کاربر:Mkhaghanif/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۴: خط ۳۴:
===چیستی و غایت فقه===
===چیستی و غایت فقه===


اولین وظیفه فلسفه فقه تعیین حدود ماهوی آن است. فقیهان، علم به احکام شرعی فرعی با تکیه بر دلیل تفصیلی هر مسئله را فقه یا یه عبارتی دقیق‌تر [[فقه استدلالی]] می‌گویند.<ref>رضایی‌فر، «فلسفه علم فقه»، ص: ۲۷۷.</ref> در میان اصولیان، بحث‌های بسیاری درباره علم یا فن بودن «اصول فقه» درگرفته است؛<ref>شفیعی، اصول فقه رویکردها و روش‌ها، ص ۱۱۵.</ref> اما ادبیات فقهی معاصر کمتر به پرسش از علم یا فن بودن «فقه» پرداخته است. گذشته از از تعاریف کلاسیک، عموماً  «اثر فقهی» را مجموعه گزاره‌هایی می‌دانند که نوعی از احکام رفتار اعضای جامعه را مشخص می‌کند. بر این اساس «فعالیت فقهی» نیز کنشی روشمند برای تعیین آن احکام اجتماعی است. چنین نگاهی فقه را به علوم اجتماعی نزدیک می‌کند. از سوی دیگر، مانند بسیاری شاخه‌های علم انسانی فقه نیز به برخی ویژگی‌های روابط انسان ـ به مثابه هویتی مابعدالطبیعی و مطلق از قیدِ فردی یا اجتماعی ـ می‌پردازد و با توجه به شباهت‌های فراوان و ذاتی آن با نظریه حقوقی، می‌توان آن را به مثابه علمی انسانی بازشناخت. در هر دوی این نگرش‌ها، فقه به فعالیتی علمی اشاره دارد و فقیه دانشمندی است که بر روش و منابع فقهی تسلط کافی دارد.
مهم‌ترین موضوع فلسفه فقه تبیین حدود دانش فقه و گزارش تفاوت‌ آراء و تأثیر این تفاوت‌ها است. فقیهان، علم به احکام شرعی فرعی با تکیه بر دلیل تفصیلی هر مسئله را فقه یا به عبارتی دقیق‌تر فقه استدلالی می‌گویند.<ref>رضایی‌فر، «فلسفه علم فقه»، ص۲۷۷.</ref> در میان اصولیان، بحث‌های بسیاری درباره علم یا فن بودن «اصول فقه» درگرفته است؛<ref>شفیعی، اصول فقه رویکردها و روش‌ها، ص ۱۱۵.</ref> گذشته از از تعاریف کلاسیک، عموماً  «اثر فقهی» را مجموعه گزاره‌هایی می‌دانند که نوعی از احکام رفتار اعضای جامعه را مشخص می‌کند. بر این اساس «فعالیت فقهی» نیز کنشی روشمند برای تعیین آن احکام اجتماعی است. چنین نگاهی فقه را به علوم اجتماعی نزدیک می‌کند. از سوی دیگر، مانند بسیاری شاخه‌های علم انسانی فقه نیز به برخی ویژگی‌های روابط انسان ـ به مثابه هویتی مابعدالطبیعی و مطلق از قیدِ فردی یا اجتماعی ـ می‌پردازد و با توجه به شباهت‌های فراوان و ذاتی آن با نظریه حقوقی، می‌توان آن را به مثابه علمی انسانی بازشناخت. در هر دوی این نگرش‌ها، فقه به فعالیتی علمی اشاره دارد و فقیه دانشمندی است که بر منابع و روش فقه تسلط کافی دارد.
نگرش عمومی به فقه آن را «مجموعه‌ای از قضايا» كه موضوعشان فعل مكلف است و محمولشان احكام به نحو اقتضا و تخيير برمی‌شمرد. در این صورت فلسفه فقه متکفل پاسخ به این پرسش است که آیا اساساً فقه دانشی نظام‌مند است یا یک فن. بر این اساس نحوه نگرش دیگری پدید می‌آید که فقه را به مجموعه فعاليت‌های عالمان آن (مجموعه بحث‌ها، گفت‌و گوها، استدلال‌ها و رد و اثبات‌ها) تعریف می‌کند.<ref> علیدوست، http://a-alidoost.ir/persian/articles/22868/. </ref> این انکار غایت درونی فقه (عنصری که مجموعه کنش‌ها و آثار فقهی را ذیل صورتی وحدت بخشد و آن را شایسته ماهیتی مابعد‌الطبیعی در کنار دیگر ماهیت‌های علمی قرار دهد) به نظام‌مند نبودن آن می‌انجامد. در نتیجه «فقه» مشترکی لفظی بین مجموعه‌ای از آثار فقهی و مجموعه‌ای از کنش‌های آن خواهد بود. چنین نگاهی فعالیت فقهی را  ـ درست به مانند فعالیت قاضی یا وکیل ـ نوعی صنعت و فقیهان را حتی در ماهرترین وضعیتشان یعنی مرحله اجتهاد، صنعتگر فقه می‌د‌اند.


