کاربر:Rezashams/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
جز اصلاح ارقام |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
===ادله مخالفین === | ===ادله مخالفین === | ||
====ادله قرآنی==== | ====ادله قرآنی==== | ||
===== | ===== آیه قوّامیت===== | ||
نویسنده آیه ۳۴ سوره نساء را مهترین دلیل مخالفین برمیشمرد. متن آیه چنین است: ''«الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»'' مردان بر زنان قوامیت دارند بدان سبب که خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری بخشیده و بدان جهت که از اموال خویش انفاق میکنند. | نویسنده آیه ۳۴ سوره نساء را مهترین دلیل مخالفین برمیشمرد. متن آیه چنین است: ''«الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»'' مردان بر زنان قوامیت دارند بدان سبب که خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری بخشیده و بدان جهت که از اموال خویش انفاق میکنند. | ||
'''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه میفرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط میباشند. | '''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه میفرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط میباشند. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در نهایت نویسنده میگوید حتی اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمیتواند باشد چرا که قیومیت به معنای سلطه یا مدبر امور نیست و اگر باشد باز هم مانع حضور زنان در این امور نیست. | در نهایت نویسنده میگوید حتی اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمیتواند باشد چرا که قیومیت به معنای سلطه یا مدبر امور نیست و اگر باشد باز هم مانع حضور زنان در این امور نیست. | ||
===== | ===== آیه درجه===== | ||
یکی دیگر از آیاتی که مورد استدلال قرار گرفته آیه ۲۲۸ سوره بقره است. متن آیه چنین است: ''«و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة و الله عزیز حکیم»'' و زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است، چنان که شوهران را بر زنان؛ لکن مردان را بر زنان افزونی و برتری است و خداوند دارای عزت و حکمت است. | یکی دیگر از آیاتی که مورد استدلال قرار گرفته آیه ۲۲۸ سوره بقره است. متن آیه چنین است: ''«و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة و الله عزیز حکیم»'' و زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است، چنان که شوهران را بر زنان؛ لکن مردان را بر زنان افزونی و برتری است و خداوند دارای عزت و حکمت است. | ||
'''وجه استدلال''' به این آیه چنین است که خداوند میان مردان و زنان در حقوق و واجبات برابری برقرار کرده و برای هر یک وظایفی تعین نموده و حقوقی را معین کرده است، ولی خداوند حقوق مردان از زنان را با یک درجه مجزا نموده و آن عبارتست از قیمومت در درون خانواده و بیرون آن. | '''وجه استدلال''' به این آیه چنین است که خداوند میان مردان و زنان در حقوق و واجبات برابری برقرار کرده و برای هر یک وظایفی تعین نموده و حقوقی را معین کرده است، ولی خداوند حقوق مردان از زنان را با یک درجه مجزا نموده و آن عبارتست از قیمومت در درون خانواده و بیرون آن. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
نویسنده در '''مقام نقد''' معتقد است مخالفینِ حضور باید دیدگاه دوم را در فرضی که آیه به مساله طلاق اختصاص ندارد مطرح کنند یعنی آیه دال بر برتری مرد بر زن در تمام جوانب است لکن واژه درجه که در آیه نماد برتری است نکره ای است که در سیاق مثبت قرار گرفته است و دال بر عمومیت برتری مرد بر زن در تمام جوانب نمیشود و همچنین با سیاق آیات که در مورد طلاق است احتمال برتری در مورد طلاق تقویت میشود. حتی بیشتر مفسران این آیه را در مقام مسایل بین زن و شوهر مطرح کرده اند. | نویسنده در '''مقام نقد''' معتقد است مخالفینِ حضور باید دیدگاه دوم را در فرضی که آیه به مساله طلاق اختصاص ندارد مطرح کنند یعنی آیه دال بر برتری مرد بر زن در تمام جوانب است لکن واژه درجه که در آیه نماد برتری است نکره ای است که در سیاق مثبت قرار گرفته است و دال بر عمومیت برتری مرد بر زن در تمام جوانب نمیشود و همچنین با سیاق آیات که در مورد طلاق است احتمال برتری در مورد طلاق تقویت میشود. حتی بیشتر مفسران این آیه را در مقام مسایل بین زن و شوهر مطرح کرده اند. | ||
===== | ===== آیه حلیه===== | ||
