فقه معاصر:پیش‌نویس قاعده فقهی عدالت (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام
 
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
*چکیده
*چکیده


کتاب «قاعده فقهی عدالت»، پژوهشی است که به بررسی جایگاه عدالت به عنوان قاعده‌ای فرابخشی و کلیدی در فقه اسلامی می‌پردازد. نویسنده در این اثر، با تکیه بر منابع  قرآنی، روایی و فقهی، عدالت را نه صرفاً به عنوان یک فضیلت اخلاقی، بلکه به مثابه اصلی اساسی در فرایند استنباط احکام و تنظیم چارچوب حقوقی اسلام معرفی می‌کند.
'''قاعده فقهی عدالت''' پژوهشی در حوزه [[مبانی فقه معاصر]] که به بررسی جایگاه عدالت به عنوان قاعده‌ای فرابخش و کلیدی در فقه اسلامی می‌پردازد. علی الهی خراسانی نویسنده کتاب، با تکیه بر منابع  قرآنی، روایی و فقهی، عدالت را نه صرفاً به‌عنوان یک فضیلت اخلاقی، بلکه به مثابه اصلی اساسی در فرایند استنباط احکام و تنظیم چارچوب حقوقی اسلام معرفی می‌کند.


این کتاب با واکاوی دیدگاه‌های مختلف فقهی پیرامون قاعده عدالت، می‌کوشد زوایای کمتربحث‌شده این مفهوم را روشن نماید. الهی خراسانی با اشاره به غفلت نسبی فقها از تبیین این قاعده، خاطرنشان می‌سازد که در مباحث تقسیم حقوق، گاه از آن تحت عنوان «قاعده عدل و انصاف» یاد شده است.
این کتاب با واکاوی دیدگاه‌های مختلف فقهی پیرامون [[قاعده عدالت]]، می‌کوشد زوایای کمتربحث‌شده این مفهوم را روشن نماید. الهی خراسانی با اشاره به غفلت نسبی فقها از تبیین این قاعده، خاطرنشان می‌سازد که در مباحث تقسیم حقوق، گاه از آن تحت عنوان «قاعده عدل و انصاف» یاد شده است.


از نگاه نویسنده، عدالت به عنوان معیاری بنیادین در صدور احکام حکومتی عمل می‌کند و نقش آن در عینیت‌بخشی به احکام اسلام در صحنه اجتماع، انکارناپذیر است. این اثر، گامی مهم در جهت تئوری‌پردازی فقهی و ارائه خوانشی نو از مفهوم عدالت در نظام تقنینی اسلام محسوب می‌شود.
از نگاه نویسنده، عدالت به عنوان معیاری بنیادین در صدور [[احکام حکومتی]] عمل می‌کند و نقش آن در عینیت‌بخشی به احکام اسلام در صحنه اجتماع، انکارناپذیر است. این اثر، گامی مهم در جهت تئوری‌پردازی فقهی و ارائه خوانشی نو از مفهوم عدالت در نظام تقنینی اسلام محسوب می‌شود.


== معرفی اجمالی و ساختار ==
کتاب «قاعده فقهی عدالت» تألیف علی الهی خراسانی، اثر پژوهشی در حوزه مبانی فقه اسلامی است که به تحلیل و تبیین قاعده عدالت به عنوان یکی از قواعد بنیادین و فراگیر فقهی می‌پردازد. این کتاب در سال ۱۳۹۲ به همت [[بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی]] در ۱۹۰ صفحه منتشر شده است. اثر مذکور با تقریظ [[سید محمدمهدی موسوی خلخالی|آیت‌الله سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی]] همراه است که بر غنای علمی و اعتبار محتوایی آن تأکید دارد.


