کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==مدعیات نویسنده== | ==مدعیات نویسنده== | ||
کدیور مدرنیته را نقطه عطف تحول دینی، و ناسازگاری برخی گزارههای دینی را با دستاوردهای تمدن جدید را آغاز مشکل میداند. او معتقد است در آغاز، دینداران به تخطئه مسائل جدید، و در مقابل گروهی به تسلیم مطلق در مقابل مدرنیته و انزوای دین در مسائل خصوصی پرداختند. نویسنده با نپذیرفتن و ترمیم رویکرد ثابت و متغیر به مدرنیته که حاصل سه تقریر مختلف از [[محمدحسین طباطبایی]]، [[محمدحسین غروی نائینی|نایینی]] و [[محمدباقر صدر|صدر]] است و همچنین مدل فقه حکومتی از خمینی مدل سومی را | کدیور مدرنیته را نقطه عطف تحول دینی، و ناسازگاری برخی گزارههای دینی را با دستاوردهای تمدن جدید را آغاز مشکل میداند. او معتقد است در آغاز، دینداران به تخطئه مسائل جدید، و در مقابل گروهی به تسلیم مطلق در مقابل مدرنیته و انزوای دین در مسائل خصوصی پرداختند. نویسنده با نپذیرفتن و ترمیم رویکرد ثابت و متغیر به مدرنیته که حاصل سه تقریر مختلف از [[محمدحسین طباطبایی]]، [[محمدحسین غروی نائینی|نایینی]] و [[محمدباقر صدر|صدر]] است و همچنین نپذیرفتن مدل فقه حکومتی از [[امام خمینی(ره)]]، مدل سومی را بهعنوان اسلام معنوی یا اسلام غایتانگارانه ارائه میدهد. بر اساس این مدل، عدالت مقیاس دین و عقلایی بودن مقیاس حوزه اجتماعیات و فقه معاملات است. مخالفت یقینی حکمی با سیره عقلا یا تنافی با ضوابط عدالت کاشف از موقتی بودن آن حکم است. به عقیده نویسنده هر حکمی که با عدالت و سیره عقلا همخوانی نداشته باشد حکم متغیر و موقت است و تشریع حکم مناسب بعد از معصومین(ع) به عقل جمعی مردم سپرده شده است. البته لازم به ذکر است این احکام به هیچ وجه به دین نسبت داده نمیشود. بنابراین احکام متغیر دینی جدید نداریم و تشریع به دست شارع باقی میماند. نویسنده معتقد است این شیوه کم اشکالترین، سالمترین و مطمئنترین راه برای دفاع از دینداری در عصر جدید است.(ص۳۰و ۳۱) | ||
به باور کدیور این سازش میان اسلام و مدرنیته، نه انحلال اسلام در مدرنیته و نه انحلال مدرنیته در اسلام است؛ بلکه اگر از هرکدام قرائت صحیح آن را بپذیریم خواهیمیافت که هیچ تعارضی در کار نیست. وی معتقد است اسلام با عادات و رسوم و عرفهای پیرامون خود چنان ممزوج شده است که از پیام اصلی خود دور افتاده است. از دیدگاه اسلام سنتی که همان قرائت رایج میان فقیهان است؛ در ناسازگاری پدیدههای مدرن با الگوی عصر پیامبر اشکال از مدرن است. یا باید مدرنیته را حذف کرد یا در آن الگوی مقدس گنجانید. پیروان این قرائت از اسلام اگرچه برای زندگی خصوصی خود مشکلی ندارند؛ اما در حیطه اجتماع باید به تعطیلی دین در جامعه تن دهند و یا به زور متوسل شوند. راهحل اول عقبنشینی در مقابل مدرنیته و ارائه چهره ناتوان از اسلام و راه دوم غلبه بر آن و ارائه چهرهای زورمدار است. | |||
نویسنده قرائت سومی را از اسلام است از سوی روشنفکران دینی مطرح میکند و در آن با چهار اصل به تبیین سازگاری اسلام و مدرنیته میپردازد.به عقیده نویسنده از طرفی دین در مجموعه اجزای خود یک جهتگیری بهسوی امر متعالی برای کمال انسان است و از سویی دیگر فقیهان مسلمان با احکام متغیر دین معامله احکام ثابت کرده اند و غالب مشکلات مسلمانان معاصر از این ناحیه تولید شده است.(ص38-40) وی باور دارد همانگونه که احکام دین در زمان نزول عقلایی و عادلانه بوده است امروز نیز احکامی که به دین نسبت داده میشود باید مطابق عرف امروز، عقلایی و عادلانه محسوب شود و همان گونه که کتاب و سنت میتوانند ناسخ احکام پیشین باشند عقل نیز شأن ناسخیت دارد.(ص41) کدیور رابطه من-دیگری را توأم با اختیار و آزادی، و استفاده از زور و خشونت را ممنوع میداند. صرفا با اقناع دیگری باید او را به سمت مطلوب خود ببریم و لذا امر به معروف و نهی از منکر معنایی جز «وجوب ایجاد شرایط فرهنگی لازم برای امور نیک و ایجاد حداکثر موانع قانونی و فرهنگی برای ارتکاب امور شر» ندارد. لذا اسلام اقناعی مطلوب روشنفکران دینی است و تنها قانون عادلانه است که این آزادی را میتواند محدود کند قانونی که تکتک آحاد جامعه در وضع آن مشارکت داشته باشند.(ص43) گرچه روشنفکران غیردینی قانونگذاری و محوریت اخلاق در مواضع اجتماعی عموم مردم مبتنی بر ارزشهای دینی را نمیپذیرند و به دلیل پایمالی حقوق اقلیت مخالف دین، سکولاری را برای مدرنیته مناسب میدانند و دین را منحصر در لایههای خصوصی افراد میدانند؛ اما روشنفکر دینی با در نظر داشتن امکان تبدیل به اکثر شدن اقلیت و محفوظ بودن حقوق پایه از قبیل حیات، آزادی و ابراز عقیده، اصل امکان قانونگذاری و خط و مشیگذاری عمومی براساس ارزشهای دینی را میپذیرد.(ص44-46) | |||
