پرش به محتوا

کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==== مجتبی عابدینی ====
== معرفی و ساختار ==
کتاب «بررسی فقهی خوانندگی زن در جامعه اسلامی» به تحلیل موضوع غنا و خوانندگی زنان از دیدگاه فقه شیعه پرداخته است. نویسنده در این اثر، با استناد به آیات، روایات، اجماع و نظرات فقها، حرمت ذاتی یا مشروط غنا را بررسی کرده و دیدگاه‌های مختلف را تحلیل می‌کند. موضوعاتی همچون معیار طرب، غنا در قرآن، مرثیه، مراسم عروسی و تک‌خوانی زن مورد بحث قرار گرفته است. همچنین استثنائات حرمت غنا مانند قرائت قرآن و حداء نیز بررسی شده‌اند. این کتاب با تحلیل تاریخی و سندی، به اختلاف نظرات فقها و دلایل آنها می‌پردازد. در نهایت، نویسنده به احکام شک در خوانندگی زن و توصیه به احتیاط در موارد مشکوک اشاره دارد.
کتاب '''فقه و تربیت''' به نویسندگی رویا اسکندریه و مهدی هژبری در ۲۲۴ صفحه توسط نشر کیسان به چاپ رسید. این کتاب به بررسی ارتباط بین فقه و مباحث تربیتی می‌پردازد. این کتاب در چهار بخش دسته بندی شده است.


==معرفی و گزارش شاختار==
بخش اول به دو فصل تقسیم شده و به موضوعات مفهوم‌شناسی فقه، جایگاه، موضوع و غایت فقه، همچنین معنای اصطلاحی تربیت و مراحل آن پرداخته است. بخش دوم نیز به دو فصل تقسیم شده و به موضوعاتی مانند ارتباط احکام فقهی با تربیت، زمینه‌ها و وقوع این ارتباط می‌پردازد. بخش سوم شامل سه فصل است و به موضوعات اهداف تربیت فردی و نقش احکام تشریعی در تربیت فردی بحث می‌کند. بخش چهارم در چهار فصل به موضوعات فقه و تربیت اجتماعی، آثار تربیتی فقهی بر خانواده، احکام فقهی و علم‌آموزی، و احکام فقه و اجتماع می‌پردازد.
کتاب «بررسی فقهی خوانندگی زن در جامعه اسلامی» نوشته رسول جمشیدی، در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات سومر نشر منتشر شد. این اثر با ۲۸۰ صفحه، به تحلیل و بررسی جوانب فقهی مرتبط با خوانندگی زنان در جامعه اسلامی می‌پردازد.


کتاب حاضر در چهار فصل تنظیم شده است:
== کلیات فقه و تربیت ==
فصل اول: کلیات موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
نویسنده در فصل اول از بخش اول به بررسی کلیات مسئله فقه پرداخته است. این فصل شامل موضوعاتی همچون مفهوم شناسی فقه، اهمیت و جایگاه آن، موضوع فقه، رسالت و واقعیت فقه می‌باشد. در فصل دوم از بخش اول، نویسنده به تعریف و مفهوم تربیت، معنای لغوی آن و مراحل مختلف تربیت پرداخته است (ص۳-۲۷).
فصل دوم: به مفهوم غنا و تبیین ابعاد مختلف این مفهوم در موسیقی پرداخته شده است.
فصل سوم: به بررسی فقهی خوانندگی زنان، شامل ادله حرمت غنا، حرمت کسب، تک‌خوانی و جمع‌خوانی زنان، خوانندگی با صدای مردانه و موارد دیگر اختصاص دارد.
فصل چهارم: به نتیجه‌گیری اختصاص یافته است که در آن نویسنده جمع‌بندی مباحث مطرح‌شده را ارائه می‌دهد.


==بررسی لغوی و اصطلاحی غنا==
نویسنده در فصل اول از بخش دوم به بررسی زمینه‌های ارتباطی احکام فقهی با تربیت پرداخته است. این فصل از جنبه‌های مختلفی مانند موضوع، قلمرو، اهداف و کاربردی بودن این ارتباطات صحبت می‌کند (ص۲۹-۳۳).
نویسنده در فصل اول و دوم به کلیات مباحث همچون تبیین مسئله، ضرورت پژوهش و نیز مفهوم‌شناسی غنا پرداخته است (ص۱۲-۴۲).


نویسنده برای شناخت معنای خوانندگی و اینکه کدام نوع از خوانندگی در اسلام حرام و یا حلال است و خوانندگی حرام دارای چه شرایطی باید باشد درابتدا به لغت نامه ها مراجعه کرده و پس از بیان لغوی غنا به بررسی تعاریف لغوی پرداخته است و معتقد است که برخی از معانی غنا از نوع بیان مصداق برای مفهوم غنا بوده که اختلاف بین آنها تاثیری در استنباط حکم ندارد از طرفی تعاریف ذکر شده برای غنا در ظاهر اختلاف زیادی دارند که معلوم نیست غنا به معنی آواز است یا آواز طب انگیز مشتمل بر ترجیع و ....در ادامه نویسنده تعریف جامعی از غنا ارایه داده که شامل همه تعاریف لغوی غنا شده است و آن عبارت است از: «صوتی که با ترجیع و کیفیت خاصی ادا شود که طرب انگیز باشد»
== امکان ارتباط احکام فقهی با تربیت ==
فصل اول به بررسی ارتباط احکام فقهی با تربیت در یک جامعه اسلامی می‌پردازد و تأکید می‌کند که احکام فقهی به عنوان یک حوزه معرفتی و شرعی، بخش رفتاری شریعت را تشکیل می‌دهند. هرچند تربیت لزوماً ماهیت اسلامی ندارد، نویسنده به دنبال امکان ارتباط این پدیده عینی با تربیت از منظر اسلامی است. مهم‌ترین زمینه ارتباط این دو، مشترک بودن موضوع آن‌هاست که شامل انسان و تأثیرات تربیتی بر رفتارهای او می‌شود. همچنین، قلمرو گسترده احکام فقهی و تربیت که شامل همه مقاطع زندگی انسان است، زمینه مشترک دیگری را ایجاد می‌کند. اهداف و غایات مشترک نیز از دیگر جنبه‌های ارتباط این دو به شمار می‌روند، زیرا هر دو در راستای هدایت انسان به سوی قرب الهی و کمال حقیقی حرکت می‌کنند. جنبه کاربردی بودن احکام فقهی و تربیت نیز از دیگر زمینه‌های مشترک است که تأکید بر فعالیت‌ها و رفتارهای عملی مربی و متربی دارد (ص۲۹ - ۳۳)


نویسنده غنا را مترادف خوانندگی دانسته و نظرات فقهایی مانند میرزای قمی، علامه حلی و صاحب جواهر را در تأیید این معنا بیان کرده است. ایشان پس از ذکر اقوال فقها نتیجه می‌گیرد که غنا، آواز ترجیع‌دار و طرب‌انگیزی است که قوای شهوانی را تحریک کرده و مناسب مجالس فسق و فجور است. از دید نویسنده، ارکان اصلی غنا شامل ترجیع و طرب است و حرمت آن بین زن و مرد یا نوع اجرا (مستقیم یا ضبط‌شده) تفاوتی ندارد. (ص۱۹ - ۳۳)
== امکان وقوعی ارتباط احکام فقهی با تربیت ==
در فصل دوم، نویسنده به بررسی ارتباط وقوعی میان احکام فقهی و علم تربیت می‌پردازد و بر این اساس، سه رکن اصلی تربیت را معرفی می‌کند: رعایت توانایی و محدودیت متربی، تخفیف و مسامحت، و آزادی و اختیار. نویسنده تأکید دارد که فعالیت‌های تربیتی باید متناسب با توان و شرایط متربیان برنامه‌ریزی شود. این اصل به‌ویژه در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته است که خداوند هیچ‌کس را بیش از توانایی‌اش مکلف نمی‌کند.  


نویسنده معتقد است که از برخی آیات و روایات تفسیری استفاده می شود که در تحقق غنا علاوه بر دو عنصر ترجیع و تطریب صوت، عناصر دیگری همچون سخن لهو و یا باطلی که موجب گمراهی از مسیر حق شود و یا صوتی که مناسب مجالس لهو باشد، مدخلیت دارد و بدون آنها غنای فقهی تحقق نخواهد داشت. به اعتقاد نویسنده حرمت خوانندگی زن با وجود ارکان اصلی غنا (طرب، ترجیع، لهو) محقق می شود و انگیزه خواننده و شنونده، مکان و زمان در حرمت آن تاثیری ندارد جز در مورد اجبار.(ص۳۵ - ۳۶)
نویسنده به مفهوم «تدرج» و «تمکن» اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که هیچ انسانی به یکباره به کمال نمی‌رسد و باید به‌صورت تدریجی رشد کند. او به آیات قرآن استناد می‌کند که نشان‌دهنده اهمیت توجه به مراحل مختلف رشد انسان‌هاست. از دیگر نکات مهم، تأکید بر این است که تربیت باید در نظر داشته باشد که اگر بر اساس ظرفیت‌ها و استعدادها صورت نگیرد، نه تنها مفید نخواهد بود بلکه می‌تواند زیان‌بار نیز باشد.