ساختار و محتوای کتاب
موضوع محوری کتاب، بررسی عدالت در قامت یک قاعده فقهی جامع است که در گستره وسیعی از ابواب فقه (از عبادات و معاملات تا [[حدود]]، [[تعزیرات]]، حقوق عمومی و خصوصی) کاربرد دارد. نویسنده در این اثر می‌کوشد عدالت را نه صرفاً به عنوان مفهومی اخلاقی یا فلسفی، بلکه به مثابه قاعده‌ای فقهی و قانونی بنمایاند که می‌تواند مبنای استنباط بسیاری از احکام شرعی قرار گیرد.
 
کتاب «قاعده فقهی عدالت» تألیف علی الهی خراسانی، اثر پژوهشی ممتازی در حوزه فقه اسلامی است که به تحلیل و تبیین قاعده عدالت به عنوان یکی از قواعد بنیادین و فراگیر فقهی می‌پردازد. این کتاب در سال ۱۳۹۲ به همت بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده و در ۱۹۰ صفحه تدوین یافته است. اثر مذکور با تقریظ آیت‌الله سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی همراه است که بر غنای علمی و اعتبار محتوایی آن تأکید دارد.
 
موضوع محوری کتاب، بررسی عدالت در قامت یک قاعده فقهی جامع است که در گستره وسیعی از ابواب فقه - از عبادات و معاملات تا حدود، تعزیرات، حقوق عمومی و خصوصی - کاربرد دارد. نویسنده در این اثر می‌کوشد عدالت را نه صرفاً به عنوان مفهومی اخلاقی یا فلسفی، بلکه به مثابه قاعده‌ای فقهی و قانونی بنمایاند که می‌تواند مبنای استنباط بسیاری از احکام شرعی قرار گیرد.


اهداف اصلی کتاب را می‌توان در سه محور زیر خلاصه کرد:
اهداف اصلی کتاب را می‌توان در سه محور زیر خلاصه کرد:
* - تبیین جایگاه محوری عدالت در نظام فقه اسلامی
# تبیین جایگاه محوری عدالت در نظام فقه اسلامی
* - استخراج و تحلیل مصادیق عدالت در آموزه‌های دینی
# استخراج و تحلیل مصادیق عدالت در آموزه‌های دینی
* - تبیین نقش عدالت در فرایند استنباط احکام فقهی و ارتباط آن با دیگر قواعد فقهی
# تبیین نقش عدالت در فرایند استنباط احکام فقهی و ارتباط آن با دیگر قواعد فقهی


ساختار کتاب در چهار بخش اصلی طراحی شده است:
=== ساختار ===
# کلیات و مبانی مفهومی
کتاب قاعده فقهی عدالت در چهار بخش اصلی سامان‌دهی است:
# مفاد قاعده و ادله اثبات آن
* کلیات: در این بخش به مباحثی چون تعریف و جایگاه قاعده فقهی عدالت، پیشینه آن، تأثیر عدالت در استنباط فقهی، عدالت به مثابه مقصد شریعت، تعریف و اقسام مقاصد شریعت و روش‌های دست‌یابی به آن (ص۱۳-۴۴).
# رابطه قاعده عدالت با احکام اولیه و دیگر قواعد فقهی
* مفاد قاعده و ادله اثبات آن: در بخش دوم نویسنده به بررسی مفاد قاعده عدالت، ملاک تشخیص عدالت در فقه، نظریه‌های عدالت عرفی و شرعی و دلایل قاعده عدالت در آیات، روایات، شهرت، حکم عقل و سیره عقلا می‌پردازد (ص۴۵-۱۵۷)
# تطبیقات فقهی قاعده در ابواب مختلف
* رابطه قاعده عدالت با احکام اولیه و دیگر قواعد فقهی: بخش سوم به بررسی رابطه قاعده فراگیر عدالت با احکام اولیه و تعارض این قاعده با سایر قواعد فقهی اختصاص دارد (ص۱۵۸-۱۶۷).
* تطبیقات فقهی قاعده در ابواب مختلف: در نهایت نویسنده به تطبیق قاعده عدالت در ابواب فقهی مختلفی مانند عبادات و معاملات می‌پردازد (ص۱۶۸-۱۷۸).


