کاربر:Mkhaghanif/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخهها
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز ←امور حسبه برچسبها: برگرداندهشده ویرایشگر دیداری |
||
| خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
===روش کتاب در حل مسئله=== | ===روش کتاب در حل مسئله=== | ||
نویسنده کتاب برای یافتن جایپایی برای عرصه عمومی و خصوصی در فقه شیعه در پی پاسخ به این پرسش بر میآید که آیا میتوان در ادبیات دینی مفهومی متناظر با این دو مفهوم پیدا کرد یا نه؟ | نویسنده کتاب برای یافتن جایپایی برای عرصه عمومی و خصوصی در فقه شیعه در پی پاسخ به این پرسش بر میآید که آیا میتوان در ادبیات دینی مفهومی متناظر با این دو مفهوم پیدا کرد یا نه؟ معیار نویسنده وجود این دو واقعیت در دوران معصومان است. بر همین اساس از هابرماس جامعهشناس و نظریهپرداز آلمانی، نقل میکند که عرصه عمومی و خصوصی مفاهیم جدیدی هستند که در قرن سیزدهم میلادی و به سبب پیدایش سرمایهداری تجاری به وجود آمدهاند (ص۵۴و ۶۶). بنابر این تا پایان غیبت صغری اثری از امر عمومی و خصوصی نیست پس این موضوع موضوعی است جدید و نباید در متن دین دنبال آن گشت. ولی سپس با تکیه بر گزارش دیگری احتمال میدهد که در اوایل قرون وسطی که همزمان با دوره معصومان است، و با توجه به همسایگی مسلمانان و رومیان بتوان رگههایی از اشاره به عرصه خصوصی و عمومی را در متون دینی پیدا کرد (ص۶۵-۶۶). | ||
نویسنده تعریف مشخصی از این دو مفهوم ارائه نداده و تنها به این نکته اکتفا کرده است که امر عمومی منحصر به فرد خاصی نیست و برای همگان در دسترس است در حالیکه امر خصوصی مختص به افراد خاص است و جامعه مدنی به اعتبار آنکه در پی منافع گروهی عدهای است در عرصه خصوصی قرار میگیرد ولی از این حیث فضای بحث و گفتگوی همگانی است از جانب عموم به رسمیت شناخته شده است (ص۶۷). | |||
ولی بنابر توضیحاتی که درباره عرصه عمومی و خصوصی داده است، شاخصههای مفهوم عرصه عمومی و عرصه خصوصی را بیان کرده است که عبارتند از: امکان گفتگو درباره مسائل همگانی، دسترسی همگانی به منابع، و امکان حراست از منافع خصوصی. نویسنده تلاش کرده است هر یک از این عناصر را در مباحثی فقهی مثل امور حسبه، حفظ نظام، نفی سبیل و وفای به عقود ردیابی کند. | |||
روش کتاب مبتنی بر گردآوری دادههای کتابخانهای و مقایسه شاخصههای مفهومی واژگان رایج در ادبیات فقیهان است. نویسنده به قرآن و حدیث مراجعه مستقیم نمیکند و تلاشی برای اجتهاد بهمعنای مرسوم ندارد. از این رو روش کتاب را نمیتوان روش تخصصی رایج در پژوهش فقهی تلقی نمود. همچنین مبنای پژوهش بر پایه مفهومشناسی برآمده از نظریه هابرماس در تحلیل ساختار سیاسی جدید است و با مبانی فقهی و اصولی تفاوت دارد. | روش کتاب مبتنی بر گردآوری دادههای کتابخانهای و مقایسه شاخصههای مفهومی واژگان رایج در ادبیات فقیهان است. نویسنده به قرآن و حدیث مراجعه مستقیم نمیکند و تلاشی برای اجتهاد بهمعنای مرسوم ندارد. از این رو روش کتاب را نمیتوان روش تخصصی رایج در پژوهش فقهی تلقی نمود. همچنین مبنای پژوهش بر پایه مفهومشناسی برآمده از نظریه هابرماس در تحلیل ساختار سیاسی جدید است و با مبانی فقهی و اصولی تفاوت دارد. | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۸: | ||
