندگی زن بدون مستمع را مورد بحث قرار می‌دهد.
نویسنده در ادامه به بررسی مواد خاص از خوانندگی زن پرداخته و ایشان با ذکر این نکته که چون در مباحث گذشته به ادله قائلین به حرمت و حلیتت غنا و نیز کسانی که قائل به تفصیل شده‌اند به صورت مفصل بحث شده است در اینجا تنها به بیان عبارات فقها و جمع‌بندی دیدگاه آنان پرداخته و به موضوعاتی همچون تک‌خوانی زن برای محارم (در مجلس زنانه و مجلس مختلط)، جمع‌خوانی زن (در مجلس زنانه و مختلط) و خوانندگی زن بدون مستمع را مورد بحث قرار می‌دهد.  


در ذیل عنوان تک‌خوانی زن، نویسنده به سه دسته اصلی می‌پردازد:  
در بخش مربوط به تک‌خوانی زن، نویسنده به سه دسته اصلی اشاره می‌کند:
1. تک‌خوانی زن برای محارم
1. تک‌خوانی زن برای محارم
2. تک‌خوانی زن در مجلس زنانه
2. تک‌خوانی زن در مجالس زنانه
3. تک‌خوانی زن در مجالس مختلط (ص ۱۵۱).
3. تک‌خوانی زن در مجالس مختلط (ص ۱۵۱).


نویسنده تک‌خوانی زن برای محارم را به دو قسم تقسیم کرده است: تک‌خوانی برای شوهر و تک‌خوانی برای محارم (شوهر و غیر شوهر).
نویسنده تک‌خوانی زن برای محارم را به دو دسته تقسیم می‌کند: تک‌خوانی برای شوهر و تک‌خوانی برای سایر محارم.  


وی با استناد به کلمات فقها در مورد تک‌خوانی زن برای شوهر، نظر فقها را به دو دسته تقسیم کرده است که سید هبه الله شهرستانی به حلیت و خویی، خامنه‌ای و نوری همدانی به حرمت غنا زن و شوهر حکم داده‌اند.
در مورد تک‌خوانی زن برای شوهر، نظرات فقها به دو دسته تقسیم می‌شود: سید هبه الله شهرستانی حلیت را تأیید کرده، در حالی که فقهایی چون خویی، خامنه‌ای و نوری همدانی حکم به حرمت داده‌اند.  
در رابطه با تک‌خوانی زن برای محارم (شوهر و غیر شوهر)، اکثر فقها حکم به حرمت داده‌اند، در حالی که عده قلیلی جواز آن را مشروط به غنای زن در عروسی دانسته‌اند (ص۱۵۱ -۱۵۵).


اما تک‌خوانی زن در مجالس زنانه، طبق نظر مراجع عظام معاصر، اگر خوانندگی از مصادیق غنای محرم باشد، حرام است و در غیر این صورت، جایز است (ص۱۵۶ - ۱۵۷).
برای تک‌خوانی زن برای سایر محارم، اکثر فقها حکم به حرمت داده‌اند، در حالی که عده‌ای جواز آن را مشروط به غنای زن در عروسی دانسته‌اند (ص ۱۵۱ - ۱۵۵).


نویسنده تک‌خوانی زنان در مجالس مختلط را با استناد به روایات ابی بصیر و کلمات فقهای معاصر در صورتی که مردان حضور داشته باشند، حرام دانسته است (ص۱۵۷-۱۵۹).
در خصوص تک‌خوانی در مجالس زنانه، طبق نظر مراجع معاصر، اگر خوانندگی از مصادیق غنای محرم باشد، حرام است و در غیر این صورت، جایز است (ص ۱۵۶ - ۱۵۷).  


نویسنده همچنین تک‌خوانی زنان در مجالس مختلط را با استناد به روایات ابی بصیر و نظرات فقهای معاصر، در صورت حضور مردان، حرام می‌داند (ص ۱۵۷ - ۱۵۹).


==جمع خوانی زنان==
==جمع خوانی زنان==
نویسنده جمع‌خوانی زنان را به دو دسته تقسیم کرده است: جمع‌خوانی در مجالس زنانه و مجالس مختلط.  
نویسنده جمع‌خوانی زنان را به دو دسته تقسیم می‌کند: جمع‌خوانی در مجالس زنانه و جمع‌خوانی در مجالس مختلط.