نویسنده در هر بخش با استناد به منابع معتبر فقهی و روایی، و با رویکردی تحلیلی-توصیفی، به واکاوی ابعاد مختلف قاعده عدالت پرداخته و گامی مهم در جهت نظام‌مندسازی این مفهوم بنیادین در فقه اسلامی برداشته است.
نویسنده در هر بخش با استناد به منابع معتبر فقهی و روایی، و با رویکردی تحلیلی-توصیفی، به واکاوی ابعاد مختلف قاعده عدالت پرداخته و گامی مهم در جهت نظام‌مندسازی این مفهوم بنیادین در فقه اسلامی برداشته است.


 
== معنا، مفاد و ادله قاعده عدالت ==
معنا، مفاد و ادله قاعده عدالت
نویسنده قبل از بررسی مفهوم قاعده عدالت ابتدا به بررسی تمایز قاعده و مسئله فقهی می‌پردازد. به گفته او موضوع مسئله فقهی، خاص است ولی قاعده جنبه عمومیت دارد و مختص یک موضوع نیست. نویسنده قاعده فقهی را اصول کلی‌ای می‌داند که در گستره‌ای وسیع از باب‌های فقهی کاربرد دارند و با تطبیق آن می‌توان به احکام شرعی جزئی متفاوتی دست یافت (ص۱۷-۱۸). بر اساس گزارش نویسنده، قاعده فقهی «عدل و انصاف» توسط تعدادی از فقها و در ابواب خاصی مثلا باب قضاء مطرح شده است و در برخی منابع اهل سنت نیز به بررسی این قاعده پرداخته‌اند (ص۱۸-۱۹). نویسنده معتقد است اگرچه قاعده عدل و انصاف بیشتر در باب قضاء مدنظر قرار گرفته شده است؛ ولی می‌توان عدالت را به‌عنوان یک قاعده در ابواب مختلفی بکار برد (ص۲۲-۲۳).
 
== جایگاه عدالت در استنباط احکام ==
بخش اول کتاب «قاعده فقهی عدالت» به عنوان پایه‌ای نظری و مفهومی، به تبیین مبانی، تعاریف و پیشینه قاعده فقهی عدالت می‌پردازد. این بخش با رویکردی نظام‌مند، جایگاه عدالت را به عنوان قاعده‌ای فراگیر در فقه اسلامی تحلیل می‌کند.
 
نویسنده در این بخش به تمایزگذاری دقیق میان مفاهیم بنیادین پرداخته است:
* مسئله فقهی: موضوع مسأله فقهی خاص و موارد جزئی و کاربردی در استنباط احکام شرعی را بررسی می‌کند، حال آنکه موضوع قاعده فقهی عام و مختص به یک موضوع نیست.
* قاعده فقهی: اصول کلی که در گستره‌ای وسیع از باب‌های فقهی کاربرد دارند و با تطبیق آن می‌توان به احکام شرعی جزئی متفاوتی دست یافت و قاعده فقهی بر عهده مکلف عادی است، برخلاف قاعده اصولی که استنباط احکام بر عهده مجتهد است (ص۱۷ و ۱۸).
 
پیشینه قاعده عدالت:
 
از منظر نویسنده قاعده فقهی «عدل و انصاف» توسط برخی از فقها و در ابواب خاصی مطرح شده است و در برخی منابع اهل سنت نیز به بررسی این قاعده پرداخته‌اند (ص۱۳-۱۹).
 
