کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۷: خط ۶۷:
کتاب به سیاق عمومی با تعریف لفظی و اصطلاحی موضوع خود یعنی کرامت آغاز میکند.
کتاب به سیاق عمومی با تعریف لفظی و اصطلاحی موضوع خود یعنی کرامت آغاز میکند.


===مکتب فقهی در برابر دیگر مکاتب===
===مدعای صلی کتاب===
نویسنده در مقدمه از فقه همچون مکتبی فکری در برابر فلسفه‌های دیگر یاد می‌کند و حتی نسبت خود با نظریات زیست‌شناخت داروین را نیز مشخص می‌کند. بر همین منوال بیان می‌دارد که کرامت انسان به مسائلی همچون «تفاوت وجودی انسان با دیگر موجودات»، «هدف بعث و رسالت»، «ویژگی انسان در دستگاه تبلیغی پیامبران»، مربوط است.
ایدۀ این پژوهش از سخنرانی علامه فضل‌الله با عنوان «آیا کرامت اصلی فقهی است» الهام گرفته است.
 
مدعای اصلی نویسنده این است که «کرامت» اصلی است ناظر به انسان بماهو انسان و برگرفته از ذات او است. بنا براین، هیچ حکمی در شریعت نمیتواند ناقض اصل کرامت انسانی باشد. اثبات این اصل باعث تجدید نظر در احکامی‌ خواهد شد که نتایج آن موجب برتری جنسیتی، نژادی، قومی و حتی دینی است. از مضمون و گاهی تصریح کلام نویسنده چنین بر می‌آید که «کرامت انسان» را ـ در کنار اصل حاکمیت اراده و عدالت به مثابه انصاف ـ اصلی فلسفی یا نهایتاً کلامی می‌دانند که حاکم بر احکام شرعی است، نه اینکه خود اصلی فقهی باشد. طبق گزارش کتاب، در مقابل این دیدگاه، نظریه‌ای وجود دارد که اولاً، کرامت را ذاتی طبیعت انسان نمیداند؛ بلکه قائل است ادله شرعی کرامت ناظر به انسانی است که واجد شرایط نظام ارزشی اسلام یا حتی مذهب باشد. ثانیاً آن را اصلی فقهی نمی‌داند و می‌گوید که آن مربوط به حوزه‌های دیگرِ دانش است.
مدعای اصلی نویسنده این است که «کرامت» اصلی است ناظر به انسان بماهو انسان و برگرفته از ذات او است. بنا براین، هیچ حکمی در شریعت نمیتواند ناقض اصل کرامت انسانی باشد. اثبات این اصل باعث تجدید نظر در احکامی‌ خواهد شد که نتایج آن موجب برتری جنسیتی، نژادی، قومی و حتی دینی است. از مضمون و گاهی تصریح کلام نویسنده چنین بر می‌آید که «کرامت انسان» را ـ در کنار اصل حاکمیت اراده و عدالت به مثابه انصاف ـ اصلی فلسفی یا نهایتاً کلامی می‌دانند که حاکم بر احکام شرعی است، نه اینکه خود اصلی فقهی باشد. طبق گزارش کتاب، در مقابل این دیدگاه، نظریه‌ای وجود دارد که اولاً، کرامت را ذاتی طبیعت انسان نمیداند؛ بلکه قائل است ادله شرعی کرامت ناظر به انسانی است که واجد شرایط نظام ارزشی اسلام یا حتی مذهب باشد. ثانیاً آن را اصلی فقهی نمی‌داند و می‌گوید که آن مربوط به حوزه‌های دیگرِ دانش است.