کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)
   
   
نویسنده در ادامه به آیاتی اشاره می‌کند که دلالت بر جواز خندیدن دارند و با استناد به دو آیه شریفه (توبه ۸۲ و نمل ۱۹) به جواز خندیدن حکم می‌دهد. سپس روایات خنده را به شش دسته تقسیم می‌کند: ۱. جواز خندیدن، ۲. مذمت خندیدن، ۳. تشویق به تبسم، ۴. نهی از خندیدن فراوان، ۵. قهقهه دانستن شیطان، ۶. مذمت خنده‌های بیجا. برای گروه اول (جواز خندیدن)،
==بررسی فقهی طنز و لهو==
مصنف برای هر یک از این گروه ها به روایاتی استناد می کند و پس از بررسی آنها نتیجه می‌گیرد که برخی روایات درباره کثرت خنده یا خنده‌های بی جا جنبه ارشادی و اخلاقی دارند، در حالی که روایات دیگر مانند «قهقهه من الشیطان» که دلالت بر نهی مولوی دارند، بر کراهت خندیدن دلالت دارند. (ص۸۷-۹۶)
در فصل پنجم، نویسنده به بررسی فقهی ارتباط میان لهو و طنز پرداخته و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا طنز می‌تواند نوعی لهو باشد و بنابراین حرام محسوب شود. او با مثال‌هایی از موارد لهو، مانند حرمت شکار به قصد تفریح یا حرمت دست زدن به حد افراط، نتیجه می‌گیرد که اگر این موارد به دلیل لهو بودن ممنوع‌اند، برنامه‌های سرگرم‌کننده رادیو و تلویزیون و کمدی های طنزگونه که ساعت ها وقت مردم را میگیرد، مصداق لهو حرام باشند.
 
در پاسخ، نویسنده استدلال می‌کند که لهو در اسلام به‌طور مطلق حرام نیست؛ اطلاق روایات انصراف به قسم خاصی از لهو دارد.بنابر این تنها نوعی از لهو ممنوع است که انسان را از امور مهم باز دارد و فاقد هدف عقلایی و شرعی باشد. در مقابل، طنزی که برای آگاهی‌بخشی به جامعه یا نقد ناهنجاری‌های اجتماعی به کار رود، از دایره لهو خارج بوده و جایز است. (ص۱۰۵ - ۱۱۰)
 
==بررسی حکم فقهی طنز در قالب قصه و تحلیل دلایل حرمت آن==
 
در فصل چهارم کتاب، نویسنده به بررسی حکم فقهی طنز در قالب قصه می‌پردازد. او تأکید دارد که طنز ممکن است به صورت قصه‌ای خیالی و غیرواقعی باشد که حامل پیام‌های آموزنده باشد. نویسنده در ابتدا کلمات بزرگانی همچون ابی الصلاح حلبی، ابن ادریس و دیگران مبنی بر منع در بیان قصه ذکر می‌کند. سپس با استناد به روایاتی (همراه با بحث سندی و دلالتی) در تایید کلمات فقها ذکر می کند.
نویسنده در یک گفتار مستقل به ادله حرمت فقها در منع از قصه خوانی پاسخ می‌دهد که حرمت قصه‌گویی در صورتی مطرح است که قصه به‌عنوان حقیقت گفته شود، اما اگر قصه انشایی بوده و شنوندگان از عدم واقعیت آن آگاه باشند، ایرادی ندارد. سپس در پاسخ به روایات نهی از قصه خوانی می نویسد: مراد از این روایات، قصه گویانی هستند که در زیر چتر حاکمان جور بر ضد ائمه اطهار(ع) عمل می‌کردند. (ص۹۷-۱۰۶)