کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخه‌ها

Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
قبض و بسط شریعت: اصلاح ارقام
Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
قبض و بسط شریعت: اصلاح ارقام
خط ۳۶: خط ۳۶:


طبق توضیح هادوی، این نظریه «دین» را همچون طبیعت، ثابت پنداشته و قبض و بسط را به معرفت ما از آن (همچون معرفتمان از طبیعت) نسبت داده؛ اما از آنجا که این نظریه «دین» برابر با «کتاب و سنت» می‌داند، دایره آن در پرتو باورهای توسعه یا تضییق پیدا می‌کند. مثلاً اینکه کسی قائل به تحریف قرآن باشد باید بپذیرد که قرآن همه دین نیست. همچنین طبق این نظر، دایره دین با دیدگاه‌های مختلفی که در علم کلام ، اصول و ... مطرح شده است، قبض و بسط پیدا می‌کند. بنا بر این نظریه مذکور، قبض و بسط را به خود دین سرایت می‌دهد و محدود به معرفت ما از دین نمی‌ماند. این در صورتی است که اگر دین همچون طبیعت می‌بود، دایره‌اش با باورهای ما تغییری نمی‌کرد (ص ۳۴۰ - ۳۴۲).
طبق توضیح هادوی، این نظریه «دین» را همچون طبیعت، ثابت پنداشته و قبض و بسط را به معرفت ما از آن (همچون معرفتمان از طبیعت) نسبت داده؛ اما از آنجا که این نظریه «دین» برابر با «کتاب و سنت» می‌داند، دایره آن در پرتو باورهای توسعه یا تضییق پیدا می‌کند. مثلاً اینکه کسی قائل به تحریف قرآن باشد باید بپذیرد که قرآن همه دین نیست. همچنین طبق این نظر، دایره دین با دیدگاه‌های مختلفی که در علم کلام ، اصول و ... مطرح شده است، قبض و بسط پیدا می‌کند. بنا بر این نظریه مذکور، قبض و بسط را به خود دین سرایت می‌دهد و محدود به معرفت ما از دین نمی‌ماند. این در صورتی است که اگر دین همچون طبیعت می‌بود، دایره‌اش با باورهای ما تغییری نمی‌کرد (ص ۳۴۰ - ۳۴۲).
همچنین، هادوی نمی‌پذیرد که خصلت‌های بشری ضرورتاً علم را تحت تأثیر قرار می‌دهند؛ چرا که بدیهیاتی عقلی و تجربی هستند که هیچ‌گاه مورد تردید قرار می‌گیرند. از نظر او، وجود خطا در برخی معارف بشری باعث نمی‌شود در همه حوزه‌های دانش از یقین ناامید باشیم. (ص ) همچنین ارتباط علوم با یکدیگر، نمی‌تواند به این شکل باشد که یکایک گزاره‌های یک علم با همه گزاره‌ای علمی دیگر ارتباط برقرار کند. اگر نیز منظور از این ارتباط، نوعی ارتباط مجموعی (ارتباط دو علم در کلیت خود) باشد، فقط از طریق ارتباط روش‌شناختی باشد (ص ۳۴۱ - ۳۴۹).
هادوی منکر تحول معارف بشری به معنای واقعی کلمه است. از نظر او دانش را در دو معنای مجزا به کار می‌برد: اول مجوعه گزاره‌هایی که در کنار هم کلیت یک علم را تشکیل می‌دهند و دوم هر گزاره با تعبیر نویسنده هر دانسته مجزا. او رویکردی انباشتی به دانش دارد و تحول را فقط از طریق افزایش دانسته‌ها و رفع خطاهای گذشته درون کلیت علوم ممکن می‌داند. بنا بر این آنچه درباره مجموعه یک علم می‌توان گفت، درباره گزاره‌های آن صادق نیست. علم پیشرفت انباشتی می‌کند؛ اما خودِ هر «دانسته» تکامل پیدا نمی‌کند. بنا بر این اگر «تکامل دانسته» به معنای نزدیک شدن هر دانسته به حقیقت باشد، امری باطل است؛ چرا که دانسته فقط یا صادق است و یا کاذب و امری مشکک نیست. همچنین اگر منظور این نظریه تحولی کیفی در فهم بشری از موضوعاتی چون دین باشد، بیانی مبهم از آن دارد و به درستی قابل فهم یا نقد نیست. بنا بر این از نظر او پیرفت معرفت بشری در نظریه قبض و بسط شریعت - علاوه بر این که بیانی مبهم دارد - قابل قبول نیست (ص ۳۵۰ - ۳۷۰).


=آلودگی=
=آلودگی=