== بررسی اعتبار طرب فعلی یا شأنی در صدق خوانندگی زن==
وی معتقد است اصل تربیتی رعایت توانایی و محدودیت‌های مترربی در باب‌های مختلف فقهی از جهات مختلفی همچون مقطع سنی، جنسیت، شرایط زمان و مکان مورد توجه است.


نویسنده با طرح این پرسش که آیا در تحقق غنا، وجود طرب فعلی لازم است یا طرب شأنی کافی است، به بررسی این موضوع پرداخته است. او ابتدا به تعریف طرب فعلی و طرب شأنی پرداخته و با اشاره به دیدگاه برخی از فقهای شیعه همچون شیخ انصاری و سید خوانساری، بیان می‌کند که اکثر فقهای شیعه به شرط بودن طرب شأنی در غنا اعتقاد دارند. به نظر نویسنده، از آنجا که در وضع احکام اسلام، نوع و عرف مردم مورد توجه قرار گرفته است، بنابراین معیار تحقق غنا باید بر مبنای نوع و شأن افراد باشد.(ص ۴۲-۴۶).
از لحاظ سنی احکام افراد بالغ و غیر بالغ متفاوت است و عمده احکام تکالیفی همچون حدود و تعزیر که از بالغ خواسته شده از غیر بالغ‌ها صرف نظر شده است


==معیار تشخیص طرب ==
از جهت جنسیت نیز  شارع مقدس بین زن و مرد  در احکام تفاوت‌هایی همچون نماز و روزه در زمان قاعدگی قائل شده است
نویسنده به بررسی اختلاف نظر فقها در مورد معیار تشخیص موسیقی مطرب پرداخته و مطرح می‌کند که آیا این معیار بر اساس نظر عموم مردم، عرف متدینین، عرف خاص یا شخص مکلف تعیین می‌شود؟ به باور او، فقها در پاسخ به این پرسش به چند گروه تقسیم شده‌اند و هر گروه یکی از این معیارها را پذیرفته است.(ص ۴۶-۴۹).
==ملاک صدق غنا صوت یا کلام؟==
نویسنده با استناد به دیدگاه اکثر فقهای معاصر، غنا را کیفیتی در صدا تعریف می‌کند که دارای ترجیح طرب‌انگیز است. او تأکید دارد که در حرمت غنا تفاوتی وجود ندارد، شعر باشد یا نثر، مرثیه باشید یا قرآن و دعا. در ادامه به برخی از دیدگاه‌های فقها همچون میرزای قمی، آیت الله خویی، مکارم شیرازی اشاره می‌کند. (ص ۴۹-۵۲).


==آواز زن بصورت غنا یا صدای زن؟==
نویسنده همچنین به مسأله «تسهیل» در احکام فقهی اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که دین اسلام به‌دنبال آسان‌سازی امور برای متربیان است. او به وجود جایگزین‌های شرعی در احکام، مانند کفاره‌ها و تیمم، اشاره دارد که در شرایط خاص به‌منظور تسهیل در انجام تکالیف مقرر شده‌اند. این تسهیل، نشان‌دهنده رویکرد رحمت و مدارا در دین اسلام است.
به اعتقاد نویسنده، آنچه در اسلام ممنوع است، آواز زن به صورت غنا و لهوی است، نه صدای زن. زیرا در روایات اسلامی، استفاده از صوت زیبا در قرائت قرآن، اذان و موارد مشابه، هیچ اشکالی ندارد. ایشان در ادامه نظر فقهایی همچون خامنه‌ای، نور همدانی و فاضل لنکرانی را در تایید کلام خود ذکر می‌کند. نویسنده سپس با استناد به کتب فقهی، صدای زن را به دو دسته تقسیم می‌کند:


۱. حرمت مطلق اظهار و شنیدن صدای زن، که برخی فقها همچون محقق حلی بدان قایل هستند.  
نویسنده در ادامه به اصل آزادی و اختیار می‌پردازد و توضیح می‌دهد که فعالیت‌های تربیتی نباید با اکراه و اجبار همراه باشد. او به این نکته تأکید دارد که آزادی باید با رعایت حقوق دیگران و عدالت همراه باشد. آزادی واقعی از نظر نویسنده، آزادی‌ای است که از درون انسان نشأت می‌گیرد و به رشد و تعالی او کمک می‌کند.


۲. حرمت اظهار صدای زن به‌صورت تحریک‌آمیز و شنیدن آن با نیت لذت.
نویسنده همچنین به ارتباط بین احکام فقهی و آزادی در عرصه‌های مختلف، از جمله حقوق فردی، اقتصادی، امنیتی و قضایی اشاره می‌کند و تأکید می‌نماید که احکام فقهی باید به‌گونه‌ای باشند که حقوق و آزادی‌های فردی را به رسمیت بشناسند.


او با استناد به نظرات فقهای معاصر همچون سید یزدی، امام خمینی، خویی و برخی روایات، دیدگاه دوم را رایج‌تر می‌داند (ص ۵۲-۶۱).  
در نهایت، نویسنده به اهمیت تشویق و تنبیه در فرایند تربیتی اشاره می‌کند و تأکید دارد که تشویق صحیح و به‌جا می‌تواند انگیزه‌های مثبت را در متربیان تقویت کند. او همچنین به ضرورت تنبیه به‌عنوان ابزاری برای اصلاح رفتار تأکید می‌کند و بیان می‌دارد که تنبیه باید با محبت و دلسوزی همراه باشد تا به اصلاح واقعی منجر شود (ص۳۴-۶۸).


نویسنده در پایان فصل دوم به بررسی انواع صدای زن در خوانندگی می‌پردازد. او با مرور مطالب پیشین، به موضوع تغییر صدای زن به صدای بم، صدای مردانه و همچنین صدای کودکانه اشاره کرده و بدون پرداختن به جنبه فقهی، بحث را خاتمه می‌دهد (ص ۶۱).
== ارتباط فقه با تربیت فردی ==
فصل اول از بخش سوم به بررسی ارتباط فقه و تربیت فردی می‌پردازد و هدف اصلی تعلیم و تربیت اسلامی را قرب به خدا و عبودیت معرفی می‌کند. برای دستیابی به این هدف، چهار هدف زمینه‌ساز شامل برقراری ارتباط با مبدأ خلقت، ارتباط با خود، ارتباط با سایر انسان‌ها و ارتباط با جهان طبیعت مطرح می‌شود.  
==حرمت غنا، ذاتی یا عرضی؟ ==
به نظر نویسنده، اکثر فقهای مسلمان غنا را حرام می‌دانند، اما درباره ذاتی یا عرضی بودن این حرمت اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر فقها به حرمت ذاتی غنا معتقدند، در حالی که فقهایی همچون فیض کاشانی و محقق سبزواری حرمت عرضی آن را پذیرفته‌اند. همچنین، فقهای اهل سنت نیز در این زمینه اتفاق نظر ندارند و دیدگاه‌های گوناگونی از جواز تا حرمت، کراهت و اباحه مطرح کرده‌اند. نویسنده در ادامه، پس از بررسی موضوع، سه دیدگاه را مطرح می‌کند: ۱. حرمت ذاتی غنا ۲. حرمت ناشی از عوامل خارجی ۳. تفکیک میان غنای لهوی و غیرلهوی.  


به گفته نویسنده اکثریت فقهای شیعه با شهرت نزدیک به اجماع، غنا را ذاتاً حرام دانسته‌اند. او دیدگاه ۲۸ فقیه شیعه از جمله شیخ صدوق، شیخ طوسی و علامه حلی را از آغاز غیبت کبری تاکنون مورد بررسی قرار داده است. (ص ۶۲ - ۷۵).
در گفتار دوم، کارکرد احکام فقهی در تربیت فردی بررسی می‌شود و تأکید می‌کند که احکام فقهی مانند طهارت، نماز و حج به تربیت انسانی که به خالق هستی معرفت پیدا کند، کمک می‌کند. عبادت به عنوان عاملی برای تقویت عشق معنوی و استحکام ایمان، روح عبادت را تذکر و یادآوری خداوند می‌داند. هر چیزی که موجب غفلت از خدا شود، حرام یا مکروه است. همچنین، عمل به احکام روزه، اعتکاف و نذر به متربی کمک می‌کند تا خویشتن را بشناسد و از استعدادهای خود بهره‌برداری کند. در نهایت، اهمیت شناخت ارزش انسان در نظام آفرینش و استفاده مسئولانه از قوا برای تزکیه نفس و تهذیب اخلاق مورد تأکید قرار می‌گیرد (۷۱ -۷۳).


