پرش به محتوا

کاربر:Ms.sadeghi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Ms.sadeghi (بحث | مشارکت‌ها)
Ms.sadeghi (بحث | مشارکت‌ها)
اضرار به دیگران: اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی
خط ۶۹: خط ۶۹:


===اضرار به دیگران===
===اضرار به دیگران===
به گفته نویسنده، هیپنوتیزم می‌تواند به چهار شکل ضرر داشته باشد: ۱. ضرری که جزء ذات هیپنوتیزم است؛ به این معنا که فرد در حالت هیپنوتیزم فشار یا آزاری را تحمل می‌کند. ۲. ضرری که از پیامدهای هیپنوتیزم محسوب می‌شود، مانند افسردگی، بیماری‌های عصبی یا شرمندگی پس از هیپنوتیزم. ۳. ضررهای احتمالی که ممکن است فرد هیپنوتیزم‌شونده را تهدید کنند، مانند آسیب به برخی اعضای بدن. ۴. هیپنوتیزم به خودی خود ضرری ندارد، اما اگر با نیت آسیب به فرد انجام شود، ممکن است به ضرر او تمام شود، مثلاً گرفتن اعترافاتی که به زیان اوست. (ص۱۶۴)
نویسنده بیان می‌کند که در مورد خطرات هیپنوتیزم میان کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را بی‌ضرر و برخی دیگر مضر می‌دانند. (ص۱۶۵) او همچنین به سیزده ضرر احتمالی هیپنوتیزم همچون خواب آلودگی، شکستگی استخوان، کم یا زیاد شدن حواس پنجگانه، سوء استفاده از بیمار و فاش کردن اسرار اشاره کرده که متخصصان آنها را پذیرفته‌اند. (ص۱۶۸-۱۷۴) با این حال، به باور نویسنده، هیچ‌یک از این موارد ضرر قطعی هیپنوتیزم نیستند، بلکه بیشتر ناشی از عدم مهارت هیپنوتیزم‌کننده هستند (ص۱۷۴).
*آگاهانه بودن هیپنوتیزم
به گفته مولف، برخی افراد با وجود آگاهی از خطرات، اجازه هیپنوتیزم را می‌دهند. (ص۱۷۵) فقها اضرار به نفس را حرام می‌دانند، اما در تطبیق این حکم اختلاف نظر وجود دارد. آنچه مسلم است، حرمت اضرار به نفس در مواردی است که خطر جانی جدی وجود داشته باشد و هدف عقلایی نیز بر آن مترتب نباشد. بنابراین، اگر احتمال ضرر وجود داشته باشد، حتی به صورت احتمالی، هیپنوتیزم حرام است. به عنوان مثال، اگر فردی چندین بار هیپنوتیزم شده و به علامتی شرطی شده باشد، ممکن است در موقعیت‌هایی مانند رانندگی به خلسه برود و جانش به خطر بیفتد. یا اگر فردی از دردی رنج می‌برد و احتمال داده شود منشأ آن غده‌ای سرطانی باشد، استفاده از هیپنوتیزم برای او حرام است (ص۱۷۵-۱۷۷).
*ناآگاهانه بودن هیپنوتیزم
به باور عباس نوری، اگر فرد از ضررهای احتمالی هیپنوتیزم اطلاعی نداشته باشد و این عمل مستلزم ضرر باشد، هیپنوتیزم حرام است. اما اگر ضرری نداشته باشد و تنها موجب اذیت فرد شود، طبق نظر برخی فقها مانند آیت‌الله خویی، هیپنوتیزم جایز است. با این حال، اگر احتمال خطراتی مانند ضرر جانی یا غیر جانی وجود داشته باشد، بر اساس ادله حرمت ایذا، انجام آن حرام است. اما در مواردی که احتمال ضرر جانی مطرح نیست، دلیلی بر حرمت وجود ندارد و اصل برائت جاری می‌شود. بنابراین، از نظر احتمال ضرر، مانعی برای هیپنوتیزم غیرارادی دیگران وجود ندارد (ص۱۷۸).


