کاربر:Rezashams/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان''' کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمان‌آبادی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسولیت‌های ولایی، اجرایی و قضایی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داه است ایشان با تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده زنان را نیز در این امور وارد می‌کنند. و تمام تلاش خود را بر نفی ادله ای که مانع ورود زنان در اجتماع است انجام میدهد. گرچه ادله مانعین متشکل از آیات و روایات و دلیل عقلی است و در کتاب خود نویسنده معترف به این است که ارتکاز قطعی متشرعه اینست که مذاق شارع مقدس لزوم تستر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ایشان می‌باشد. لکن مساله حضور زنان به چالشی تبدیل شده است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اصلاح این فکر و تطبیق آن با شرایط روز جامعه دارند.
'''کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان''' کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمان‌آبادی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسولیت‌های ولایی، اجرایی و قضایی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داه است ویبا تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده زنان را نیز در این امور وارد می‌کنند. و تمام تلاش خود را بر نفی ادله ای که مانع ورود زنان در اجتماع است انجام میدهد. گرچه ادله مانعین متشکل از آیات و روایات و دلیل عقلی است و در کتاب خود نویسنده معترف به این است که ارتکاز قطعی متشرعه اینست که مذاق شارع مقدس لزوم تستر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ویمی‌باشد. لکن مساله حضور زنان به چالشی تبدیل شده است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اصلاح این فکر و تطبیق آن با شرایط روز جامعه دارند.


'''مدعای نویسنده کتاب''' لزوم حضور زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. تا جایی اصرار به مشروع بودن این امر دارد که که حتی شارع را خشنود از این امر، و گاهی ستایش گر چنین زنانی می‌داند.  
'''مدعای نویسنده کتاب''' لزوم حضور زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. تا جایی اصرار به مشروع بودن این امر دارد که که حتی شارع را خشنود از این امر، و گاهی ستایش گر چنین زنانی می‌داند.  
خط ۱۵: خط ۱۵:
'''''فصل دوم''''' این کتاب به بررسی ادله موافقین و مخالفین و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع می‌پردازد.(ص ۸۱-۲۶۱)
'''''فصل دوم''''' این کتاب به بررسی ادله موافقین و مخالفین و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع می‌پردازد.(ص ۸۱-۲۶۱)


ایشان '''بخش اول''' را به دلیل‌های مخالفین اختصاص داده است. استناد به چهار دلیل قرآنی، آیه قوامیت (نساء ۳۴)، آیه درجه (بقره ۲۲۸)، آیه حلیه (زخرف ۱۱۵)، آیه تبرج (احزاب ۳۱-۳۲) و تمسک به روایات شیعه و عامه ادله نقلی این بخش است. تکیه بر اجماع و شهرت، ارتکاز متشرعه و اخذ به قدر متیقن از جمله ادله لبی مخالفین است.(ص ۸۱-۱۷۸)
وی'''بخش اول''' را به دلیل‌های مخالفین اختصاص داده است. استناد به چهار دلیل قرآنی، آیه قوامیت (نساء ۳۴)، آیه درجه (بقره ۲۲۸)، آیه حلیه (زخرف ۱۱۵)، آیه تبرج (احزاب ۳۱-۳۲) و تمسک به روایات شیعه و عامه ادله نقلی این بخش است. تکیه بر اجماع و شهرت، ارتکاز متشرعه و اخذ به قدر متیقن از جمله ادله لبی مخالفین است.(ص ۸۱-۱۷۸)


نویسنده در '''بخش دوم''' ادله موافقین حضور زنان در اجتماع و مسولیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه و ادله وجوب قیام به عدل، ازجمله ادله نقلی و ادله عقلی ولایت فقیه و اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت را دلیل عقلی موافقین بر می‌شمارد. (ص ۱۷۸-۲۵۲)
نویسنده در '''بخش دوم''' ادله موافقین حضور زنان در اجتماع و مسولیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه و ادله وجوب قیام به عدل، ازجمله ادله نقلی و ادله عقلی ولایت فقیه و اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت را دلیل عقلی موافقین بر می‌شمارد. (ص ۱۷۸-۲۵۲)