در مجالس زنانه، به ویژه در مراسم عروسی، با استناد به روایات ابی بصیر، جمع‌خوانی در صورتی که مردان حضور نداشته باشند، جایز دانسته شده است. همچنین، به نظر فقهای معاصر، در مجالس غیرعروسی، این عمل مشروط بر آنکه از نوع غنای محرم (صوت مرجع مطرب لهوی) و با محرمات دیگر همراه نباشد، جایز است (ص۱۵۹ - ۱۶۲).
در مجالس زنانه، به ویژه در مراسم عروسی، بر اساس روایات ابی بصیر، جمع‌خوانی در صورتی که مردان حضور نداشته باشند، مجاز است. همچنین، طبق نظر فقهای معاصر، در مجالس غیرعروسی، این عمل در صورتی که از نوع غنای محرم (صوت مرجع مطرب لهوی) نباشد و با محرمات دیگر همراه نشود، جایز است (ص ۱۵۹ - ۱۶۲).


اما در مجالس مختلط، با استناد به روایت ابی بصیر، اگر خوانندگی زنان به صورت غنا و در حضور مردان باشد، حرام است. اما اگر به صورت غیرغنایی باشد و به حد غنای محرم نرسد و با حرام دیگری همراه نباشد، جایز است. نویسنده در این مورد نظر چند تن از فقهای معاصر را نیز ذکر می‌کند (ص۱۶۲ - ۱۶۳).
اما در مجالس مختلط، بر اساس روایت ابی بصیر، اگر خوانندگی زنان به صورت غنا و در حضور مردان باشد، حرام است. در عوض، اگر این خوانندگی به صورت غیرغنایی باشد و به حد غنای محرم نرسد و با حرام دیگری همراه نباشد، مجاز است. نویسنده همچنین نظرات چند تن از فقهای معاصر را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۶۲ - ۱۶۳).
 
 
==خوانندگی زن بدون مستمع==
نویسنده در مبحث (خوانندگی زن بدون مستمع) بیان می‌کند که در صورتی که مخاطبی وجود نداشته باشد و خواننده دارای شرایط غنای محرم باشد، بر اساس نظر اکثر مراجع عظام، این عمل را حرام دانسته است (ص ۱۶۴-۱۶۵).
 
==خوانندگی زن با صدای مردانه و صدای بچه گانه==
نویسنده می‌نویسد ملاک حرمت خوانندگی محرم(صوت مرجع مطرب لهوی) می‌باشد و تغییر صدا نقشی در تغییر حکم ندارد هر صدایی که شرایط غنا را داشته باشد مشمول آیات و روایات حرمت غنا می‌باشد خواه توسط زن باشد یا مرد،
 
نویسنده استفتائات مطرح شده از مراجع تقلید را در این باره می‌آورد(ص۱۶۵ -۱۶۷).
 
== ........................... ==


==خوانندگی بدون مستمع و حرمت در تغییر صدا==
نویسنده در این بخش بیان می‌کند که اگر مخاطبی وجود نداشته باشد و خواننده شرایط غنای محرم را داشته باشد، بر اساس نظر اکثر مراجع عظام، این عمل حرام است (ص ۱۶۴-۱۶۵).
 
نویسنده تأکید می‌کند که ملاک حرمت خوانندگی محرم (صوت مرجع مطرب لهوی) است و تغییر صدا تأثیری در حکم ندارد. هر صدایی که شرایط غنا را داشته باشد، مشمول آیات و روایات حرمت غنا است، چه توسط زن باشد و چه مرد. همچنین، نویسنده استفتائات مطرح شده از مراجع تقلید را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۶۵-۱۶۷).


== استثنائات حرمت خوانندگی زن ==
== استثنائات حرمت خوانندگی زن ==
خط ۱۲۹: خط ۱۲۴:
در دسته سوم، به روایاتی که بر مدح قرائت قرآن با صوت حزین دلالت دارند اشاره کرده و دو روایت در ذیل آن همراه با بحث سندی و دلالی می‌آورد.
در دسته سوم، به روایاتی که بر مدح قرائت قرآن با صوت حزین دلالت دارند اشاره کرده و دو روایت در ذیل آن همراه با بحث سندی و دلالی می‌آورد.
در ادامه، نویسنده عبارات تعدادی از فقها را بیان می‌کند که در حرمت غنا فرقی بین قرائت قرآن و غیر قرآن قرار نداده و هر صورتی که به صورت غنای محرم ادا شود را حرام می‌دانند (ص ۱۸۱ - ۱۹۲).
در ادامه، نویسنده عبارات تعدادی از فقها را بیان می‌کند که در حرمت غنا فرقی بین قرائت قرآن و غیر قرآن قرار نداده و هر صورتی که به صورت غنای محرم ادا شود را حرام می‌دانند (ص ۱۸۱ - ۱۹۲).
===مرثیه===
===مرثیه===


