کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
</ref> بعد از این وقایع معاویه نامه‌ای برای امام(ع) نوشت و پیشنهاد صلح داد و بضميمه آن نامه، نامه‌هاى ياران امام(ع) كه برای بیعت با معاويه نوشته بودند و بعهده گرفته بودند كه امام حسن عليه السلام را غافلگير كرده و تسليم معاويه نمايند برای حضرت(ع) ارسال داشت<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.
</ref> بعد از این وقایع معاویه نامه‌ای برای امام(ع) نوشت و پیشنهاد صلح داد و بضميمه آن نامه، نامه‌هاى ياران امام(ع) كه برای بیعت با معاويه نوشته بودند و بعهده گرفته بودند كه امام حسن عليه السلام را غافلگير كرده و تسليم معاويه نمايند برای حضرت(ع) ارسال داشت<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.


[[کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین#cite ref-7|↑]]</ref>
[[کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین#cite ref-7|↑]]</ref> به گفته ابن جوزی وقتی امام دید که مردم از او دور شده‌اند و اهل عراق با او اختلاف دارند و اهل کوفه به او خیانت کرده‌اند، تمایل به صلح پیدا کرد. معاویه به صورت مخفیانه به او نامه نوشته بود و او را به صلح دعوت کرده بود، اما امام حسن(ع) ابتدا پاسخی نداد و سپس موافقت کرد.<ref>ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.</ref> به گفته جعفریان پژوهشگر تاریخ، ممكن بود امام با شمارى اندك از سپاهيانش بايستد و به شهادت برسد، اما آنچه امام نمى‏پذيرفت خونريزى بی‌حاصلى بود كه نتايج سياسى روشنى نداشته باشد. لذا صلح، بهانه‌‏اى بود براى حفظ عراق از چپاول و غارت.<ref> جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۰.</ref>
 
به گفته ابن جوزی وقتی امام دید که مردم از او دور شده‌اند و اهل عراق با او اختلاف دارند و اهل کوفه به او خیانت کرده‌اند، تمایل به صلح پیدا کرد. معاویه به صورت مخفیانه به او نامه نوشته بود و او را به صلح دعوت کرده بود، اما حسن ابتدا پاسخی نداد و سپس موافقت کرد.<ref>ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.</ref>
 
مرا در مورد دين و جانم فريب ندهيد.» «1» جاحظ درباره علت كناره‏گيرى امام حسن عليه السّلام مى‏نويسد: «وقتى پراكندگى اصحابش را مشاهده كرده و درهم‏ريختگى سپاه خود ديد، با شناختى كه از برخوردهاى مختلف اين مردم با پدرش داشت و مى‏دانست كه هر روز به نوعى و رنگى رفتار مى‏كنند، از حكومت كناره گرفت». «2»
 
امام دريافت كه به اين مردم نمى‏توان اعتماد كرد. اين عدم اعتماد، تنها شامل عدم همكارى آنها نبود، بلكه امام مى‏فرمود: «و الله لو قاتلت معاويه لأخذوا بعنقى حتى يدفعونى إليه سلما» «3»، به خدا سوگند اگر با معاويه درگير شوم، اينان گردن مرا گرفته به صورت اسير به او تحويل مى‏دهند. امام در جاى ديگرى فرمود: و رأيت أهل العراق، لا يثق بهم أحد أبدا إلا غلب، اهل عراق مردمانى هستند كه هر كس به آنها اعتماد كند، مغلوب خواهد شد؛ زيرا هيچ كدام با ديگرى در فكر و خواسته‏ها، موافقت ندارند.
 
آنان نه در خير و نه شر، هيچ قصد جدى ندارند. «4» با چنين مردمى، امكان بر پايى جنگى با اهل شام كه اتحادى كامل داشته و هدف و نيت مشخصى داشتند، وجود نداشت.
 
مردمى پراكنده، مذبوب و فاقد اراده. نگاهى به سخنان دردناك امام على عليه السّلام كه در سالهاى 39 و 40 هجرى خطاب به مردم ايراد شده، هر منصفى را قانع مى‏كند كه راهى جز واگذارى عراق به شام وجود نداشت. امام حسن عليه السّلام نمى‏توانست با دست خالى، خود و شمارى از شيعيانش را تسليم شاميانى كند كه فرمانده آنها، بسر بن ارطاة
 
__________________________________________________
 
(1). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 16، ص 22
 
(2). رسالة جاحظ فى بنى اميه چاپ شده در كتاب عصر المأمون ج 3 ص 7.
 
(3). اعلام الورى، ص 205؛ بحار الانوار، ج 44، ص 20؛ عوالم العلوم، ج 16، ص 175
 
(4). الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 405
 
                        حيات فكرى و سياسى ائمه، جعفريان ،ص:150
 
خونخوار بود. اكنون با صلح، بهانه‏اى براى حفظ عراق از چپاول و غارت وجود داشت. اين ممكن بود امام با شمارى اندك از سپاهيانش بايستد و به شهادت برسد، اما، نتيجه آن چندان روشن نبود. معاويه با طرح خون عثمان، فضاى مسمومى ايجاد كرده بود. او علاوه بر شام، اكنون مصر و بسيارى از نقاط ديگر را در اختيار داشت. در برابر او امام، با آن همه سابقه و نفوذ كلام كارى از پيش نبرده بود، و اين دليلى جز زبونى عراق در برابر شام نداشت، در چنين وضعيتى شهادت امام نيز لوث مى‏شد. اين چهره‏اى است كه همه از معاويه مى‏شناسند و در شناسايى آن، نيازى به اصرار و اثبات نيست. گاه به خطا گفته شده است كه امام از خونريزى بيزار بود. چنين چيزى درست نيست، او در طول جنگ جمل و صفين، خود در صحنه نبرد حضور داشت، سيره پدر را هم كاملا تأييد مى‏كرد. آنچه امام نمى‏پذيرفت، خونريزى بى‏حاصلى بود كه نتايج سياسى روشنى نداشته باشد.


== معاويه و درخواست صلح‏ ==
== معاويه و درخواست صلح‏ ==