'''بخش سوم''' ملاحظاتی در حضور زنان در اجتماع است که نویسنده می‌کوشد تا با توجه به میل شخصی به مشارکت زنان توصیه‌هایی را به ایشان ابراز نماید. عدم اختلاط با مردان، توجه به مشارکت‌هایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است، محوریت زن در خانه و خانواده و اولویت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده موضوعاتی است که در این بخش به آن می‌پردازد. (ص ۲۵۲-۲۶۱)
'''بخش سوم''' ملاحظاتی در حضور زنان در اجتماع است که نویسنده می‌کوشد تا با توجه به میل شخصی به مشارکت زنان توصیه‌هایی را به ویابراز نماید. عدم اختلاط با مردان، توجه به مشارکت‌هایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است، محوریت زن در خانه و خانواده و اولویت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده موضوعاتی است که در این بخش به آن می‌پردازد. (ص ۲۵۲-۲۶۱)


===بیان کلیات===
===بیان کلیات===
نویسنده در '''''بخش اول''''' فصل یک کتاب خود، مفاهیمی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف را بیان میکند.
نویسنده در '''''بخش اول''''' فصل یک کتاب خود، مفاهیمی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف را بیان میکند.
ایشان از '''اصل'''، معنای مبنای اولیه، از واژه '''حق'''، شایستگی و از '''حقوق''' معنای مجموعه امتیازهای فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه اراده کرده است.  
ویاز '''اصل'''، معنای مبنای اولیه، از واژه '''حق'''، شایستگی و از '''حقوق''' معنای مجموعه امتیازهای فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه اراده کرده است.  
'''تصدی سمت اجرایی''' همان پذیرش اموری از شاخه های حکومتی است که به ولایت نیاز ندارد. در واقع همه شاخه‌های حکومتی غیر از رهبری، قضاوت و صدور حکم را شامل می‌شود.
'''تصدی سمت اجرایی''' همان پذیرش اموری از شاخه های حکومتی است که به ولایت نیاز ندارد. در واقع همه شاخه‌های حکومتی غیر از رهبری، قضاوت و صدور حکم را شامل می‌شود.
نویسنده '''ولایت''' مطرح شده در فقه را به معنای استقلال در تدبیر کار دیگری و کفایت او در زندگی و معیشت و '''عدالت''' را قرار گیری هر چیزی در جایگاه مناسب می‌داند. به نظر او '''تکلیف'''، همان التزام به خطاب شرعی است. (ص ۲۱-۳۴)
نویسنده '''ولایت''' مطرح شده در فقه را به معنای استقلال در تدبیر کار دیگری و کفایت او در زندگی و معیشت و '''عدالت''' را قرار گیری هر چیزی در جایگاه مناسب می‌داند. به نظر او '''تکلیف'''، همان التزام به خطاب شرعی است. (ص ۲۱-۳۴)
خط ۳۱: خط ۳۱:
در '''''بخش سوم''''' و پایانی این فصل، بیان می‌کند که گرچه زن و مرد از لحاظ جسمی و روحی تفاوت‌هایی دارند اما در پیشرفت و ترقیِ تکاملی یکسان اند. و بعد از ذکر این نکته در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته شده است.(ص ۳۹-۴۵)
در '''''بخش سوم''''' و پایانی این فصل، بیان می‌کند که گرچه زن و مرد از لحاظ جسمی و روحی تفاوت‌هایی دارند اما در پیشرفت و ترقیِ تکاملی یکسان اند. و بعد از ذکر این نکته در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته شده است.(ص ۳۹-۴۵)


'''گفتار اول''' در باب تساوی زن و مرد در کسب فضائل اخلاقی و معنوی است که ناشی از تساوی هویتی ایشان است. نویسنده در راستای اثبات این امر شواهدی از قرآن نظیر آیاتی که دال بر تساوی در بهره‌مندی از حیات طیبه(۹۷ نحل)،  مغفرت و پاداش( احزاب ۳۵)، و تساوی وعده بهشت و جهنم برای زن ومرد است(نسا ۱۲۴) را ایراد می‌کند. (ص ۴۶-۵۳)
'''گفتار اول''' در باب تساوی زن و مرد در کسب فضائل اخلاقی و معنوی است که ناشی از تساوی هویتی ویاست. نویسنده در راستای اثبات این امر شواهدی از قرآن نظیر آیاتی که دال بر تساوی در بهره‌مندی از حیات طیبه(۹۷ نحل)،  مغفرت و پاداش( احزاب ۳۵)، و تساوی وعده بهشت و جهنم برای زن ومرد است(نسا ۱۲۴) را ایراد می‌کند. (ص ۴۶-۵۳)


