کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخهها
←نقدها: اصلاح ارقام |
|||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
نویسنده نظر و برداشت برخی فیقهان معاصر را به مثابه مؤیدی بر برداشت خود ذکر میکند. از نظر او استدلال عقلی [[مرتضی مطهری]] بر حاکم بود اصل عدالت بر فروعات احکام همچون استدلال بر اصل بودن کرامت انسان است. آیتالله [[حسینعلی منتظری]] و [[سید محمدحسین فضلالله]] و [[یوسف صانعی]] نیز به اصل بودن این مسئله اشاره کردهاند. از نظر برخی از ایشان اصل کرامت انسان در اساس خود شامل مجموعهای از اصول است که نوع جهانبینی حاکم بر احکام شرعی را در مقام استنباط ارائه میکند (ص ۹۵). | نویسنده نظر و برداشت برخی فیقهان معاصر را به مثابه مؤیدی بر برداشت خود ذکر میکند. از نظر او استدلال عقلی [[مرتضی مطهری]] بر حاکم بود اصل عدالت بر فروعات احکام همچون استدلال بر اصل بودن کرامت انسان است. آیتالله [[حسینعلی منتظری]] و [[سید محمدحسین فضلالله]] و [[یوسف صانعی]] نیز به اصل بودن این مسئله اشاره کردهاند. از نظر برخی از ایشان اصل کرامت انسان در اساس خود شامل مجموعهای از اصول است که نوع جهانبینی حاکم بر احکام شرعی را در مقام استنباط ارائه میکند (ص ۹۵). | ||
== | ==نقد اثر== | ||
بنیادیترین ادعای این کتاب «ذاتی بودنِ کرامت انسان» است. اثبات این ادعا باعث خواهد شد که اصلی حاکم بر تمام اصلها و قاعدههای فقهی باشد؛ چرا که هیچ اصل یا قاعدهای نمیتواند مخالفِ ویژگیهای ذاتی موضوع خود باشد. ذاتیات معلول نیستند؛ بنا بر این نه افاضه میشوند و رفع میگردند. اما از برخی گزارههای نویسنده چنین برمیآید که «کرامت انسان» معلول افاضه خداوند است (ص ۵۵) یا به تعبیری دیگر زیوری است که انسان به آن «آراسته شده» (ص ۶۱). چنین ادعایی منجر به غیرذاتی بودن این اصل خواهد شد و در نهایت، دیگر اصول فقهی مانع از جریا آن شوند. | بنیادیترین ادعای این کتاب «ذاتی بودنِ کرامت انسان» است. اثبات این ادعا باعث خواهد شد که اصلی حاکم بر تمام اصلها و قاعدههای فقهی باشد؛ چرا که هیچ اصل یا قاعدهای نمیتواند مخالفِ ویژگیهای ذاتی موضوع خود باشد. ذاتیات معلول نیستند؛ بنا بر این نه افاضه میشوند و رفع میگردند. اما از برخی گزارههای نویسنده چنین برمیآید که «کرامت انسان» معلول افاضه خداوند است (ص ۵۵) یا به تعبیری دیگر زیوری است که انسان به آن «آراسته شده» (ص ۶۱). چنین ادعایی منجر به غیرذاتی بودن این اصل خواهد شد و در نهایت، دیگر اصول فقهی مانع از جریا آن شوند. | ||