کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)
نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)


===قاعده اصل برائت ===
در فصل اول، نویسنده قاعده برائت را به‌عنوان اصل اولی در موارد مشکوک پذیرفته و بر اساس آن، در مواردی که شک در حرمت طنز وجود دارد، حکم به جواز آن می‌دهد. این استدلال بر اساس آیات، روایات و نیز قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است. در صورتی که حکم حرام بودن طنز به وضوح ثابت نشود، به‌طور پیش‌فرض می‌توان آن را مجاز دانست. (ص ۵۹-۶۱)




خط ۳۳: خط ۴۱:
نویسنده در توضیح این موضوع می نویسد: طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر، مشکلات ده درصدی جامعه را به‌طور اغراق‌آمیز، هشتاد درصد به نمایش می‌گذارند. حال سؤال اساسی این است که اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ (ص۱۱۰).
نویسنده در توضیح این موضوع می نویسد: طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر، مشکلات ده درصدی جامعه را به‌طور اغراق‌آمیز، هشتاد درصد به نمایش می‌گذارند. حال سؤال اساسی این است که اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ (ص۱۱۰).
وی با استناد به کلام شیخ انصاری در کتاب مکاسب محرمه و مرحوم خویی در کتاب مصباح الفقاهة و نیز کلام شیخ طبرسی و علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۸۱ سوره توبه (ان تسعغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم) نتیجه میگیرد: از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها دروغ به حساب نمی‌آید.لذا اغراق در طنز متمایز از دروغ است و مشکل فقهی ندارد (ص۱۱۲- ۱۱۳).
وی با استناد به کلام شیخ انصاری در کتاب مکاسب محرمه و مرحوم خویی در کتاب مصباح الفقاهة و نیز کلام شیخ طبرسی و علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۸۱ سوره توبه (ان تسعغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم) نتیجه میگیرد: از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها دروغ به حساب نمی‌آید.لذا اغراق در طنز متمایز از دروغ است و مشکل فقهی ندارد (ص۱۱۲- ۱۱۳).


===طنز و اعانه بر مکروه===
===طنز و اعانه بر مکروه===
خط ۴۸: خط ۵۵:
=== طنز و دوربین مخفی===
=== طنز و دوربین مخفی===
=== طنز با احکام الهی===
=== طنز با احکام الهی===
===قاعده اصل برائت ===
در فصل اول، نویسنده قاعده برائت را به‌عنوان اصل اولی در موارد مشکوک پذیرفته و بر اساس آن، در مواردی که شک در حرمت طنز وجود دارد، حکم به جواز آن می‌دهد. این استدلال بر اساس آیات، روایات و نیز قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است. در صورتی که حکم حرام بودن طنز به وضوح ثابت نشود، به‌طور پیش‌فرض می‌توان آن را مجاز دانست. (ص ۵۹-۶۱)
==احکام تکلیفی طنز==
مقدمه:




خط ۶۷: خط ۶۰:


در فصل هشتم، نویسنده به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، و طنز و امر به معروف می‌پردازد. ابتدا، او بررسی می‌کند که آیا طنزی که هدف آن ایجاد خنده‌ای دلنشین و متعالی بدون امر حرام یا مکروه است، می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد. نویسنده استدلال می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند و به نقل روایات و بابی از کتاب کافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» اشاره می‌کند که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳).
در فصل هشتم، نویسنده به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، و طنز و امر به معروف می‌پردازد. ابتدا، او بررسی می‌کند که آیا طنزی که هدف آن ایجاد خنده‌ای دلنشین و متعالی بدون امر حرام یا مکروه است، می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد. نویسنده استدلال می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند و به نقل روایات و بابی از کتاب کافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» اشاره می‌کند که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳).
نویسنده کتابهایی همچون زهرالربیع (سیدنعمت الله جزایری)، خزائن(ملا احمد نرافی با تعلیقه علامه حسن زاده) را نام می برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن می باشد (ص123).


در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)
در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)