==مقایسه با قواعد و مفاهیم فقهی== | ==مقایسه با قواعد و مفاهیم فقهی== | ||
نویسنده برای امکانسنجی تطبیق دو مفهوم مورد بحث با مفاهیم و قواعد فقهی به مقایسه آنها با یکدیگر پرداخته و در نهایت بیان میکند که نه اصطلاح عرصه عمومی و خصوصی و نه اصطلاحاتی که شاخصههای مشابه را دارا باشد، در کلمات فقیهان یافت نمیشود. همچنین با تحلیل سه عنصر امر حسبی، قواعد فقه سیاسی و اهداف عمومی شریعت، روشن میشود که تنها امر حسبی است که با تفسیر حداقلی یا حداکثری، میتواند بر تکساحتی یا دوساحتی بودن جامعه تأثیرگذار باشد (ص۲۳۰). | نویسنده برای امکانسنجی تطبیق دو مفهوم مورد بحث با مفاهیم و قواعد فقهی به مقایسه آنها با یکدیگر پرداخته و در نهایت بیان میکند که نه اصطلاح عرصه عمومی و خصوصی و نه اصطلاحاتی که شاخصههای مشابه را دارا باشد، در کلمات فقیهان یافت نمیشود. همچنین با تحلیل سه عنصر امر حسبی، قواعد فقه سیاسی و اهداف عمومی شریعت، روشن میشود که تنها امر حسبی است که با تفسیر حداقلی یا حداکثری، میتواند بر تکساحتی یا دوساحتی بودن جامعه تأثیرگذار باشد (ص۲۳۰). | ||
== دولت و مفاهیم مرتبط == | |||
دولت و مفاهیم مرتبط با آن از جمله مفاهیمی هستند که مورد بررسی نویسنده قرار گرفته است. به عقیده وی، کاربرد واژه دولت به معنای قدرتِ برآمده از انتخاب اکثریت، به حیطه ولایت فقیه و تعیین محدوده امور حسبه وابسته است. همچنین تفکیک عرصه عمومی و خصوصی در چهارچوب فقهی، مبتنی بر تعین ولایت فقیه در امور حسبه و اختصاص امور حسبه به امور عمومی غیردولتی است (ص۸۹). واژه دولت تنها به متون فقهای معاصر مانند [[محمدباقر صدر]]، [[محمدجواد مغنیه]] و [[حسینعلی منتظری]] راه یافته و در متون فقهی متقدم بهکار نرفته است. با این حال در متون فقهی میتوان تصدی امر عمومی را ذیل هفت مفهوم حاکم، امام، فقیه، سلطان، ناظر، والی و نایبالغیبة بازیابی نمود. | دولت و مفاهیم مرتبط با آن از جمله مفاهیمی هستند که مورد بررسی نویسنده قرار گرفته است. به عقیده وی، کاربرد واژه دولت به معنای قدرتِ برآمده از انتخاب اکثریت، به حیطه ولایت فقیه و تعیین محدوده امور حسبه وابسته است. همچنین تفکیک عرصه عمومی و خصوصی در چهارچوب فقهی، مبتنی بر تعین ولایت فقیه در امور حسبه و اختصاص امور حسبه به امور عمومی غیردولتی است (ص۸۹). واژه دولت تنها به متون فقهای معاصر مانند [[محمدباقر صدر]]، [[محمدجواد مغنیه]] و [[حسینعلی منتظری]] راه یافته و در متون فقهی متقدم بهکار نرفته است. با این حال در متون فقهی میتوان تصدی امر عمومی را ذیل هفت مفهوم حاکم، امام، فقیه، سلطان، ناظر، والی و نایبالغیبة بازیابی نمود. | ||
=== امور حسبه === | === امور حسبه === | ||
