کاربر:Salehi/صفحه تمرین۵: تفاوت میان نسخه‌ها

Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
===روش‌شناسی===
===روش‌شناسی===


==حق تعیین سرنوشت==
==مبانی اعتبار یا عدم اعتبار رأی اکثریت==
نویسنده در مهم‌ترین و مفصل‌ترین بخش کتاب خود، رأی اکثریت را بر اساس مبانی پنج‌گانه مورد سنجش قرار داده است و نتیجه گرفته است تنها بر اساس مبنای حق تعیین سرنوشت، می‌توان قائل به اعتبار رأی اکثریت بود و بر اساس دیگر مبانی این امکان یا وجود ندارد یا محدود است.
===حق تعیین سرنوشت===
حق تعیین سرنوشت مبنای اصلی برای اعتبار رأی اکثریت دانسته شده است. این حق با آزادی تکوینی انسان همزاد است. به گفته نویسنده کتاب، انتخاب آزاد انسان، مقدمه رسیدن به کمال دنیوی و اخروی است و زمانی تعیین سرنوشت از سوی انسان ارزش پیدا می‌کند که انسان مجبور به یک انتخاب نباشد و از میان گزینه‌های مختلف، دست به انتخاب بزند؛ مطلبی که آیات و روایات آن را تأیید می‌کند.(ص۲۷-۴۰) این حق همچنین حقی فرادینی و فرافقهی محسوب شده؛ زیرا از مصادیق حکم عقل عملی است که دین هم از آن پیروی می‌کند و اگرچه موضوع آن از احکام شریعت است؛ ولی عقل در مواجهه با بایدها و نبایدهای احکام شریعت، حکم به عدم اجبار بر انجام آن تکالیف می‌دهد.(ص۴۰-۴۲) به باور نویسنده حق تعیین سرنوشت یا حق بهره‌مندی از آزادی تکوینی اطلاق دارد و شامل همه افعال اختیاری انسان به شکل فردی یا جمعی می‌شود؛ بنابراین تأسیس و بقای هر حکومتی حتی حکومت معصوم(ع) بدون خواست و رضایت مردم حرمت عقلی و شرعی دارد و رضایت مردم علت مشروعیت هر نوع حکومتی است.(ص۴۳).
حق تعیین سرنوشت مبنای اصلی برای اعتبار رأی اکثریت دانسته شده است. این حق با آزادی تکوینی انسان همزاد است. به گفته نویسنده کتاب، انتخاب آزاد انسان، مقدمه رسیدن به کمال دنیوی و اخروی است و زمانی تعیین سرنوشت از سوی انسان ارزش پیدا می‌کند که انسان مجبور به یک انتخاب نباشد و از میان گزینه‌های مختلف، دست به انتخاب بزند؛ مطلبی که آیات و روایات آن را تأیید می‌کند.(ص۲۷-۴۰) این حق همچنین حقی فرادینی و فرافقهی محسوب شده؛ زیرا از مصادیق حکم عقل عملی است که دین هم از آن پیروی می‌کند و اگرچه موضوع آن از احکام شریعت است؛ ولی عقل در مواجهه با بایدها و نبایدهای احکام شریعت، حکم به عدم اجبار بر انجام آن تکالیف می‌دهد.(ص۴۰-۴۲) به باور نویسنده حق تعیین سرنوشت یا حق بهره‌مندی از آزادی تکوینی اطلاق دارد و شامل همه افعال اختیاری انسان به شکل فردی یا جمعی می‌شود؛ بنابراین تأسیس و بقای هر حکومتی حتی حکومت معصوم(ع) بدون خواست و رضایت مردم حرمت عقلی و شرعی دارد و رضایت مردم علت مشروعیت هر نوع حکومتی است.(ص۴۳).


