کاربر:Mkhaghanif/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==ملاک بودن بلوغ به جای سن== | ==ملاک بودن بلوغ به جای سن== | ||
به نظر میرسد در روایات نیز ملاک اصلی، بلوغ است نه رسیدن به سن خاص. چنانکه فقها نیز نوعاً گفتهاند که در این سنین، فرد بلوغ جنسی و جسمی مییابد. حتی برخی از روایاتی که سن ۹ یا ۱۰ سالگی را برای تکلیف معین کردهاند آن را همراه با آمادگی دختر برای ازدواج مطرح کردهاند. برخی فقها مانند شیخ طوسی نیز ملاک واحدی را برای بلوغ نگفته و بر اساس روایات در مورد نماز و روزه و جهاد سنین مختلفی را ذکر کردهاند. | به نظر میرسد در روایات نیز ملاک اصلی، بلوغ است نه رسیدن به سن خاص. چنانکه فقها نیز نوعاً گفتهاند که در این سنین، فرد بلوغ جنسی و جسمی مییابد. حتی برخی از روایاتی که سن ۹ یا ۱۰ سالگی را برای تکلیف معین کردهاند آن را همراه با آمادگی دختر برای ازدواج مطرح کردهاند. برخی فقها مانند شیخ طوسی نیز ملاک واحدی را برای بلوغ نگفته و بر اساس روایات در مورد نماز و روزه و جهاد سنین مختلفی را ذکر کردهاند. | ||
و گویا بر همین اساس است که آیتالله صانعی معتقد است ۹ سالگی به خودی خود ملاک جواز آمیزش و شوهرداری نیست و قیود دیگری هم مطرح است و انحصار سن موضوعیت ندارد | |||
و گویا بر همین اساس است که آیتالله صانعی معتقد است ۹ سالگی به خودی خود ملاک جواز آمیزش و شوهرداری نیست و قیود دیگری هم مطرح است و انحصار سن موضوعیت ندارد<ref>ن. ک: صانعی. ۱۳۸۵.</ref> آیتالله سیدجواد موسوی غروی نیز با ذکر اقوال فقها و روایات و استدلال فقهی و قرآنی، ملاک بلوغ شرعی را احتلام برای پسر و حیض برای دختر میداند و شرط و تعیین سن را در آن مردود میشمارد <ref>موسوی غروی. ۵۶۷-۶۰۸.</ref> | |||
از دیدگاه نسبت بحث با «حکم» و «موضوع» میتوان گفت اساساً تعیین سن، جنبه موضوعی و عرفی دارد و شأن فقها و شأن شارع در اغلب مسائل، بیان حکم است نه بیان موضوع و تعیین مصداق!. | از دیدگاه نسبت بحث با «حکم» و «موضوع» میتوان گفت اساساً تعیین سن، جنبه موضوعی و عرفی دارد و شأن فقها و شأن شارع در اغلب مسائل، بیان حکم است نه بیان موضوع و تعیین مصداق!. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۳: | ||
از دیدگاه بحث «سببیت» و «طریقیت» نیز میتوان گفت اساساً تعیین سن در روایات، در تشخیص بلوغ «سببیت و موضوعیت» ندارد بلکه «طریقیت» دارد و صرفاً نشان میدهد که یکی از راههای کشف بلوغ حقیقی، رسیدن به آن سنین بوده است. | از دیدگاه بحث «سببیت» و «طریقیت» نیز میتوان گفت اساساً تعیین سن در روایات، در تشخیص بلوغ «سببیت و موضوعیت» ندارد بلکه «طریقیت» دارد و صرفاً نشان میدهد که یکی از راههای کشف بلوغ حقیقی، رسیدن به آن سنین بوده است. | ||
این امر به معنی آن است که یکی از راهها برای کشف بلوغ حقیقی در منطقه حجاز و اطراف آن (در زمان صدور روایات) رسیدن به سنین ۹ یا ۱۵ سال بوده است. این نکته به صراحت در برخی روایات معتبر آمده است (صحیحهی عبدالله بن سنان از امام صادق:... و ذلک لأنها تحیض لتسع سنین | این امر به معنی آن است که یکی از راهها برای کشف بلوغ حقیقی در منطقه حجاز و اطراف آن (در زمان صدور روایات) رسیدن به سنین ۹ یا ۱۵ سال بوده است. این نکته به صراحت در برخی روایات معتبر آمده است (صحیحهی عبدالله بن سنان از امام صادق:... و ذلک لأنها تحیض لتسع سنین <ref>کلینی. ج۷، ص۶۹.</ref>. بنابراین، ملاک حقیقی حکم، بلوغ حقیقی و طبیعی است و رسیدن به سنّ خاص، هیچگونه دخالتی در حکم ندارد. | ||
