طنز در آیینه فقه (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۸: خط ۶۸:
==مصادیق طنز==
==مصادیق طنز==


نگارنده برای بیان حکم فقهی مصادیق طنز، در چند فصل، ابتدا به تعریف اجمالی و توضیحاتی درباره آن مصداق می‌پردازد و پس از آن با بیان ادله فقهی و بحث‌های سندی و محتوایی روایات به جمع‌بندی و بیان حکم آن موضوع می‌پردازد.
نگارنده برای بیان احکام فقهی طنز، آن را در ارتباط با موضوعاتی چون قصه، لهو، خیرخواهی مطرح و پس از بیان ادله فقهی و بحث‌های سندی و محتوایی روایات به جمع‌بندی و بیان حکم طنز در ارتباط با آن موضوع می‌پردازد.
 
=== طنز به صورت قصه ===
اولین موضوع مطرح شده توسط نویسنده، حکم طنز به صورت قصه است. به گفته نگارنده، طنز گاهی در قالب قصه‌ای که واقعیت خارجی ندارد؛ ولی حامل پیامی زیبایی است، گفته می‌شود. این در حالی است که بعضی از روایات ظهور بر حرمت چنین قصه‌هایی دارند و فقها نیز بر حرمت کذب در قصه فتوای داده‌اند. نویسنده پس از بررسی آرای برخی از فقها مبنی بر منع قصه‌گویی و بررسی سندی و دلالی چهار روایت مشتمل بر نهی از قصه‌خوانی، معتقد است که حرمت قصه‌گویی در صورتی است که ‌إخبار از واقع باشد نه زمانی که انشایی است و مستمعین از عدم واقعیت آن مطلع هستند. به باور او، روایات منظور از روایات در این مورد نیز قصه گویانی هستند که در زیر چتر حاکمان جور بر ضد ائمه اطهار(ع) عمل می‌کردند. (ص۹۷-۱۰۶)
 
===رابطه طنز و لهو===
===رابطه طنز و لهو===
نگارنده ذیل این عنوان درصدد پاسخ به این سوال است که آیا طنز مصداقی از لهو است تا حرام محسوب شود؟ او با استناد به [[آیه ۶ سوره لقمان]] و کلمات فقها به حرام بودن لهو اذغان دارد ولی آیا عنوان لهو شامل طنز نیز می‌شود؟ به گفته او طبق چنین رویکردی باید برنامه‌های سرگرم‌کننده رادیو و تلویزیون مصداق لهو حرام باشند (ص۱۰۶).
نگارنده ذیل عنوان رابطه طنز و لهو درصدد پاسخ به این سوال است که آیا طنز مصداقی از لهو است تا حرام محسوب شود؟ او با استناد به [[آیه ۶ سوره لقمان]] و کلمات فقها به حرام بودن لهو اذغان دارد؛ ولی آیا عنوان لهو شامل طنز نیز می‌شود؟ به گفته او طبق چنین رویکردی باید برنامه‌های سرگرم‌کننده رادیو و تلویزیون نیز مصداق لهو حرام باشند (ص۱۰۶).


زارعی در پاسخ این مسأله معتقد است که اطلاق روایات لهو انصراف به قسم خاصی از لهو دارد و به‌صورت مطلق حرام نیست. او با استناد به گفته شیخ انصاری، حرمت لهو مطلق را خلاف نظر مشهور و سیره متشرعه می‌داند. بنابر این تنها نوعی از لهو را ممنوع می‌داند که انسان را از امور مهم بازدارد و فاقد هدف عقلایی و شرعی باشد. در مقابل به باور او، طنزی که برای آگاهی‌بخشی به جامعه یا نقد ناهنجاری‌های اجتماعی به کار رود، از دایره لهو خارج بوده و جایز است (ص۱۰۷ - ۱۱۰).
زارعی در پاسخ این مسأله معتقد است که اطلاق روایات لهو انصراف به قسم خاصی از لهو دارد و به‌صورت مطلق حرام نیست. او با استناد به گفته شیخ انصاری، حرمت مطلق لهو را خلاف نظر مشهور و سیره متشرعه می‌داند. بنابراین تنها نوعی از لهو را ممنوع می‌داند که انسان را از امور مهم بازدارد و فاقد هدف عقلایی و شرعی باشد. در مقابل به باور او، طنزی که برای آگاهی‌بخشی به جامعه یا نقد ناهنجاری‌های اجتماعی به کار رود، از دایره لهو خارج بوده و جایز است (ص۱۰۷ - ۱۱۰).


===مبالغه در ادبیات طنز===
===مبالغه در ادبیات طنز===


به گفته نویسنده، طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر طنز خود، مشکلات ده‌درصدی جامعه را به‌طور اغراق‌آمیز، هشتاد درصد به نمایش می‌گذارند. حال سؤال اساسی این است که اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ (ص۱۱۰). وی با استناد به سخن تعدادی از فقها و مفسران نتیجه می‌گیرد که از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها، دروغ به حساب نمی‌آید؛ لذا اغراق در طنز متمایز از دروغ است و مشکل فقهی ندارد (ص۱۱۲- ۱۱۳).
به گفته نویسنده، طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر طنز خود، اغراق در بیان مشکلات می‌کنند. حال سؤال اساسی این است که اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ (ص۱۱۰). وی با استناد به سخن تعدادی از فقها و مفسران نتیجه می‌گیرد که از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها، دروغ به حساب نمی‌آید؛ لذا اغراق در طنز متمایز از دروغ است و مشکل فقهی ندارد (ص۱۱۲- ۱۱۳).


