کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در واقع این تعارض بین یک روایت از اسلام با حقوق بشر است و میتوان این را تعارض عقل و تجدد با نقل و سنت دانست. اما داوری را به طور جداگانه نسبت به هر قسمت انجام میدهیم در محور تبعیض بین مسلمان و غیر مسلمان باید گفت خداوند مواهب طبیعی را بدون هیچ تبعیضی در اختیار همه آدمیان قرار داده است و عقل تبعیض از سر عقیده را عادلانه نمیبیند در محور دوم عقل تفاوت بیولوژیکی یا فیزولوژیکی را همانطور که تفاوت نژادی و رنگ پوست منشا تفاوت حقوقی نیست منشا تفاوت نمیداند و با توجه به اینکه ملاک برتری آخرت به تقواست در سایر امور انسانها با هم برابرند و در محور سوم یعنی تفاوت احرار و عبید دلیل علیه این تبعیض است یعنی در جامعه امروز برده داری در شکل سنی اش مرتفع شده است و عقل سلیم و عدالت به برابری حکم میکند و در محور چهارم یعنی عدم تساوی بین فقیهان و عوام باید گفت این مساله از اراء اختلافی بین فقیهان است و فاقد دلیل عقلی است اما محور پنجم یعنی آزادی عقیده و تغییر آن موافق عقل است و همچنین عقل انسان نمیپذیرد بدون حکم دادگاه صالح و امکان دفاع متهم از خود بتوان افرادی را مجازات کرد بنابر این در هر شش محور حق با حقوق بشر است. | در واقع این تعارض بین یک روایت از اسلام با حقوق بشر است و میتوان این را تعارض عقل و تجدد با نقل و سنت دانست. اما داوری را به طور جداگانه نسبت به هر قسمت انجام میدهیم در محور تبعیض بین مسلمان و غیر مسلمان باید گفت خداوند مواهب طبیعی را بدون هیچ تبعیضی در اختیار همه آدمیان قرار داده است و عقل تبعیض از سر عقیده را عادلانه نمیبیند در محور دوم عقل تفاوت بیولوژیکی یا فیزولوژیکی را همانطور که تفاوت نژادی و رنگ پوست منشا تفاوت حقوقی نیست منشا تفاوت نمیداند و با توجه به اینکه ملاک برتری آخرت به تقواست در سایر امور انسانها با هم برابرند و در محور سوم یعنی تفاوت احرار و عبید دلیل علیه این تبعیض است یعنی در جامعه امروز برده داری در شکل سنی اش مرتفع شده است و عقل سلیم و عدالت به برابری حکم میکند و در محور چهارم یعنی عدم تساوی بین فقیهان و عوام باید گفت این مساله از اراء اختلافی بین فقیهان است و فاقد دلیل عقلی است اما محور پنجم یعنی آزادی عقیده و تغییر آن موافق عقل است و همچنین عقل انسان نمیپذیرد بدون حکم دادگاه صالح و امکان دفاع متهم از خود بتوان افرادی را مجازات کرد بنابر این در هر شش محور حق با حقوق بشر است. | ||
با توجه به اتقان احکام فقه سنتی به جهت پشتوانههای محکم این احکام با قرآن، روایات صحیح و اجماع، تنها راه خروج از این تعارضات راه حلهای سابق است لکن این راه ها خروج از چارچوب اسلام سنتی و اجتهاد مصطلح است. اما روشنفکری دینی راه حلی دیگر دارد به باور نویسنده مجموعه تعالیم اسلام را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد اول امور ایمانی و اعتقادی دوم امور اخلاقی وسوم امور عبادی چهارم احکام شرعی غیر عبادی که به آن فقه معاملات میگویند. بیش از 98درصد ایات قرانبه تبیین سه بخش اول مختص است در اسلام سنتی این دو درصد اهمیتی زیاد یافته تا آنجا که سایر اجزا را تحت تاثیر قرار | با توجه به اتقان احکام فقه سنتی به جهت پشتوانههای محکم این احکام با قرآن، روایات صحیح و اجماع، تنها راه خروج از این تعارضات راه حلهای سابق است لکن این راه ها خروج از چارچوب اسلام سنتی و اجتهاد مصطلح است. اما روشنفکری دینی راه حلی دیگر دارد به باور نویسنده مجموعه تعالیم اسلام را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد اول امور ایمانی و اعتقادی دوم امور اخلاقی وسوم امور عبادی چهارم احکام شرعی غیر عبادی که به آن فقه معاملات میگویند. بیش از 98درصد ایات قرانبه تبیین سه بخش اول مختص است در اسلام سنتی این دو درصد اهمیتی زیاد یافته تا آنجا که سایر اجزا را تحت تاثیر قرار میدهد این احکام در عصر نزول سه ویژگی داشتند :1.مطابق عرف آن روز عقلایی بودند 2.مطابق آن عرف عادلانه بودند 3.در مقایسه با احکام سایر ادیان و مکاتب راه حل برتر بودند. | ||
در این میان احکام دو قسم اند برخی در شرایط مختلف زمانی و مکانی مقتضایشان عوض نخواهد شد مانند وجوب انصاف و امانتداری و حرمت ظلم و کذب و برخی در شرایطی دارای مصلحت و در برخی دیگر فاقد مصلحتاند که اکثر احکام شرعی معاملات از این قسم اند یعنی در برخی شرایط زمانی و مکانی دارای مصلحت اند و در ظرف استیفای مصلحت شرعا معتبراند و باتوجه به نیاز زمانه حکم سابق نسخ میشود. یعنی اگر عقل به طریقی از طرق به یقین احراز کرد که مصلحت این حکم شرعی در این زمان منتفی شده است معلوم میشود حکم شرعی یاد شده توسط حکم عقل نسخ شده است و پس از حکم عقل حکم شرعی پیشین تکلیف بالفعل محسوب نمیشود. اگر عقل صلاحیت کشف حکم شرعی را دارد بی شک صلاحیت کشف زمان حکم شرعی را نیز خواهد داشت. | در این میان احکام دو قسم اند برخی در شرایط مختلف زمانی و مکانی مقتضایشان عوض نخواهد شد مانند وجوب انصاف و امانتداری و حرمت ظلم و کذب و برخی در شرایطی دارای مصلحت و در برخی دیگر فاقد مصلحتاند که اکثر احکام شرعی معاملات از این قسم اند یعنی در برخی شرایط زمانی و مکانی دارای مصلحت اند و در ظرف استیفای مصلحت شرعا معتبراند و باتوجه به نیاز زمانه حکم سابق نسخ میشود. یعنی اگر عقل به طریقی از طرق به یقین احراز کرد که مصلحت این حکم شرعی در این زمان منتفی شده است معلوم میشود حکم شرعی یاد شده توسط حکم عقل نسخ شده است و پس از حکم عقل حکم شرعی پیشین تکلیف بالفعل محسوب نمیشود. اگر عقل صلاحیت کشف حکم شرعی را دارد بی شک صلاحیت کشف زمان حکم شرعی را نیز خواهد داشت. |