جایگاه عدالت در استنباط احکام:
 
تمرکز اصلی در این بخش بر تعریف «قاعده فقهی عدل و انصاف» و ارتقای آن به «قاعده فراگیر عدالت» است. نویسنده با نگاهی تحلیلی، ویژگی‌های قاعده فقهی عدالت را به عنوان محوری در استنباط احکام شرعی برمی‌شمارد. از همین روی ذیل بحث «پیشینه قاعده عدالت» با تمسک به مقاله «عدالت به مثابه قاعده فقهی»، با استناد به متون دینی و فقهی، پیشینه تاریخی قاعده عدالت و جایگاه عدالت در دیدگاه‌های فقهای پیشین را بررسی کرده است.
تمرکز اصلی در این بخش بر تعریف «قاعده فقهی عدل و انصاف» و ارتقای آن به «قاعده فراگیر عدالت» است. نویسنده با نگاهی تحلیلی، ویژگی‌های قاعده فقهی عدالت را به عنوان محوری در استنباط احکام شرعی برمی‌شمارد. از همین روی ذیل بحث «پیشینه قاعده عدالت» با تمسک به مقاله «عدالت به مثابه قاعده فقهی»، با استناد به متون دینی و فقهی، پیشینه تاریخی قاعده عدالت و جایگاه عدالت در دیدگاه‌های فقهای پیشین را بررسی کرده است.


نویسنده با طرح این پرسش اساسی که آیا عدالت یک اماره (نشانه شرعی) است یا اصل اولی، ضمن بیان دو دیدگاه در این زمینه، در نهایت بیان می‌کند عدالت در اجرای احکام و اداره نظام دخالت دارد و معیاری برای حکم حکومتی است. بنابراین از روش استنباط حکم شرعی خارج و نمی‌توان در مورد اماره یا اصل بودن آن سخن به میان آورد (ص۲۳-۲۸).
نویسنده با طرح این پرسش اساسی که آیا عدالت یک اماره (نشانه شرعی) است یا اصل اولی، ضمن بیان دو دیدگاه در این زمینه، در نهایت بیان می‌کند عدالت در اجرای احکام و اداره نظام دخالت دارد و معیاری برای حکم حکومتی است. بنابراین از روش استنباط حکم شرعی خارج و نمی‌توان در مورد اماره یا اصل بودن آن سخن به میان آورد (ص۲۳-۲۸).
ساحت‌های تأثیرگذاری عدالت:


خراسانی بر این باور است که عدالت در سه ساحت در فرایند استنباط و تفقه تأثیرگذار است و به تبیین و تحلیل این سه ساحت یعنی «قاعده فقهی و تطبیق احکام»، «استنباط نظام و مکتب اسلامی» و «عدالت به مثابه مقصد شریعت» پرداخته است. نویسنده ذیل هر بحث با تمسک به دیدگاه برخی از فقها از جمله شهید صدر به تبیین این موضوعات پرداخته است (ص۲۸-۳۳).
خراسانی بر این باور است که عدالت در سه ساحت در فرایند استنباط و تفقه تأثیرگذار است و به تبیین و تحلیل این سه ساحت یعنی «قاعده فقهی و تطبیق احکام»، «استنباط نظام و مکتب اسلامی» و «عدالت به مثابه مقصد شریعت» پرداخته است. نویسنده ذیل هر بحث با تمسک به دیدگاه برخی از فقها از جمله شهید صدر به تبیین این موضوعات پرداخته است (ص۲۸-۳۳).


