کاربر:Ms.sadeghi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
'''بررسی فقهی- حقوقی تلقیح مصنوعی''' کتابی است درباره موضوع [[تلقیح مصنوعی]] که توسط [[محمدجواد فاصل لنکرانی]] به زبان فارسی نوشته شده است. کتاب دارای یک مقدمه و دو بخش است که تلقیح مصنوعی را از منظر فقه و حقوق بررسی می‌کند.  
'''بررسی فقهی- حقوقی تلقیح مصنوعی''' کتابی است درباره موضوع [[تلقیح مصنوعی]] که توسط [[محمدجواد فاصل لنکرانی]] به زبان فارسی نوشته شده است. کتاب دارای یک مقدمه و دو بخش است که تلقیح مصنوعی را از منظر فقه و حقوق بررسی می‌کند.  


مولف در بخش اول اقسام پنجگانه [[تلقیح مصنوعی]] همچون تلقیح اسپرم شوهر و تخمک همسر او، لقاح اسپرم شوهر با تخمک زن بیگانه، تلقیح نطفه مرد بیگانه با همسر و انتقال نطفه تلقیح شده به رحم همسر یا زن دیگر را ذکر می‌کند.
مولف در بخش اول اقسام پنجگانه [[تلقیح مصنوعی]] همچون تلقیح اسپرم شوهر و تخمک همسر او، لقاح اسپرم شوهر با تخمک زن بیگانه، تلقیح نطفه مرد بیگانه با همسر و انتقال نطفه تلقیح شده به رحم همسر یا زن دیگر را ذکر می‌کند و از این پنج صورت فقط تلقیح اسپرم شوهر و تخمک همسرش را جایز می‌داند.
 
فاضل، اکثر صورت‌های تلقیح مصنوعی مثل لقاح اسپرم شوهر با تخمک زن بیگانه، تلقیح نطفه مرد بیگانه با همسر و انتقال نطفه تلقیح شده به رحم زن دیگر را حرام می‌داند و فقط در برخی موارد همانند تلقیح اسپرم شوهر و تخمک همسرش را جایز می‌داند.


نویسنده، در بخش دوم مباحث حقوقی همچون [[نسب جنین]] تلقیح شده را بیان می‌کند. او قواعدی مانند قاعده «الولد للفراش» که برای نفی نسبت جنین با مرد و زن ارائه شده است را برای «نفی نسب» کافی نمی‌داند.
نویسنده، در بخش دوم مباحث حقوقی همچون [[نسب جنین]] تلقیح شده را بیان می‌کند. او قواعدی مانند قاعده «الولد للفراش» که برای نفی نسبت جنین با مرد و زن ارائه شده است را برای «نفی نسب» کافی نمی‌داند.


لنکرانی با اینکه سعی کرده حالت‌های متعدد تلقیح مصنوعی را در پنج صورت جمع کند؛ ولی ذیل برخی صورت‌ها همچون صورت سوم (تلقیح نطفه شوهر با تخمک زن بیگانه) و چهارم (تلیقح اسپرم شوهر و تخمک همسر در خارج رحم) اقسام دیگری را ذکر می‌کند؛ در حالی که اگر این حالت‌ها را جداگانه مطرح و حکم آنها را بیان می‌کرد، مفیدتر بود.
نگارنده در فرض «تلقیح نطفه شوهر با تخمک زن بیگانه در خارج از رحم» بر اساس روایات، یک حکم و بنابر آیات حکم دیگری را بیان کرده ولی نظر خود را بیان نکرده است.
 
نگارنده در برخی موارد نظر فقهی خویش را صریح بیان نمی‌کند. مثلا در فرض «تلقیح نطفه شوهر با تخمک زن بیگانه در خارج از رحم» بر اساس روایات، یک حکم و بنابر آیات حکم دیگری را بیان می‌کند.


==معرفی و گزارش ساختار==
==معرفی و گزارش ساختار==
کتاب بررسی فقهی- حقوقی تلقیح مصنوعی درس خارج فقه محمدجواد فاضل لنکرانی است که در سال ۱۳۸۴شمسی در قم ارائه شد و در سال ۱۳۸۷شمسی در [[مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام)]] چاپ اول آن منتشر شد.
کتاب بررسی فقهی- حقوقی تلقیح مصنوعی، متن درس خارج فقه محمدجواد فاضل لنکرانی است که در سال ۱۳۸۴شمسی در قم برگزار شده و متن این درس‌ها در سال ۱۳۸۷شمسی در [[مرکز فقهی ائمه اطهار(علیهم السلام)|مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)]] منتشر شده است.