==== بحث عمومی و خصوصی در فرهنگ اسلامی ==== | |||
کدیور در ارائه دیدگاه اسلامی در مورد ممنوعیت تجسس و آزادی عمل، حوزه خصوصی هر فرد را تحقق دو ضابطه پیش رو یا یکی از این دو میداند: 1.حوزهای که فرد آن را از دیگران مخفی نگه میدارد. 2.حوزهای که فرد صلاحیت تصمیمگیری آن را منحصر به خود میداند. و حوزه عمومی نقطه مقابل این امر است.(ص51-52) با توجه به تسلط هر شخص بر شئون و سرنوشت خود (اصل عدم ولایت)، تجسس تصرف و تصمیم برای امور شخصی هر فرد بدون اجازه آن شخص مجاز نیست. همچنین با بررسی ادله دینی در میان مسلمین، پیامبر اسلام(ص) و درمیان شیعیان، علاوه بر پیامبر(ص)، امامان شیعه(ع) چه در حوزه عمومی و چه حوزه خصوصی لازم الاتباع هستند، اما غیر از اینان هیچ احدی حق تجسس و سلب آزادی عمل در حوزه خصوصی افراد، حتی حوزه تفتیش عقاید مردم را ندارد و فرد در حریم خصوصی خود تا جایی که به ضرر دیگری نباشد حتی حق معصیت نیز داراست. (ص55-60) | |||
به باور نویسنده تمسک به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بدون رعایت ظرافتهای آن، نهاد دولتی دائره حسبه، اختیارات مطلق برای دولت دینی و بالاتر دانستن مصلحت نظام از تمامی احکام شرع، ضرری جدی به حوزه خصوصی میزند و منجر به تسلط غاصبانه ظاهر شریعت و تضعیف باطن دین حتی در حوزههای خصوصی میشود. دینداری اجتماعی قانونی مردمنهاد میطلبد که با اقناع مردم و پذیرش آنها و تعادل حوزه عمومی و خصوصی همراه است.(ص65-66) | به باور نویسنده تمسک به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بدون رعایت ظرافتهای آن، نهاد دولتی دائره حسبه، اختیارات مطلق برای دولت دینی و بالاتر دانستن مصلحت نظام از تمامی احکام شرع، ضرری جدی به حوزه خصوصی میزند و منجر به تسلط غاصبانه ظاهر شریعت و تضعیف باطن دین حتی در حوزههای خصوصی میشود. دینداری اجتماعی قانونی مردمنهاد میطلبد که با اقناع مردم و پذیرش آنها و تعادل حوزه عمومی و خصوصی همراه است.(ص65-66) | ||
==== حقوق بشر و روشنفکری دینی ==== | |||
نویسنده معتقد است احکام شرعی از دیدگاه اسلام سنتی که مطابق آرای مشهور فقیهان(ص115) و مستند به قرآن و احادیث معتبر است درچند محور با اسناد حقوق بشر ناسازگار است: 1.عدم تساوی حقوقی غیر مسلمانان با مسلمانان 2.عدم تساوی حقوقی زنان با مردان 3.عدم تساوی حقوق بردگان با انسانهای آزاد 4.عدم تساوی عوام با فقیهان در حوزه امور عمومی 5.آزادی عقیده و مذهب و مجازات ارتداد 6.مجازاتهای خودسرانه، مجازاتهای خشن و شکنجه(ص96-114) | |||
==== تفاوت مبانی اسلام سنتی و حقوق بشر ==== | ==== تفاوت مبانی اسلام سنتی و حقوق بشر ==== | ||
نویسنده معتقد است در مبانی معرفتی و دین شناختی و انسانشناختی اسلام سنتی بحثی از حقوق واقعی | نویسنده معتقد است در مبانی معرفتی و دین شناختی و انسانشناختی اسلام سنتی بحثی از حقوق واقعی انسانها نیست و این حقوق فراتر از درک انسانی است و صرفا آنچه در دسترس است احکام شرعی است که در آن نسبت به دین، جنسیت، حریت، فقاهت بین انسانها متفاوت است و البته این تبعیض عین عدالت است. دومین ویژگی ناتوانی و درک عقل انسانی از درک امور و سومین ویژگی قانون ثابت بودن تمام یا بیشتر احکام شرعی است. و منزلت انسان به اندازه تقرب او به خداست و امور دنیوی ارزش ثانوی و مقدماتی برای آخرت دارد.(ص120-122) | ||
از جمله مبانی حقوق بشر عقل جمعی آدمی است که در پس تجارب مستمر جوامع انسانی به کشف | از جمله مبانی حقوق بشر عقل جمعی آدمی است که در پس تجارب مستمر جوامع انسانی به کشف میپردازد و یافتههای خود را نهایی نمیداند. اندیشه حقوق بشر ضمن احترام به تمام ادیان در حوزه خصوصی، این حقوق را در حوزه عمومی و برای انسان بدون در نظر داشتن مذهب شخص تنظیم کرده است. لذا اندیشه حقوق بشر نه الحادی و نه توحیدی، و در عمل موفقتر است.(ص122-123) | ||
==== داوری بین اسلام سنتی و حقوق بشر ==== | ==== داوری بین اسلام سنتی و حقوق بشر ==== |