نویسنده نظر برخی فقها که قائل به جواز غنا و عدم جواز در مراثی شده‌اند را در ابتدای بحث می‌آورد
نویسنده در ابتدای بحث نظر برخی فقها را که به جواز غنا در مراثی معتقدند و کسانی که آن را ممنوع می‌دانند، مطرح می‌کند. سپس به بررسی دلایل جواز غنا در مرثیه‌ها می‌پردازد و هفت دلیل را ذکر می‌کند که عبارتند از: ۱- روایات به همراه بحث‌های سندی و دلالی ۲- عدم تحقق مفهوم غنا در مرثیه‌ها به استناد کلام محقق اردبیلی ۳- سیره مستمر فقها و متشرعین ۴- نبود اخبار صحیح و صریح در مورد حرمت غنا ۵- تأثیر مثبت غنا در ایجاد احساس گریه برای مرثیه اهل بیت(ع) ۶- قاعده اصل جواز به علت وجود شک در حرمت غنا. پس از بیان این دلایل، نویسنده اعلام می‌کند که تمامی دلایل جواز غنا در مرثیه‌ها ناتمام بوده و غنا در مرثیه همانند غنا در غیر آن به حرمت اولیه‌اش باقی است.
و در ادامه به دلایل جواز غنا در مرثیه‌ها می‌پردازد نویسنده هفت دلیل برای آن ذکر می‌کند که عبارتند:
۱- روایات همراه با بحث سندی و دلالی
۲- تحقق نیافتن مفهوم غنا در مرثیه‌ها با استناد به کلام محقق اردبیلی
۳- سیره مستمری فقها و متشرعین
۴- عدم وجود اخبار صحیح و صریح در حرمت غنا
۵- کمک غنا به گریه در مرثیه اهل بیت(ع)
۶- قاعده اصل جواز به خاطر وجود شک در حرمت غنا
نویسنده پس از ذکر ادله بیان می‌کند که همه ادله ی جواز غنا در مرثیه‌ها ناتمام بوده و غنا در مرثیه همانند غنا در غیر آن به حرمت اولیه‌اش باقی است.


وی بیان می‌کند که آنچه از تتبع در اقوال فقها به دست می‌آید این است که نوحه دو قسم است نوحه حق و نوحه باطل.
به گفته وی، فقها نوحه را به دو دسته حق و باطل تقسیم کرده‌اند و برای اثبات نظرات خود به روایات مختلف استناد می‌کنند که برخی جواز و برخی عدم جواز نوحه را نشان می‌دهند.
نویسنده در ابتدا به کلمات فقها در این باره اشاره می‌کند سپس دو دسته از روایاتی را که مدعای استناد آنهاست می‌آورد. روایات جواز نوحه و روایات عدم جواز نوحه.


نویسنده با توجه به تعارض روایاتی که در این باره ذکر شده به جمع روایات پرداخته و می‌نویسد مراد از روایات جواز نوحه در آنجایی است که نوحه خوان به باطل سخن نگوید به حد غنا نرسد و صدای زن را اجانب نشنود سپس نویسنده نتیجه می‌گیرد عبارات فقهایی که قائل به جواز نوحه برای اموات هستند تنها مختص به نوحه‌گری زنان برای اموات است و شامل جواز نوحه‌گری مردان برای اموات نمی‌شود هرچند مردان می‌توانند هنگام مرثیه برای ائمه علیهم السلام با صوت نیکو نوحه خوانی کنند البته به شرط عدم اقتران با محرمات دیگر اما علمایی که نوحه را حرام می‌دانند در صورتی هست که به حد غنای حرام رسیده باشد یا اینکه به باطل سخن بگویند یا اینکه مردان نامحرم صدای زن نوحه خوان را بشنوند در نتیجه نوحه‌گری از مفهوم غنا تخصصاً خارج است چون نزد عرف و اهل لغت بین این دو فرق است(ص۱۹۳ - ۲۰۶)
نویسنده با بررسی تعارضات موجود در روایات مرتبط، به جمع‌بندی میان آنها پرداخته و بیان می‌کند که منظور از روایات جواز نوحه‌گری، شرایطی است که در آن نوحه‌خوان سخن باطل نگوید، به حد غنا نرسد و صدای زن توسط افراد نامحرم شنیده نشود. او نتیجه می‌گیرد که نظرات فقهایی که جواز نوحه برای اموات را مطرح کرده‌اند، تنها به نوحه‌گری زنان برای اموات اختصاص دارد و شامل نوحه‌گری مردان نمی‌شود. البته مردان می‌توانند هنگام مرثیه‌خوانی برای ائمه(ع) با صوت زیبا نوحه‌خوانی کنند، مشروط بر اینکه این عمل با محرمات دیگر همراه نباشد. از سوی دیگر، علمایی که نوحه را حرام می‌دانند، این حکم را در مواردی صادر کرده‌اند که نوحه به حد غنای حرام برسد، سخن باطل گفته شود یا صدای زن نوحه‌خوان توسط مردان نامحرم شنیده شود. نویسنده معتقد است که نوحه‌گری از مفهوم غنا به‌طور تخصصی خارج است، چرا که عرف و اهل لغت میان این دو تفاوت قائل هستند. (ص ۱۹۳ - ۲۰۶)