مفهوم امور حسبه از جمله مفاهیم فقهی بررسی شده در کتاب است. شاخصهای مفهومی امور حسبه را میتوان به دو شیوه حداقلی و حداکثری تبیین نمود؛ در نگاه حداقلی امور حسبه سه شاخصه دارد: ۱.توصلی بودن و مطلوبیت صرف تحقق امور حسبه ۲.تعریف آن در زمره وظایف عموم مسلمین ۳.غیر ولایی بودن و تبعیت آن از عرف سیاسی حاکم بر جامعه. در مقابل، نگاه حداکثری امور حسبی را امر ولایی، در زمره وظایف حکومت اسلامی و منوط به اذن امام یا فقیه جامعالشرایط میداند. (۱۳۰ص) | مفهوم امور حسبه از جمله مفاهیم فقهی بررسی شده در کتاب است. شاخصهای مفهومی امور حسبه را میتوان به دو شیوه حداقلی و حداکثری تبیین نمود؛ در نگاه حداقلی امور حسبه سه شاخصه دارد: ۱.توصلی بودن و مطلوبیت صرف تحقق امور حسبه ۲.تعریف آن در زمره وظایف عموم مسلمین ۳.غیر ولایی بودن و تبعیت آن از عرف سیاسی حاکم بر جامعه. در مقابل، نگاه حداکثری امور حسبی را امر ولایی، در زمره وظایف حکومت اسلامی و منوط به اذن امام یا فقیه جامعالشرایط میداند. (۱۳۰ص) | ||
مفهوم عرصه عمومی و عرصه خصوصی از یک سو شاخصههای امور حسبه را دارا است؛ اما از سوی دیگر انطباق این دو مفهوم بهسادگی امکانپذیر نیست؛ چراکه جواز تحقق امور حسبه توسط عموم مسلمین، قابل تعمیم به شهروندان اهل کتاب و غیر کتابی نیست. این در حالی است که در تعریف عرصه عمومی، شاخص اعتقاد به اسلام و بهطور کلی اعتقاد دینی لحاظ نشده است. (ص۱۳۲) | مفهوم عرصه عمومی و عرصه خصوصی از یک سو شاخصههای امور حسبه را دارا است؛ اما از سوی دیگر انطباق این دو مفهوم بهسادگی امکانپذیر نیست؛ چراکه جواز تحقق امور حسبه توسط عموم مسلمین، قابل تعمیم به شهروندان اهل کتاب و غیر کتابی نیست. این در حالی است که در تعریف عرصه عمومی، شاخص اعتقاد به اسلام و بهطور کلی اعتقاد دینی لحاظ نشده است. (ص۱۳۲) | ||
=== | |||
== قواعد عام سیاسی == | |||
=== ده نفی ولایت بر دیگران === | |||
قاعده نفی ولایت بر دیگران در کتاب حاضر در زمره قواعد سیاسی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. مطابق این قاعده هیچکس حق ندارد انسانهای دیگر را مجبور به اطاعت از خود کند. آیات قرآن، روایات معتبر، عقل و سیره عُقلا، به عنوان مبنای این قاعده مورد استناد قرار گرفته است. از این قاعده ولایت امام معصوم و ولایت فقها در عصر غیبت استثنا شده است. با این وجود هرچند عدم ولایت بر دیگران میتواند اقتضای تفکیک عرصه عمومی و خصوصی را داشته باشد اما با اعمال حاکمیت در ساختار سیاسی تکساحتی و بدون تفکیک میان این دو عرصه نیز سازگار است (۱۴۴ص). | قاعده نفی ولایت بر دیگران در کتاب حاضر در زمره قواعد سیاسی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. مطابق این قاعده هیچکس حق ندارد انسانهای دیگر را مجبور به اطاعت از خود کند. آیات قرآن، روایات معتبر، عقل و سیره عُقلا، به عنوان مبنای این قاعده مورد استناد قرار گرفته است. از این قاعده ولایت امام معصوم و ولایت فقها در عصر غیبت استثنا شده است. با این وجود هرچند عدم ولایت بر دیگران میتواند اقتضای تفکیک عرصه عمومی و خصوصی را داشته باشد اما با اعمال حاکمیت در ساختار سیاسی تکساحتی و بدون تفکیک میان این دو عرصه نیز سازگار است (۱۴۴ص). | ||
=== قاعده نفی سبیل === | === قاعده نفی سبیل === | ||