کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


5- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت ذکر شده تنها به ضعف دو روایت اشاره کرده و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نمی‌دهد. (ص۱۲۳ - ۱۲۵).
5- نویسنده در بخش سماع غنا، از چهار روایت ذکر شده تنها به ضعف دو روایت اشاره کرده و درباره دو روایت دیگر هیچ توضیحی ارائه نمی‌دهد. (ص۱۲۳ - ۱۲۵).
6- برخی از روایت‌ها بدون ترجمه در صفحات ۱۲۷ و ۱۲۸ آورده شده‌اند.
==روش شناسی==
در صفحه ۱۲۷ به مسئله جمع روایات با حمل بر تقیه و در صفحه ۱۳۰ به جمع عرفی و همچنین به خاص و عام اشاره شده است.




خط ۶۵: خط ۷۱:
نویسنده به موضوع شنیدن آواز به‌عنوان سماع غنا پرداخته و بررسی می‌کند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟
نویسنده به موضوع شنیدن آواز به‌عنوان سماع غنا پرداخته و بررسی می‌کند که آیا شنیدن آواز حرام است یا مکروه؟
  او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز می‌کند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه می‌گیرد که از این روایات نمی‌توان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
  او ابتدا با استناد به سخنان صاحب وسایل الشیعه که پنج روایت در این زمینه ذکر کرده و حکم به حرمت داده است، بحث را آغاز می‌کند. سپس نویسنده چهار روایت دیگر را مطرح کرده و نتیجه می‌گیرد که از این روایات نمی‌توان حرمت استماع را برداشت کرد (ص ۱۲۳ -۱۲۵)
نویسنده بر این باور است که اصلی‌ترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید می‌کند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره می‌کند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداخته‌اند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمع‌بندی این روایات می‌پردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).






نویسنده پس از بررسی آیات و روایات، به جمع‌بندی مباحث پرداخته و بیان می‌کند که با وجود روایات صحیح و ضعیفی که در دسترس است، محقق به این نتیجه می‌رسد که غنا از دیدگاه اسلام ممنوع و نکوهیده است. با این حال، مصداق دقیق غنا در روایات به‌طور شفاف مشخص نشده است. بنابراین، نویسنده شروطی را برای تعیین غنای حرام مطرح می‌کند که با تحقق این شروط، غنا حرام خواهد بود (ص ۱۳۲ - ۱۳۵).
 
در ادامه، به دیدگاه فقها درباره حکم غنا پرداخته و نظرات شیخ الطایفه، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، شهید ثانی، علامه حلی، شیخ انصاری، امام خمینی، محمدتقی خوانساری و همچنین دیدگاه مراجع برجسته معاصر را در این زمینه ذکر می‌کند (ص ۱۳۵ - ۱۳۸).
 
نویسنده بر این باور است که اصلی‌ترین دلیل حرمت غنا، روایات است. او تأکید می‌کند که در استناد به روایات، علاوه بر بررسی سند و جهت صدور، باید روایات معارض نیز مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه به فقهایی همچون صاحب جواهر، فیض کاشانی، نراقی، صاحب حدایق و امام خمینی اشاره می‌کند که بیشتر به بررسی تعارض در روایات مربوط به غنا پرداخته‌اند (ص۱۲۵-۱۲۶). سپس به روایاتی که درباره خرید و فروش مغنیه با یکدیگر تعارض دارند را مطرح کرده و به جمع‌بندی این روایات می‌پردازد (ص۱۲۵-۱۳۱).