===بلوغ و عقل=== | ===بلوغ و عقل=== | ||
به نظر برخی محققان ملازمهای میان بلوغ (آمادگی غریزی و طبیعی برای ازدواج) با مسئولیت کیفری وجود ندارد زیرا کسی که بالغ شد ضرورتاً عاقل و رشید نخواهد بود و اساساً سن تکلیف صرفاً تابع بلوغ جنسی نیست و در احکام و مقررات شرعی بلوغ و عقل توأمان مطرح شدهاند، زیرا مجنون به سن بلوغ میرسد اما مکلف نیست چون فاقد عقل و تشخیص است | به نظر برخی محققان ملازمهای میان بلوغ (آمادگی غریزی و طبیعی برای ازدواج) با مسئولیت کیفری وجود ندارد زیرا کسی که بالغ شد ضرورتاً عاقل و رشید نخواهد بود و اساساً سن تکلیف صرفاً تابع بلوغ جنسی نیست و در احکام و مقررات شرعی بلوغ و عقل توأمان مطرح شدهاند، زیرا مجنون به سن بلوغ میرسد اما مکلف نیست چون فاقد عقل و تشخیص است.<ref>باقی، حق حیات۲: صص.</ref> | ||
در امور عبادی، بلوغ شرط کافی است اما در امور مدنی شرط لازم است ولی کافی نیست، مگر اینکه بلوغ و رشد توأم شود چنانکه قول مشهور فقهاست. علامه حلی | در امور عبادی، بلوغ شرط کافی است اما در امور مدنی شرط لازم است ولی کافی نیست، مگر اینکه بلوغ و رشد توأم شود چنانکه قول مشهور فقهاست. علامه حلی<ref>علامه حلی، ۱۴۱۳: ۲/ ۲۰.</ref> و محقق حلی <ref>محقق حلی، ۱۴۰۸: ۲/ ۲۹۰</ref> از علمای سلف میگویند در تصرفات مالی و ازدواج، بلوغ و عقل کافی نیست و رشد هم شرط است. آیتالله مطهری از فقهای معاصر نیز مانند سایر فقها عقل را غیر از رشد میداند و میگوید: رشد در اصطلاح فقهی مربوط به اندام نیست یک نوع کمال روحی است مثلاً در مورد ازدواج باید معنی و هدف و ارزش و نتایج ازدواج را درک کند و قدرت تشخیص و انتخاب و اراده داشته باشد. شایستگی اداره، نگهداری و بهرهبرداری از آن را داشته باشد چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است.<ref>مطهری. ۱۳۷۵ ج ۳، ص ۳۱۳ و ۳۱۴.</ref> | ||
===معیار تکلیف و معیار کیفر=== | ===معیار تکلیف و معیار کیفر=== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
اصل بر بلوغ طبیعی است و تعیین سن برای این است که اگر کسی در سن معین شده بالغ نشد نماز و روزهاش را بخواند و از فضیلت آن محروم نشود. | اصل بر بلوغ طبیعی است و تعیین سن برای این است که اگر کسی در سن معین شده بالغ نشد نماز و روزهاش را بخواند و از فضیلت آن محروم نشود. | ||
بنابراین معیار کیفر، رشد است نه بلوغ. در روایاتی میان سن شرعی و سن جسمی و سن کیفری تفاوت قائل شدهاند. برای مثال از قول امام على(ع) نقل شده است: یجب الصلوة على الصبى اذا عقل والصوم اذا اطاق والشهادة والحدود اذا احتلم. | بنابراین معیار کیفر، رشد است نه بلوغ. در روایاتی میان سن شرعی و سن جسمی و سن کیفری تفاوت قائل شدهاند. برای مثال از قول امام على(ع) نقل شده است: یجب الصلوة على الصبى اذا عقل والصوم اذا اطاق والشهادة والحدود اذا احتلم. <ref>بروجردی، ج ۳۱۵/۱۰؛ مستدرک الوسائل ج ۸۵/۱.</ref> از امام صادق(ع) نیز نقل شده است: پایان کودکى، زمان محتلم شدن است. اگر کودک محتلم شد، ولى در او رشد نیافتید و سفیه یا ضعیف بود، ولیّ او باید اموال او را نگاهدارى کند.«انقطاع یتم الیتیم الاحتلام و هو اشده و ان احتلم و لم یؤنس منه رشده و کان سفیها او ضعیفا فلیمسک عنه ولیه ماله» <ref>حرعاملی، ۳۶۰/۱۷.</ref> این روایات صرفنظر از درستی و نادرستیشان و یا تعارضشان با روایات دیگر نشان میدهند که در حقوق سنتی این تفاوتگذاریها مطرح بودهاند. | ||