==دلائل حرمت ذاتی غنا==
== نقش احکام تشریعی و عبادت در تربیت فردی   ==
نویسنده پیش از پرداختن به دلایل حرمت خوانندگی زنان، این سؤال را مطرح می‌کند که چرا در قرآن به‌طور مستقیم به ممنوعیت آوازخوانی زنان اشاره نشده است. سپس با استناد به قاعده اشتراک تکالیف میان زنان و مردان و استفاده از لفظ مذکر به‌عنوان معنای عام، تلاش می‌کند با بهره‌گیری از دیدگاه‌های جوادی آملی پاسخی برای این پرسش ارائه دهد (۷۵ تا ۸۰).
این فصل به بررسی تأثیرات احکام تشریعی و عبادت، به ویژه نماز، در تربیت فردی می‌پردازد. نویسنده تأکید می‌کند که عبادت در اسلام نه تنها به عنوان یک عمل دینی، بلکه به عنوان ابزاری برای تربیت روحی و جسمی فرد نیز در نظر گرفته می‌شود. از جمله تأثیرات نماز می‌توان به مدیریت زمان، نظم و انضباط، تمرکز حواس، زنده‌کردن خصلت‌های عالی انسانی، برطرف‌کننده کبر و بازداری از فحشا و منکرات اشاره کرد. همچنین، اهمیت وضو و طهارت در اسلام به عنوان عاملی برای پاکی روح و جسم مورد تأکید قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که رعایت طهارت نه تنها در عبادت، بلکه در زندگی روزمره نیز ضروری است تا فرد به آرامش و نزدیکی به خدا دست یابد. این فصل به خوبی نشان می‌دهد که احکام تشریعی و عبادت در اسلام، علاوه بر جنبه‌های دینی، نقش مهمی در تربیت فردی و بهبود شخصیت انسان دارند (۷۴ -۸۵)


=== آیات ===
== احکام فقهی صداقت و دروغگویی  ==
به نظر نویسنده، از آنجا که در آیات قرآن به طور مستقیم از لفظ غنا استفاده نشده و امر و نهی صریحی در مورد آن وجود ندارد، کسانی که به این آیات استناد می‌کنند، برای اثبات حرمت غنا به روایات مرتبط رجوع کرده‌اند. در قرآن کریم، واژه‌هایی مانند قول زور، باطل و لهو الحدیث ذکر شده است که بر اساس دیدگاه مفسران و روایات نقل‌شده از ائمه (ع)، بر مفهوم غنا و خوانندگی تطبیق داده می‌شود. نویسنده در این بخش، آیات ۶ سوره لقمان، ۳۰ سوره حج، ۷۲ سوره فرقان و ۳ سوره مؤمنون را از دیدگاه لغویان، مفسران، فقها و روایات وارده (با تحلیل اسناد) مورد بررسی قرار می‌دهد (۸۰ تا ۹۸). در نهایت، به نتیجه‌گیری درباره حرمت غنا می‌رسد و دیدگاه کسانی را نقد می‌کند که معتقدند آیات و روایات دلالت قطعی بر حرمت غنا ندارند و پاسخ‌هایی به این نظرات ارائه می‌دهد (۹۸ تا ۹۹).
فصل سوم به بررسی احکام فقهی دروغ‌گویی و اهمیت راستگویی می‌پردازد. نویسنده تأکید می‌کند که فطرت انسان به صداقت تمایل دارد و دروغ‌گویی، به‌عنوان آفت زبان، ممکن است ناشی از تربیت نادرست باشد. دروغ به‌عنوان گناه کبیره شناخته می‌شود و آثار منفی آن شامل بی‌اعتمادی و تضعیف وفاق اجتماعی است.


===روایات===
آیات قرآن و روایات معصومین در مذمت دروغ‌گویی تأکید دارند و دروغ را کلید گناهان و خیانت معرفی می‌کنند. نویسنده در ادامه به پیامدهای منفی دروغ‌گویی شامل بی‌اعتباری، از بین رفتن ایمان و بی‌آبرویی اشاره میکند..  
نویسنده در دومین دلیل برای حرمت ذاتی غنا به روایاتی استناد می‌کند که به‌طور مستقل در منابع شیعه و سنی درباره غنا نقل شده‌اند و برخی فقها برای آن ادعای تواتر دارند. او دیدگاه فقهایی را که معتقدند هیچ روایتی با سند و دلالت کامل برای اثبات حرمت غنا وجود ندارد، رد کرده و بیان می‌کند که با بررسی منابع روایی، می‌توان به تعداد زیادی روایت معتبر دست یافت که از نظر سند صحیح بوده و به روشنی بر حرمت ذاتی غنا دلالت دارند.


نویسنده برای جمع‌آوری روایات، آن‌ها را از نظر سند مورد بررسی قرار داده و به چهار دسته کلی تقسیم می‌کند:
در بخش پایانی، احکام فقهی مربوط به شهادت دروغ و عواقب آن را بررسی میکند و تأکید میکند که شهادت دروغ می‌تواند مجازات‌های سنگینی به همراه داشته باشد. نویسنده همچنین به راه‌های درمان دروغ‌گویی و اهمیت شناخت عواقب آن اشاره می‌کند (۸۶ -۹۷)


۱. روایاتی که در نکوهش زنان خواننده هستند
== احکام فقهی رفتار با والدین ==
به باور نویسنده، قرآن حق احسان به والدین را پس از توحید به‌عنوان یک تکلیف مهم معرفی کرده و با استناد به برخی ایات اشاره می‌کند. نویسنده دلایل اهمیت نیکی به والدین را بررسی می‌کند، از جمله اینکه خداوند سبب حقیقی وجود انسان و پدر و مادر سبب ظاهری هستند. همچنین، تقدم احسان به والدین نسبت به دیگران تأکید می‌شود و سپاسگزاری از زحمات آنان، به‌ویژه مادر، مورد تأکید قرار می‌گیرد. آثار نیکی به والدین را نام می‌برد و در نهایت، نیکی به والدین را نه تنها ثواب آخرت میداند بلکه بر زندگی دنیوی نیز تأثیر مثبت می‌گذارد و موجب رهایی از عذاب الهی می‌شود. (۹۸ - ۱۰۴)
== اسراف و تبذیر ==


۲. روایاتی که به حرام بودن قیمت کنیز خواننده اشاره دارند
نویسنده فصل پنجم کتاب را به بررسی اسراف و تبذیر به عنوان موضوعات مهم در اسلام اختصاص داده است. او تأکید می‌کند که پرهیز از اسراف و مصرف‌های نادرست نشانه کمال ایمان و ارزش والای مسلمانان است. او به تعریف لغوی اسراف اشاره کرده و آن را تجاوز از حد اعتدال در هر عمل می‌داند و تبذیر را به معنی بریز و بپاش و به پراکنده کردن بیهوده و در راه فساد تفسیر می‌کند. نویسنده توضیح می‌دهد که اسراف نه تنها به مسائل مالی محدود نمی‌شود، بلکه نشان‌دهنده وضعیت نامناسب اخلاقی و فرهنگی است. او همچنین به آیات قرآن و روایات معصومین اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که اسراف در امور مختلفی چون خوردن، انفاق، قصاص و حتی قدرت‌طلبی مطرح شده است. در نهایت، نویسنده به آثار و پیامدهای سوء اسراف اشاره می‌کند، از جمله خشم الهی، فقر، عدم استجابت دعا و قرار گرفتن در شمار گناهان کبیره (۱۰۵ -۱۱۵).
== فقه و تربیت اجتماعی ==
نویسنده در فصل اول از بخش چهارم کتاب را به ارتباط احکام فقهی با تربیت اجتماعی اختصاص داده است.


۳. روایاتی که به حرام بودن کسب و کار زنان خواننده مربوط می‌شوند
نویسنده در ابتدا به اجتماعی بودن انسان بعنوان یکی از ویژگی‌های بشری اشاره کرده و بر این باور است که انسان به طور طبیعی نیازمند تعامل با دیگران است و این ارتباطات در شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی او نقش بسزایی دارند.


۴. روایاتی که به ممنوعیت استماع و شرکت در مجالس زنان خواننده اشاره دارند
در ادامه، نویسنده به توضیح تربیت اجتماعی انسان می‌پردازد و محور تربیت اجتماعی را از سلسله‌ای از حقوق، وظایف و مسئولیت‌های مربوط به زندگی در میان جامعه می‌داند. او حقوق پدر و مادر، همسایگان و معلمان را از جمله حقوقی می‌شمارد که بر عهده انسان در زندگی اجتماعی قرار دارد.


او پس از این دسته‌بندی نتیجه می‌گیرد که این روایات از نظر سند و دلالت در حرمت ذاتی غنا تمام هستند. همچنین برخی از فقها نیز بر حرمت ذاتی غنا ادعای استفاضه و تواتر در روایات دارند، که در این صورت ضعف سندی برخی از روایات خدشه‌ای بر استدلال حرمت غنا نخواهد داشت ۹۹-۱۰۶).
نویسنده در ادامه به احکام فقهی مرتبط با این حقوق می‌پردازد و معتقد است که اسلام بهترین شیوه ارتباط با هر یک از گروه‌های اجتماعی را انتخاب کرده است. او به مسائلی نظیر جهاد، رهن، اجاره، صلح و امثال آن در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی اشاره کرده و تأکید می‌کند که در احکام فقهی، توجه ویژه‌ای به روابط اجتماعی مکلفین در این گونه موارد شده است. این رویکرد به تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد یک جامعه سالم کمک می‌کند. ۱۱۷-۱۲۲)


=== اجماع===
== آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده ==
به نظر نویسنده، علمایی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، ملا احمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و دیگر فقهایی که به اجماع استناد کرده‌اند، اجماعشان مدرکی بوده و نمی‌تواند دلیل مستقلی برای اثبات حرمت ذاتی غنا باشد. بلکه این اجماع تأییدی بر دلالت آیات و روایات است (ص ۱۰۶-۱۱۰).
نویسنده در فصل دوم به آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده پرداخته و پس از تعریف خانواده، به تبیین نهاد خانواده از منظر آیات و روایات می‌پردازد. او تأکید می‌کند که خانواده نه تنها یک واحد اجتماعی، بلکه بنیادی‌ترین نهاد برای تربیت نسل‌های آینده است. در ادامه، نویسنده به موضوع ازدواج، طلاق  از منظر احکام فقهی می‌پردازد. به باور نویسنده، ازدواج یک موضوع فقهی تربیتی است که در کتب فقهی تحت عنوان کتاب نکاح از آن یاد شده است. او توضیح می‌دهد که فقها در مورد ازدواج فتوا به مستحب بودن آن داده‌اند و که در صورت ارتکاب گناه، فتوا به وجوب داده اند.