==کاربردهای هیپنوتیزم==
==کاربردهای هیپنوتیزم==

نسخهٔ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۳۶

  • چکیده

واکاوی فقهی انرژی درمانی و هیپنوتیزم

معرفی و ساختار کتاب

واکاوی فقهی انرژی درمانی و هیپنوتیزم، نوشته عباس نوری در سال ۱۴۰۰ توسط مرکز فقهی ائمه اطهار در قم منتشر شده است. این اثر در سه بخش و شش فصل تنظیم شده است. در فصل اول، بخش نخست به مفهوم‌شناسی اصطلاحاتی مانند انرژی درمانی (ص۲۹)، هیپنوتیزم (ص۳۱)، فرادرمانی (ص۳۳)، سحر (ص۳۴)، تلقین (ص۴۰)، خلسه (ص۴۲)، ریکلاکس شدن (ص۴۳)، چاکرا (ص۴۵) و نیروی کیهانی (ص۴۶) پرداخته شده است. فصل دوم این بخش به بررسی انواع هیپنوتیزم، ارتباط تلقین با هیپنوتیزم، حالت‌های مختلف خواب هیپنوتیزمی (ص۴۹-۵۵)، کاربردهای هیپنوتیزم در پزشکی (ص۵۶)، روانپزشکی و دندانپزشکی (ص۵۸)، انواع انرژی درمانی (ص۵۹)، مجوزهای درمان با موارد حرام نظیر حرج (ص۶۳)، ضرر (ص۶۷) و اضطرار، جواز نگاه پزشک به نامحرم (ص۷۱) و تفاوت هیپنوتیزم با معجزه اختصاص دارد (ص۷۷).

بخش دوم کتاب، به بررسی انرژی درمانی و هیپنوتیزم از منظر فقهی می‌پردازد. (ص۸۱) در فصل اول این بخش، موضوعاتی چون تطبیق سحر با انرژی درمانی و فرادرمانی (ص۸۳-۸۸)، استفاده از نیروهای کهکشانی، جن، روح و ملک (ص۱۰۱)، ضررهای مرتبط با انرژی درمانی و فرادرمانی (ص۱۰۴) و احکام فقهی مربوط به آن‌ها (ص۱۱۰) و نقد عقاید مدعیان فرادرمانی مطرح شده است. (ص۱۱۳) فصل دوم این بخش به بررسی فقهی هیپنوتیزم اختصاص دارد و مباحثی همچون تطبیق سحر با هیپنوتیزم (ص۱۳۰)، ارتباط هیپنوتیزم با تسخیر ارواح و استمداد از جن (ص۱۳۷)، اخبار از غیب (ص۱۵۴)، سلطه بر دیگران (ص۱۵۹) و ضررهای هیپنوتیزم را بررسی کرده است (ص۱۶۴).

بخش سوم کتاب، تطبیق فقهی هیپنوتیزم در دانش روز را بررسی می‌کند. فصل اول بخش سوم به احکام فقهی هیپنوتیزم در حوزه پزشکی مانند دندانپزشکی (ص۱۸۳)، زایمان بدون درد (ص۲۰۱) و روانپزشکی پرداخته است. (ص۲۰۷) فصل دوم نیز به احکام فقهی هیپنوتیزم در قضاوت و کشف جرم اختصاص دارد و موضوعاتی مانند بررسی فقهی هیپنوتیزم در بازجویی (ص۲۲۳) و اعتراف‌گیری را شامل می‌شود (ص۲۲۹).

ارزیابی کتاب

انرژی درمانی

مولف در فصل اول بخش دوم، به بررسی انرژی‌درمانی از منظر فقه پرداخته است (ص۸۱). وی بیان می‌کند که برای مشخص شدن حکم فقهی انرژی‌درمانی، باید ارتباط آن با سحر مورد بررسی قرار گیرد (ص۸۳). مولف معتقد است برای اثبات اینکه آیا انرژی‌درمانی، سحر محسوب می‌شود یا خیر، باید سه ویژگی اصلی سحر در آن بررسی شود. اولین ویژگی سحر، جلوه دادن چیزی برخلاف واقعیت آن است. (ص۸۴) به گفته نوری، این مؤلفه که شامل واقعی جلوه دادن امور باطل است، در انرژی‌درمانی وجود ندارد (ص۸۶).

مولف سپس به دومین ویژگی سحر، یعنی مبتنی بودن آن بر مکر و حیله، می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که مکر و حیله نیز در انرژی‌درمانی مشاهده نمی‌شود. در نهایت، سومین ویژگی سحر، یعنی مخفی بودن اسباب آن، بررسی می‌شود. کارشناسان اذعان دارند که در انرژی‌درمانی نیز اسباب آن مخفی است، اما این امر کافی نیست تا آن را سحر بنامیم. از این رو، نتیجه‌گیری می‌شود که انرژی‌درمانی، سحر نیست (ص۸۷-۸۸).