رابطه قاعده عدالت با مقاصد شریعت:
== رابطه قاعده عدالت با مقاصد شریعت ==
 
نویسنده در ادامه به رابطه قاعده عدالت با مقاصد شریعت می‌پردازد. وی ضمن بیان پیشینه تاریخی مقاصد شریعت که در ابتدا توسط جوینی (۴۷۴ق) مطرح شده، به بیان ضروریات پرداختن به مقاصد شریعت بسنده کرده است. خراسانی ضمن تعریف مقاصد شریعت از منظر علمای شیعه، بر این باور است که علم مقاصد از اهداف و مقاصد کلان شریعت که احکام فقهی بر آن استوار است سخن می‌گوید و به دسته‌بندی‌های گوناگونی که توسط علمای شیعه و اهل سنت انجام شده، اشاره می‌کند (ص۳۴-۴۰).
نویسنده در ادامه به رابطه قاعده عدالت با مقاصد شریعت می‌پردازد. وی ضمن بیان پیشینه تاریخی مقاصد شریعت که در ابتدا توسط جوینی (۴۷۴ق) مطرح شده، به بیان ضروریات پرداختن به مقاصد شریعت بسنده کرده است. خراسانی ضمن تعریف مقاصد شریعت از منظر علمای شیعه، بر این باور است که علم مقاصد از اهداف و مقاصد کلان شریعت که احکام فقهی بر آن استوار است سخن می‌گوید و به دسته‌بندی‌های گوناگونی که توسط علمای شیعه و اهل سنت انجام شده، اشاره می‌کند (ص۳۴-۴۰).


روش‌های استنباط مقاصد شریعت:
=== روش‌های استنباط مقاصد شریعت ===
 
در پایان نویسنده ضمن بیان اینکه استنباط ملاکات احکام و مقاصد شریعت از متون دینی توسط دو ابزار عقل و عرف و از سه روش قیاس، علت (تنقیح مناط و القای خصوصیت) و استقراء است، به توضیح این موارد می‌پردازد (ص۴۲-۴۴).
در پایان نویسنده ضمن بیان اینکه استنباط ملاکات احکام و مقاصد شریعت از متون دینی توسط دو ابزار عقل و عرف و از سه روش قیاس، علت (تنقیح مناط و القای خصوصیت) و استقراء است، به توضیح این موارد می‌پردازد (ص۴۲-۴۴).


خط ۶۷: خط ۵۰:
* - مفهوم حقوقی: تبیین عدالت به عنوان معیاری برای تنظیم روابط حقوقی و اجتماعی (ص۴۵-۵۲)
* - مفهوم حقوقی: تبیین عدالت به عنوان معیاری برای تنظیم روابط حقوقی و اجتماعی (ص۴۵-۵۲)


معیارهای تشخیص عدالت در فقه:
== معیارهای تشخیص عدالت در فقه ==
 
خراسانی معیار تشخیص عدالت در فقه را بر اساس دو نظریه تحلیل و بررسی می‌کند:
خراسانی معیار تشخیص عدالت در فقه را بر اساس دو نظریه تحلیل و بررسی می‌کند:


خط ۷۵: خط ۵۷:
- نظریه عدالت شرعی: عدالت به عنوان مفهومی ثابت با معیارهای شرعی مشخص است و در این نظریه انسان محور حق نیست بلکه خالق هستی منشأ حق به شمار می‌رود؛ از همین روی تبیین عدالت و نفی ظلم و تعیین مصادیق عدل و ظلم را خداوند مشخص می‌کند (ص۵۴-۵۵).
- نظریه عدالت شرعی: عدالت به عنوان مفهومی ثابت با معیارهای شرعی مشخص است و در این نظریه انسان محور حق نیست بلکه خالق هستی منشأ حق به شمار می‌رود؛ از همین روی تبیین عدالت و نفی ظلم و تعیین مصادیق عدل و ظلم را خداوند مشخص می‌کند (ص۵۴-۵۵).


نویسنده در ادامه به بیان ادله قاعده عدالت پرداخته است.
== ادله قاعده عدالت ==
 
دلیل اول: آیات.