===دلیل عقلی===
نویسنده پس از بیان برخی از فواید ازدواج، به موضوع طلاق پرداخته است. او ابتدا مذمت طلاق از منظر اسلام را مورد بررسی قرار داده و سپس احکام فقهی در جلوگیری از تحقق طلاق را تبیین کرده است. به باور وی، اسلام روش‌های مختلفی را برای جلوگیری از وقوع طلاق از منظر فقهی ذکر کرده است.
نویسنده معتقد است که استناد به عقل تنها زمانی معتبر است که هیچ حکمی از طریق کتاب، سنت یا اجماع در دسترس نباشد و عقل بتواند با قطعیت و یقین مفسده یا مصلحت موضوع را تشخیص دهد. با این حال، از آنجا که اکثر فقها با تکیه بر آیه، سنت و اجماع، حکم به حرمت خوانندگی زن داده‌اند، به دلیل عقلی بسنده نکرده‌اند (ص ۱۱۰-۱۱۱).


==دیدگاه مخالفین حرمت ذاتی غنا==
نویسنده بخشی از بحث را به مسئله حضانت کودک اختصاص داده و آن را از مهم‌ترین مباحث فقهی و تربیتی احکام فقهی اسلام ذکر کرده است.
نویسنده در دومین دیدگاه خود به بررسی نظر اقلیت فقهای شیعه درباره حکم غنا می‌پردازد و نظرات فقهایی مانند فیض کاشانی، سید مهدی کشمیری و محقق سبزواری را که در مورد حرمت ذاتی غنا تردید کرده و آن را به دلایل خارجی مرتبط می‌دانند، اشاره می‌کند. او همچنین به قاعده انصراف (یعنی اینکه روایات غنا به دوران عباسیان مربوط می‌شود) و روایاتی که برای حمایت از این مدعا ذکر شده‌اند، پرداخته است. (ص۱۱۲ - ۱۲۲).


نویسنده در بخش مربوط به بررسی عصر صدور روایات مرتبط با غنا، برای روشن شدن درستی یا نادرستی دیدگاه فیض کاشانی، تاریخچه غنا را از دوران جاهلیت تا قرن سوم مورد بررسی قرار داده است. در نهایت نتیجه می‌گیرد که استفاده از غنای لهوی و فاسد در تمامی دوره‌ها وجود داشته و مفهوم غنا در آن زمان نیز به همان معنای رایج در فقه و شرع به کار رفته است (ص۱۲۳-۱۳۰).
به باور نویسنده، حکم حضانت مانند سایر احکام الهی بر اساس مصالح بندگان بحث شده است. او سعی دارد زوایای فقهی و تربیتی این مسئله را با بیان نکات و اصولی که در این زمینه وجود دارد، به خوبی روشن سازد.


==دیدگاه قائلین به تفصیل بین خوانندگی لهوی و غیر لهوی==
نویسنده از منظر شهرت فقها و روایات، در صورت جدایی زن و شوهر، حضانت مادر را برای طفل شیرخوار اولویت قرار می‌دهد
نویسنده در سومین دیدگاه به تحلیل نظر کسانی پرداخته است که به تفکیک بین خوانندگی لهوی و غیر لهوی زنان معتقدند. او مهم‌ترین مدافعان این نظر را سید محمد ابراهیم بحرانی، مشهور به سید ماجد، معرفی کرده و توضیح می‌دهد که این افراد غنا را به دو نوع غنای حلال (غیر شهوانی) و غنای حرام (شهوانی) تقسیم کرده‌اند. دلیل اصلی آنها انصراف است که نویسنده معتقد است این ادعا بر خلاف ظاهر است چرا که در هر زمانی در مجالس اکثر خلفا مجالس شعرخوانی با آواز مرسوم بوده و بعضا با محرمات دیگری آمیخته بوده و نمی‌توان تنها در مورد امویان و عباسیان ادعای انصراف کرد افزون بر‌آنکه حمل احادیث مجوزه بر غنای لغوی (صوت مرجع مطر) با اجماع فقها مخالفت دارد (ص ۱۳۱ - ۱۳۴).


==موضوعات مختلف خوانندگی زن ==
نویسنده حضانت کودک را به مادر با استناد به نظر مشهور فقها، برای پسران تا دو سال و برای دختران تا هفت سال ذکر می‌کند. همچنین، این مسئله را در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار می‌دهد (۱۲۳ - ۱۴۵)
نویسنده پس از بررسی نظر فقها درباره حرمت ذاتی غنا، به موضوعات مرتبط با خوانندگی زنان می‌پردازد. این موضوعات شامل کسب درآمد از خوانندگی، حرام بودن همکاری با خوانندگان، فاسق دانستن آنها، کبیره بودن گناه خوانندگی و ممنوعیت حضور در مجالس خوانندگی است.


به اعتقاد نویسنده، اکثر فقها کسب درآمد از خوانندگی را حرام دانسته و آن را از گناهان کبیره می‌شمارند. همچنین، تشویق و کمک به خوانندگان و حضور در مجالس آنها را موجب عقوبت اخروی می‌دانند. نویسنده این مباحث را با استناد به نظرات فقهایی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و فقهای معاصر مانند امام خمینی و مکارم بیان می‌کند. (ص ۱۳۵ - ۱۵۱).
== احکام فقهی و علم آموزی ==
نویسنده در این فصل به اهمیت علم آموزی در اسلام و احکام فقهی مرتبط با آن می‌پردازد تا اهتمام اسلام به تربیت فردی و اجتماعی مسلمانان را نشان دهد.


==تک خوانی زن ==
نویسنده تأکید می‌کند که دین اسلام بر پایه علم و تعقل استوار است و بعثت پیامبر با هدف تعلیم و تزکیه انسان‌ها صورت گرفته و طلب علم در اسلام به عنوان یک فریضه برای همه مسلمانان معرفی می‌شود.


نویسنده به بررسی جزئیات خاص خوانندگی زنان می‌پردازد و با اشاره به اینکه در مباحث قبلی ادله حرمت و حلیت غنا به تفصیل بررسی شده، در اینجا تنها به جمع‌بندی نظرات فقها می‌پردازد. او موضوعاتی چون تک‌خوانی زن برای محارم، جمع‌خوانی زن و خوانندگی زن بدون مستمع را مورد بحث قرار می‌دهد.
همچنين، نویسنده تقسیم‌بندی علوم به دینی و غیر دینی را نادرست دانسته و هر علمی که به نفع مسلمانان باشد را جزء علوم دینی محسوب می‌شمارد.  


در بخش مربوط به تک‌خوانی زن، نویسنده به سه دسته اصلی اشاره می‌کند:
او علوم واجب را به دو دسته واجب عینی (مانند اصول اعتقادات و علم اخلاق) و واجب کفایی (مانند علوم قرآن و فقه) تقسیم میکند. همچنین، دانش‌هایی را که فراگیری آنها مستحب یا حرام است، مورد بررسی قرار می‌دهد
1. تک‌خوانی زن برای محارم
2. تک‌خوانی زن در مجالس زنانه
3. تک‌خوانی زن در مجالس مختلط (ص ۱۵۱).


نویسنده تک‌خوانی زن برای محارم را به دو دسته تقسیم می‌کند: تک‌خوانی برای شوهر و تک‌خوانی برای سایر محارم.  
نویسنده در گفتار سوم به مواد درسی ممنوعه مانند سحر و کهانت می‌پردازد که تحصیل آنها به دلیل ایجاد شک در دین حرام است. حقوق معلم و شاگرد را نیز بررسی کرده که معلم باید به شاگردان نیکی کند و شاگرد نیز باید به معلم احترام بگذارد (۱۴۶ - ۱۶۴).


در مورد تک‌خوانی زن برای شوهر، نظرات فقها به دو دسته تقسیم می‌شود: سید هبه الله شهرستانی حلیت را تأیید کرده، در حالی که فقهایی چون خویی، خامنه‌ای و نوری همدانی حکم به حرمت داده‌اند.  
== احکام فقه و اجتماع ==
فصل چهارم کتاب به بررسی عمیق ارتباط بین احکام فقهی و ابعاد اجتماعی انسان پرداخته شده است. نویسنده با تأکید بر این نکته که انسان در تعامل دائمی با محیط اجتماعی خود قرار دارد، به تحلیل تأثیرات این تعامل بر شخصیت و تربیت فرد می‌پردازد. او بیان می‌کند که رابطه میان فرد و اجتماع حقیقی است و خواص وجودی فرد در اجتماع نمود پیدا می‌کند. به همین دلیل، تربیت افراد بدون توجه به تربیت اجتماعی و تحولات اجتماعی ممکن نیست. نویسنده بر این باور است که دین اسلام به عنوان یک دین جامع، احکام خود را بر اساس نیازهای اجتماعی بنا نهاده و دستورهایی مانند نماز، حج، جهاد و انفاق را به عنوان ابزارهایی برای ایجاد تحول اجتماعی معرفی می‌کند.