فرادرمانی

به باور نوری در فصل اول بخش دوم، فرادرمانی یکی از شاخه‌های انرژی‌درمانی با ماهیتی کاملاً عرفانی است. وی بیان می‌کند که برای تعیین حکم فقهی فرادرمانی، باید وجود یا عدم وجود عناصر سحر در آن بررسی شود (ص۸۸). به گفته نویسنده، تمامی عناصر سحر، از جمله نمایش غیرواقعی امور، فریب و نیرنگ، و پنهان بودن علل و اسباب آن، در فرادرمانی مشاهده می‌شود (ص۱۰۱).

ارتباط با جن و فرشته

به گفته نویسنده، برخی از فقها ارتباط با جن و استفاده از کمک آن‌ها را نوعی سحر دانسته و آن را حرام اعلام کرده‌اند. اما بر اساس تعریفی که ارائه شد، تسخیر جن و ارتباط با آن با سحر تفاوت دارد. آیت‌الله خویی نیز معتقد است که ارتباط با اجنه از نظر موضوع و حکم با سحر متفاوت است و دلیلی بر حرمت ذاتی آن وجود ندارد، مگر اینکه این ارتباط باعث آزار دیگران شود یا مقدمات آن حرام باشد. (ص۱۰۲) همچنین نویسنده اشاره می‌کند که تسخیر جن ممکن است موجب اذیت آن‌ها شود. اگر جن کافر باشد، فقها در جواز تسخیر او بحثی ندارند، حتی اگر این امر منجر به آزار او شود. اما اگر جن مؤمن باشد و با رضایت و اختیار خود به همکاری با انسان بپردازد، شبهه‌ای در جواز آن نیست. با این حال، اگر همکاری او با اکراه باشد، برخی از فقها حکم به حرمت داده‌اند، هرچند محقق خویی معتقد است دلیلی برای حرمت آزار جن وجود ندارد (ص۱۰۳).

به باور عباس نوری، استمداد از ارواح نیز به خودی خود اشکالی ندارد، اما برخی آن را در دسته سحر قرار داده و حرام اعلام کرده‌اند، در حالی که عده‌ای دیگر آن را مباح می‌دانند، مگر اینکه موجب آزار روح میت یا ضرر به دیگران شود که در این صورت جایز نیست. بر اساس تعریف مختار نویسنده، استمداد از ارواح مشمول تعریف سحر نمی‌شود. (ص۱۰۳) همچنین نویسنده به حکم فقهی کمک گرفتن از فرشتگان اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر امکان چنین کاری وجود داشته باشد، حکم آن مشابه تسخیر جن و ارواح است. از آنجا که این عمل در دسته سحر قرار نمی‌گیرد، جایز است، مشروط بر اینکه باعث آزار آن‌ها یا ضرر به دیگران نشود (ص۱۰۴).

اضرار به دیگران و درمانگر

مولف در صفحه ۱۰۴ به حکم فقهی ضرر رساندن به دیگران در انرژی درمانی و فرادرمانی پرداخته است. وی بیان می‌کند که باید بررسی شود آیا این روش‌ها ضرری دارند و اگر دارند، آیا این ضررها از نظر شرعی حرام محسوب می‌شوند یا خیر. (ص۱۰۴) مولف معتقد است که اگر درمانگر از تخصص کافی برخوردار باشد، تنها ضرری که ممکن است بیمار متحمل شود، یادآوری برخی حوادث تلخ گذشته است که این موضوع خطر جدی تلقی نمی‌شود. (ص۱۰۷) نویسنده اشاره می‌کند که فرادرمانی، با وجود اینکه شاخه‌ای از انرژی درمانی است، ممکن است خطرات جدی‌تری به همراه داشته باشد؛ از جمله بازگشت بیماری به شکلی شدیدتر یا تجربه درد و وضعیت‌های دشوار هنگام درمان (ص۱۰۹).

به گفته نوری اگرچه مراجعه به طبیب و درمانگر معمولاً سودمند است و به درمان بیماری کمک می‌کند، اما ممکن است ضررهایی نیز به همراه داشته باشد. وی بر لزوم بررسی این ضررهای احتمالی و تعیین میزان حرمت آن‌ها از منظر شرعی تأکید دارد. (ص۱۱۰) نویسنده اشاره می‌کند که انرژی درمانی و فرادرمانی روش‌هایی هستند که گاهی ممکن است بیمار را دچار حالت‌های غیرقابل‌کنترل کنند، از جمله آسیب‌های روحی و روانی، بازگشت بیماری یا حتی قرار گرفتن در معرض حمله جن‌ها. با این حال، از آنجا که این احتمالات در بیشتر موارد قابل‌کنترل هستند، چنین روش‌های درمانی مشکلی از نظر شرعی ایجاد نمی‌کنند (ص۱۱۱).

