کاربر:Sarfipour/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Sarfipour (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام
Sarfipour (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
در این بحث، نویسنده به شبهه نابرابری و بی‌عدالتی در حکم نصف بودن دیه زن نسبت به مرد پاسخ می‌دهد.(ص۱۳۷) وی پس از اثبات این حکم از طریق اجماع فقهای شیعه و سنی(ص۱۴۱-۱۴۲) و روایات متواتر،(ص۱۴۳-۱۴۴) تبیین می‌کند که دیه، بهای ارزش انسانی نیست، بلکه جبران خسارت اقتصادی ناشی از فقدان فرد برای خانواده و جامعه است.(ص۱۴۷-۱۴۸) از آنجا که به طور نوعی و غالب، نقش اقتصادی و مسئولیت مالی مردان در جامعه سنگین‌تر است، خلأ اقتصادی ناشی از فقدان آنان نیز بیشتر می‌باشد.(ص۱۵۲) لذا تفاوت در دیه، ناظر به این جنبه اقتصادی است و هیچ ارتباطی با ارزش و کرامت انسانی ندارد، زیرا در ابعاد معنوی و علمی، اسلام هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیست.(ص۱۴۹-۱۵۱)
در این بحث، نویسنده به شبهه نابرابری و بی‌عدالتی در حکم نصف بودن دیه زن نسبت به مرد پاسخ می‌دهد.(ص۱۳۷) وی پس از اثبات این حکم از طریق اجماع فقهای شیعه و سنی(ص۱۴۱-۱۴۲) و روایات متواتر،(ص۱۴۳-۱۴۴) تبیین می‌کند که دیه، بهای ارزش انسانی نیست، بلکه جبران خسارت اقتصادی ناشی از فقدان فرد برای خانواده و جامعه است.(ص۱۴۷-۱۴۸) از آنجا که به طور نوعی و غالب، نقش اقتصادی و مسئولیت مالی مردان در جامعه سنگین‌تر است، خلأ اقتصادی ناشی از فقدان آنان نیز بیشتر می‌باشد.(ص۱۵۲) لذا تفاوت در دیه، ناظر به این جنبه اقتصادی است و هیچ ارتباطی با ارزش و کرامت انسانی ندارد، زیرا در ابعاد معنوی و علمی، اسلام هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیست.(ص۱۴۹-۱۵۱)
===حجیت علم قاضی===
===حجیت علم قاضی===
این بحث با محوریت فتوای امام خمینی(ره) در ‘’‘تحریرالوسیله’‘’، به مسئله مهم و اختلافی «حجیت علم قاضی» می‌پردازد. نویسنده در ابتدا، ضمن شرح عبارت امام، تأکید می‌کند که مسئله جواز قضاوت بر اساس علم شخصی قاضی، از این مسئله که اجرای برخی حدود منوط به مطالبه صاحب حق است، کاملاً جداست.
این بحث با محوریت فتوای امام خمینی(ره) در ‘’‘تحریرالوسیله’‘’، به مسئله مهم و اختلافی «حجیت علم قاضی» می‌پردازد و نویسنده آن را در دو مقام اصلی بررسی می‌کند.


بحث اصلی در دو مقام پیگیری می‌شود: ابتدا حجیت علم امام معصوم (ع) که امری اجماعی و مسلم است؛ سپس حجیت علم قاضی غیرمعصوم که محل نزاع اصلی است. نویسنده استدلال‌های قائلین به حجیت مطلق علم (مانند دلالت آیات بر لزوم حکم به قسط و عدل، و اولویت علم بر بیّنه) را نقد کرده و معتقد است این ادله، موضوعی بودن علم در باب قضا و احتمال لزوم احراز حق از طرق معین شرعی (بینه و یمین) را نادیده گرفته‌اند.
==== مقام اول: حجیت علم امام معصوم (ع) ====
نویسنده در این مقام به صورت مختصر بیان می‌کند که در مورد قضاوت امام معصوم(ع) بر اساس علم شخصی، تقریباً هیچ اختلافی وجود ندارد و فقها بر جواز آن اجماع دارند. از آنجا که امام معصوم(ع) خود به وظایفش آگاه‌تر از هر کسی است و این بحث در عصر حاضر ثمره عملی چندانی ندارد، نویسنده به سرعت از آن عبور کرده و تمرکز اصلی را بر مقام بعدی قرار می‌دهد.


در مقابل، با استناد به روایات متعدد (از جمله حدیث «انّما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان» و قضایای امیرالمؤمنین(ع))، به این نتیجه می‌رسد که علم قاضی به صورت مطلق حجت نیست. در نهایت، نویسنده به عنوان قول مختار، قائل به تفصیل می‌شود: علم قاضی تنها در صورتی حجت است که از مبادی حسی یا قریب به حس (مانند مشاهده مستقیم یا استفاده از قرائن قطعی که برای همگان علم‌آور است) حاصل شده باشد، اما علمی که از مبادی حدسی و تراکم ظنون به دست می‌آید، در مقام قضاوت فاقد اعتبار است. این تفکیک، هم با روایات سازگارتر است و هم از مفاسدی چون اتهام به قاضی و انحراف از مسیر عدالت جلوگیری می‌کند.
==== مقام دوم: حجیت علم قاضی غیر معصوم ====
این مقام، محل اصلی نزاع و تفصیل بحث است. نویسنده پس از بیان مقدماتی چون تفاوت «علم طریقی» و «علم موضوعی»، استدلال می‌کند که در باب قضا، علم از نوع «موضوعی» است؛ یعنی باید از طُرُق معینی که شارع مشخص کرده (مانند بیّنه و یمین) حاصل شود. لذا استدلال‌های کلی قائلین به جواز مطلق، مانند لزوم حکم به «قسط و عدل»، را کافی نمی‌داند، زیرا این ادله به کیفیت و طریق رسیدن به آن عدل اشاره‌ای ندارند.نویسنده با بررسی دقیق روایات متعدد، به ویژه قضایای امیرالمؤمنین(ع)، به قول «تفصیل» به عنوان نظر مختار می‌رسد. بر این اساس:
*علم حجت: علمی که از مبادی حسی (مانند مشاهده مستقیم) یا قریب به حس (مانند قرائن قطعی که برای هر ناظری علم‌آور است) حاصل شود، برای قاضی حجت است و می‌تواند بر اساس آن حکم کند.
*علم غیر حجت: علمی که صرفاً از مبادی حدسی و تراکم ظنون و امارات غیرقطعی (مانند تحلیل‌های روانشناختی یا شواهد غیرمستقیم) برای قاضی حاصل می‌شود، اعتباری در مقام صدور حکم ندارد.
این تفکیک، هم با سیره معصومین(ع) سازگارتر است و هم از مفاسدی چون اتهام به قضات و انحراف از مسیر عدالت جلوگیری می‌کند.