گاه حق تعیین سرنوشت با خواست دیگران تزاحم پیدا می‌کند و باعث ایجاد خلل در زندگی اجتماعی می‌شود. در چنین مواردی گفته شده فقط به مقدار ضرورت و برای حفظ نظم اجتماعی از قاعده اولیه انتخاب آزاد انسان‌ها دست پرداشته می‌شود و تا جایی که ممکن است ضمن حفظ نظم جامعه به حق انتخاب آزاد افراد احترام گذاشته می‌شود.(ص۴۸-۴۹) در این رابطه، بهترین گزینه برای وضع قوانین اجباری، خواست مردم دانسته شده؛ چون اتفاق نظر به ندرت در جامعه اتفاق می‌افتد بنابراین کمترین آسیب به اصل انتخاب آزاد انسان‌ها زمانی است که رأی اکثریت بر اقلیت ترجیح داده شود.(ص۵۱) به گفته مسعود امامی، ترجیح رأی اکثریت در تصمصم‌گیری‌های جمعی علاوه بر حفظ اصل آزادی تکوینی و برقراری نظم، بهترین گزینه داوری برای حل اختلافات میان مردم است.(ص۵۲) نویسنده در نهایت نتایجی را برای مبنای حق تعیین سرنوشت در اعتبار رأی اکثریت برمی‌شمرد از جمله: لزوم مراجعه به آرای عمومی برای تصمصم‌گیری جمعی بدون هیچ استنثنایی، عدم منافات قوانین الزامی مورد خواست جامعه با حق تعیین سرنوشت و ارزش برابر رأی افراد جامعه بدون در نظر گرفتن ایمان، اخلاق و تخصص.(ص۵۹-۶۰)
گاه حق تعیین سرنوشت با خواست دیگران تزاحم پیدا می‌کند و باعث ایجاد خلل در زندگی اجتماعی می‌شود. در چنین مواردی گفته شده فقط به مقدار ضرورت و برای حفظ نظم اجتماعی از قاعده اولیه انتخاب آزاد انسان‌ها دست پرداشته می‌شود و تا جایی که ممکن است ضمن حفظ نظم جامعه به حق انتخاب آزاد افراد احترام گذاشته می‌شود.(ص۴۸-۴۹) در این رابطه، بهترین گزینه برای وضع قوانین اجباری، خواست مردم دانسته شده؛ چون اتفاق نظر به ندرت در جامعه اتفاق می‌افتد بنابراین کمترین آسیب به اصل انتخاب آزاد انسان‌ها زمانی است که رأی اکثریت بر اقلیت ترجیح داده شود.(ص۵۱) به گفته مسعود امامی، ترجیح رأی اکثریت در تصمصم‌گیری‌های جمعی علاوه بر حفظ اصل آزادی تکوینی و برقراری نظم، بهترین گزینه داوری برای حل اختلافات میان مردم است.(ص۵۲) نویسنده در نهایت نتایجی را برای مبنای حق تعیین سرنوشت در اعتبار رأی اکثریت برمی‌شمرد از جمله: لزوم مراجعه به آرای عمومی برای تصمصم‌گیری جمعی بدون هیچ استنثنایی، عدم منافات قوانین الزامی مورد خواست جامعه با حق تعیین سرنوشت و ارزش برابر رأی افراد جامعه بدون در نظر گرفتن ایمان، اخلاق و تخصص.(ص۵۹-۶۰)


== کشف حقیقت==
=== کشف حقیقت===
مبنای کشف حقیقت در اعتبار رأی اکثریت بر این نکته تأکید می‌کند که رأی اکثریت کاشف از حقیقت مجهول و مورد اختلاف است.(ص۶۰) به گفته نویسنده این مبنا مورد استناد مخالفان اعتبار رأی اکثریت قرار گرفته است(۶۰) و در مخالفت خود به مبنای حق تعیین سرنوشت توجه نکرده‌اند.(ص۶۱) به باور نویسنده، این مبنا برای عدم اعتبار رأی اکثریت صحیح است؛ ولی متفکران غربی چون حقیقت را نسبی می‌بینند، رأی اکثریت را ابزاری برای دستیابی به حقیقت می‌دانند.(ص۶۱-۶۲) نویسنده کتاب، مراجعه به آرای عمومی را در مواردی که حقیقت برای مراجعه‌کننده روشن است، درست نمی‌داند و معتقد است آرای اکثریت مردم نه تنها حق و باطل را ایجاد نمی‌کند، بلکه در کشف آن هم ناتوان است.(ص۶۹) نویسنده با وجود اینکه رأی اکثریت را کاشف از حقیقت نمی‌داند؛ ولی آن را در حد قرینه‌ای ظنی برای کشف حقیقت معتبر می‌داند. به گفته او رأی اکثریت عالمان در یک علم یا مشاوران آگاه می‌تواند در مسیر تشخیص حقیقت مجهول مورد استفاده تصمصم‌گیران قرار گیرد؛ البته به عنوان داور نهایی نمی‌توان به آن اعتنا کرد.(ص۷۰-۷۲)
مبنای کشف حقیقت در اعتبار رأی اکثریت بر این نکته تأکید می‌کند که رأی اکثریت کاشف از حقیقت مجهول و مورد اختلاف است.(ص۶۰) به گفته نویسنده این مبنا مورد استناد مخالفان اعتبار رأی اکثریت قرار گرفته است(۶۰) و در مخالفت خود به مبنای حق تعیین سرنوشت توجه نکرده‌اند.(ص۶۱) به باور نویسنده، این مبنا برای عدم اعتبار رأی اکثریت صحیح است؛ ولی متفکران غربی چون حقیقت را نسبی می‌بینند، رأی اکثریت را ابزاری برای دستیابی به حقیقت می‌دانند.(ص۶۱-۶۲) نویسنده کتاب، مراجعه به آرای عمومی را در مواردی که حقیقت برای مراجعه‌کننده روشن است، درست نمی‌داند و معتقد است آرای اکثریت مردم نه تنها حق و باطل را ایجاد نمی‌کند، بلکه در کشف آن هم ناتوان است.(ص۶۹) نویسنده با وجود اینکه رأی اکثریت را کاشف از حقیقت نمی‌داند؛ ولی آن را در حد قرینه‌ای ظنی برای کشف حقیقت معتبر می‌داند. به گفته او رأی اکثریت عالمان در یک علم یا مشاوران آگاه می‌تواند در مسیر تشخیص حقیقت مجهول مورد استفاده تصمصم‌گیران قرار گیرد؛ البته به عنوان داور نهایی نمی‌توان به آن اعتنا کرد.(ص۷۰-۷۲)
===مشروعیت دینی===