برای تک‌خوانی زن برای سایر محارم، اکثر فقها حکم به حرمت داده‌اند، در حالی که عده‌ای جواز آن را مشروط به غنای زن در عروسی دانسته‌اند (ص ۱۵۱ - ۱۵۵).
نویسنده در ادامه به بعد اجتماعی دین اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که دین نمی‌تواند تنها به بعد فردی انسان توجه داشته باشد. او به این نکته اشاره می‌کند که اگر دینی نسبت به بعد اجتماعی انسان بی‌تفاوت باشد، آن دین ناقص است و نمی‌تواند به هدف خود که هدایت انسان است، دست یابد. در بخش‌های بعدی، نویسنده به بررسی احکام فقهی اجتماعی اسلام می‌پردازد و انواع مختلف اجتماعی بودن احکام را تحلیل می‌کند. او به تأثیر نماز جماعت، نماز جمعه و زکات بر تربیت اجتماعی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که این احکام چگونه می‌توانند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد همبستگی بین افراد کمک کنند.


در خصوص تک‌خوانی در مجالس زنانه، طبق نظر مراجع معاصر، اگر خوانندگی از مصادیق غنای محرم باشد، حرام است و در غیر این صورت، جایز است (ص ۱۵۶ - ۱۵۷).  
نویسنده همچنین به تأثیر وقف بر تربیت اجتماعی و نقش آن در کاهش فقر و فساد در جامعه می‌پردازد. او تأکید می‌کند که وقف نه تنها به فرد کمک می‌کند، بلکه به جامعه نیز نفع می‌رساند و می‌تواند باعث ایجاد احساس عزت و کرامت در محرومان شود. در بخش پایانی فصل، نویسنده به بررسی حقوق جزای اسلامی و تأثیر آن بر تربیت اجتماعی می‌پردازد و به فلسفه مجازات و اهداف آن اشاره می‌کند. او تأکید می‌کند که مجازات‌ها باید به گونه‌ای طراحی شوند که نه تنها عدالت را برقرار کنند، بلکه به اصلاح و تربیت مجرمان نیز کمک نمایند.


نویسنده همچنین تک‌خوانی زنان در مجالس مختلط را با استناد به روایات ابی بصیر و نظرات فقهای معاصر، در صورت حضور مردان، حرام می‌داند (ص ۱۵۷ - ۱۵۹).
در نهایت، نویسنده بر این باور است که احکام فقهی باید در خانواده، مدرسه و اجتماع پیاده‌سازی شوند تا به اتحاد و هماهنگی در جامعه منجر شوند. او نتیجه می‌گیرد که احکام فقهی مجموعه‌ای از قوانین زندگی انسان‌ها هستند که در صورت توجه به آن‌ها، می‌توان به یک نظام اجتماعی سالم دست یافت (۱۶۵-۲۰۶)
 
==جمع خوانی زنان==
نویسنده جمع‌خوانی زنان را به دو دسته تقسیم می‌کند: جمع‌خوانی در مجالس زنانه و جمع‌خوانی در مجالس مختلط.
 
در مجالس زنانه، به ویژه در مراسم عروسی، بر اساس روایات ابی بصیر، جمع‌خوانی در صورتی که مردان حضور نداشته باشند، مجاز است. همچنین، طبق نظر فقهای معاصر، در مجالس غیرعروسی، این عمل در صورتی که از نوع غنای محرم (صوت مرجع مطرب لهوی) نباشد و با محرمات دیگر همراه نشود، جایز است (ص ۱۵۹ - ۱۶۲).
 
اما در مجالس مختلط، بر اساس روایت ابی بصیر، اگر خوانندگی زنان به صورت غنا و در حضور مردان باشد، حرام است. در عوض، اگر این خوانندگی به صورت غیرغنایی باشد و به حد غنای محرم نرسد و با حرام دیگری همراه نباشد، مجاز است. نویسنده همچنین نظرات چند تن از فقهای معاصر را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۶۲ - ۱۶۳).
 
==خوانندگی بدون مستمع و حرمت در تغییر صدا==
نویسنده در این بخش بیان می‌کند که اگر مخاطبی وجود نداشته باشد و خواننده شرایط غنای محرم را داشته باشد، بر اساس نظر اکثر مراجع عظام، این عمل حرام است (ص ۱۶۴-۱۶۵).
 
نویسنده تأکید می‌کند که ملاک حرمت خوانندگی محرم (صوت مرجع مطرب لهوی) است و تغییر صدا تأثیری در حکم ندارد. هر صدایی که شرایط غنا را داشته باشد، مشمول آیات و روایات حرمت غنا است، چه توسط زن باشد و چه مرد. همچنین، نویسنده استفتائات مطرح شده از مراجع تقلید را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۶۵-۱۶۷).
 
== استثنائات حرمت خوانندگی زن ==
=== قرائت قرآن===
نویسنده پس از بررسی حرمت غنا، به استثنائات آن می‌پردازد و قرائت قرآن و مراثی را از حرمت خوانندگی زن مستثنی می‌کند. او برای جواز غنا در قرائت قرآن، سه دسته روایت معرفی می‌کند. دسته اول شامل پنج روایت است که بر جواز خواندن قرآن با غنا دلالت دارند. نویسنده پس از بحث سند و دلالت این روایات، نظر فقها و محدثان را نیز بیان می‌کند. (ص ۱۷۰ - ۱۸۰)
 
در دسته دوم، نویسنده به روایاتی که بر مدح صوت نیکو دلالت دارند اشاره کرده و سه روایت همراه با بحث سندی و دلالی در زیر آن می‌آورد.
در دسته سوم، به روایاتی که بر مدح قرائت قرآن با صوت حزین دلالت دارند اشاره کرده و دو روایت در ذیل آن همراه با بحث سندی و دلالی می‌آورد.
در ادامه، نویسنده عبارات تعدادی از فقها را بیان می‌کند که در حرمت غنا فرقی بین قرائت قرآن و غیر قرآن قرار نداده و هر صورتی که به صورت غنای محرم ادا شود را حرام می‌دانند (ص ۱۸۱ - ۱۹۲).
===مرثیه===
 
نویسنده در ابتدای بحث نظر برخی فقها را که به جواز غنا در مراثی معتقدند و کسانی که آن را ممنوع می‌دانند، مطرح می‌کند. سپس به بررسی دلایل جواز غنا در مرثیه‌ها می‌پردازد و هفت دلیل را ذکر می‌کند که عبارتند از: ۱- روایات به همراه بحث‌های سندی و دلالی ۲- عدم تحقق مفهوم غنا در مرثیه‌ها به استناد کلام محقق اردبیلی ۳- سیره مستمر فقها و متشرعین ۴- نبود اخبار صحیح و صریح در مورد حرمت غنا ۵- تأثیر مثبت غنا در ایجاد احساس گریه برای مرثیه اهل بیت(ع) ۶- قاعده اصل جواز به علت وجود شک در حرمت غنا. پس از بیان این دلایل، نویسنده اعلام می‌کند که تمامی دلایل جواز غنا در مرثیه‌ها ناتمام بوده و غنا در مرثیه همانند غنا در غیر آن به حرمت اولیه‌اش باقی است.
 
به گفته وی، فقها نوحه را به دو دسته حق و باطل تقسیم کرده‌اند و برای اثبات نظرات خود به روایات مختلف استناد می‌کنند که برخی جواز و برخی عدم جواز نوحه را نشان می‌دهند.
 