آیه دیگری که در باب حضور اجتماعی زنان مورد توجه مخالفین است آیه ۱۸ سوره زخرف است: ''«أوَ من ینشّؤا فی الحلیة و هو فی الخصام المبین»'' آیا آن کس که در زیور و زینت پرورش یافته و در مخاصمه غیر آشکار است (را فرزند خدا قرار میدهید؟). | آیه دیگری که در باب حضور اجتماعی زنان مورد توجه مخالفین است آیه ۱۸ سوره زخرف است: ''«أوَ من ینشّؤا فی الحلیة و هو فی الخصام المبین»'' آیا آن کس که در زیور و زینت پرورش یافته و در مخاصمه غیر آشکار است (را فرزند خدا قرار میدهید؟). | ||
'''وجه استدلال''' این که کلمه هو در آیه به بنات اشاره دارد و دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. و این صفات با پستهای اجرایی و مدیریتی ناسازگار است. | '''وجه استدلال''' این که کلمه هو در آیه به بنات اشاره دارد و دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. و این صفات با پستهای اجرایی و مدیریتی ناسازگار است. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
مفسرین در این آیه احتمالات زیادی برشمردند که هرکدام مخل به دلیل بودن آیه بر نظر مخالفان است. از جمله آنان اشاره داشتن هو به کفار یا اصنام یا موسی و اراده بنات، اصنام، فرعون و یا موسی از من موصول است. لذا در '''نقد مستدلین''' این آیه گفته شده، آیه مجمل است یعنی منظور خداوند معلوم نیست. برفرض مجمل نبودن، میگوییم اخص از مدعاست چراکه اثبات ناتوانی در مجادله، ربطی به پذیرش امور قضایی و ولایی ندارد. چرا که قاضی نیازمند جدال نیست. | مفسرین در این آیه احتمالات زیادی برشمردند که هرکدام مخل به دلیل بودن آیه بر نظر مخالفان است. از جمله آنان اشاره داشتن هو به کفار یا اصنام یا موسی و اراده بنات، اصنام، فرعون و یا موسی از من موصول است. لذا در '''نقد مستدلین''' این آیه گفته شده، آیه مجمل است یعنی منظور خداوند معلوم نیست. برفرض مجمل نبودن، میگوییم اخص از مدعاست چراکه اثبات ناتوانی در مجادله، ربطی به پذیرش امور قضایی و ولایی ندارد. چرا که قاضی نیازمند جدال نیست. | ||
===== | ===== آیه تبرج===== | ||
آیه مهم دیگر آیه تبرج است: ''«و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... »''. و در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در مردم ظاهر نشوید. | آیه مهم دیگر آیه تبرج است: ''«و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... »''. و در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در مردم ظاهر نشوید. | ||
'''وجه استدلال''' اینست که از لوازم پذیرش پستهای اجرایی خروج از منزل و اختلاط با نامحرم است که این با نهی صریح آیه منافات دارد. | '''وجه استدلال''' اینست که از لوازم پذیرش پستهای اجرایی خروج از منزل و اختلاط با نامحرم است که این با نهی صریح آیه منافات دارد. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
====ادله لبی منع==== | ====ادله لبی منع==== | ||
===== | ===== ارتکاز متشرعه===== | ||
در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ایشان میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفتهاند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت ایشان در برخی جنگها و هجرت به حبشه | در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ایشان میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفتهاند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت ایشان در برخی جنگها و هجرت به حبشه | ||
ایشان در ادامه عباراتی را از برخی بزرگان میآورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندرویهای عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند. | ایشان در ادامه عباراتی را از برخی بزرگان میآورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندرویهای عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند. | ||
===== | ===== اجماع و شهرت===== | ||
برخی از فقها '''استدلال''' به اجماع و شهرت کرده اند لکن نویسنده این دلیل را نمیپسندد و در '''نقد''' آن میگوید اولا اجماعی در مساله نیست چون قدما به شرط ذکوریت در قاضی اشاره نکردهاند ثانیا اجماع محصلی وجود ندارد و ثالثا اگر باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمیگیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمیشود. | برخی از فقها '''استدلال''' به اجماع و شهرت کرده اند لکن نویسنده این دلیل را نمیپسندد و در '''نقد''' آن میگوید اولا اجماعی در مساله نیست چون قدما به شرط ذکوریت در قاضی اشاره نکردهاند ثانیا اجماع محصلی وجود ندارد و ثالثا اگر باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمیگیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمیشود. | ||