===تفاوت رشد و بلوغ و دلیل شرطیت رشد برای مجازات=== | ===تفاوت رشد و بلوغ و دلیل شرطیت رشد برای مجازات=== | ||
قرآن نیز میان بلوغ و رشد تفاوت قائل شده و برای معاملات علاوه بر بلوغ، رشد را هم شرط دانسته است (نساء، آیه ۶) | قرآن نیز میان بلوغ و رشد تفاوت قائل شده و برای معاملات علاوه بر بلوغ، رشد را هم شرط دانسته است (نساء، آیه ۶) | ||
با این حال برخی فقها مانند آیتالله فاضل، شرط رشد را مختص مسائل مالی دانستهاند که ارتباطی به مسائل کیفری ندارد. اما به نظر میآید این انحصار قابل مناقشه است. | با این حال برخی فقها مانند آیتالله فاضل، شرط رشد را مختص مسائل مالی دانستهاند که ارتباطی به مسائل کیفری ندارد. اما به نظر میآید این انحصار قابل مناقشه است. | ||
آیتالله مطهری میگوید رشد یعنی لیاقت و شایستگی برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در اختیار انسان قرار داده شده است | آیتالله مطهری میگوید رشد یعنی لیاقت و شایستگی برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در اختیار انسان قرار داده شده است<ref>مطهری. ۱۳۷۷ ص ۱۳۳.</ref> | ||
ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه. (انعام ۵۳-اسرا ۳۴). به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر آن که راه بهترى را برگزینید تا آن که به حد رشد برسد. | ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه. (انعام ۵۳-اسرا ۳۴). به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر آن که راه بهترى را برگزینید تا آن که به حد رشد برسد. | ||
ولمّا بلغ أشدّه اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین. (یوسف ۲۲). چون یوسف به رشد رسید، او را حکمفرمایی و دانش بخشیدیم و نیکوکاران را هم با همین معیار رشد، جزا (پاداش) میدهیم. شبیه همین آیه در مورد موسی نیز آمده سپس حکم کلی جزا بیان شده است: ولمّا بلغ اشدّه واستوى اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین (قصص ۱۴) و هنگامى که موسى به رشد رسید و کمال یافت، ما به او حکم و علم بخشیدیم و به نیکوکاران نیز همینگونه جزا میدهیم. در این آیات کلمه جزا مطرح شده است که منحصراً به معنای پاداش نیست و در موارد زیادی در قرآن به معنای کیفر و مجازات نیز آمده است اما در اینجا به قرینه کلمه محسنین، منظور از آن پاداش است. این مطلب یکی از نکات کلیدی در بحث حقوق کودکان در قرآن و معیار بودن سن رشد (نه بلوغ) در کیفر دادن است که همواره مغفول مانده است. زیرا وقتی که «رشد» معیار واگذاری حکم و حکومت و پاداش به نیکوکاری است به طریق اولی معیار کیفر هم به شمار میآید. قاعده «إن الشریعة سمحه و سهله» که برگرفته از حدیث پیامبر است | ولمّا بلغ أشدّه اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین. (یوسف ۲۲). چون یوسف به رشد رسید، او را حکمفرمایی و دانش بخشیدیم و نیکوکاران را هم با همین معیار رشد، جزا (پاداش) میدهیم. شبیه همین آیه در مورد موسی نیز آمده سپس حکم کلی جزا بیان شده است: ولمّا بلغ اشدّه واستوى اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین (قصص ۱۴) و هنگامى که موسى به رشد رسید و کمال یافت، ما به او حکم و علم بخشیدیم و به نیکوکاران نیز همینگونه جزا میدهیم. در این آیات کلمه جزا مطرح شده است که منحصراً به معنای پاداش نیست و در موارد زیادی در قرآن به معنای کیفر و مجازات نیز آمده است اما در اینجا به قرینه کلمه محسنین، منظور از آن پاداش است. این مطلب یکی از نکات کلیدی