نویسنده با بررسی تعارضات موجود در روایات مرتبط، به جمع‌بندی میان آنها پرداخته و بیان می‌کند که منظور از روایات جواز نوحه‌گری، شرایطی است که در آن نوحه‌خوان سخن باطل نگوید، به حد غنا نرسد و صدای زن توسط افراد نامحرم شنیده نشود. او نتیجه می‌گیرد که نظرات فقهایی که جواز نوحه برای اموات را مطرح کرده‌اند، تنها به نوحه‌گری زنان برای اموات اختصاص دارد و شامل نوحه‌گری مردان نمی‌شود. البته مردان می‌توانند هنگام مرثیه‌خوانی برای ائمه(ع) با صوت زیبا نوحه‌خوانی کنند، مشروط بر اینکه این عمل با محرمات دیگر همراه نباشد. از سوی دیگر، علمایی که نوحه را حرام می‌دانند، این حکم را در مواردی صادر کرده‌اند که نوحه به حد غنای حرام برسد، سخن باطل گفته شود یا صدای زن نوحه‌خوان توسط مردان نامحرم شنیده شود. نویسنده معتقد است که نوحه‌گری از مفهوم غنا به‌طور تخصصی خارج است، چرا که عرف و اهل لغت میان این دو تفاوت قائل هستند. (ص ۱۹۳ - ۲۰۶)
 
===ایام جشن===
 
به گفته نویسنده غنا در ایام جشن و شادی و عید، طبق دو روایت از امام کاظم(ع)، ممکن است از حکم کلی حرمت استثنا شود. نویسنده پس از تحلیل سندی و دلالی دو روایت و بررسی دیدگاه‌های فقهای معاصر مانند صاحب جواهر و امام خمینی به این نتیجه می‌رسد که غنا در ایام عید مستثنی نیست و اگر شعر یا نثر به صورت غنا خوانده شود، حرام خواهد بود؛ چه مضمون آن حق باشد و چه باطل. (ص ۲۰۶ - ۲۱۰)
 
===حُداء===
حداء سرودی است که شتربان‌ها برای تحریک شترها می‌خوانند. برخی علما مانند محقق حلی و علامه حلی آن را از حرمت غنا مستثنی کرده‌اند، اما امام خمینی و شیخ یوسف بحرانی این نظر را نپذیرفته‌اند. نویسنده بر اساس روایات و قاعده اصل جواز، دلایلی برای جواز حداء ارائه کرده است. با این حال، پس از بررسی انتقادی این دلایل، به این نتیجه می‌رسد که ادله مطلق برای اثبات جواز حداء ناکافی هستند و در نتیجه، حداء از حکم حرمت غنا مستثنی نمی‌شود. (ص ۲۱۰ - ۲۱۱)
 
===مراسم زفاف===
یکی از استثناهای غنا، غنای زن در زفاف عروس است که میان فقهای شیعه اختلاف نظر وجود دارد. به باور نویسنده این مسئله از قدیم الایام در میان فقهای شیعه مورد اختلاف بوده و علما در این زمینه به سه دسته تقسیم شده‌اند:
 
۱. حرمت مطلق غنا، حتی در عروسی  
 
۲. کراهت غنای زن در عروسی  
 
۳. جواز غنا در عروسی  
 
نویسنده با اشاره به نظر ۳۵ فقیه متقدم و معاصر از جمله شیخ طوسی، علامه حلی، خویی، بهجت و خامنه‌ای، اظهار می‌دارد که اکثر فقها به حلیت غنای زن در زفاف عروس معتقدند (ص ۲۱۲ - ۲۲۰).  
 
نویسنده سپس به اختلاف نظرها درباره مجلس غنا در عروسی و استثنای آن به سه دیدگاه اصلی اشاره می‌کند.
 
۱. عده‌ای غنا را تنها در حال زفاف جایز دانسته‌اند.
 
۲. عده‌ای غنا را در حال زفاف و همچنین در مجالس قبل و بعد از آن جایز می‌دانند.
 
۳. عده‌ای دیگر غنا را در تمامی مراسم‌هایی که به عنوان عروسی برگزار می‌شود، جایز می‌دانند.
 
به نظر نویسنده، دلیل اصلی اختلاف میان فقها درباره مجلس عروسی به تفاوت در استناد به ادله بازمی‌گردد. وی ابتدا دلایل کسانی را که غنا در مراسم زفاف را جایز می‌دانند، بررسی کرده و اشاره می‌کند که این گروه از فقها به سه روایت ابا بصیر از امام صادق(ع) استناد کرده‌اند. نویسنده پس از تحلیل سند و دلالت این روایات، نتیجه‌گیری می‌کند که این سه روایت در واقع یک روایت واحد هستند که بیشتر فقها بر اساس آن عمل کرده‌اند و خوانندگی زن در مراسم زفاف را تحت شرایط خاصی مانند عدم حضور مردان، عدم شنیدن صدای زن توسط افراد بیگانه، و دائمی بودن ازدواج جایز دانسته‌اند. همچنین، نویسنده به حکم مربوط به افراد خنثی پرداخته و بیان می‌کند که اگر خنثی مرد باشد، حق ورود به مجلس را ندارد و اگر زن باشد، می‌تواند وارد شود؛ اما در مورد خنثای مشکل باید احتیاط صورت گیرد. (ص ۲۲۱ - ۲۲۶).
 
نویسنده همچنین به دیدگاه برخی فقها مانند شیخ انصاری اشاره می‌کند که غنا را حتی در عروسی به طور مطلق حرام می‌دانند و هیچ استثنایی را نپذیرفتند و عده‌ای دیگر از فقهای متقدم و معاصر مانند شیخ صدوق و سیستانی در جواز غنا در عروسی احتیاط کرده‌اند. (ص ۲۳۰-۲۳۴)
 
==احکام شک در حکم خوانندگی زن==
نویسنده بیان می‌کند که در صورت وجود تردید درباره مسئله غنا، سه نوع شبهه قابل تصور است. او پس از شرح هر یک از این موارد، با استناد به قواعد اصولی و نظرات فقها، حکم مرتبط با هر نوع شبهه را درباره غنا ارائه می‌دهد.
 
۱. شبهه حکمیه تحریمیه: آیا غنای زن حرام است یا خیر؟ در این مورد، اصولیون قائل به اصل برائت هستند، در حالی که اخباریان جانب احتیاط را می‌گیرند.
 
۲. شبهه موضوعیه مفهومیه: مفهوم غنا چیست؟ در این نوع شبهه، بیشتر اصولیون در موارد اقل و اکثر ارتباطی اصل برائت را جاری می‌دانند، اما در اقل و اکثر استقلالی برخی از اصولیون به اصل برائت معتقدند و برخی دیگر احتیاط می‌کنند.
 
۳. شبهه موضوعیه مصداقیه: در تشخیص مصداق خارجی غنا شک وجود دارد. در این مورد، هم اخباریون و هم اصولیون به اصاله البرائه (اصل برائت شرعی) معتقدند. (صفحات ۲۳۵ تا ۲۴۳).
 
 
نویسنده در ادامه به موضوع (حسن احتیاط درباره صدای مشکوک زن) می‌پردازد و بیان می‌کند که برخی خوانندگی‌ها هست که از نظر موضوع مشکوک است و معلوم نیست که آیا از مصادیق غنای محرم است یا نه.
 
در این گونه موارد، اکثر فقها در مقام فتوا اصل برائت را جاری و حکم به جواز می‌دهند، اما در مقام عمل توصیه به احتیاط دارند.
 
نویسنده در ادامه به ذکر روایاتی می‌پردازد که بر مطلوبیت احتیاط در موارد مشکوک فقهی دلالت دارند. همچنین به نظرات فقهایی اشاره می‌کند که با وجود اعتقاد به اصالت برائت، احتیاط را امری پسندیده می‌دانند (ص ۲۴۳ - ۲۴۹).

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۰۰

معرفی و ساختار

کتاب فقه و تربیت به نویسندگی رویا اسکندریه و مهدی هژبری در ۲۲۴ صفحه توسط نشر کیسان به چاپ رسید. این کتاب به بررسی ارتباط بین فقه و مباحث تربیتی می‌پردازد. این کتاب در چهار بخش دسته بندی شده است.

بخش اول به دو فصل تقسیم شده و به موضوعات مفهوم‌شناسی فقه، جایگاه، موضوع و غایت فقه، همچنین معنای اصطلاحی تربیت و مراحل آن پرداخته است. بخش دوم نیز به دو فصل تقسیم شده و به موضوعاتی مانند ارتباط احکام فقهی با تربیت، زمینه‌ها و وقوع این ارتباط می‌پردازد. بخش سوم شامل سه فصل است و به موضوعات اهداف تربیت فردی و نقش احکام تشریعی در تربیت فردی بحث می‌کند. بخش چهارم در چهار فصل به موضوعات فقه و تربیت اجتماعی، آثار تربیتی فقهی بر خانواده، احکام فقهی و علم‌آموزی، و احکام فقه و اجتماع می‌پردازد.

کلیات فقه و تربیت

نویسنده در فصل اول از بخش اول به بررسی کلیات مسئله فقه پرداخته است. این فصل شامل موضوعاتی همچون مفهوم شناسی فقه، اهمیت و جایگاه آن، موضوع فقه، رسالت و واقعیت فقه می‌باشد. در فصل دوم از بخش اول، نویسنده به تعریف و مفهوم تربیت، معنای لغوی آن و مراحل مختلف تربیت پرداخته است (ص۳-۲۷).

نویسنده در فصل اول از بخش دوم به بررسی زمینه‌های ارتباطی احکام فقهی با تربیت پرداخته است. این فصل از جنبه‌های مختلفی مانند موضوع، قلمرو، اهداف و کاربردی بودن این ارتباطات صحبت می‌کند (ص۲۹-۳۳).