===ایام جشن===
===ایام جشن===


نویسنده از جمله مواردی که احتمال استثنای آن را از حکم کلی حرمت غنا داده، غنا و آوازخوانی در ایام جشن و سرور و شادی و ایام عید است که مستند آن دو روایت است.  
به گفته نویسنده غنا در ایام جشن و شادی و عید، طبق دو روایت از امام کاظم(ع)، ممکن است از حکم کلی حرمت استثنا شود. نویسنده پس از تحلیل سندی و دلالی دو روایت و بررسی دیدگاه‌های فقهای معاصر مانند صاحب جواهر و امام خمینی به این نتیجه می‌رسد که غنا در ایام عید مستثنی نیست و اگر شعر یا نثر به صورت غنا خوانده شود، حرام خواهد بود؛ چه مضمون آن حق باشد و چه باطل. (ص ۲۰۶ - ۲۱۰)  
 
نویسنده پس از بررسی سند و دلالت روایات و کلمات فقها نتیجه می‌گیرد که غنا در ایام عید استثنا نشده است و چنانچه شعر یا نثر را به صورت غنا بخوانند، حرام است، خواه مطلب حق باشد یا باطل. (ص ۲۰۶ - ۲۱۰)


===حداء===
===حُداء===
حداء به معنای سرودی است که شتربان‌ها می‌خوانند تا شترها تندتر حرکت کنند.  
حداء سرودی است که شتربان‌ها برای تحریک شترها می‌خوانند. برخی علما مانند محقق حلی و علامه حلی آن را از حرمت غنا مستثنی کرده‌اند، اما امام خمینی و شیخ یوسف بحرانی این نظر را نپذیرفته‌اند. نویسنده بر اساس روایات و قاعده اصل جواز، دلایلی برای جواز حداء ارائه کرده است. با این حال، پس از بررسی انتقادی این دلایل، به این نتیجه می‌رسد که ادله مطلق برای اثبات جواز حداء ناکافی هستند و در نتیجه، حداء از حکم حرمت غنا مستثنی نمی‌شود. (ص ۲۱۰ - ۲۱۱)  
نویسنده در این بخش به بحث درباره حداء می‌پردازد و به گفته برخی علما مانند محقق حلی، علامه حلی، شهید اول و شهید ثانی اشاره می‌کند که حداء را از حرمت غنا استثنا کرده‌اند. با این حال، برخی دیگر از جمله امام خمینی و بحرانی این استثنا را نپذیرفته‌اند.
 
نویسنده ادله جواز حداء را بر اساس روایات و قاعده اصل جواز می‌داند. اما پس از اشکال به ادله مذکور، نتیجه می‌گیرد که دلایلی که برای اثبات جواز حداء به صورت مطلق ذکر شده، ناتمام بوده و بنابراین، حداء از دلیل حرمت غنا استثنا نمی‌شود. (ص ۲۱۰ - ۲۱۱)


===مراسم زفاف===
===مراسم زفاف===
یکی از استثناهای غنا، غنای زن در زفاف عروس است که میان فقهای شیعه اختلاف نظر وجود دارد. به باور نویسنده این مسئله از قدیم الایام در میان فقهای شیعه مورد اختلاف بوده و علما در این زمینه به سه دسته تقسیم شده‌اند:


یکی از مواردی که بانوان به عنوان استثنای غنا مطرح کرده‌اند، غنای زن در زفاف عروس است. این مسئله از قدیم در میان فقهای شیعه مورد اختلاف بوده و علما در این زمینه به سه دسته تقسیم شده‌اند:
۱. حرمت مطلق غنا، حتی در عروسی  
 
1. حرمت مطلق غنا، حتی در عروسی
 
2. کراهت غنای زن در عروسی
 
3. جواز غنا در عروسی
 
با توجه به اینکه اکثر فقها به حلیت غنای زن در زفاف عروس قائل شده‌اند، نویسنده در این قسمت نظر ۳۵ نفر از فقها را ارائه می‌دهد. (ص ۲۱۲ - ۲۲۰).
 
نویسنده در ادامه به اختلاف دیدگاه‌ها در مورد غنا در عروسی و استثنای غنای محرم اشاره می‌کند. در این زمینه، سه دیدگاه اصلی وجود دارد:


1. عده‌ای غنا را تنها در حال زفاف جایز دانسته‌اند.
۲. کراهت غنای زن در عروسی  


2. عده‌ای غنا را در حال زفاف و همچنین در مجالس قبل و بعد از آن جایز می‌دانند.
۳. جواز غنا در عروسی  


3. عده‌ای دیگر غنا را در تمامی مراسم‌هایی که به عنوان عروسی برگزار می‌شود، جایز می‌دانند.
نویسنده با اشاره به نظر ۳۵ فقیه متقدم و معاصر از جمله شیخ طوسی، علامه حلی، خویی، بهجت و خامنه‌ای، اظهار می‌دارد که اکثر فقها به حلیت غنای زن در زفاف عروس معتقدند (ص ۲۱۲ - ۲۲۰).  


نویسنده سپس به منبع اصلی اختلاف فقها پرداخته و توضیح می‌دهد که این اختلاف به دلیل تفاوت در ادله است. او در ابتدا مستندات قائلین به جواز غنا در زفاف را بررسی می‌کند و می‌نویسد که این افراد به روایات سه‌گانه ابا بصیر از امام صادق علیه‌السلام استناد کرده‌اند.  
نویسنده سپس به اختلاف نظرها درباره مجلس غنا در عروسی و استثنای آن به سه دیدگاه اصلی اشاره می‌کند.


پس از بررسی سند و دلالت این روایات، نویسنده نتیجه‌گیری می‌کند که سه روایت ابا بصیر در واقع فقط یک روایت است که اکثر فقها به آن عمل کرده و خوانندگی زن را در زفاف با شرایط خاصی جایز دانسته‌اند. (ص ۲۲۱ - ۲۳۰).
۱. عده‌ای غنا را تنها در حال زفاف جایز دانسته‌اند.


۲. عده‌ای غنا را در حال زفاف و همچنین در مجالس قبل و بعد از آن جایز می‌دانند.


==قائلین به عدم حرمت استثنا زفاف==
۳. عده‌ای دیگر غنا را در تمامی مراسم‌هایی که به عنوان عروسی برگزار می‌شود، جایز می‌دانند.


نویسنده در این بخش به نظرات فقهایی اشاره می‌کند که به حرمت مطلق غنا حتی در عروسی‌ها قائل هستند. از جمله این فقها می‌توان به شیخ انصاری و صاحب مفتاح الکرامه اشاره کرد که هیچ استثنایی را در این زمینه نپذیرفته‌اند. همچنین، فقهایی مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید محمد کاظم یزدی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و سیستانی نیز درباره جواز غنا در عروسی احتیاط کرده‌اند. (ص ۲۳۰ - ۲۳۴).
به نظر نویسنده، دلیل اصلی اختلاف میان فقها درباره مجلس عروسی به تفاوت در استناد به ادله بازمی‌گردد. وی ابتدا دلایل کسانی را که غنا در مراسم زفاف را جایز می‌دانند، بررسی کرده و اشاره می‌کند که این گروه از فقها به سه روایت ابا بصیر از امام صادق(ع) استناد کرده‌اند. نویسنده پس از تحلیل سند و دلالت این روایات، نتیجه‌گیری می‌کند که این سه روایت در واقع یک روایت واحد هستند که بیشتر فقها بر اساس آن عمل کرده‌اند و خوانندگی زن در مراسم زفاف را تحت شرایط خاصی مانند عدم حضور مردان، عدم شنیدن صدای زن توسط افراد بیگانه، و دائمی بودن ازدواج جایز دانسته‌اند. همچنین، نویسنده به حکم مربوط به افراد خنثی پرداخته و بیان می‌کند که اگر خنثی مرد باشد، حق ورود به مجلس را ندارد و اگر زن باشد، می‌تواند وارد شود؛ اما در مورد خنثای مشکل باید احتیاط صورت گیرد. (ص ۲۲۱ - ۲۲۶).