در بحث حقوق کودکان در قرآن و معیار بودن سن رشد (نه بلوغ) در کیفر دادن است که همواره مغفول مانده است. زیرا وقتی که «رشد» معیار واگذاری حکم و حکومت و پاداش به نیکوکاری است به طریق اولی معیار کیفر هم به شمار میآید. قاعده «إن الشریعة سمحه و سهله» که برگرفته از حدیث پیامبر است <ref>حرعاملی، ج ۸، ص۱۱۶. روایت ۱۰۲۰۹</ref> نیز ایجاب میکند که سن رشد، ملاک مسئولیت کیفری باشد. آیات ۱۸۵ بقره و ۷۸ حج و ۱۵۷ اعراف نیز مفهوم همین قاعده آسانگیری در شریعت را بیان میکنند. از این رو باید قوانین (و شریعت) را تفسیر موسع به نفع متهم کرد و اصل گرفتن اماره ۱۸ سال برای رشد و رهایی کودک و نوجوان از مجازات غیر قابل جبران با این منطق سازگار است. | ||
در یک آیه قرآن، اوج سن رشد را ۴۰ سالگی خوانده است «حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة» (احقاف ۱۵) در این آیه آمده است: ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم. مادر، با رنج، بار حمل را تحمل کرد و با مشقت وضع حمل کرد و سى ماه مدت حمل و شیرخوارى بود تا وقتى که به حد رشد و حتی به نهایت رشد که چهل سالگی است رسید. | در یک آیه قرآن، اوج سن رشد را ۴۰ سالگی خوانده است «حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة» (احقاف ۱۵) در این آیه آمده است: ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم. مادر، با رنج، بار حمل را تحمل کرد و با مشقت وضع حمل کرد و سى ماه مدت حمل و شیرخوارى بود تا وقتى که به حد رشد و حتی به نهایت رشد که چهل سالگی است رسید. | ||
«فقها در مسائل مالی رشد را مطرح کردهاند و بلوغ را هم ملازم با رشد نمیدانند اما در مسائل کیفری رشد را ذکر نکردهاند. از قدمای اصحاب تنها کسی که رشد را ذکر کرده علامه حلی است که در کتاب تحریر در بحث قتل عمد میگوید: عاقله از طرف کودک مسئول پرداخت دیه است مادامی که کودک به حد بلوغ و رشد نرسیده باشد اما بعد از آنکه به حد رشد و بلوغ رسید دیگر عاقله مسئول نیست» | «فقها در مسائل مالی رشد را مطرح کردهاند و بلوغ را هم ملازم با رشد نمیدانند اما در مسائل کیفری رشد را ذکر نکردهاند. از قدمای اصحاب تنها کسی که رشد را ذکر کرده علامه حلی است که در کتاب تحریر در بحث قتل عمد میگوید: عاقله از طرف کودک مسئول پرداخت دیه است مادامی که کودک به حد بلوغ و رشد نرسیده باشد اما بعد از آنکه به حد رشد و بلوغ رسید دیگر عاقله مسئول نیست» <ref>مرعشی. ۱۳۸۲.</ref> | ||
سن رشد امری عرفی است. بنا بر تشخیص عالمان روانشناسی و زیستشناسی در قوانین اغلب کشورها اِماره سن رشد به عنوان سن کیفر، ۱۸ سال تمام است و در برخی از کشورها ۲۰ و ۲۲ سال. ممکن است افرادی در سنین کمتر یا بیشتر رشید شوند. اگرچه در احکام شخصی عبادی مانند نماز و روزه میتوان بلوغ جسمی فرد را ملاک تکلیف قرار داد اما در احکام و قوانین عام و اجتماعی نمیتوان برای هر شخص یک قانون وضع کرد و بر مبنای استثنائات ولو استثنای کثیر، قاعده بنا کرد. قاعده بر مبنای اغلب، بنا میشود. بنابراین روایاتی که میگوید اگر دختر به ۹ سالگی رسید میتواند در مال خود تصرف کند با این فرض است که دختر در ۹ سالگی که به بلوغ میرسد به رشد هم رسیده باشد. | سن رشد امری عرفی است. بنا بر تشخیص عالمان روانشناسی و زیستشناسی در قوانین اغلب کشورها اِماره سن رشد به عنوان سن کیفر، ۱۸ سال تمام است و در برخی از کشورها ۲۰ و ۲۲ سال. ممکن است افرادی در سنین کمتر یا بیشتر رشید شوند. اگرچه در احکام شخصی عبادی مانند نماز و روزه میتوان بلوغ جسمی فرد را ملاک تکلیف قرار داد اما در احکام و قوانین عام و اجتماعی نمیتوان برای هر شخص یک قانون وضع کرد و بر مبنای استثنائات ولو استثنای کثیر، قاعده بنا کرد. قاعده بر مبنای اغلب، بنا میشود. بنابراین روایاتی که میگوید اگر دختر به ۹ سالگی رسید میتواند در مال خود تصرف کند با این فرض است که دختر در ۹ سالگی که به بلوغ میرسد به رشد هم رسیده باشد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۱: | ||