امکان ارتباط احکام فقهی با تربیت

فصل اول به بررسی ارتباط احکام فقهی با تربیت در یک جامعه اسلامی می‌پردازد و تأکید می‌کند که احکام فقهی به عنوان یک حوزه معرفتی و شرعی، بخش رفتاری شریعت را تشکیل می‌دهند. هرچند تربیت لزوماً ماهیت اسلامی ندارد، نویسنده به دنبال امکان ارتباط این پدیده عینی با تربیت از منظر اسلامی است. مهم‌ترین زمینه ارتباط این دو، مشترک بودن موضوع آن‌هاست که شامل انسان و تأثیرات تربیتی بر رفتارهای او می‌شود. همچنین، قلمرو گسترده احکام فقهی و تربیت که شامل همه مقاطع زندگی انسان است، زمینه مشترک دیگری را ایجاد می‌کند. اهداف و غایات مشترک نیز از دیگر جنبه‌های ارتباط این دو به شمار می‌روند، زیرا هر دو در راستای هدایت انسان به سوی قرب الهی و کمال حقیقی حرکت می‌کنند. جنبه کاربردی بودن احکام فقهی و تربیت نیز از دیگر زمینه‌های مشترک است که تأکید بر فعالیت‌ها و رفتارهای عملی مربی و متربی دارد (ص۲۹ - ۳۳)

امکان وقوعی ارتباط احکام فقهی با تربیت

در فصل دوم، نویسنده به بررسی ارتباط وقوعی میان احکام فقهی و علم تربیت می‌پردازد و بر این اساس، سه رکن اصلی تربیت را معرفی می‌کند: رعایت توانایی و محدودیت متربی، تخفیف و مسامحت، و آزادی و اختیار. نویسنده تأکید دارد که فعالیت‌های تربیتی باید متناسب با توان و شرایط متربیان برنامه‌ریزی شود. این اصل به‌ویژه در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته است که خداوند هیچ‌کس را بیش از توانایی‌اش مکلف نمی‌کند.

نویسنده به مفهوم «تدرج» و «تمکن» اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که هیچ انسانی به یکباره به کمال نمی‌رسد و باید به‌صورت تدریجی رشد کند. او به آیات قرآن استناد می‌کند که نشان‌دهنده اهمیت توجه به مراحل مختلف رشد انسان‌هاست. از دیگر نکات مهم، تأکید بر این است که تربیت باید در نظر داشته باشد که اگر بر اساس ظرفیت‌ها و استعدادها صورت نگیرد، نه تنها مفید نخواهد بود بلکه می‌تواند زیان‌بار نیز باشد.

وی معتقد است اصل تربیتی رعایت توانایی و محدودیت‌های مترربی در باب‌های مختلف فقهی از جهات مختلفی همچون مقطع سنی، جنسیت، شرایط زمان و مکان مورد توجه است.

از لحاظ سنی احکام افراد بالغ و غیر بالغ متفاوت است و عمده احکام تکالیفی همچون حدود و تعزیر که از بالغ خواسته شده از غیر بالغ‌ها صرف نظر شده است

از جهت جنسیت نیز  شارع مقدس بین زن و مرد  در احکام تفاوت‌هایی همچون نماز و روزه در زمان قاعدگی قائل شده است

نویسنده همچنین به مسأله «تسهیل» در احکام فقهی اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که دین اسلام به‌دنبال آسان‌سازی امور برای متربیان است. او به وجود جایگزین‌های شرعی در احکام، مانند کفاره‌ها و تیمم، اشاره دارد که در شرایط خاص به‌منظور تسهیل در انجام تکالیف مقرر شده‌اند. این تسهیل، نشان‌دهنده رویکرد رحمت و مدارا در دین اسلام است.

نویسنده در ادامه به اصل آزادی و اختیار می‌پردازد و توضیح می‌دهد که فعالیت‌های تربیتی نباید با اکراه و اجبار همراه باشد. او به این نکته تأکید دارد که آزادی باید با رعایت حقوق دیگران و عدالت همراه باشد. آزادی واقعی از نظر نویسنده، آزادی‌ای است که از درون انسان نشأت می‌گیرد و به رشد و تعالی او کمک می‌کند.

نویسنده همچنین به ارتباط بین احکام فقهی و آزادی در عرصه‌های مختلف، از جمله حقوق فردی، اقتصادی، امنیتی و قضایی اشاره می‌کند و تأکید می‌نماید که احکام فقهی باید به‌گونه‌ای باشند که حقوق و آزادی‌های فردی را به رسمیت بشناسند.

در نهایت، نویسنده به اهمیت تشویق و تنبیه در فرایند تربیتی اشاره می‌کند و تأکید دارد که تشویق صحیح و به‌جا می‌تواند انگیزه‌های مثبت را در متربیان تقویت کند. او همچنین به ضرورت تنبیه به‌عنوان ابزاری برای اصلاح رفتار تأکید می‌کند و بیان می‌دارد که تنبیه باید با محبت و دلسوزی همراه باشد تا به اصلاح واقعی منجر شود (ص۳۴-۶۸).

ارتباط فقه با تربیت فردی

فصل اول از بخش سوم به بررسی ارتباط فقه و تربیت فردی می‌پردازد و هدف اصلی تعلیم و تربیت اسلامی را قرب به خدا و عبودیت معرفی می‌کند. برای دستیابی به این هدف، چهار هدف زمینه‌ساز شامل برقراری ارتباط با مبدأ خلقت، ارتباط با خود، ارتباط با سایر انسان‌ها و ارتباط با جهان طبیعت مطرح می‌شود.

در گفتار دوم، کارکرد احکام فقهی در تربیت فردی بررسی می‌شود و تأکید می‌کند که احکام فقهی مانند طهارت، نماز و حج به تربیت انسانی که به خالق هستی معرفت پیدا کند، کمک می‌کند. عبادت به عنوان عاملی برای تقویت عشق معنوی و استحکام ایمان، روح عبادت را تذکر و یادآوری خداوند می‌داند. هر چیزی که موجب غفلت از خدا شود، حرام یا مکروه است. همچنین، عمل به احکام روزه، اعتکاف و نذر به متربی کمک می‌کند تا خویشتن را بشناسد و از استعدادهای خود بهره‌برداری کند. در نهایت، اهمیت شناخت ارزش انسان در نظام آفرینش و استفاده مسئولانه از قوا برای تزکیه نفس و تهذیب اخلاق مورد تأکید قرار می‌گیرد (۷۱ -۷۳).

نقش احکام تشریعی و عبادت در تربیت فردی  

این فصل به بررسی تأثیرات احکام تشریعی و عبادت، به ویژه نماز، در تربیت فردی می‌پردازد. نویسنده تأکید می‌کند که عبادت در اسلام نه تنها به عنوان یک عمل دینی، بلکه به عنوان ابزاری برای تربیت روحی و جسمی فرد نیز در نظر گرفته می‌شود. از جمله تأثیرات نماز می‌توان به مدیریت زمان، نظم و انضباط، تمرکز حواس، زنده‌کردن خصلت‌های عالی انسانی، برطرف‌کننده کبر و بازداری از فحشا و منکرات اشاره کرد. همچنین، اهمیت وضو و طهارت در اسلام به عنوان عاملی برای پاکی روح و جسم مورد تأکید قرار گرفته است. نویسنده معتقد است که رعایت طهارت نه تنها در عبادت، بلکه در زندگی روزمره نیز ضروری است تا فرد به آرامش و نزدیکی به خدا دست یابد. این فصل به خوبی نشان می‌دهد که احکام تشریعی و عبادت در اسلام، علاوه بر جنبه‌های دینی، نقش مهمی در تربیت فردی و بهبود شخصیت انسان دارند (۷۴ -۸۵)

احکام فقهی صداقت و دروغگویی

فصل سوم به بررسی احکام فقهی دروغ‌گویی و اهمیت راستگویی می‌پردازد. نویسنده تأکید می‌کند که فطرت انسان به صداقت تمایل دارد و دروغ‌گویی، به‌عنوان آفت زبان، ممکن است ناشی از تربیت نادرست باشد. دروغ به‌عنوان گناه کبیره شناخته می‌شود و آثار منفی آن شامل بی‌اعتمادی و تضعیف وفاق اجتماعی است.

آیات قرآن و روایات معصومین در مذمت دروغ‌گویی تأکید دارند و دروغ را کلید گناهان و خیانت معرفی می‌کنند. نویسنده در ادامه به پیامدهای منفی دروغ‌گویی شامل بی‌اعتباری، از بین رفتن ایمان و بی‌آبرویی اشاره میکند..

در بخش پایانی، احکام فقهی مربوط به شهادت دروغ و عواقب آن را بررسی میکند و تأکید میکند که شهادت دروغ می‌تواند مجازات‌های سنگینی به همراه داشته باشد. نویسنده همچنین به راه‌های درمان دروغ‌گویی و اهمیت شناخت عواقب آن اشاره می‌کند (۸۶ -۹۷)

احکام فقهی رفتار با والدین

به باور نویسنده، قرآن حق احسان به والدین را پس از توحید به‌عنوان یک تکلیف مهم معرفی کرده و با استناد به برخی ایات اشاره می‌کند. نویسنده دلایل اهمیت نیکی به والدین را بررسی می‌کند، از جمله اینکه خداوند سبب حقیقی وجود انسان و پدر و مادر سبب ظاهری هستند. همچنین، تقدم احسان به والدین نسبت به دیگران تأکید می‌شود و سپاسگزاری از زحمات آنان، به‌ویژه مادر، مورد تأکید قرار می‌گیرد. آثار نیکی به والدین را نام می‌برد و در نهایت، نیکی به والدین را نه تنها ثواب آخرت میداند بلکه بر زندگی دنیوی نیز تأثیر مثبت می‌گذارد و موجب رهایی از عذاب الهی می‌شود. (۹۸ - ۱۰۴)

اسراف و تبذیر

نویسنده فصل پنجم کتاب را به بررسی اسراف و تبذیر به عنوان موضوعات مهم در اسلام اختصاص داده است. او تأکید می‌کند که پرهیز از اسراف و مصرف‌های نادرست نشانه کمال ایمان و ارزش والای مسلمانان است. او به تعریف لغوی اسراف اشاره کرده و آن را تجاوز از حد اعتدال در هر عمل می‌داند و تبذیر را به معنی بریز و بپاش و به پراکنده کردن بیهوده و در راه فساد تفسیر می‌کند. نویسنده توضیح می‌دهد که اسراف نه تنها به مسائل مالی محدود نمی‌شود، بلکه نشان‌دهنده وضعیت نامناسب اخلاقی و فرهنگی است. او همچنین به آیات قرآن و روایات معصومین اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که اسراف در امور مختلفی چون خوردن، انفاق، قصاص و حتی قدرت‌طلبی مطرح شده است. در نهایت، نویسنده به آثار و پیامدهای سوء اسراف اشاره می‌کند، از جمله خشم الهی، فقر، عدم استجابت دعا و قرار گرفتن در شمار گناهان کبیره (۱۰۵ -۱۱۵).

