کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۲: خط ۲۲:
نویسنده همانند اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقد به اهمیت عقل جمعی آدمی است، که در پس تجارب مستمر جوامع انسانی به کشف می‌پردازد و یافته‌های خود را نهایی نمی‌داند. همچنین این نکته را که اندیشه حقوق بشر ضمن احترام به تمام ادیان در حوزه خصوصی، این حقوق را در حوزه عمومی و برای انسان بدون در نظر داشتن مذهب شخص تنظیم کرده و نه الحادی و نه توحیدی است نیکو می‌دارد.(ص۱۲۲-۱۲۳)
نویسنده همانند اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقد به اهمیت عقل جمعی آدمی است، که در پس تجارب مستمر جوامع انسانی به کشف می‌پردازد و یافته‌های خود را نهایی نمی‌داند. همچنین این نکته را که اندیشه حقوق بشر ضمن احترام به تمام ادیان در حوزه خصوصی، این حقوق را در حوزه عمومی و برای انسان بدون در نظر داشتن مذهب شخص تنظیم کرده و نه الحادی و نه توحیدی است نیکو می‌دارد.(ص۱۲۲-۱۲۳)
===تبیین نظریه اسلام غایت‌مدار===
===تبیین نظریه اسلام غایت‌مدار===
با توجه به اتقان احکام فقه سنتی به جهت پشتوانه‌های محکم این احکام با قرآن، روایات صحیح و اجماع، تنها راه خروج از این تعارضات راه حل‌های سابق است لکن این راه ها خروج از چارچوب اسلام سنتی و اجتهاد مصطلح است. اما روشنفکری دینی راه حلی دیگر دارد. به باور نویسنده مجموعه تعالیم اسلام را می‌توان به چهار بخش تقسیم کرد: 1.امور ایمانی و اعتقادی 2.امور اخلاقی 3.امور عبادی 4.احکام شرعی غیر عبادی که به آن فقه معاملات می‌گویند. بیش از ۹۸ درصد آیات قرآن به تبیین سه بخش اول مختص است. در اسلام سنتی دو درصد باقیمانده اهمیت زیادی یافته تا آنجا که سایر اجزا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کدیور معتقد است احکام شرعی غیرعبادی در عصر نزول سه ویژگی داشتند: ۱.مطابق عرف آن روز عقلایی بودند. ۲.مطابق آن عرف، عادلانه بودند (البته باید به این نکته توجه شود که از پیشفرض‌های این بحث پ(ص۱۵۲و۱۵۳)) ۳.در مقایسه با احکامِ سایر ادیان و مکاتب راه‌حل برتر بودند.(ص۱۳۸-۱۴۰)
کدیور مدرنیته را نقطه عطف تحول دینی، و ناسازگاری برخی گزاره‌های دینی را با دستاوردهای تمدن جدید را آغاز مشکل می‌داند. او معتقد است در آغاز، دینداران به تخطئه مسائل جدید، و در مقابل گروهی به تسلیم مطلق در مقابل مدرنیته و انزوای دین در مسائل خصوصی پرداختند. نویسنده با نپذیرفتن و ترمیم رویکرد ثابت و متغیر به مدرنیته که حاصل سه تقریر مختلف از [[محمدحسین طباطبایی]]، [[محمدحسین غروی نائینی|نایینی]] و [[محمدباقر صدر|صدر]] است و همچنین نپذیرفتن مدل فقه حکومتی از [[امام خمینی(ره)]]، مدل سومی را به‌عنوان اسلام معنوی یا اسلام غایت‌انگارانه ارائه می‌دهد.  