===قانون مدنی ایران=== | ===قانون مدنی ایران=== | ||
در قانون مدنی که به تصویب فقها رسیده است، میان رشد و بلوغ تمایز نهادهاند اما این تمایز را در کیفر دادن مورد توجه قرار نمیدهند. در ماده ۱۲۱۰ قانون مدنى اصلاحى سال ۱۳۶۱ آمده است: هیچ کس را نمىتوان پس از رسیدن به سن بلوغ، به عنوان جنون یا عدم رشد، محجور نمود، مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد. | در قانون مدنی که به تصویب فقها رسیده است، میان رشد و بلوغ تمایز نهادهاند اما این تمایز را در کیفر دادن مورد توجه قرار نمیدهند. در ماده ۱۲۱۰ قانون مدنى اصلاحى سال ۱۳۶۱ آمده است: هیچ کس را نمىتوان پس از رسیدن به سن بلوغ، به عنوان جنون یا عدم رشد، محجور نمود، مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد. | ||
تبصره ۱: سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمرى و در دختر ۹ سال تمام قمرى است. | * تبصره ۱: سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمرى و در دختر ۹ سال تمام قمرى است. | ||
تبصره ۲: اموال صغیرى را که بالغ شده است، در صورتى مىتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد. | * تبصره ۲: اموال صغیرى را که بالغ شده است، در صورتى مىتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد. | ||
در قوانین مدنی اغلب کشورها سن قانونی ازدواج را نیز سن رشد قرار دادهاند نه سن بلوغ. نکته مهم دیگر این است که در قانون مدنی ایران سن ۱۸ سالگی را برای مسئولیتهای مدنی و اجتماعی مثل خدمت سربازی و گواهینامه رانندگی رسماً پذیرفتهاند. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی، ماده ۱۲۰۹ مصوب سال ۱۳۱۴ را اصلاح و بلوغ را به جای سن ۱۸ سال معیار قرار دادند. | در قوانین مدنی اغلب کشورها سن قانونی ازدواج را نیز سن رشد قرار دادهاند نه سن بلوغ. نکته مهم دیگر این است که در قانون مدنی ایران سن ۱۸ سالگی را برای مسئولیتهای مدنی و اجتماعی مثل خدمت سربازی و گواهینامه رانندگی رسماً پذیرفتهاند. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی، ماده ۱۲۰۹ مصوب سال ۱۳۱۴ را اصلاح و بلوغ را به جای سن ۱۸ سال معیار قرار دادند. | ||
===اهلیت ازدواج و اهلیت مجازات=== | ===اهلیت ازدواج و اهلیت مجازات=== | ||
چگونه میتوان کسی را که هنوز اهلیت و صلاحیت ازدواج، تشکیل خانواده و اداره یک زندگی را نیافته و رشد لازم برای پذیرش این مسئولیت را به دست نیاورده از نظر عقلی و اجتماعی و روانی در حدی دانست که اهلیت مسئولیت کیفری یافته و در جرائم و مجازات با او همانگونه رفتار کرد که با افراد بالغ و عاقل و رشید رفتار میشود؟ این در حالی است که برخی از علما و حقوقدانان اسلامی - مانند آیتالله مطهری | چگونه میتوان کسی را که هنوز اهلیت و صلاحیت ازدواج، تشکیل خانواده و اداره یک زندگی را نیافته و رشد لازم برای پذیرش این مسئولیت را به دست نیاورده از نظر عقلی و اجتماعی و روانی در حدی دانست که اهلیت مسئولیت کیفری یافته و در جرائم و مجازات با او همانگونه رفتار کرد که با افراد بالغ و عاقل و رشید رفتار میشود؟ این در حالی است که برخی از علما و حقوقدانان اسلامی - مانند آیتالله مطهری<ref>مطهری، ۱۳۷۶. ص ۹۷ و ۹۸.</ref>- صرف بلوغ جنسی و یا رسیدن به سن ۱۳ سالگی برای دختر و ۱۵ سالگی برای پسر را برای ازدواج و پذیرش مسئولیت خانوادگی کافی نمیدانند. | ||
