کاربر:Mkhaghanif/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==پیامدهای فقهی و حقوقی مرگ مغزی== | ==پیامدهای فقهی و حقوقی مرگ مغزی== | ||
در نخستین مبحث از بخش سوم نویسنده | در نخستین مبحث از بخش سوم نویسنده در گام اول نشان داده است که با تکیه بر آیات، روایات و چندین حکم مسلّم فقهی میتوان ثابت کرد که انسانها بر نفس و بدن خویش تسلط دارند.(ص۱۱۳) و سپس در پی این پرسش رفته است که دامنه این تسلط تا کجاست؟ پاسخ به این پرسش روشن میکند که آیا فرد میتواند اجازه برداشت عضو خودش را بدهد یا نه؟ نویسنده با پذیرش استدلالهای آیةالله سید ابوالقاسم خوئی توضیح میدهد که تسلط انسان بر نفس خودش محدود به مواردی است که جواز شرعی آن ثابت شده باشد. بنابر این با تکیه بر قاعده تسلط بر نفس نمیتوان جواز برداشت اعضای پیوندی را ثابت کرد.(ص۱۱۷-۱۱۸) | ||
===دلایل جواز برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | ===دلایل جواز برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | ||
در این بخش یک گفتار به عناوینی اختصاص یافته است که بر پیوند اعضاء قابل تطبیق است و میتوان از آنها جواز پیوند را نتیجه گرفت. نویسنده عناوینی مثل اضطرار، اذن حاکم، تأثیر اذن پیشین شخص، و اذن اولیاء شخص را مستقل بحث میکند. و در نقطه مقابل استناد به احیاء نفس و قاعده تزاحم را دلیلنما مینامد.(ص۱۲۶-۱۲۷) زیرا وجوب احیاء نفس موجب حلیت وسیله آن نمیشود و برای استناد به آن باید نخست جواز قطع اعضا در حالت مرگ مغزی را ثابت کرد.(ص۱۲۷) چنانکه در فرض تزاحم هم دلیلی نیست که نجات جان یکی لزوما مقدم بر حفظ جان دیگری باشد و بلکه میتوان ادعا کرد که حرمت قتل مقدم بر وجوب حفظ جان است، علاوه بر این که حجیت این استدلال وابسته به حجیت قاعده ملازمه است که خود محل بحث است.(ص۱۲۹) | در این بخش یک گفتار به عناوینی اختصاص یافته است که بر پیوند اعضاء قابل تطبیق است و میتوان از آنها جواز پیوند را نتیجه گرفت. نویسنده عناوینی مثل اضطرار، اذن حاکم، تأثیر اذن پیشین شخص، و اذن اولیاء شخص را مستقل بحث میکند. و در نقطه مقابل استناد به احیاء نفس و قاعده تزاحم را دلیلنما مینامد.(ص۱۲۶-۱۲۷) زیرا وجوب احیاء نفس موجب حلیت وسیله آن نمیشود و برای استناد به آن باید نخست جواز قطع اعضا در حالت مرگ مغزی را ثابت کرد.(ص۱۲۷) چنانکه در فرض تزاحم هم دلیلی نیست که نجات جان یکی لزوما مقدم بر حفظ جان دیگری باشد و بلکه میتوان ادعا کرد که حرمت قتل مقدم بر وجوب حفظ جان است، علاوه بر این که حجیت این استدلال وابسته به حجیت قاعده ملازمه است که خود محل بحث است.(ص۱۲۹) | ||
=== دلایل تحریم برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | === دلایل تحریم برداشت عضو از بیمار مرگ مغزی=== | ||
گفتار سوم از بخش سوم ناظر به عناوین فقهیای است که بر تحرم پیوند تطبیق میشوند و عبارتند از حرمت مُثلهکردن مردگان، حرمت جنایت بر مردگان، و وجوب دفن بدن و اعضای بدن مردگان. نویسنده هر سه دلیل را ناکارآمد میداند. چون حرمت مثله و جنابت مخصوص به مواردی است که منتهی به هتک حرمت اموات بشود. و دلیل سوم نیز تعبدی نیست و مخصوص به جایی است که تأخیر در دفن توجیه دیگری نداشته باشد.(ص۱۳۰-۱۳۴) | گفتار سوم از بخش سوم ناظر به عناوین فقهیای است که بر تحرم پیوند تطبیق میشوند و عبارتند از حرمت مُثلهکردن مردگان، حرمت جنایت بر مردگان، و وجوب دفن بدن و اعضای بدن مردگان. نویسنده هر سه دلیل را ناکارآمد میداند. چون حرمت مثله و جنابت مخصوص به مواردی است که منتهی به هتک حرمت اموات بشود. و دلیل سوم نیز تعبدی نیست و مخصوص به جایی است که تأخیر در دفن توجیه دیگری نداشته باشد.(ص۱۳۰-۱۳۴) | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
بر پایه تحلیل نویسنده در گفتار دوم، افراد مبتلا به مرگ مغزی حتی اگر مرده محسوب نشوند با مجانین مقایسه شده و محجور خواهند بود.(ص۱۴۵)، و به دلیل از دست رفتن عنصر عقل و قدرت که شرط هر گونه نمایندگی است، صلاحیت نیابت، ولایت، قیمومت و وصایت را نیز ندارند.(ص۱۴۵-۱۴۶) | بر پایه تحلیل نویسنده در گفتار دوم، افراد مبتلا به مرگ مغزی حتی اگر مرده محسوب نشوند با مجانین مقایسه شده و محجور خواهند بود.(ص۱۴۵)، و به دلیل از دست رفتن عنصر عقل و قدرت که شرط هر گونه نمایندگی است، صلاحیت نیابت، ولایت، قیمومت و وصایت را نیز ندارند.(ص۱۴۵-۱۴۶) | ||
==جایگاه مذاق شریعت در بحث مرگ مغزی== | ==جایگاه مذاق شریعت در بحث مرگ مغزی== | ||
نویسنده در بحث استدلال به نفع جواز برداشت عضو از بدن بیمار مرگ مغزی و برای حل تعارض بین دو حکم و ترجیح نجات بیمار نیازمند پیوند در مقابل حرمت قطع عضو بیمار مرگ مغزی ناچار میشود به [[مذاق شریعت]] تمسک کند.(ص۱۱۹) پیش از این هم سخنان آیتالله [[محمد مؤمن قمی]] را نقل و تأیید کرده بود که با تکیه بر مذاق شریعت تسلط انسان بر بدن خودش را ثابت کرده است.(ص۱۱۳). | نویسنده در بحث استدلال به نفع جواز برداشت عضو از بدن بیمار مرگ مغزی و برای حل تعارض بین دو حکم و ترجیح نجات بیمار نیازمند پیوند در مقابل حرمت قطع عضو بیمار مرگ مغزی ناچار میشود به [[مذاق شریعت]] تمسک کند.(ص۱۱۹) پیش از این هم سخنان آیتالله [[محمد مؤمن قمی]] را نقل و تأیید کرده بود که با تکیه بر مذاق شریعت تسلط انسان بر بدن خودش را ثابت کرده است.(ص۱۱۳). |