کدیور مدرنیته را نقطه عطف تحول دینی، و ناسازگاری برخی گزاره‌های دینی را با دستاوردهای تمدن جدید را آغاز مشکل می‌داند. او معتقد است در آغاز، دینداران به تخطئه مسائل جدید، و در مقابل گروهی به تسلیم مطلق در مقابل مدرنیته و انزوای دین در مسائل خصوصی پرداختند. نویسنده با نپذیرفتن و ترمیم رویکرد ثابت و متغیر به مدرنیته که حاصل سه تقریر مختلف از [[محمدحسین طباطبایی]]، [[محمدحسین غروی نائینی|نایینی]] و [[محمدباقر صدر|صدر]] است و همچنین نپذیرفتن مدل فقه حکومتی از [[امام خمینی(ره)]]، مدل سومی را به‌عنوان اسلام معنوی یا اسلام غایت‌انگارانه ارائه می‌دهد. بر اساس این مدل، عدالت مقیاس دین و عقلایی بودن مقیاس حوزه اجتماعیات و فقه معاملات است. مخالفت یقینی حکمی با سیره عقلا یا تنافی با ضوابط عدالت کاشف از موقتی بودن آن حکم است. به عقیده نویسنده هر حکمی که با عدالت و سیره عقلا همخوانی نداشته باشد حکم متغیر و موقت است و تشریع حکم مناسب بعد از معصومین(ع) به عقل جمعی مردم سپرده شده است. البته لازم به ذکر است این احکام به هیچ وجه به دین نسبت داده نمی‌شود. بنابراین احکام متغیر دینی جدید نداریم و تشریع به دست شارع باقی می‌ماند. نویسنده معتقد است این شیوه کم اشکال‌ترین، سالم‌ترین و مطمئن‌ترین راه برای دفاع از دینداری در عصر جدید است.(ص۳۰و ۳۱)
بر اساس این مدل، عدالت مقیاس دین و عقلایی بودن مقیاس حوزه اجتماعیات و فقه معاملات است. مخالفت یقینی حکمی با سیره عقلا یا تنافی با ضوابط عدالت کاشف از موقتی بودن آن حکم است. به عقیده نویسنده هر حکمی که با عدالت و سیره عقلا همخوانی نداشته باشد حکم متغیر و موقت است و تشریع حکم مناسب بعد از معصومین(ع) به عقل جمعی مردم سپرده شده است. البته لازم به ذکر است این احکام به هیچ وجه به دین نسبت داده نمی‌شود. بنابراین احکام متغیر دینی جدید نداریم و تشریع به دست شارع باقی می‌ماند. به باور کدیور این سازش میان اسلام و مدرنیته، نه انحلال اسلام در مدرنیته و نه انحلال مدرنیته در اسلام است؛ بلکه اگر از هرکدام قرائت صحیح آن را بپذیریم خواهیم‌یافت که هیچ تعارضی در کار نیست. نویسنده معتقد است این شیوه کم اشکال‌ترین، سالم‌ترین و مطمئن‌ترین راه برای دفاع از دینداری در عصر جدید است.(ص۳۰و ۳۱)


به باور کدیور این سازش میان اسلام و مدرنیته، نه انحلال اسلام در مدرنیته و نه انحلال مدرنیته در اسلام است؛ بلکه اگر از هرکدام قرائت صحیح آن را بپذیریم خواهیم‌یافت که هیچ تعارضی در کار نیست. وی معتقد است اسلام با عادات و رسوم و عرف‌های پیرامون خود چنان ممزوج شده است که از پیام اصلی خود دور افتاده است. از دیدگاه اسلام سنتی که همان قرائت رایج میان فقیهان است؛ در ناسازگاری پدیده‌های مدرن با الگوی عصر پیامبر اشکال از مدرن است. یا باید مدرنیته را حذف کرد یا در آن الگوی مقدس گنجانید. پیروان این قرائت از اسلام اگرچه برای زندگی خصوصی خود مشکلی ندارند؛ اما در حیطه اجتماع باید به تعطیلی دین در جامعه تن دهند و یا به زور متوسل شوند. راه‌حل اول عقب‌نشینی در مقابل مدرنیته و ارائه چهره ناتوان از اسلام و راه دوم غلبه بر آن و ارائه چهره‌ای زورمدار است.