=== آیات ===
نویسنده با تمسک به شماری از آیات درصدد اثبات این مدعاست که احکام اسلام عادلانه وضع شده و خداوند در عرصه‌های تکوین و تشریع هیچ ظلمی نکرده است. وی ذیل بحث «مفهوم‌شناسی عدالت در آیات»، ضمن بررسی واژه‌شناسی عدالت و مشتقات آن در قرآن، با تمسک به دیدگاه شماری از مفسران به تحلیل مفاهیم مرتبط مانند قسط، احسان و انصاف پرداخته است. در پایان این بحث به طرح برخی اشکالات و پاسخ دادن به آنها اکتفا کرده است (ص۵۵-۶۴).
نویسنده با تمسک به شماری از آیات درصدد اثبات این مدعاست که احکام اسلام عادلانه وضع شده و خداوند در عرصه‌های تکوین و تشریع هیچ ظلمی نکرده است. وی ذیل بحث «مفهوم‌شناسی عدالت در آیات»، ضمن بررسی واژه‌شناسی عدالت و مشتقات آن در قرآن، با تمسک به دیدگاه شماری از مفسران به تحلیل مفاهیم مرتبط مانند قسط، احسان و انصاف پرداخته است. در پایان این بحث به طرح برخی اشکالات و پاسخ دادن به آنها اکتفا کرده است (ص۵۵-۶۴).


نویسنده معتقد است از آنجا که سراسر قرآن بر رعایت عدالت تأکید کرده است، حتی روایاتی که بر خلاف عدالت عرفی هستند و در آنها نوعی ظلم مشاهده می‌شود را باید کنار گذاشت. وی با تمسک به شماری از آیات و دیدگاه فقها بیان می‌کند: آیات عدالت، چهارچوب قانون اساسی و ملاکات احکام است (ص۶۴-۷۲).
نویسنده معتقد است از آنجا که سراسر قرآن بر رعایت عدالت تأکید کرده است، حتی روایاتی که بر خلاف عدالت عرفی هستند و در آنها نوعی ظلم مشاهده می‌شود را باید کنار گذاشت. وی با تمسک به شماری از آیات و دیدگاه فقها بیان می‌کند: آیات عدالت، چهارچوب قانون اساسی و ملاکات احکام است (ص۶۴-۷۲).


دلیل دوم: روایات
=== روایات ===
 
دومین دلیل برای اثبات قاعده عدالت، روایات است که خراسانی آنها را در دو دسته تقسیم‌بندی کرده است:   
دومین دلیل برای اثبات قاعده عدالت، روایات است که خراسانی آنها را در دو دسته تقسیم‌بندی کرده است:   
- دسته اول: روایات متواتر یا مستفیض که در آنها به رعایت محاسن و فضایل عدل و انصاف تأکید شده است. نویسنده ضمن بیان ۲۹ روایت، در پایان به طرح اشکالات و پاسخ‌های مربوط به این قبیل روایات پرداخته است (ص۷۲-۸۲).   
- دسته اول: روایات متواتر یا مستفیض که در آنها به رعایت محاسن و فضایل عدل و انصاف تأکید شده است. نویسنده ضمن بیان ۲۹ روایت، در پایان به طرح اشکالات و پاسخ‌های مربوط به این قبیل روایات پرداخته است (ص۷۲-۸۲).   
خط ۹۸: خط ۷۸:
۴. روایاتی که به رعایت حقوق مردم سفارش شده و حق مردم آن است که امام با مساوات و عدل با آنان رفتار کند. نویسنده در این قسمت ضمن طرح دو روایت، به نقد و بررسی سندی و محتوایی آنها می‌پردازد. سپس در پایان به این باور می‌رسد که نزد فقیهان، ارتکازی عقلایی وجود دارد مبنی بر آنکه نصوص تنها دارای بیانی کلی و ارشاد به لزوم عدالت هستند، اما از آنجا که فقها در روایات عدالت، تطبیقی شرعی بر یک مساله نیافته‌اند، لذا عدالت در فقه و اصول جایی برای طرح این قاعده نیست (ص۱۰۱-۱۰۶).
۴. روایاتی که به رعایت حقوق مردم سفارش شده و حق مردم آن است که امام با مساوات و عدل با آنان رفتار کند. نویسنده در این قسمت ضمن طرح دو روایت، به نقد و بررسی سندی و محتوایی آنها می‌پردازد. سپس در پایان به این باور می‌رسد که نزد فقیهان، ارتکازی عقلایی وجود دارد مبنی بر آنکه نصوص تنها دارای بیانی کلی و ارشاد به لزوم عدالت هستند، اما از آنجا که فقها در روایات عدالت، تطبیقی شرعی بر یک مساله نیافته‌اند، لذا عدالت در فقه و اصول جایی برای طرح این قاعده نیست (ص۱۰۱-۱۰۶).


