|
|
خط ۴۳: |
خط ۴۳: |
|
| |
|
| ===روششناسی فقه=== | | ===روششناسی فقه=== |
| به طور تاریخی، در فقه شیعی دو ریکرد بنیادینِ اخباری و اصولی نسبت به روش شناخت حکم شرعی وجود دارد. | | به طور تاریخی، در فقه شیعی دو ریکرد بنیادینِ اخباری و اصولی نسبت به روش شناخت حکم شرعی وجود دارد. که کانون اختلاف این دور روش مقدار حجیت شناخت عقلی و توانایی عقل در معرفت دینی است. اصولیان بیشتر عقلگرا بوده و روش شناخت خود در فقه را بر بنیانهای عقلی بنا کردهاند. تفاوت این روش با روش اخباریان که بیشتر نصگرا هستند در مباحث متعدد فقهی از جمله تعارض عقل و نقل خود را نشان میدهد. نقلگرایی اخباریان ایشان را مجاب میکند تا منبع اصلی احکام را منحصر در روایات بدانند و گذشته از بیاعتباری دلایل عقلی، ظواهر قرآن را نیز فقط با تایید خاص روایات معتبر بشمارند. بر همین مبنا، اخباریان به خلاف اصولیان اصل را بر احتیاط میدانند و در موارد شک (به ویژه شبهات تحریمیه) حکم به برائت نمیدهند.<ref>موسوی، ویژگیهای روش استنباط و پژوهش در دانش فقه امامیه و بررسی اختلاف روش اخباری با روش اصولی؛ تقریر دروس خارج فقه آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی، ص ۲۴۵.</ref> |
|
| |
|
| عقلگرایان ذیل دانش یا صناعتی به نام اصول فقه ـ دست به تدوین اصولی زدهاند که امکان قرار گرفتن در طریق کشف حکم شرعی یا وظیفه عملی مکلفان را دارد. اصول عقلی، در ابتدا این حکم کلی که ظاهر نصوص حجیت دارند را ثابت میکنند و در ادامه به مباحثی عقلی درباره راههای کشف مدلول واژگان (یا مراد گوینده) از ظاهر آنها میپردازند. مسئله دیگرِ اصول، بررسی عقلی منابعی است که از نظر شارع حجت به حساب میآیند، حال چه دلایل اجتهادی حکم شرعی واقعی مکلف را مشخص میکنند، چه دلایل فقاهتی که فقط ثابت میکنند که وظیفه عملی مکلف چست. در نهایت نیز، پرسش اصولیان این است که اگر دو منبع استنباط با یکدیگر تنافی داشتند و مرجّح شرعی وجود نداشت چه باید کرد.
| | یکی از مسائل فلسفه فقه، بررسی مبناهایی است که باعث جدایی اصولیان و اخباریان شده است. پس در ابتدا بایستی معنای عقلگرایی روشی را مشخص نماید، آن را از عقلگرایی به مثابه منبع تمییز دهد و محدودیتها و امکانات آن را روشن کند. علاوه براین بایستی برخی پیشفرضهای فقه را از جهت تأثیر بر روش پژوهش آن بررسی کند. |
|
| |
|
| در مقابل، روش اخباری رابطه اجتهاد و تقلید را صحیح نمیدانند وظیفه فردی مکلفان را رجوع به روایات میدند. اخباریان عموماً به وثاقت همه روایات ذکر شده در کتابهای حدیثی باور دارند و استفاده از روشهای اصولیان برای اثبات قطعیالصدور بودن را بیمورد میدانند. نقلگرایی اخباریان ایشان را مجاب میکند تا منبع اصلی احکام را منحصر در روایات بدانند و گذشته از بیاعتباری دلایل عقلی، ظواهر قرآن را نیز فقط با تایید خاص روایات معتبر بشمارند. بر همین مبنا، اخباریان به خلاف اصولیان اصل را بر احتیاط میدانند و در موارد شک (به ویژه شبهات تحریمیه) حکم به برائت نمیدهند.<ref>موسوی، ویژگیهای روش استنباط و پژوهش در دانش فقه امامیه و بررسی اختلاف روش اخباری با روش اصولی؛ تقریر دروس خارج فقه آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی، ص ۲۴۵.</ref>
| | پرسش دیگر درباره روش فقه این است که آیا در همه ابواب فقهی (عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات) میتوان با یک شیوه استدلال کرد؟<ref>عابدی شاهرودی و دیگران، ص ۵۲</ref> دیگر اینکه مثلاً چه ارتباطی میان نتایج رجوع به عرف، یا تحقیق بر اساس روشهای علمی (همچون شاخههای مختلف زبانشناسی، نشانهشناسی، معناشناسی و...) برای کشف مدلول الفاظ (یا اراده شارع) و روش استنباط احکام وجود دارد که باعث شده علم فقه آن را بپذیرد یا رد کند؟ آیا ممکن است در حالی که بر اساس یکی از روشهای مذکور به یقین علمی دربارۀ مدلول واژگان دخیل در استنباط حکم فقهی رسیدهایم، با استدلالی نشان داد که علمی دیگر (در اینجا فقه) مجاز است تا از این نتایج در احکام خود بهره نبرد؟ موضوع دیگر این است که کنشهای بشری (در فقه: افعال معصومان) چه ویژگیای دارند که مانند واژگان توان قرار گرفتن در جایگاه مستند حکم فقهی را دارند.<ref>عابدی شاهرودی و دیگران، ص ۵۳.</ref> |
| | |
| یکی از مسائل فلسفه فقه، بررسی مبناهایی است که باعث جدایی اصولیان و اخباریان شده. پس در ابتدا بایستی معنای عقلگرایی روشی را مشخص نماید، آن را از عقلگرایی به مثابه منبع تمییز دهد و محدودیتها و امکانات آن را روشن کند. علاوه براین بایستی برخی پیشفرضهای فقه را از جهت تأثیر بر روش پژوهش آن بررسی کند.
| |
| | |
| برای مثال، پرسش دیگر درباره روش فقه این است که آیا در همه ابواب فقهی (عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات) میتوان با یک شیوه استدلال کرد؟<ref>عابدی شاهرودی و دیگران، ص ۵۲</ref> دیگر اینکه مثلاً چه ارتباطی میان نتایج رجوع به عرف، یا تحقیق بر اساس روشهای علمی (همچون شاخههای مختلف زبانشناسی، نشانهشناسی، معناشناسی و...) برای کشف مدلول الفاظ (یا اراده شارع) و روش استنباط احکام وجود دارد که باعث شده علم فقه آن را بپذیرد یا رد کند؟ آیا ممکن است در حالی که بر اساس یکی از روشهای مذکور به یقین علمی دربارۀ مدلول واژگان دخیل در استنباط حکم فقهی رسیدهایم، با استدلالی نشان داد که علمی دیگر (در اینجا فقه) مجاز است تا از این نتایج در احکام خود بهره نبرد؟ موضوع دیگر این است که کنشهای بشری (در فقه: افعال معصومان) چه ویژگیای دارند که مانند واژگان توان قرار گرفتن در جایگاه مستند حکم فقهی را دارند.<ref>عابدی شاهرودی و دیگران، ص ۵۳.</ref>
| |
|
| |
|
| ===منابع فقه=== | | ===منابع فقه=== |