کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
←جایگاه فقهی مزاح: اصلاح ارقام |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==جایگاه فقهی مزاح== | ==جایگاه فقهی مزاح== | ||
در فصل دوم کتاب، نویسنده به جایگاه فقهی مزاح پرداخته است. او در ابتدا روایات مرتبط با مزاح را به سه دسته کلی تقسیم میکند: جواز مزاح، نهی از مزاح بهطور مطلق و نهی از کثرت مزاح. پس از بررسی سندی و دلالتی هر یک از این روایات، نویسنده به جمعبندی و تحلیل آنها میپردازد. او با استفاده از تعلیلهایی که در روایات نهی از مزاح آمده، نتیجه میگیرد که مراد شارع از نهی در این روایات، نهی تنزیهی است و نه تحریمی. همچنین، با استناد به قرائن و شواهد موجود در متن روایات و بر اساس قاعده اصولی، روایات نهی را به نهی از کثرت مزاح تفسیر میکند و توضیح میدهد که آنچه کراهت دارد، کثرت مزاح است، نه خود مزاح. در ادامه، نویسنده با استناد به روایتی که بر کثرت مزاح در سفر دلالت دارد، حکم به عدم کراهت کثرت مزاح در سفر میدهد. (ص۶۳-۸۰) | در فصل دوم کتاب، نویسنده به جایگاه فقهی مزاح پرداخته است. او در ابتدا روایات مرتبط با مزاح را به سه دسته کلی تقسیم میکند: جواز مزاح، نهی از مزاح بهطور مطلق و نهی از کثرت مزاح. پس از بررسی سندی و دلالتی هر یک از این روایات، نویسنده به جمعبندی و تحلیل آنها میپردازد. او با استفاده از تعلیلهایی که در روایات نهی از مزاح آمده، نتیجه میگیرد که مراد شارع از نهی در این روایات، نهی تنزیهی است و نه تحریمی. همچنین، با استناد به قرائن و شواهد موجود در متن روایات و بر اساس قاعده اصولی، روایات نهی را به نهی از کثرت مزاح تفسیر میکند و توضیح میدهد که آنچه کراهت دارد، کثرت مزاح است، نه خود مزاح. در ادامه، نویسنده با استناد به روایتی که بر کثرت مزاح در سفر دلالت دارد، حکم به عدم کراهت کثرت مزاح در سفر میدهد. (ص۶۳-۸۰) | ||
نویسنده در ادامه با استناد به روایات، به بررسی حکم شرعی خنده و کلام خندهآور پرداخته است. او سوال میکند که آیا خندیدن یا کلام و فعل خندهآور در اسلام حکم خاصی دارد؟ | نویسنده در ادامه با استناد به روایات، به بررسی حکم شرعی خنده و کلام خندهآور پرداخته است. او سوال میکند که آیا خندیدن یا کلام و فعل خندهآور در اسلام حکم خاصی دارد؟ | ||
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کردهاند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه میگیرد که این نهیها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان میدهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷) | |||
نویسنده در ادامه به آیاتی اشاره میکند که دلالت بر جواز خندیدن دارند و با استناد به دو آیه شریفه (توبه ۸۲ و نمل ۱۹) به جواز خندیدن حکم میدهد. سپس روایات خنده را به شش دسته تقسیم میکند: ۱. جواز خندیدن، ۲. مذمت خندیدن، ۳. تشویق به تبسم، ۴. نهی از خندیدن فراوان، ۵. قهقهه دانستن شیطان، ۶. مذمت خندههای بیجا. برای گروه اول (جواز خندیدن)، | |||
مصنف برای هر یک از این گروه ها به روایاتی استناد می کند و پس از بررسی آنها نتیجه میگیرد که برخی روایات درباره کثرت خنده یا خندههای بی جا جنبه ارشادی و اخلاقی دارند، در حالی که روایات دیگر مانند «قهقهه من الشیطان» که دلالت بر نهی مولوی دارند، بر کراهت خندیدن دلالت دارند. (ص۸۷-۹۶) |