===طنز و اعانه بر مکروه===
===طنز و اعانه بر مکروه===


نویسنده با اشاره کراهت خندیدن زیاد و قهقه، این پرسش را مطرح می‌کند که آیا طنزی که موجب خندیدن زیاد و قهقهه شود از باب اعانه بر مکروه، خودش نیز مکروه است (ص۱۱۵)؟ وی در این فصل با استناد به نظر [[سید ابوالقاسم خویی]] که کمک به انجام کار حرام یا مکروه را به خودی خود حرام نمی‌داند، معتقد است هدف اصلی طنز گاه انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه‌ای جانبی طنز است؛ بنابراین طنز منجر به خنده زیاد یا قهقه کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود؛ البته به نظر او اگر هدف طنزپرداز فقط خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه خواهد بود (ص۱۱۶-۱۱۹).
نویسنده با اشاره کراهت خندیدن زیاد و قهقه، این پرسش را مطرح می‌کند که آیا طنزی که موجب خندیدن زیاد و قهقهه شود از باب اعانه بر مکروه، خودش نیز مکروه است (ص۱۱۵)؟ وی با استناد به نظر [[سید ابوالقاسم خویی]] که کمک به انجام کار حرام یا مکروه را به خودی خود حرام نمی‌داند، معتقد است هدف اصلی طنز گاه انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه جانبی طنز است؛ بنابراین طنز منجر به خنده زیاد یا قهقه کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود؛ البته به نظر او اگر هدف طنزپرداز فقط خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه خواهد بود (ص۱۱۶-۱۱۹).


=== ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف در ارتباط با طنز===
=== ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف در ارتباط با طنز===
در فصل هشتم، نویسنده به بررسی ارتباط سه موضوع ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف با طنز می‌پردازد. او در پاسخ به این سوال که آیا طنز با هدف ایجاد خنده بدون انجام حرام یا مکروه، می‌تواند ذیل عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و مستحب باشد؛ به این نکته اشاره می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنان وجود دارد و به نقل روایات همراه با بحث سندی و نیز بابی از کتاب الکافی «باب ادخال السرور علی المؤمنین» می‌پردازد که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳). نویسنده برای تأیید این موضوع از کتاب‌هایی همچون زهرالربیع اثر سیدنعمت الله جزایری و خزائن ملا احمد نرافی را نام می‌برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی‌هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن هستند (ص۱۲۳).
در فصل هشتم، نویسنده به بررسی ارتباط سه موضوع ادخال سرور، خیرخواهی و امر به معروف با طنز می‌پردازد. او در پاسخ به این سوال که آیا طنز با هدف ایجاد خنده بدون انجام حرام یا مکروه، می‌تواند ذیل عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» مستحب باشد؛ به این نکته اشاره می‌کند که روایات متعددی بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنان وجود دارد و به نقل روایات همراه با بحث سندی می‌پردازد که شوخی و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند (ص۱۲۱-۱۲۳). نویسنده برای تأیید این موضوع از کتاب‌هایی همچون زهرالربیع اثر سیدنعمت الله جزایری و خزائن ملا احمد نرافی را نام می‌برد که افزون بر مطالب دقیق علمی حاوی لطایف و فکاهی‌هاست که مصداق ادخال سرور در دل مؤمن هستند (ص۱۲۳).


نویسنده در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. به گفته او، خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است و در این زمینه، به [[آیه ۱۰۴ سوره آل‌عمران]] و نیز روایاتی همچون «الدال علی الخیر کفاعله» اشاره می‌کند. نویسنده همچنین به سخن شیخ انصاری مبنی بر وجوب خیرخواهی استناد می‌کند. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز امکان‌پذیر باشد، این طنز واجب می‌شود (ص۱۲۳ -۱۲۷).
نویسنده در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. به گفته او، خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است و در این زمینه، به [[آیه ۱۰۴ سوره آل‌عمران]] و نیز روایاتی همچون «الدال علی الخیر کفاعله» اشاره می‌کند. نویسنده همچنین به سخن شیخ انصاری مبنی بر وجوب خیرخواهی استناد می‌کند. در نهایت اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز امکان‌پذیر باشد، این طنز واجب می‌شود (ص۱۲۳ -۱۲۷).


نگارنده به ارتباط طنز با [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز می‌پردازد و معتقد است اگر امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، اما طنز بتواند مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کند، در این صورت طنز به نوعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و واجب خواهد بود. نویسنده در پاسخ به اعتراضی بعضی‌ها مبنی بر اینکه طنز تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر به معروف یا نهی از منکر صریحی وجود ندارد، می‌گوید که اگرچه طنز به‌طور مستقیم امر به معروف یا نهی از منکر نمی‌کند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای نیک و ترک کارهای زشت ترغیب کرد، در این صورت طنز می‌تواند به‌طور غیرمستقیم نقش امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند (ص۱۲۷-۱۲۹).
نگارنده به ارتباط طنز با [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز می‌پردازد و معتقد است اگر امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، اما طنز بتواند مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کند، در این صورت طنز به نوعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و واجب خواهد بود. نویسنده در پاسخ به اعتراضی بعضی‌ها مبنی بر اینکه طنز تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر به معروف یا نهی از منکر صریحی وجود ندارد، می‌گوید که اگرچه طنز به‌طور مستقیم امر به معروف یا نهی از منکر نمی‌کند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای نیک و ترک کارهای زشت ترغیب کرد، در این صورت طنز می‌تواند به‌طور غیرمستقیم نقش امر به معروف و نهی از منکر را ایفا کند (ص۱۲۷-۱۲۹).