به باور نویسنده مجموعه تعالیم اسلام را می‌توان به چهار بخش تقسیم کرد: 1.امور ایمانی و اعتقادی 2.امور اخلاقی 3.امور عبادی 4.احکام شرعی غیر عبادی که به آن فقه معاملات می‌گویند. بیش از ۹۸ درصد آیات قرآن به تبیین سه بخش اول مختص است. در اسلام سنتی دو درصد باقیمانده اهمیت زیادی یافته تا آنجا که سایر اجزا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کدیور معتقد است احکام شرعی غیرعبادی در عصر نزول سه ویژگی داشتند: ۱.مطابق عرف آن روز عقلایی بودند. ۲.مطابق آن عرف، عادلانه بودند (البته باید به این نکته توجه شود که از پیشفرض‌های این بحث پ(ص۱۵۲و۱۵۳)) ۳.در مقایسه با احکامِ سایر ادیان و مکاتب راه‌حل برتر بودند.(ص۱۳۸-۱۴۰)


نویسنده قرائت سومی را از اسلام است از سوی روشنفکران دینی مطرح می‌کند و در آن با چهار اصل به تبیین سازگاری اسلام و مدرنیته می‌پردازد.به عقیده نویسنده از طرفی دین در مجموعه اجزای خود یک جهت‌گیری به‌سوی امر متعالی برای کمال انسان است و از سویی دیگر فقیهان مسلمان با احکام متغیر دین معامله احکام ثابت کرده اند و غالب مشکلات مسلمانان معاصر از این ناحیه تولید شده است.(ص۳۸-۴۰) وی باور دارد همانگونه که احکام دین در زمان نزول عقلایی و عادلانه بوده است امروز نیز احکامی که به دین نسبت داده می‌شود باید مطابق عرف امروز، عقلایی و عادلانه محسوب شود و همان گونه که کتاب و سنت می‌توانند ناسخ احکام پیشین باشند عقل نیز شأن ناسخیت دارد.(ص۴۱) کدیور رابطه من-دیگری را توأم با اختیار و آزادی، و استفاده از زور و خشونت را ممنوع می‌داند. صرفا با اقناع دیگری باید او را به سمت مطلوب خود ببریم و لذا امر به معروف و نهی از منکر معنایی جز «وجوب ایجاد شرایط فرهنگی لازم برای امور نیک و ایجاد حداکثر موانع قانونی و فرهنگی برای ارتکاب امور شر» ندارد. لذا اسلام اقناعی مطلوب روشنفکران دینی است و تنها قانون عادلانه است که این آزادی را می‌تواند محدود کند قانونی که تک‌تک آحاد جامعه در وضع آن مشارکت داشته باشند.(ص۴۳) گرچه روشنفکران غیردینی قانون‌گذاری و محوریت اخلاق در مواضع اجتماعی عموم مردم مبتنی بر ارزش‌های دینی را نمی‌پذیرند و به دلیل پایمالی حقوق اقلیت مخالف دین، سکولاری را برای مدرنیته مناسب می‌دانند و دین را منحصر در لایه‌های خصوصی افراد می‌دانند؛ اما روشنفکر دینی با در نظر داشتن امکان تبدیل به اکثر شدن اقلیت و محفوظ بودن حقوق پایه از قبیل حیات، آزادی و ابراز عقیده، اصل امکان قانون‌گذاری و خط و مشی‌گذاری عمومی براساس ارزش‌های دینی را می‌پذیرد.(ص۴۴-۴۶)
نویسنده قرائت سومی را از اسلام است از سوی روشنفکران دینی مطرح می‌کند و در آن با چهار اصل به تبیین سازگاری اسلام و مدرنیته می‌پردازد.به عقیده نویسنده از طرفی دین در مجموعه اجزای خود یک جهت‌گیری به‌سوی امر متعالی برای کمال انسان است و از سویی دیگر فقیهان مسلمان با احکام متغیر دین معامله احکام ثابت کرده اند و غالب مشکلات مسلمانان معاصر از این ناحیه تولید شده است.(ص۳۸-۴۰) وی باور دارد همانگونه که احکام دین در زمان نزول عقلایی و عادلانه بوده است امروز نیز احکامی که به دین نسبت داده می‌شود باید مطابق عرف امروز، عقلایی و عادلانه محسوب شود و همان گونه که کتاب و سنت می‌توانند ناسخ احکام پیشین باشند عقل نیز شأن ناسخیت دارد.(ص۴۱)  


==== حقوق بشر و روشنفکری دینی ====
==== حقوق بشر و روشنفکری دینی ====
خط ۳۶: خط ۳۶:
محسن کدیور تعارض را بین یک روایت از اسلام، با حقوق بشر می‌داند و به عبارت دیگر این را تعارض عقل و تجدد با نقل و سنت دانسته است. وی در مقام داوری بین موارد تبعیض در محور مسلمانان و غیرمسلمانان باور دارد خداوند مواهب طبیعی را بدون هیچ تبعیضی در اختیار همه آدمیان قرار داده است و عقل تبعیض از سر عقیده را عادلانه نمی‌بیند. همچنین در محور دوم، عقل تفاوت بیولوژیکی یا فیزولوژیکی را همانطور که تفاوت نژادی و رنگ پوست منشا تفاوت حقوقی نیست، منشا تفاوت نمی‌داند. با توجه به اینکه ملاک برتری آخرت به تقواست در سایر امور انسان‌ها با هم برابرند. محور سوم یعنی تفاوت احرار و عبید دلیل را مخالف این تبعیض می‌داند و معتقد است در جامعه امروز برده‌داری در شکل سنی اش مرتفع شده است و عقل سلیم و عدالت به برابری حکم میکند و در محور چهارم یعنی عدم تساوی بین فقیهان و عوام باید گفت این مساله از آراء اختلافی بین فقیهان است و فاقد دلیل عقلی است. وی در محور پنجم یعنی آزادی عقیده و تغییر، آن را موافق و مجازات بدون حکم دادگاه صالح و امکان دفاع متهم از خود را مخالف عقل می‌داند. بنابراین او در هر شش محور، حق را به حقوق بشر می‌دهد.(ص۱۲۳-۱۲۷)   
محسن کدیور تعارض را بین یک روایت از اسلام، با حقوق بشر می‌داند و به عبارت دیگر این را تعارض عقل و تجدد با نقل و سنت دانسته است. وی در مقام داوری بین موارد تبعیض در محور مسلمانان و غیرمسلمانان باور دارد خداوند مواهب طبیعی را بدون هیچ تبعیضی در اختیار همه آدمیان قرار داده است و عقل تبعیض از سر عقیده را عادلانه نمی‌بیند. همچنین در محور دوم، عقل تفاوت بیولوژیکی یا فیزولوژیکی را همانطور که تفاوت نژادی و رنگ پوست منشا تفاوت حقوقی نیست، منشا تفاوت نمی‌داند. با توجه به اینکه ملاک برتری آخرت به تقواست در سایر امور انسان‌ها با هم برابرند. محور سوم یعنی تفاوت احرار و عبید دلیل را مخالف این تبعیض می‌داند و معتقد است در جامعه امروز برده‌داری در شکل سنی اش مرتفع شده است و عقل سلیم و عدالت به برابری حکم میکند و در محور چهارم یعنی عدم تساوی بین فقیهان و عوام باید گفت این مساله از آراء اختلافی بین فقیهان است و فاقد دلیل عقلی است. وی در محور پنجم یعنی آزادی عقیده و تغییر، آن را موافق و مجازات بدون حکم دادگاه صالح و امکان دفاع متهم از خود را مخالف عقل می‌داند. بنابراین او در هر شش محور، حق را به حقوق بشر می‌دهد.(ص۱۲۳-۱۲۷)   


به باور کدیور تحمیل شاخص‌های متعلق به شرایط زمانی و مکانی گذشته بر دوران ما به همان اندازه اشتباه است که شاخص‌های متعلق به شرایط زمانی و مکانی معاصر را ملاک ارزیابی دوران گذشته قرار دهیم. در این میان احکام دو قسم‌اند: 1.احکامی که در شرایط مختلف زمانی و مکانی مقتضایشان عوض نخواهد شد. مانند وجوب انصاف و امانتداری و حرمت ظلم و کذب 2.احکامی که در شرایطی دارای مصلحت و در شرایط دیگر فاقد مصلحت‌اند. اکثر احکام شرعی معاملات از قسم دوم‌اند. یعنی در برخی شرایط زمانی و مکانی دارای مصلحت‌اند و در ظرف استیفای مصلحت شرعا معتبراند و با توجه به نیاز زمانه حکم سابق نسخ می‌شود. یعنی اگر عقل به طریقی از طرق به یقین احراز کرد که مصلحت این حکم شرعی در این زمان منتفی شده است معلوم میشود حکم شرعی یاد شده توسط حکم عقل نسخ شده است و پس از حکم عقل حکم شرعی پیشین تکلیف بالفعل محسوب نمی‌شود. اگر عقل صلاحیت کشف حکم شرعی را دارد بی شک صلاحیت کشف زمان حکم شرعی را نیز خواهد داشت.  