===== | ===== نبود دلیل جواز===== | ||
شیخ طوسی در '''مقام استدلال''' بر عدم قضاوت زن میگوید جواز قضاوت نیاز مند دلیل است لکن این ادعا صحیح نیست و در بخش بعد ادله جواز را میآوریم. | شیخ طوسی در '''مقام استدلال''' بر عدم قضاوت زن میگوید جواز قضاوت نیاز مند دلیل است لکن این ادعا صحیح نیست و در بخش بعد ادله جواز را میآوریم. | ||
===== | ===== اخذ به قدر متیقن===== | ||
در مورد فتوای مرد اطمینان به جواز به عمل است اما فتوای زن محل شک است و اشتغال یقینی فراغ یقینی میطلبد لکن نویسنده کما فی السابق مدعی است شرط رجولیت در کار نیست و این گمانها حجیت ندارند. | در مورد فتوای مرد اطمینان به جواز به عمل است اما فتوای زن محل شک است و اشتغال یقینی فراغ یقینی میطلبد لکن نویسنده کما فی السابق مدعی است شرط رجولیت در کار نیست و این گمانها حجیت ندارند. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیلها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل میرساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد. | نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیلها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل میرساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد. | ||
=== | === ادله جواز=== | ||
====ادله نقلی==== | ====ادله نقلی==== | ||
=====وجوب امر به معروف و نهی از منکر===== | =====وجوب امر به معروف و نهی از منکر===== | ||
یکی از واجبات اسلام نظارت همگانی برای اصلاح جامعه است. ''«المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»'' کلمه اولیاء به قرینه یامرون به معنای سلطه و ولایت است. بنابراین هر زن و مرد مسلمانی میتواند برادر و خواهر دینی خود را به انجام معروف سیاسی امر و از ارتکاب منکر سیاسی نهی کند. | یکی از واجبات اسلام نظارت همگانی برای اصلاح جامعه است. ''«المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»'' کلمه اولیاء به قرینه یامرون به معنای سلطه و ولایت است. بنابراین هر زن و مرد مسلمانی میتواند برادر و خواهر دینی خود را به انجام معروف سیاسی امر و از ارتکاب منکر سیاسی نهی کند. | ||
=====پادشاهی بلقیس | =====پادشاهی بلقیس===== | ||
در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راس قدرت سیاسی یک کشور، خداوند متعال به این مساله خرده نمیگیرد و ایشان را مذمت نمیکند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش میشود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا میتوان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد. | در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راس قدرت سیاسی یک کشور، خداوند متعال به این مساله خرده نمیگیرد و ایشان را مذمت نمیکند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش میشود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا میتوان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
====ادله لبی==== | ====ادله لبی==== | ||
=====ادله عقلی ولایت فقیه===== | =====ادله عقلی ولایت فقیه===== | ||
نویسنده در بیان ادله عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و ولایی زنان میگوید: در تمام ۲۷ دلیلی که برای برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقمه شده، جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیاز مند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. (ص ۲۴۹) | نویسنده در بیان ادله عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و ولایی زنان میگوید: در تمام ۲۷ دلیلی که برای برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقمه شده، جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیاز مند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. (ص ۲۴۹) | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۲: | ||
== نتیجه گیری و اثبات فرضیه== | == نتیجه گیری و اثبات فرضیه== | ||
آنچه از این نوشتار نتیجه میشود این است که نویسنده کتاب موافق حضور زنان در جامعه و پذیرش امور ولایی، قضایی و افتاء است. لکن برای اثبات این مدعای خود از ادله غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی دارد به هر طریق ممکن نظریه خود را اثبات کند. دسته بندی اشتباه مطالب ایشان و عدم صحت برخی دادههای مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات ایشان است. | |||