در پاسخ به «چیستی غایت بیرونی فقه» (آنچه فعالیت فقهی به هدف آن انجام می‌شود) نیز تصور عموم فقیهان بر این که اسلام ـ با هر رویکردی که پژوهش شود ـ شأنیتی همچون نظامی فکری و فلسفی دارد که غایتش تعیین «سعادت» انسان است؛ اما سعادت را محدود به خشنودی دنیایی نمی‌کند. بر این اساس، از نظر فقیهان هماهنگى میان خواسته‌ها و منافع شخصی انسان و منافع اجتماعى او تنها بر اساس فرض جاودانگی است <ref>مخلصی، نگاهى به تلاش‌هاى احیاگرانه شهید صدر، ص </ref> و لاجرم به مجموعه‌ای از گزاره‌های ارزشی بر اساس هدف‌هاى معنوى منجر می‌شود. بنا بر این نگرش، اجتهاد فقهی تلاش روشمند فهم دین به غایت شناخت نظام عقیدتیِ اسلام و احکام شرعی زندگی بشری است. بر این اساس فقه یکی از شاخه‌های اجتهاد دینی است و در پیوندی جدی با اجتهاد کلامی و اخلاقی اسلام قرار دارد.<ref>مخلصی، نگاهى به تلاشهاى احیاگرانه شهید صدر، ص </ref>
نگرش عمومی به فقه آن را «مجموعه‌ای از قضايا» برمی‌شمرد كه موضوعشان فعل مكلف است و محمولشان احكام به نحو اقتضا و تخيير.
 
در این صورت فلسفه فقه متکفل پاسخ به این پرسش است که آیا اساساً فقه دانشی نظام‌مند است یا یک فن. بر این اساس نحوه نگرش دیگری پدید می‌آید که فقه را به مجموعه فعاليت‌های عالمان آن (مجموعه بحث‌ها، گفت‌و گوها، استدلال‌ها و رد و اثبات‌ها) تعریف می‌کند.<ref> [http://a-alidoost.ir/persian/articles/22868/ پایگاه اینترنتی علیدوست.]</ref> این انکار غایت درونی فقه (عنصری که مجموعه کنش‌ها و آثار فقهی را ذیل صورتی وحدت بخشد و آن را شایسته ماهیتی مابعد‌الطبیعی در کنار دیگر ماهیت‌های علمی قرار دهد) به نظام‌مند نبودن آن می‌انجامد. در نتیجه «فقه» مشترکی لفظی بین مجموعه‌ای از آثار فقهی و مجموعه‌ای از کنش‌های آن خواهد بود. چنین نگاهی فعالیت فقهی را  ـ درست به مانند فعالیت قاضی یا وکیل ـ نوعی صنعت و فقیهان را حتی در ماهرترین وضعیتشان یعنی مرحله اجتهاد، صنعتگر فقه می‌د‌اند.
 
در پاسخ به «چیستی غایت بیرونی فقه» نیز تصور عموم فقیهان آن است که اسلام ـ با هر رویکردی که پژوهش شود ـ شأنیتی همچون نظامی فکری و فلسفی دارد که غایتش تعیین «سعادت» انسان است؛ اما سعادت را محدود به خشنودی دنیایی نمی‌کند. بر این اساس، از نظر فقیهان هماهنگى میان خواسته‌ها و منافع شخصی انسان و منافع اجتماعى او تنها بر اساس فرض جاودانگی است <ref>مخلصی، نگاهى به تلاش‌هاى احیاگرانه شهید صدر، ص </ref> و لاجرم به مجموعه‌ای از گزاره‌های ارزشی بر اساس هدف‌هاى معنوى منجر می‌شود. بنا بر این نگرش، اجتهاد فقهی تلاش روشمند فهم دین به غایت شناخت نظام عقیدتیِ اسلام و احکام شرعی زندگی بشری است. بر این اساس فقه یکی از شاخه‌های اجتهاد دینی است و در پیوندی جدی با اجتهاد کلامی و اخلاقی اسلام قرار دارد.<ref>مخلصی، نگاهى به تلاشهاى احیاگرانه شهید صدر، ص </ref>


===روش‌شناسی فقه===
===روش‌شناسی فقه===