کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
(۱۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
===روایات=== | ===روایات=== | ||
نویسنده سومین دلیل حرمت غنا را روایات میداند و ۱۳ روایت را | نویسنده سومین دلیل حرمت غنا را روایات میداند و ۱۳ روایت را همراه با توضیحات فقهایی مانند شیخ انصاری و امام خمینی در ذیل این روایات بررسی میکند (ص۸۱-۱۰۸). وی در ادامه کلام فیض کاشانی را ذکر میکند که معتقد است غنا در مجلس غیر مختلف و یا خواندن اشعار بصورت غنا اشکالی ندارد. | ||
به باور | |||
نویسنده با استناد به سخنان شیخ انصاری، بیان میکند که کلام فیض کاشانی دارای ابهام است و بر این باور است که از برخی بخشهای کلام فیض میتوان چنین برداشت کرد که آنچه حرام است، خود غنا نیست بلکه متعلقات آن است. همچنین احتمال میدهد که از نظر فیض کاشانی، غنا به دو بخش حلال و حرام تقسیم شود و برای هر یک از این دو احتمال شواهدی ارائه میدهد. نویسنده در ادامه نظرات برخی فقها درباره کلام فیض را نقل و مورد بررسی قرار میدهد (۱۰۸ - ۱۲۰). | |||
به باور نویسنده، یکی از دلایل حرمت غنا، روایاتی است که به ممنوعیت شنیدن غنا اشاره دارند. وی معتقد است که شاید بیش از ۲۰ روایت در حرمت استماع غنا وجود داشته باشد که هرچند دلالت برخی از آنها جای تأمل دارد، اما ممنوعیت گوش دادن به یک امر، غالباً بر حرمت خود آن عمل نیز دلالت میکند (ص۱۲۰). | |||
==استماع غنا== | ==استماع غنا== | ||
نویسنده به بررسی نظرات فقها درباره استماع غنا پرداخته و سپس به بررسی روایات مرتبط با این موضوع میپردازد. او چهار روایت را ذکر میکند که | نویسنده در ابتدای بحث به بررسی نظرات فقها همچون شیخ طوسی، شهید اول درباره استماع غنا پرداخته و سپس به بررسی روایات مرتبط با این موضوع میپردازد. او چهار روایت را ذکر میکند که سه روایت از آنها دلالت بر حرمت استماع غنا دارند. وی در ادامه به آیات ۳۰ سوره حج، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶ سوره لقمان استناد کرده تا حرمت استماع غنا را تأیید کند. او با استناد به این آیات و روایات، تلاش دارد تا حرمت استماع غنا را به اثبات برساند و نشان دهد که این موضوع در متون دینی و فقهی مورد تأکید قرار گرفته است (ص۱۲۱-۱۳۰) | ||
==ادله جواز غنا== | ==ادله جواز غنا== | ||
به | در این بخش به دلایلی که بهطور روشن بر جواز غنا دلالت دارند، پرداخته شده است و برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، بررسی سایر دلایل کنار گذاشته شده است. نویسنده بر این باور است که هیچیک از فقها به جواز مطلق غنا فتوا ندادهاند. به باور نویسنده در کتاب «غنا و موسیقی» بالغ بر ۲۵ دلیل بر جواز غنا جمع آوری شده است که دلالت اکثر آنها بر جواز واضح نبوده و از بحث غنا خارج است. او متعقد است که تنها دو روایت وجود دارد که بر حلیت مطلق غنا دلالت دارند؛ یکی از آن دو روایت افزون بر اشکال سندی در مقابل روایات متعددی که بر منع غنا دلالت دارند و از حیث سند و دلالت قویترند؛ توان استقامت ندارد. روایت دیگری نیز درباره صوت زیباست و شامل غنا و غیر غنا نیز میشود در نتیجه دلالت بر جواز غنا ندارد (۱۳۳-۱۳۷). | ||
== غنا در قرائت قرآن == | |||
نویسنده | به نظر نویسنده، دلایل نهی از غنا هم غنای مربوط به قرآن را شامل میشود و هم غنای خارج از قرآن را. با این حال، دستهای از روایات بهطور خاص درباره غنا در قرآن وارد شدهاند که برخی آن را مجاز دانسته و برخی دیگر از آن نهی کردهاند. نویسنده ابتدا دو روایت درباره غنا مطرح میکند که به صراحت در قرآن نهی شده است و دیدگاه علمایی مانند فاضل گروسی و سید ماجد بحرانی را به عنوان تاییدی بر وجود غنا در قرآن ذکر میکند. به اعتقاد نویسنده روایات ترجیع و بلند کردن صدا در قرائت قرآن به دلیل نداشتن ملازمه با غنا، از بحث غنا خارجاند. نویسنده در این بحث سعی کرده روایاتی را بیان کند که به صراحت بر جواز غنا در قرآن دلالت دارند و به لفظ غنا اشاره کردهاند که تعداد این روایات بیش از سه روایت نیست که در کتاب «غنا و موسیقی» جمع آوری شدهاند. آن سه روایت نیز مرسله است. نویسنده به این نتیجه میرسد که هیچ دلیلی برای جواز غنا در قرآن وجود ندارد. حتی اگر فرض کنیم که روایتی بر جواز غنا دلالت کند، در برابر روایات متعدد معارض، این روایت کنار گذاشته خواهد شد (ص ۱۳۷-۱۴۳). | ||
== موضوع غنا و عرفی بودن آن == | |||
در | در این بخش به مفهوم غنا پرداخته شده است. به گزارش نویسنده کتاب، علما در رسالههای خود تعاریف متعددی برای غنا ارائه دادهاند و تا دوازده تعریف مختلف ذکر کردهاند. مشهور فقها مانند شیخ انصاری، غنا را به معنای کشیدن صدا همراه با ترجیع طربانگیز تعریف کردهاند. آنها نیز تصریح کردهاند که غنا از مفاهیم عرفی است که برای فهم آن باید به عرف مراجعه کرد نه شرع. چرا که شان فقیه بیان احکام شرع است نه بیان موضوعات عرفی. به همین دلیل برخی فقها همچون شهید ثانی، صاحب جواهر در بحث غنا وارد بحث تعریف موضوع نشدهاند و آن را به عرف حواله دادهاند. (۱۴۷ -۱۵۳). به باور نویسنده اگر بعد از مراجعه به عرف مفهوم غنا مشخص نشود در این صورت به قدر متیقن مراجعه میکنیم. هر مکلفی در قدر متیقن باید به درک و نظر خودش مفهوم غنا را بشناسد و حکم را بر آن جاری کند. در صورت عدم قدر متیقن اصل برایت جاری میشود. نویسنده در یک جمعبندی کلی، به مواردی مانند صوت بودن غنا و تحریک شهوات حیوانی که در تعریف مفهوم غنا نزد عرف نقش دارند، اشاره میکند. وی برای شناخت بهتر مفهوم غنا پیشنهاد لجنهای از متخصصان زبان شناسی میدهد. در ادامه نویسنده موضوع غنا را از دیدگاه شیخ انصاری بررسی کرده و نقدی بر دیدگاه او ارائه میدهد. (۱۵۳ - ۱۶۵) | ||
== | == .......استثناهای حکم غنا == | ||
نویسنده در فصل چهارم به مستثنیات حکم | نویسنده در فصل چهارم به مستثنیات حکم غنا، شامل حُداء، غنا در عروسی، جشنها و مرثیهها، اشاره میکند. | ||
===حُداء=== | ===حُداء=== |