کتاب دارای یک مقدمه و دو بخش است. مولف در مقدمه، به مفهوم‌شناسی تلقیح مصنوعی و باروری پرداخته و دو شیوه آن (یعنی کامل و ناقص) و اقسام تلقیح مصنوعی را ذکر می‌کند.(ص۱۲-۱۷) در بخش اول، اصل عملی (احتیاط یا برائت) در موارد مشکوک تلقیح مصنوعی را بیان می‌کند و برائت را می‌پذیرد(ص ۵۲) و در جاهای مختلف از کتاب بر اساس آن حکم می‌دهد و در ادامه اش اقسام آن را به همراه دلایل عقلی و نقلی و نقد و بررسی آنها مطرح می‌شود. در بخش دوم نیز مباحث مربوط به نسب کودک بوجود آمده از راه تلقیح مصنوعی و رابطه او با پدر و مادرش را بیان می‌کند.
کتاب دارای یک مقدمه و دو بخش است. مولف در مقدمه، به مفهوم‌شناسی تلقیح مصنوعی و باروری پرداخته و دو شیوه آن (یعنی کامل و ناقص) و اقسام تلقیح مصنوعی را ذکر می‌کند (ص۱۲-۱۷). در بخش اول، اصل عملی (احتیاط یا برائت) در موارد مشکوک تلقیح مصنوعی را بیان می‌کند و برائت را می‌پذیرد (ص ۵۲) و در جاهای مختلف از کتاب بر اساس آن حکم می‌دهد. در ادامه همین بخش اقسام تلقیح به همراه دلایل عقلی و نقلی، و نقد و بررسی آنها مطرح می‌شود. در بخش دوم نیز مباحث مربوط به نسب کودک به‌وجود آمده از راه تلقیح مصنوعی و رابطه او با پدر و مادرش را بیان می‌کند.


==احکام تکلیفی تلقیح مصنوعی==
==احکام تکلیفی تلقیح مصنوعی==
مولف در ۹۰ صفحه اقسام پنجگانه لقاح مصنوعی را با دلایل متعدد بیان می‌کند:
مولف در ۹۰ صفحه اقسام پنجگانه لقاح مصنوعی را با دلایل متعدد بیان می‌کند:


===صورت اول: تلقیح نطفه شوهر در رحم همسرش===
===تلقیح نطفه شوهر در رحم همسرش===


صورت اول این است که با ابزار جدید پزشکی اسپرم شوهر در رحم همسرش قرار می‌گیرد. مولف می‌گوید دلیل عقلی و نقلی نداریم که تلقیح فقط باید با رابطه زناشویی زن و شوهر باشد؛ لذا در اینجا که شک داریم تلقیح مصنوعی حرام است یا خیر، اصالت برائت را جاری کرده و حکم به جواز می‌دهیم (ص ۵۶).
صورت اول تلقیح پزشکی آن است که با ابزار جدید پزشکی اسپرم شوهر در رحم همسرش قرار گیرد. مولف می‌گوید دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد که تلقیح فقط باید با رابطه زناشویی زن و شوهر باشد؛ پس در اینجا که شک در حرمت تلقیح مصنوعی هست، اصالت برائت جاری کرده و حکم به جواز می‌دهد (ص۵۶).


به گفته فاضل لنکرانی صورت اول، گرچه به خودی خود جایز است؛ اما اگر با مقدمات حرام مانند [[لمس بیگانه]] و [[نگاه به نامحرم]] همراه باشد، آیا بازهم جایز است؟ او پاسخ می‌دهد اگر زن و شوهر برای اینکه خانواده از بین نرود مضطر شوند از راه‌های جدید پزشکی فرزنددار شوند، تلقیح مصنوعی حتی اگر با مقدمات حرام همراه باشد، جایز است (ص۵۶-۵۷) ولی اگر آنان مضطر نیستند و زندگی آنها تحت الشعاع قرار نمی‌گیرد، تلقیح مصنوعی برای آنها جایز نیست (ص۵۸-۶۲).
به گفته فاضل لنکرانی در صورت اول، اگر زن و شوهر برای اینکه خانواده از بین نرود مضطر شوند از راه‌های جدید پزشکی فرزنددار شوند، تلقیح مصنوعی حتی اگر با مقدمات حرام همراه باشد، جایز است (ص۵۶-۵۷) ولی اگر آنان مضطر نیستند و زندگی آنها تحت الشعاع قرار نمی‌گیرد، تلقیح مصنوعی برای آنها جایز نیست (ص۵۸-۶۲).