در '''گفتار دوم''' این نکته را ذکر می‌کند که خانواده سالم، برای عملکرد صحیح خود به تفاوت زن و مرد نیاز دارد و زن و مرد را بطور یکسان عامل تکامل می‌داند.(ص ۵۳-۵۸)
در '''گفتار دوم''' این نکته را ذکر می‌کند که خانواده سالم، برای عملکرد صحیح خود به تفاوت زن و مرد نیاز دارد و زن و مرد را بطور یکسان عامل تکامل می‌داند.(ص ۵۳-۵۸)
خط ۳۸: خط ۳۸:
همچنین در عرصه قضاوتِ زنان فقها چند دسته اند: فتوا به مردود بودن قاضی شدن زن، احتیاط واجب بر این مطلب، فتوا به قبول قضاوت زنان بدون هیچ قید و شرط و تفصیل بین قضاوت رسمی و غیر رسمی ازجمله اقوالی است که فقها در زمینه قضاوت زنان به خود اختصاص داده اند.(ص ۵۸-۶۸)
همچنین در عرصه قضاوتِ زنان فقها چند دسته اند: فتوا به مردود بودن قاضی شدن زن، احتیاط واجب بر این مطلب، فتوا به قبول قضاوت زنان بدون هیچ قید و شرط و تفصیل بین قضاوت رسمی و غیر رسمی ازجمله اقوالی است که فقها در زمینه قضاوت زنان به خود اختصاص داده اند.(ص ۵۸-۶۸)


نویسنده در '''گفتار چهارم''' و پایانی بخش سوم، در باب توجه ویژه به جنس مونث در اسلام و تحقیر و برخوردهای ناشایست در قبل اسلام و حکومتهای غیر اسلامی می‌‌پردازد. ایشان جایگاه ویژه‌ای را در اسلام برای زنان بر می‌شمرد. برخی از این موارد عبارتند از تخفیف در وجوب شرکت در جهاد و نماز جمعه، استحباب کنیز گرفتن برای زنان، منع مرد از کتک زدن زنان، پاداش‌های الهی که مردان به راحتی نمی‌توانند به آنها برسند و سایر موارد.(ص ۶۹-۸۰)
نویسنده در '''گفتار چهارم''' و پایانی بخش سوم، در باب توجه ویژه به جنس مونث در اسلام و تحقیر و برخوردهای ناشایست در قبل اسلام و حکومتهای غیر اسلامی می‌‌پردازد. ویجایگاه ویژه‌ای را در اسلام برای زنان بر می‌شمرد. برخی از این موارد عبارتند از تخفیف در وجوب شرکت در جهاد و نماز جمعه، استحباب کنیز گرفتن برای زنان، منع مرد از کتک زدن زنان، پاداش‌های الهی که مردان به راحتی نمی‌توانند به آنها برسند و سایر موارد.(ص ۶۹-۸۰)


==گزارش ادله موافقین و مخالفین==
==گزارش ادله موافقین و مخالفین==
نویسنده در ابتدای فصل دوم  استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح می‌کند. برخی مثل محمد صادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مرد میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان می‌دانند و تعین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون می‌بینند. لکن برای اثبات این مدعای خود از ادله غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی در اثبات نظریه خود به هر طریق دارد. دسته بندی اشتباه مطالب، عدم صحت برخی داده‌های مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات ایشان است.
نویسنده در ابتدای فصل دوم  استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح می‌کند. برخی مثل محمد صادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مرد میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان می‌دانند و تعین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون می‌بینند. لکن برای اثبات این مدعای خود از ادله غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی در اثبات نظریه خود به هر طریق دارد. دسته بندی اشتباه مطالب، عدم صحت برخی داده‌های مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات ویاست.


===ادله مخالفین ===
===ادله مخالفین ===
خط ۴۹: خط ۴۹:
'''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه می‌فرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط می‌باشند.
'''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه می‌فرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط می‌باشند.