آیتالله مطهری در زمینه بلوغ و شروط تکلیف شرعی و مدنی، میان بلوغ طبیعی و قانونی تمایز می گذارد | |||
آیتالله مطهری در زمینه بلوغ و شروط تکلیف شرعی و مدنی، میان بلوغ طبیعی و قانونی تمایز می گذارد<ref>مطهری. ۱۳۷۵. ص ۲۹۳.</ref> ومیگوید: «عقل»، «آگاهی از حکم»، «قدرت و توانایی انجام تکلیف»، «آزادی و اختیار» و «بلوغ» هم شرط تکلیف است و هم شرط صحت عمل است اما معتقد است «رشد» شرط صحت عمل هست اما شرط تکلیف نیست و در «قانونگذاری اسلام برای کسی که میخواهد یک کار اجتماعی را عهدهدار شود مثلاً میخواهد ازدواج کند یا میخواهد مستقلاً معاملهای را انجام دهد یعنی میخواهد در مال و ثروت شخصی خود تصرف کند لازم است علاوه بر سایر شرایط عمومی یعنی بلوغ و عقل و قدرت و اختیار، «رشد» هم داشته باشد. رشد یعنی لیاقت و شایستگی اداره آن کاری که میخواهد به عهده بگیرد.» <ref>مطهری. ۱۳۷۵. ص ۳۰۱ و ۳۰۲.</ref> | |||
به بیان دیگر میتوان گفت آیتالله مطهری همه شرایط را برای مکلف شدن در عبادات لازم میداند اما برای عهدهدار شدن مسئولیتهای اجتماعی، رشد را هم شرط میداند. | به بیان دیگر میتوان گفت آیتالله مطهری همه شرایط را برای مکلف شدن در عبادات لازم میداند اما برای عهدهدار شدن مسئولیتهای اجتماعی، رشد را هم شرط میداند. | ||
آیا میتوان بلوغ طبیعی را برای اهلیت فرد در تحمل کیفر همانند افراد بالغ عاقل رشید کافی دانست در حالی که چنین فردی هنوز اهلیت ازدواج و معامله و مسئولیتهای مدنی و اجتماعی را ندارد؟ | آیا میتوان بلوغ طبیعی را برای اهلیت فرد در تحمل کیفر همانند افراد بالغ عاقل رشید کافی دانست در حالی که چنین فردی هنوز اهلیت ازدواج و معامله و مسئولیتهای مدنی و اجتماعی را ندارد؟ | ||
==طیف بلوغ و معدل سنی ۱۸ سال== | ==طیف بلوغ و معدل سنی ۱۸ سال== | ||
غیر از بحث رشد و تفاوت آن با بلوغ که از قرآن قابل استنباط است، یکی دیگر از مفاهیمی که در قرآن مطرح شده و برای اجتهاد در مسئله میتواند گشاینده باشد واژه یا مفهوم بلوغ اشد است. منظور از بلوغ اشد چیست؟ گفتهاند: «اشد به معنی استحکام و قوت جسمی و روحی است و بلوغ اشد به معنی رسیدن به این مرحله است»(مکارم. ص ۳۶۳) در قرآن گاهی این کلمه به معنای سن بلوغ آمده است مانند آنچه در آیه«ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه. (انعام ۵۳-اسرا ۳۴) آمده است که میگوید نزدیک مال یتیم نشوید مگر به نحو احسن یعنی تا زمانی که به حد بلوغ برسد. | غیر از بحث رشد و تفاوت آن با بلوغ که از قرآن قابل استنباط است، یکی دیگر از مفاهیمی که در قرآن مطرح شده و برای اجتهاد در مسئله میتواند گشاینده باشد واژه یا مفهوم بلوغ اشد است. منظور از بلوغ اشد چیست؟ گفتهاند: «اشد به معنی استحکام و قوت جسمی و روحی است و بلوغ اشد به معنی رسیدن به این مرحله است»(مکارم. ص ۳۶۳) در قرآن گاهی این کلمه به معنای سن بلوغ آمده است مانند آنچه در آیه«ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه. (انعام ۵۳-اسرا ۳۴) آمده است که میگوید نزدیک مال یتیم نشوید مگر به نحو احسن یعنی تا زمانی که به حد بلوغ برسد. |