===صورت دوم: تلقیح نطفه مرد بیگانه در رحم همسر===
===تلقیح نطفه مرد بیگانه در رحم همسر===


در صورت دوم، شوهر به خاطر ضعف اسپرم نمی‌تواند همسرش را باردار کند، لذا با [[روش‌های جدید باروری]] نطفه مرد دیگری را در رحم همسر وی قرار می‌دهند.(ص۶۳) برخی از فقها قائل به جواز و بعضی دیگر آن را حرام می‌دانند.(ص۶۴) نویسنده ابتدا دلایل روایی حرمت را بیان کرده و بعد از نقد و بررسی سندی و دلالی پنج روایت<ref>کلینی، كافي، ج‏۵، ص۵۴۰، ح۳؛ ص ۵۴۱، ح ۱؛ ج‏۷، ص ۲۶۲، ح ۱۲؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج‏۳، ص ۵۵۹؛ اهوازی، الزهد، ص ۸</ref>، آنها را برای اثبات حرمت انتقال نطفه مرد بیگانه در رحم همسر کافی نمی‌داند و با توجه به اصل عملی خویش، آن را جایز می‌داند (ص۶۵-۸۸؛ ص۱۰۹).
صورت دوم بارداری مصنوعی، صورتی است که شوهر به خاطر ضعف اسپرم نمی‌تواند همسرش را باردار کند، لذا با [[روش‌های جدید باروری]] نطفه مرد دیگری را در رحم همسر وی قرار می‌دهند (ص۶۳).در این فرض برخی فقها قائل به جواز شده و بعضی دیگر آن را حرام می‌دانند (ص۶۴). نویسنده ابتدا دلایل روایی حرمت را بیان کرده و بعد از نقد و بررسی سندی و دلالی پنج روایت<ref>کلینی، كافي، ج‏۵، ص۵۴۰، ح۳؛ ص ۵۴۱، ح ۱؛ ج‏۷، ص ۲۶۲، ح ۱۲؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج‏۳، ص ۵۵۹؛ اهوازی، الزهد، ص ۸</ref>، آنها را برای اثبات حرمت انتقال نطفه مرد بیگانه در رحم همسر کافی نمی‌داند و با توجه به اصل عملی برائت، آن را جایز می‌داند (ص۶۵-۸۸؛ ص۱۰۹).


فاضل لنکرانی بعد از ذکر روایات، چهار آیه<ref>نور/۳۱؛ مومنون/۵-۷؛ نساء/۲۳ و احزاب/۳۵</ref> را بیان می‌کند(ص۸۹-۱۰۵) و سه آیه از آنها را قابل خدشه می‌داند و می‌گوید با آیه (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون‏)<ref>مومنون، ۷.</ref> و روایات ذیلش(ص۱۰۰)، می‌توان حرمت انتقال نطفه مرد بیگانه در رحم همسر را اثبات کرد (ص۱۰۹).
فاضل لنکرانی بعد از ذکر روایات، چهار آیه<ref>نور/۳۱؛ مومنون/۵-۷؛ نساء/۲۳ و احزاب/۳۵</ref> را بیان می‌کند (ص۸۹-۱۰۵) و سه آیه از آنها را قابل خدشه می‌داند و می‌گوید با آیه (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون‏)<ref>مومنون، ۷.</ref> و روایات ذیل آیه (ص۱۰۰)، می‌توان حرمت انتقال نطفه مرد بیگانه در رحم همسر را اثبات کرد (ص۱۰۹).


نگارنده بعد از نقد و بررسی آیات، یک روایت درباره علت حرمت زنا<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۹، باب العلة التي من أجلها حرم الزناء، ح۱</ref> را ذکر کرده و بر اساس آن، دلیل حرمت زنا را «فساد در خانواده» معرفی می‌کند و می‌گوید منتقل کردن اسپرم مرد بیگانه در رحم همسر نیز موجب فساد در خانواده می‌شود؛ لذا بعد از نقد و بررسی همه ادله قرآنی و روایی حرمت، صورت دوم را جایز نمی‌داند (ص۱۱۷-۱۱۸).
نگارنده بعد از نقد و بررسی آیات، یک روایت درباره علت حرمت زنا<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۹، باب العلة التي من أجلها حرم الزناء، ح۱</ref> را ذکر کرده و بر اساس آن، دلیل حرمت زنا را «فساد در خانواده» معرفی می‌کند و می‌گوید منتقل کردن اسپرم مرد بیگانه در رحم همسر نیز موجب فساد در خانواده می‌شود؛ لذا بعد از نقد و بررسی همه ادله قرآنی و روایی حرمت، صورت دوم را جایز نمی‌داند (ص۱۱۷-۱۱۸).