مفسران در مورد این آیه دو دیدگاه دارند. دیدگاه نخست اذعان دارد که آیه صرفا در صدد بیان وظایف مردان است نه برتری ایشان و دیدگاه دوم از آیه سلطه مرد بر زن، برداشت کردند. و احتمال دارد تسلط مرد بر زن به نحو مطلق در خانه و اجتماع منظور باشد و ممکن است فقط تسلط مرد بر همسر خویش مراد باشد.
مفسران در مورد این آیه دو دیدگاه دارند. دیدگاه نخست اذعان دارد که آیه صرفا در صدد بیان وظایف مردان است نه برتری ویو دیدگاه دوم از آیه سلطه مرد بر زن، برداشت کردند. و احتمال دارد تسلط مرد بر زن به نحو مطلق در خانه و اجتماع منظور باشد و ممکن است فقط تسلط مرد بر همسر خویش مراد باشد.
از طرفداران دیدگاه اول میتوان شیخ طوسی، قاضی ابن براج و از موافقان دیدگاه دوم  زمخشری و فیض کاشانی را نام برد.  
از طرفداران دیدگاه اول میتوان شیخ طوسی، قاضی ابن براج و از موافقان دیدگاه دوم  زمخشری و فیض کاشانی را نام برد.  


خط ۷۴: خط ۷۴:


نویسنده در '''نقد استدلال'''، این آیه را مختص زنان پیامبرص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است.
نویسنده در '''نقد استدلال'''، این آیه را مختص زنان پیامبرص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است.
'''در نهایت ایشان هیچکدام از آیات را دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نمی‌داند.'''
'''در نهایت ویهیچکدام از آیات را دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نمی‌داند.'''




====ادله روایی====
====ادله روایی====
نویسنده '''استدلال روایی''' خود را به دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن تقسیم کرده است. ایشان ۱۲ روایت از شیعه و ۴ روایت از عامه نقل کرده اند. محتوای آن‌ها این امور است. مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهره‌مندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت می‌کنند.
نویسنده '''استدلال روایی''' خود را به دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن تقسیم کرده است. وی۱۲ روایت از شیعه و ۴ روایت از عامه نقل کرده اند. محتوای آن‌ها این امور است. مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهره‌مندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت می‌کنند.


ایشان در '''نقد''' خود هیچکدام از این روایات را قبول نمی‌کند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.
ویدر '''نقد''' خود هیچکدام از این روایات را قبول نمی‌کند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.


====ادله لبی منع====
====ادله لبی منع====
===== ارتکاز متشرعه=====
===== ارتکاز متشرعه=====
در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ایشان میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفته‌اند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل  مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت ایشان در برخی جنگها و هجرت به حبشه
در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ویمیباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفته‌اند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل  مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت ویدر برخی جنگها و هجرت به حبشه
ایشان در ادامه عباراتی را از برخی بزرگان می‌آورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندروی‌های عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی  از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند.
ویدر ادامه عباراتی را از برخی بزرگان می‌آورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندروی‌های عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی  از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند.


===== اجماع و شهرت=====
===== اجماع و شهرت=====
خط ۹۷: خط ۹۷:


=====مقدمه حرام و ادله دیگر=====
=====مقدمه حرام و ادله دیگر=====
نویسنده کتاب '''دلیل مانعین''' را اینگونه بیان می‌کند: پذیرش مناصب اجرایی سبب پررنگ شدن حضور زنان و مقدمه اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی می‌گردد و به حکم عقل مقدمه حرام حرام است. و در '''پاسخ''' به این دلیل میگوید: اولا در حرمت مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسده هایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. ایشان در ادامه چندی از اداب شرعی برای حضور زنان در اجتماع و استفتائاتی از مراجع در مورد اشتغال زن خارج از خانه ذکر می‌کنند.
نویسنده کتاب '''دلیل مانعین''' را اینگونه بیان می‌کند: پذیرش مناصب اجرایی سبب پررنگ شدن حضور زنان و مقدمه اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی می‌گردد و به حکم عقل مقدمه حرام حرام است. و در '''پاسخ''' به این دلیل میگوید: اولا در حرمت مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسده هایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. ویدر ادامه چندی از اداب شرعی برای حضور زنان در اجتماع و استفتائاتی از مراجع در مورد اشتغال زن خارج از خانه ذکر می‌کنند.
نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیل‌ها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل می‌رساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد.
نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیل‌ها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل می‌رساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد.


خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


=====پادشاهی بلقیس=====
=====پادشاهی بلقیس=====
در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راسِ قدرتِ سیاسی یک کشور، مشاهده می‌شود که خداوند متعال به این مساله خرده نمی‌گیرد و ایشان را مذمت نمی‌کند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش می‌شود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا می‌توان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد.
در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راسِ قدرتِ سیاسی یک کشور، مشاهده می‌شود که خداوند متعال به این مساله خرده نمی‌گیرد و ویرا مذمت نمی‌کند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش می‌شود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا می‌توان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد.


=====اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه=====
=====اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه=====