کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:
نویسنده معتقد است افزون بر ادله فوق، هدف اصلی طنز، انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه‌ای جانبی طنز است. در اعانت بر حرام و مکروه، قصد مدخلیت دارد. و چون قصد اصلی طنزپرداز، خنداندن نیست، این کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود. البته اگر هدف طنزپرداز تنها خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه است (ص118- ۱۱۹).
نویسنده معتقد است افزون بر ادله فوق، هدف اصلی طنز، انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه‌ای جانبی طنز است. در اعانت بر حرام و مکروه، قصد مدخلیت دارد. و چون قصد اصلی طنزپرداز، خنداندن نیست، این کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود. البته اگر هدف طنزپرداز تنها خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه است (ص118- ۱۱۹).


=== ظنز و  ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف===
در فصل هشتم، نویسنده به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، و طنز و امر به معروف می‌پردازد. ابتدا، او بررسی می‌کند که آیا طنزی که هدف آن ایجاد خنده‌ای دلنشین و متعالی بدون امر حرام یا مکروه است، می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد. نویسنده استدلال می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند و به نقل روایات و بابی از کتاب کافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» اشاره می‌کند که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳).
نویسنده کتابهایی همچون زهرالربیع (سیدنعمت الله جزایری)، خزائن(ملا احمد نرافی با تعلیقه علامه حسن زاده) را نام می برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن می باشد (ص123).
نویسنده در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و نیز روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده با استناد به کلام امام خمینی در پاسخ به کلام شیخ انصاری، می نویسد: این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود(ص۱۲۳ -۱۲۷).


=== ظنز و ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف===
در قسمت آخر این فصل، نویسنده به ارتباط طنز با امر به معروف و نهی از منکر می‌پردازد و می نویسد:اگر امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، اما طنز بتواند مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کند، در این صورت طنز به نوعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و واجب می‌شود.
===طنز و هتک حرمت نسبت به مؤمنان===
نویسنده در پاسخ به اعتراضی بعضی ها مبنی بر اینکه طنز تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر به معروف یا نهی از منکر صریحی وجود ندارد، می‌گوید که اگرچه طنز به‌طور مستقیم امر به معروف یا نهی از منکر نمی‌کند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای نیک و ترک کارهای زشت ترغیب کرد، در این صورت طنز می‌تواند به‌طور غیرمستقیم نقش امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند(ص۱۲۷-۱۲۹).
 
===طنز و هتک حرمت نسبت به اشخاص===
در فصل نهم، نویسنده به بررسی طنز و مسائل حرام مرتبط با اشخاص پرداخته و با طرح سؤالی می نویسد: طنزی که منجر به هتک حرمت افراد شود چه حکمی دارد؟ وی دو دسته از افراد را معرفی می‌کند. در دسته اول افراد هستند که سوژه طنز قرار می‌گیرند و در دین حرمتی ندارند، مانند اهل بدعت، پیشوایان ظالم، و فاسقانی که فسق خود را آشکار می‌کنند. مصنف چهار روایات برای این دسته از افراد نقل می کند و با استنناد به آن روایات نتیجه میگیرد که طنز نسبت به این افراد اشکالی ندارد. ص..........................
در ادامه، نویسنده به دسته دوم می‌پردازد: افرادی که دارای آبرو و ویژگی‌های عقیدتی سالم هستند، یعنی مؤمنان. او با استناد به آیات قرآن (احزاب/۵۸ و حج/۳۰) و روایات به عدم توهین و تحقیر مؤمن و نیز اطلاق ادله احترام مؤمن و کلام امام خمینی در مساله حرمة غیبت اشاره می کند و نتیجه میگیرد: اطلاق ادله آیات، روایات، اجماع و عقل، شامل احترام به مؤمن به ویژگی‌های عقیدتی است (خواه راضی باشد و یا نباشد) لذا طنز قرار دادن مؤمن جایز نیست (ص۱۳۸ - ۱۴۴).
=== حکم فقهی طنز اقوام و اصناف===
=== حکم فقهی طنز اقوام و اصناف===
=== طنز و دوربین مخفی===
=== طنز و دوربین مخفی===
خط ۵۷: خط ۶۶:




==طنز و کارکردهای اخلاقی آن: ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف==
در فصل هشتم، نویسنده به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، و طنز و امر به معروف می‌پردازد. ابتدا، او بررسی می‌کند که آیا طنزی که هدف آن ایجاد خنده‌ای دلنشین و متعالی بدون امر حرام یا مکروه است، می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد. نویسنده استدلال می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند و به نقل روایات و بابی از کتاب کافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» اشاره می‌کند که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳).
نویسنده کتابهایی همچون زهرالربیع (سیدنعمت الله جزایری)، خزائن(ملا احمد نرافی با تعلیقه علامه حسن زاده) را نام می برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن می باشد (ص123).
در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)
در بخش آخر، نویسنده به ارتباط طنز با امر به معروف و نهی از منکر می‌پردازد. او بیان می‌کند که اگر امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، اما طنز بتواند مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کند، در این صورت طنز به نوعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و واجب می‌شود.
نویسنده در پاسخ به اعتراضی که برخی مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه طنز تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر به معروف یا نهی از منکر صریحی وجود ندارد، می‌گوید که اگرچه طنز به‌طور مستقیم امر به معروف یا نهی از منکر نمی‌کند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای نیک و ترک کارهای زشت ترغیب کرد، در این صورت طنز می‌تواند به‌طور غیرمستقیم نقش امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند.(ص۱۲۷-۱۲۹)
==حکم فقهی طنز و هتک حرمت: بررسی سوژه‌های حلال و حرام در طنز نسبت به افراد  مؤمنان==


در فصل نهم، نویسنده به بررسی طنز و مسائل حرام مرتبط با اشخاص پرداخته و سؤالی مطرح می‌کند: طنزی که منجر به هتک حرمت و حرام شود چه حکمی دارد؟ او دو دسته از افراد را معرفی می‌کند. دسته اول شامل افرادی است که سوژه طنز قرار می‌گیرند و در دین حرمت ندارند، مانند اهل بدعت، پیشوایان ظالم، و فاسقانی که فسق خود را آشکار می‌کنند. نویسنده با استناد به چهار روایت بیان می‌کند که طنز نسبت به این افراد اشکالی ندارد.  در ادامه، نویسنده به دسته دوم می‌پردازد: افرادی که دارای آبرو و ویژگی‌های عقیدتی سالم هستند، یعنی مؤمنان. او با استناد به آیات قرآن (احزاب/۵۸ و حج/۳۰) و روایات به عدم توهین و تحقیر مؤمن اشاره می کند و نتیجه میگیرد:  اطلاق ادله آیات، روایات، اجماع و عقل، شامل احترام به مؤمن به ویژگی‌های عقیدتی است (خواه راضی باشد و یا نباشد) لذا طنز قرار دادن مؤمن جایز نیست. (ص۱۳۸ - ۱۴۴)


==حکم فقهی طنز اقوام و اصناف==
==حکم فقهی طنز اقوام و اصناف==