فقه نظام سیاسی اسلام: فلسفه سیاسی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
}} | }} | ||
*'''چکیده''' | *'''چکیده''' | ||
'''فقه نظام سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی)''' جلد دوم از مجموعه کتابهایی است که توسط [[محسن اراکی]] با رویکردی کلان به فقه و در حوزه [[فقه سیاسی]] تدوین شده است. نویسنده، از مهمترین ضرورتهای زندگی اجتماعی را وجود حکومت | '''فقه نظام سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی)''' جلد دوم از مجموعه کتابهایی است که توسط [[محسن اراکی]] با رویکردی کلان به فقه و در حوزه [[فقه سیاسی]] تدوین شده است. نویسنده، از مهمترین ضرورتهای زندگی اجتماعی را وجود حکومت میداند؛ چون انسانها به دلیل تضادّ در عقاید و منافع دچار اختلافات میشوند و نیاز به قدرت سیاسی برای مدیریت این تضادها وجود دارد. | ||
نویسنده در این جلد از کتاب فقه نظام سیاسی که با عنوان فرعی فلسفه سیاسی ارائه شده، به دنبال پاسخگویی به سه پرسشِ چیستی، چرایی و چگونگی اعمال قدرت سیاسی در نظام اسلام است. | نویسنده در این جلد از کتاب فقه نظام سیاسی که با عنوان فرعی فلسفه سیاسی ارائه شده، به دنبال پاسخگویی به سه پرسشِ چیستی، چرایی و چگونگی اعمال قدرت سیاسی در نظام اسلام است. | ||
به نظر نویسنده، منظور از حاکمیت یا قدرت سیاسی در متون دینی، «برتری اراده حاکم بر اراده محکومان و در نتیجه لزوم اطاعت از حاکم و جرم بودن تخلّف از اراده او است». نگارنده معتقد است که قدرت سیاسی | به نظر نویسنده، منظور از حاکمیت یا قدرت سیاسی در متون دینی، «برتری اراده حاکم بر اراده محکومان و در نتیجه لزوم اطاعت از حاکم و جرم بودن تخلّف از اراده او است». نگارنده معتقد است که قدرت سیاسی مشروع، تنها از راه اقناع برهانی بهوجود میآید، البته این بدان معنا نیست که پس از تاسیس حکومت، در برابر تحرّکات ضد نظام منفعل بود. | ||
نویسنده، هدف حکومت را تربیت انسانها در جهت دستیابی به | نویسنده، هدف حکومت را تربیت انسانها در جهت دستیابی به کمال، برقراری امنیت، صلح و عدالت در جامعه میداند. پایه شکلگیری قدرت سیاسی در نظام اسلامی، بر مبنای نظر نویسنده، عدالت و محبوبیت رهبران سیاسی است و در مقابل نیز فرمانبرداری مردم از دستورات حکومت نوعی از عدالت به شمار آمده است. او آزادی عمل انسان در زندگی اجتماعی را تا جایی مجاز میداند که مطابق با قانون باشد. | ||
==معرفی اجمالی و ساختار== | ==معرفی اجمالی و ساختار== | ||
کتاب فقه نظام سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی) جلد دوم از مجموعه کتابهایی در حوزه [[فقه سیاسی]] به قلم محسن اراکی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم است که در سال ۱۳۹۲ش و به زبان فارسی، توسط نشر مجمع الفکر الاسلامی به چاپ رسیده است. این کتاب برگرفته از سلسله درسهای خارج نویسنده با موضوع فقه نظام سیاسی در اسلام است و در این جلد به تبیین فلسفه سیاسی اسلام میپردازد. هدف نویسنده در این جلد از کتاب، بررسی سه پرسش اصلی درباره ماهیت قدرت سیاسی یعنی چیستی، چرایی و چگونگی اعمال آن است. | کتاب فقه نظام سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی) جلد دوم از مجموعه کتابهایی در حوزه [[فقه سیاسی]] به قلم [[محسن اراکی]] از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم است که در سال ۱۳۹۲ش و به زبان فارسی، توسط نشر مجمع الفکر الاسلامی به چاپ رسیده است. این کتاب برگرفته از سلسله درسهای خارج نویسنده با موضوع فقه نظام سیاسی در اسلام است و در این جلد به تبیین فلسفه سیاسی اسلام میپردازد. هدف نویسنده در این جلد از کتاب، بررسی سه پرسش اصلی درباره ماهیت قدرت سیاسی یعنی چیستی، چرایی و چگونگی اعمال آن است. | ||
===ساختار=== | ===ساختار=== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
==چیستی قدرت سیاسی== | ==چیستی قدرت سیاسی== | ||
به باور نویسنده، منظور از | به باور نویسنده، منظور از قدرت سیاسی در متون اسلامی، «برتری اراده حاکم بر اراده محکومان و در نتیجه لزوم اطاعت از حاکم و جرم بودن تخلّف از اراده حاکم است». او برای اثبات این ادعا به آیاتی از قرآن مانند «[[آیه ۳۶ سوره احزاب|من یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالا مبینا]]» استناد میکند. بر این اساس، حاکمیت سیاسی خدا و رسول بهمعنای مقدم بودن اراده آنها بر اراده سایر مردم، و برتر بودن اختیار آنان بر اختیار مردم است (ص۱۳-۱۵). نگارنده همچنین به روایات متعددی تمسک میکند؛ ازجمله در روایت ابوحمزه از امام باقر(ع) درباره حقّ امام بر مردم بر این نکته تأکید شده که مردم باید به سخن امام گوش فرا دهند و دستور او را اطاعت کنند (ص۱۶). نویسنده همچنین معتقد است که بسیاری از سیاستشناسان، در تعریف قدرت سیاسی همان معنای مدّنظر در منابع اسلامی تأیید کردهاند. یعنی نسبتی بین حاکم و محکوم که موجب برتری اراده حاکم بر اراده پیروان و محکومان میشود (ص۱۷). | ||
از نظر نویسنده قدرت سیاسی گاهی بالذّات است و گاهی بالعرض. مقصود از قدرت سیاسی بالذّات آن است که از منبعی دیگر به دست نیامده باشد، بلکه به حکم عقل برای ذات حاکم ثابت باشد، بدون آنکه عنصری دیگری در ثبوت آن برای حاکم دخیل باشد. مقصود از قدرت سیاسی بالعرض نیز این است که قدرت سیاسی بالذات، به شخص دیگری نیز حقّ حاکمیت بدهد و اراده او را بر سایر ارادهها برتری بخشد. در این صورت حقّ حاکمیت شخص دیگر، بالعرض است، زیرا منبع آن ذات حاکم نیست؛ بلکه از منبع دیگری دریافت کرده است (ص۲۳-۲۴). | از نظر نویسنده قدرت سیاسی گاهی بالذّات است و گاهی بالعرض. مقصود از قدرت سیاسی بالذّات آن است که از منبعی دیگر به دست نیامده باشد، بلکه به حکم عقل برای ذات حاکم ثابت باشد، بدون آنکه عنصری دیگری در ثبوت آن برای حاکم دخیل باشد. مقصود از قدرت سیاسی بالعرض نیز این است که قدرت سیاسی بالذات، به شخص دیگری نیز حقّ حاکمیت بدهد و اراده او را بر سایر ارادهها برتری بخشد. در این صورت حقّ حاکمیت شخص دیگر، بالعرض است، زیرا منبع آن ذات حاکم نیست؛ بلکه از منبع دیگری دریافت کرده است (ص۲۳-۲۴). |