دلیل سوم: شهرت.
=== شهرت ===
 
نویسنده با این استدلال که شهرت دلیل مستقلی در کنار سنت محسوب نمی‌شود، بررسی ادعای شهرت قاعده عدالت را ذیل بخش سنت پی می‌گیرد. در اینجا مقصود از «شهرت»، «شهرت فتوایی» است که معمولاً مورد تردید اکثر فقها قرار می‌گیرد. خراسانی پس از بررسی دقیق به این نتیجه می‌رسد که در خصوص عدالت به عنوان یک قاعده فراگیر فقهی، یا حتی در مقام تطبیق عدالت در موارد تعارض بینه‌ها تحت عنوان قاعده عدل و انصاف، هیچ شهرت فتوایی وجود ندارد (ص۱۰۶-۱۰۸). منظور از "شهرت فتوایی" این است که اکثر فقها به صورت تاریخی به یک مسئله خاص به عنوان یک قاعده فقهی رأی نداده‌اند. بنابراین، نویسنده استدلال می‌کند که عدالت به عنوان یک قاعده کلان و کاربردی در استنباط احکام، در میان قدما شهرت نداشته است.
نویسنده با این استدلال که شهرت دلیل مستقلی در کنار سنت محسوب نمی‌شود، بررسی ادعای شهرت قاعده عدالت را ذیل بخش سنت پی می‌گیرد. در اینجا مقصود از «شهرت»، «شهرت فتوایی» است که معمولاً مورد تردید اکثر فقها قرار می‌گیرد. خراسانی پس از بررسی دقیق به این نتیجه می‌رسد که در خصوص عدالت به عنوان یک قاعده فراگیر فقهی، یا حتی در مقام تطبیق عدالت در موارد تعارض بینه‌ها تحت عنوان قاعده عدل و انصاف، هیچ شهرت فتوایی وجود ندارد (ص۱۰۶-۱۰۸). منظور از "شهرت فتوایی" این است که اکثر فقها به صورت تاریخی به یک مسئله خاص به عنوان یک قاعده فقهی رأی نداده‌اند. بنابراین، نویسنده استدلال می‌کند که عدالت به عنوان یک قاعده کلان و کاربردی در استنباط احکام، در میان قدما شهرت نداشته است.


دلیل چهارم: سیره عقلا
=== سیره عقلا ===
 
نویسنده در این بخش با استناد به آرای جمعی از فقها، سیره متشرعه در رعایت عدالت را بررسی می‌کند. نتیجه گیری او حاکی از آن است که اگرچه فقها در مصادیق خاص «عدالت عقلایی» (مانند چگونگی تقسیم حقوق مالکیت) اختلاف نظر دارند، اما در «اصل لزوم رعایت عدالت» در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی اتفاق نظر دارند. از نگاه وی، «عرف» دارای اقسامی است که در ساحت قانونگذاری به «سیره عقلا» تعبیر می‌شود؛ بنابراین، عرف قانون‌گذار را می‌توان مترادف با سیره عقلا دانست (ص۱۰۹-۱۲۶). سیره عقلا به رفتار عقلایی و مستمر افراد عاقل در جامعه اشاره دارد که می‌تواند به عنوان یکی از منابع استنباط حکم شرعی مورد توجه قرار گیرد. نویسنده استدلال می‌کند که رعایت عدالت، بخشی از این سیره عقلایی و مورد تأیید شرع است.
نویسنده در این بخش با استناد به آرای جمعی از فقها، سیره متشرعه در رعایت عدالت را بررسی می‌کند. نتیجه گیری او حاکی از آن است که اگرچه فقها در مصادیق خاص «عدالت عقلایی» (مانند چگونگی تقسیم حقوق مالکیت) اختلاف نظر دارند، اما در «اصل لزوم رعایت عدالت» در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی اتفاق نظر دارند. از نگاه وی، «عرف» دارای اقسامی است که در ساحت قانونگذاری به «سیره عقلا» تعبیر می‌شود؛ بنابراین، عرف قانون‌گذار را می‌توان مترادف با سیره عقلا دانست (ص۱۰۹-۱۲۶). سیره عقلا به رفتار عقلایی و مستمر افراد عاقل در جامعه اشاره دارد که می‌تواند به عنوان یکی از منابع استنباط حکم شرعی مورد توجه قرار گیرد. نویسنده استدلال می‌کند که رعایت عدالت، بخشی از این سیره عقلایی و مورد تأیید شرع است.