فقه و تربیت اجتماعی

نویسنده در فصل اول از بخش چهارم کتاب را به ارتباط احکام فقهی با تربیت اجتماعی اختصاص داده است.

نویسنده در ابتدا به اجتماعی بودن انسان بعنوان یکی از ویژگی‌های بشری اشاره کرده و بر این باور است که انسان به طور طبیعی نیازمند تعامل با دیگران است و این ارتباطات در شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی او نقش بسزایی دارند.

در ادامه، نویسنده به توضیح تربیت اجتماعی انسان می‌پردازد و محور تربیت اجتماعی را از سلسله‌ای از حقوق، وظایف و مسئولیت‌های مربوط به زندگی در میان جامعه می‌داند. او حقوق پدر و مادر، همسایگان و معلمان را از جمله حقوقی می‌شمارد که بر عهده انسان در زندگی اجتماعی قرار دارد.

نویسنده در ادامه به احکام فقهی مرتبط با این حقوق می‌پردازد و معتقد است که اسلام بهترین شیوه ارتباط با هر یک از گروه‌های اجتماعی را انتخاب کرده است. او به مسائلی نظیر جهاد، رهن، اجاره، صلح و امثال آن در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی اشاره کرده و تأکید می‌کند که در احکام فقهی، توجه ویژه‌ای به روابط اجتماعی مکلفین در این گونه موارد شده است. این رویکرد به تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد یک جامعه سالم کمک می‌کند. (ص ۱۱۷-۱۲۲)

آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده

نویسنده در فصل دوم به آثار تربیتی احکام فقهی بر خانواده پرداخته و پس از تعریف خانواده، به تبیین نهاد خانواده از منظر آیات و روایات می‌پردازد. او تأکید می‌کند که خانواده نه تنها یک واحد اجتماعی، بلکه بنیادی‌ترین نهاد برای تربیت نسل‌های آینده است. در ادامه، نویسنده به موضوع ازدواج، طلاق  از منظر احکام فقهی می‌پردازد. به باور نویسنده، ازدواج یک موضوع فقهی تربیتی است که در کتب فقهی تحت عنوان کتاب نکاح از آن یاد شده است. او توضیح می‌دهد که فقها در مورد ازدواج فتوا به مستحب بودن آن داده‌اند و که در صورت ارتکاب گناه، فتوا به وجوب داده اند.

نویسنده پس از بیان برخی از فواید ازدواج، به موضوع طلاق پرداخته است. او ابتدا مذمت طلاق از منظر اسلام را مورد بررسی قرار داده و سپس احکام فقهی در جلوگیری از تحقق طلاق را تبیین کرده است. به باور وی، اسلام روش‌های مختلفی را برای جلوگیری از وقوع طلاق از منظر فقهی ذکر کرده است.

نویسنده بخشی از بحث را به مسئله حضانت کودک اختصاص داده و آن را از مهم‌ترین مباحث فقهی و تربیتی احکام فقهی اسلام ذکر کرده است.

به باور نویسنده، حکم حضانت مانند سایر احکام الهی بر اساس مصالح بندگان بحث شده است. او سعی دارد زوایای فقهی و تربیتی این مسئله را با بیان نکات و اصولی که در این زمینه وجود دارد، به خوبی روشن سازد.

نویسنده از منظر شهرت فقها و روایات، در صورت جدایی زن و شوهر، حضانت مادر را برای طفل شیرخوار اولویت قرار می‌دهد

نویسنده حضانت کودک را به مادر با استناد به نظر مشهور فقها، برای پسران تا دو سال و برای دختران تا هفت سال ذکر می‌کند. همچنین، این مسئله را در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار می‌دهد (۱۲۳ - ۱۴۵)

احکام فقهی و علم آموزی

نویسنده در این فصل به اهمیت علم آموزی در اسلام و احکام فقهی مرتبط با آن می‌پردازد تا اهتمام اسلام به تربیت فردی و اجتماعی مسلمانان را نشان دهد.

نویسنده تأکید می‌کند که دین اسلام بر پایه علم و تعقل استوار است و بعثت پیامبر با هدف تعلیم و تزکیه انسان‌ها صورت گرفته و طلب علم در اسلام به عنوان یک فریضه برای همه مسلمانان معرفی می‌شود.

همچنين، نویسنده تقسیم‌بندی علوم به دینی و غیر دینی را نادرست دانسته و هر علمی که به نفع مسلمانان باشد را جزء علوم دینی محسوب می‌شمارد.

او علوم واجب را به دو دسته واجب عینی (مانند اصول اعتقادات و علم اخلاق) و واجب کفایی (مانند علوم قرآن و فقه) تقسیم میکند. همچنین، دانش‌هایی را که فراگیری آنها مستحب یا حرام است، مورد بررسی قرار می‌دهد

نویسنده در گفتار سوم به مواد درسی ممنوعه مانند سحر و کهانت می‌پردازد که تحصیل آنها به دلیل ایجاد شک در دین حرام است. حقوق معلم و شاگرد را نیز بررسی کرده که معلم باید به شاگردان نیکی کند و شاگرد نیز باید به معلم احترام بگذارد (۱۴۶ - ۱۶۴).

احکام فقه و اجتماع

فصل چهارم کتاب به بررسی عمیق ارتباط بین احکام فقهی و ابعاد اجتماعی انسان پرداخته شده است. نویسنده با تأکید بر این نکته که انسان در تعامل دائمی با محیط اجتماعی خود قرار دارد، به تحلیل تأثیرات این تعامل بر شخصیت و تربیت فرد می‌پردازد. او بیان می‌کند که رابطه میان فرد و اجتماع حقیقی است و خواص وجودی فرد در اجتماع نمود پیدا می‌کند. به همین دلیل، تربیت افراد بدون توجه به تربیت اجتماعی و تحولات اجتماعی ممکن نیست. نویسنده بر این باور است که دین اسلام به عنوان یک دین جامع، احکام خود را بر اساس نیازهای اجتماعی بنا نهاده و دستورهایی مانند نماز، حج، جهاد و انفاق را به عنوان ابزارهایی برای ایجاد تحول اجتماعی معرفی می‌کند.

نویسنده در ادامه به بعد اجتماعی دین اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که دین نمی‌تواند تنها به بعد فردی انسان توجه داشته باشد. او به این نکته اشاره می‌کند که اگر دینی نسبت به بعد اجتماعی انسان بی‌تفاوت باشد، آن دین ناقص است و نمی‌تواند به هدف خود که هدایت انسان است، دست یابد. در بخش‌های بعدی، نویسنده به بررسی احکام فقهی اجتماعی اسلام می‌پردازد و انواع مختلف اجتماعی بودن احکام را تحلیل می‌کند. او به تأثیر نماز جماعت، نماز جمعه و زکات بر تربیت اجتماعی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که این احکام چگونه می‌توانند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد همبستگی بین افراد کمک کنند.

نویسنده همچنین به تأثیر وقف بر تربیت اجتماعی و نقش آن در کاهش فقر و فساد در جامعه می‌پردازد. او تأکید می‌کند که وقف نه تنها به فرد کمک می‌کند، بلکه به جامعه نیز نفع می‌رساند و می‌تواند باعث ایجاد احساس عزت و کرامت در محرومان شود. در بخش پایانی فصل، نویسنده به بررسی حقوق جزای اسلامی و تأثیر آن بر تربیت اجتماعی می‌پردازد و به فلسفه مجازات و اهداف آن اشاره می‌کند. او تأکید می‌کند که مجازات‌ها باید به گونه‌ای طراحی شوند که نه تنها عدالت را برقرار کنند، بلکه به اصلاح و تربیت مجرمان نیز کمک نمایند.

در نهایت، نویسنده بر این باور است که احکام فقهی باید در خانواده، مدرسه و اجتماع پیاده‌سازی شوند تا به اتحاد و هماهنگی در جامعه منجر شوند. او نتیجه می‌گیرد که احکام فقهی مجموعه‌ای از قوانین زندگی انسان‌ها هستند که در صورت توجه به آن‌ها، می‌توان به یک نظام اجتماعی سالم دست یافت (۱۶۵-۲۰۶)