نویسنده همچنین به دیدگاه برخی فقها مانند شیخ انصاری اشاره می‌کند که غنا را حتی در عروسی به طور مطلق حرام می‌دانند و هیچ استثنایی را نپذیرفتند و عده‌ای دیگر از فقهای متقدم و معاصر مانند شیخ صدوق و سیستانی در جواز غنا در عروسی احتیاط کرده‌اند. (ص ۲۳۰-۲۳۴)


==احکام شک در حکم خوانندگی زن==
==احکام شک در حکم خوانندگی زن==
نویسنده می‌نویسد در صورتی که در مسئله غنا شک داشته باشیم، سه گونه متصور است:
نویسنده بیان می‌کند که در صورت وجود تردید درباره مسئله غنا، سه نوع شبهه قابل تصور است. او پس از شرح هر یک از این موارد، با استناد به قواعد اصولی و نظرات فقها، حکم مرتبط با هر نوع شبهه را درباره غنا ارائه می‌دهد.


1. شبهه حکمیه تحریمیه
۱. شبهه حکمیه تحریمیه: آیا غنای زن حرام است یا خیر؟ در این مورد، اصولیون قائل به اصل برائت هستند، در حالی که اخباریان جانب احتیاط را می‌گیرند.


2. شبهه موضوعیه مفهومیه
۲. شبهه موضوعیه مفهومیه: مفهوم غنا چیست؟ در این نوع شبهه، بیشتر اصولیون در موارد اقل و اکثر ارتباطی اصل برائت را جاری می‌دانند، اما در اقل و اکثر استقلالی برخی از اصولیون به اصل برائت معتقدند و برخی دیگر احتیاط می‌کنند.


3. شبهه موضوعی مصداقیه
۳. شبهه موضوعیه مصداقیه: در تشخیص مصداق خارجی غنا شک وجود دارد. در این مورد، هم اخباریون و هم اصولیون به اصاله البرائه (اصل برائت شرعی) معتقدند. (صفحات ۲۳۵ تا ۲۴۳).


نویسنده پس از توضیح هر یک از موارد مذکور، بر اساس قواعد اصولی و بیان دیدگاه تعدادی از فقها، حکم آن‌ها را درباره غنا بیان می‌کند (ص ۲۳۵ - ۲۴۳).


نویسنده در ادامه به موضوع (حسن احتیاط درباره صدای مشکوک زن) می‌پردازد و بیان می‌کند که برخی خوانندگی‌ها هست که از نظر موضوع مشکوک است و معلوم نیست که آیا از مصادیق غنای محرم است یا نه.  
نویسنده در ادامه به موضوع (حسن احتیاط درباره صدای مشکوک زن) می‌پردازد و بیان می‌کند که برخی خوانندگی‌ها هست که از نظر موضوع مشکوک است و معلوم نیست که آیا از مصادیق غنای محرم است یا نه.  
خط ۲۰۵: خط ۱۷۶:
در این گونه موارد، اکثر فقها در مقام فتوا اصل برائت را جاری و حکم به جواز می‌دهند، اما در مقام عمل توصیه به احتیاط دارند.  
در این گونه موارد، اکثر فقها در مقام فتوا اصل برائت را جاری و حکم به جواز می‌دهند، اما در مقام عمل توصیه به احتیاط دارند.  


نویسنده در ادامه روایاتی که دلالت بر مطلوبیت احتیاط در مواد مشکوک فقهی دارد و نیز کلمات فقهایی که قائل به اصالت البرائت شده‌اند و احتیاط را مطلوب می‌دانند، ذکر می‌کند (ص ۲۴۳ - ۲۴۹).
نویسنده در ادامه به ذکر روایاتی می‌پردازد که بر مطلوبیت احتیاط در موارد مشکوک فقهی دلالت دارند. همچنین به نظرات فقهایی اشاره می‌کند که با وجود اعتقاد به اصالت برائت، احتیاط را امری پسندیده می‌دانند (ص ۲۴۳ - ۲۴۹).
</small>
 
 
[[رده:پیش‌نویس مقاله‌ها]]