دلیل پنجم: حکم عقل
=== حکم عقل ===
 
نویسنده قائل است که بر مبنای حسن و قبح عقلی می‌توان لزوم رعایت عدالت را هم در مرحله تشریع و هم در مرحله اجرای احکام اثبات کرد. خراسانی در ذیل این بحث و با استناد به دیدگاه‌های فقها، دو محور «بررسی حکم عقل در قاعده عدل و انصاف» و «بررسی عدالت به مثابه قید احکام کلی شرعی» را پی می‌گیرد. وی با طرح نظرات مختلف، اشکالات و پاسخ‌های مربوطه، در نهایت به این جمع‌بندی مهم می‌رسد: هرچند نتوان عدالت را به عنوان یک قاعده فراگیر فقهی یا قاعده‌ای مختص به یک باب خاص تعریف کرد، اما به هیچ وجه نمی‌توان این اصل بنیادین را در فرآیند استنباط احکام نادیده گرفت (ص۱۲۶-۱۵۷).
نویسنده قائل است که بر مبنای حسن و قبح عقلی می‌توان لزوم رعایت عدالت را هم در مرحله تشریع و هم در مرحله اجرای احکام اثبات کرد. خراسانی در ذیل این بحث و با استناد به دیدگاه‌های فقها، دو محور «بررسی حکم عقل در قاعده عدل و انصاف» و «بررسی عدالت به مثابه قید احکام کلی شرعی» را پی می‌گیرد. وی با طرح نظرات مختلف، اشکالات و پاسخ‌های مربوطه، در نهایت به این جمع‌بندی مهم می‌رسد: هرچند نتوان عدالت را به عنوان یک قاعده فراگیر فقهی یا قاعده‌ای مختص به یک باب خاص تعریف کرد، اما به هیچ وجه نمی‌توان این اصل بنیادین را در فرآیند استنباط احکام نادیده گرفت (ص۱۲۶-۱۵۷).


حسن و قبح عقلی به این معناست که عقل انسان به طور مستقل و حتی بدون دریافت حکم از شرع، می‌تواند برخی امور (مانند عدالت) را ذاتاً خوب و برخی (مانند ظلم) را ذاتاً قبیح بشمارد. نویسنده از این اصل برای اثبات لزوم عدالت در سیستم فقهی بهره می‌برد.
حسن و قبح عقلی به این معناست که عقل انسان به طور مستقل و حتی بدون دریافت حکم از شرع، می‌تواند برخی امور (مانند عدالت) را ذاتاً خوب و برخی (مانند ظلم) را ذاتاً قبیح بشمارد. نویسنده از این اصل برای اثبات لزوم عدالت در سیستم فقهی بهره می‌برد.


تطبیقات فقهی و رابطه قاعده عدالت با سایر قواعد
== تطبیقات فقهی و رابطه قاعده عدالت با سایر قواعد ==
 
عینیت‌بخشیدن و کاربردی‌سازی قاعده
عینیت‌بخشیدن و کاربردی‌سازی قاعده