=== تفاوت‌های روشنفکری دینی و غیردینی ===
روشنفکران دینی حداقل در سه مورد با روشنفکران غیردینی اختلاف‌نظر دارند: ۱.روشنفکران دینی در عرصه خصوصی خود مؤمنانه زندگی می‌کنند و در سلوک اخلاقی به الگوهای دینی تأسی می‌کنند. ۲.روشنفکر دینی در عرصه عمومی و ارتباط با دیگران به اخلاق دینی متعهدند در این‌صورت اگر منش روشنفکر دینی مورد اقبال عمومی شود و اکثریت را همراه کند جامعه آزادانه می‌تواند در قوانین خود این اندیشه‌های اساسی دین را اعمال کند.۳.در چنین جامعه‌ای خط‌‌مشی‌گذاری عمومی متأثر از ضوابط دینی است و مؤمنان می‌کوشند کرامت انسانی و عدالت و اخلاق را فراتر از قانون رعایت کنند.ص۴۴و۴۵


=== تفاوت‌های روشنفکری دینی و غیردینی ===
4.روشنفکران غیردینی قانون‌گذاری و محوریت اخلاق در مواضع اجتماعی عموم مردم مبتنی بر ارزش‌های دینی را نمی‌پذیرند و به دلیل پایمالی حقوق اقلیت مخالف دین، سکولاری را برای مدرنیته مناسب می‌دانند و دین را منحصر در لایه‌های خصوصی افراد می‌دانند؛ اما روشنفکر دینی با در نظر داشتن امکان تبدیل به اکثر شدن اقلیت و محفوظ بودن حقوق پایه از قبیل حیات، آزادی و ابراز عقیده، اصل امکان قانون‌گذاری و خط و مشی‌گذاری عمومی براساس ارزش‌های دینی را می‌پذیرد.(ص۴۴-۴۶)
روشنفکران دینی حداقل در سه مورد با روشنفکران غیردینی اختلاف‌نظر دارند: ۱.روشنفکران دینی در عرصه خصوصی خود مؤمنانه زندگی می‌کنند و در سلوک اخلاقی به الگوهای دینی تاسی می‌کند. ۲.روشنفکر دینی در عرصه عمومی و ارتباط با دیگران به اخلاق دینی متعهدند در این‌صورت اگر منش روشنفکر دینی مورد اقبال عمومی شود و اکثریت را همراه کند جامعه آزادانه می‌تواند در قوانین خود این اندیشه‌های اساسی دین را اعمال کند.۳.در چنین جامعه‌ای خط‌‌مشی‌گذاری عمومی متأثر از ضوابط دینی است و مؤمنان می‌کوشند کرامت انسانی و عدالت و اخلاق را فراتر از قانون رعایت کنند.ص۴۴و۴۵


==تطبیق نظریه اسلام غایت‌مدار بر موارد مهم==
==تطبیق نظریه اسلام غایت‌مدار بر موارد مهم==
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


به باور نویسنده تمسک به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بدون رعایت ظرافت‌های آن، نهاد دولتی دائره حسبه، اختیارات مطلق برای دولت دینی و بالاتر دانستن مصلحت نظام از تمامی احکام شرع، ضرری جدی به حوزه خصوصی می‌زند و منجر به تسلط غاصبانه ظاهر شریعت و تضعیف باطن دین حتی در حوزه‌های خصوصی می‌شود. دینداری اجتماعی قانونی مردم‌نهاد می‌طلبد که با اقناع مردم و پذیرش آنها و تعادل حوزه عمومی و خصوصی همراه است.(ص۶۵-۶۶)  
به باور نویسنده تمسک به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بدون رعایت ظرافت‌های آن، نهاد دولتی دائره حسبه، اختیارات مطلق برای دولت دینی و بالاتر دانستن مصلحت نظام از تمامی احکام شرع، ضرری جدی به حوزه خصوصی می‌زند و منجر به تسلط غاصبانه ظاهر شریعت و تضعیف باطن دین حتی در حوزه‌های خصوصی می‌شود. دینداری اجتماعی قانونی مردم‌نهاد می‌طلبد که با اقناع مردم و پذیرش آنها و تعادل حوزه عمومی و خصوصی همراه است.(ص۶۵-۶۶)  
کدیور رابطه من-دیگری را توأم با اختیار و آزادی، و استفاده از زور و خشونت را ممنوع می‌داند. صرفا با اقناع دیگری باید او را به سمت مطلوب خود ببریم و لذا امر به معروف و نهی از منکر معنایی جز «وجوب ایجاد شرایط فرهنگی لازم برای امور نیک و ایجاد حداکثر موانع قانونی و فرهنگی برای ارتکاب امور شر» ندارد. لذا اسلام اقناعی مطلوب روشنفکران دینی است و تنها قانون عادلانه است که این آزادی را می‌تواند محدود کند قانونی که تک‌تک آحاد جامعه در وضع آن مشارکت داشته باشند.(ص۴۳)