مولف بیان می‌کند که ممکن است درمانگر با ضررهایی روبه‌رو شود، بنابراین باید بررسی کرد که آیا این ضررها از نوع ضررهای حرام هستند یا خیر. به نظر مولف، در تمامی درمان‌ها احتمال خطر برای درمانگر وجود دارد و از دیدگاه عقلا، این نوع ضررها معمولاً نادیده گرفته می‌شوند. در خصوص ضررهای مالی و دنیوی، بیشتر فقها بر وجوب دفع ضرر قطعی و مظنون تأکید دارند، اما دفع ضرر محتمل را واجب نمی‌دانند. همچنین، اکثر فقها بر این باورند که شرع و دین، ضرر جانی قابل توجه برای درمانگر در فرادرمانی را جایز نمی‌دانند، مگر در شرایطی که توقف فرادرمانی منجر به اختلال در نظام هستی شود (ص112).

تأثیر عقیده درمانگر در فرادرمانی

به گفته نویسنده، عقیده درمانگر هیچ نقشی در عملکرد فرادرمانی ندارد، زیرا حتی افرادی با باورهای صحیح و مثبت نیز می‌توانند از این روش استفاده کنند (ص۱۱۳). به باور او، برخی آموزه‌ها و اعتقادات مرتبط با فرادرمانی با تعالیم دینی در تضاد قرار دارند (ص۱۱۴). همچنین نویسنده اشاره می‌کند که طرفداران فرادرمانی به تناسخ باور دارند. از دیگر عقاید نادرست مدعیان فرادرمانی، بزرگداشت شیطان است؛ آن‌ها ابلیس را نخستین معلم می‌دانند و معتقدند خداوند به او دستور داده که در برابر آدم سجده نکند، در حالی که آیات قرآن خلاف این ادعا را نشان می‌دهند (ص۱۱۹).

به باور نویسنده، مدعیان فرادرمانی بر این عقیده‌اند که ماندگاری در جهنم غیرممکن است، اما این دیدگاه با آیات صریحی مانند آیه ۶ سوره بینه، آیه ۲۳ سوره جن و آیه ۱۶۹ سوره نساء و همچنین روایات دینی در تضاد است (ص۱۲۱). نویسنده همچنین بیان می‌کند که این افراد اعتقاد دارند در قیامت حسابرسی وجود نخواهد داشت و حسابرسی به این صورت است که فرد در برابر خداوند قرار می‌گیرد و از او پرسیده می‌شود که بر اساس مرام خود چه دستاوردی داشته است (ص۱۲۳).

هیپنوتیزم

مولف در فصل دوم بخش دوم به بررسی حکم فقهی هیپنوتیزم پرداخته است. (ض129) به گفته نویسنده، برای تعیین حکم فقهی هیپنوتیزم، لازم است مولفه‌های مرتبط با سحر در این پدیده بررسی شوند. (ص۱۳۰) او درجات شش‌گانه هیپنوتیزم را توضیح داده و بر این باور است که برای مشخص شدن حکم فقهی، باید سه مولفه «نمایش غیرواقع به‌عنوان واقعیت»، «پنهان بودن اسباب» و «مکر و فریب» در این درجات بررسی و اثبات شوند. به گفته او، در هیچ‌یک از شش درجه هیپنوتیزم، هر سه مولفه به‌طور همزمان وجود ندارند؛ بنابراین نمی‌توان هیپنوتیزم را به‌طور کامل به سحر نسبت داد، هرچند در برخی موارد، نشانه‌هایی از سحر مشاهده می‌شود (ص۱۳۱-۱۳۷).

تسخیر جن و روح

به اعتقاد نویسنده، ارتباط با ارواح و جنیان در صورتی که مقدمات آن حرام نباشد و منجر به آزار و اذیت جن یا روح مؤمن نشود، اشکالی ندارد. (ص ۱۳۸) وی با استناد به روایات متعدد و آیاتی مانند آیه ۲۷۵ سوره بقره، معتقد است که ارتباط با جنیان ممکن است و آنها توانایی تسلط بر انسان‌ها را دارند. (ص ۱۳۸-۱۴۲) همچنین، نویسنده بیان می‌کند که اگر در فرآیند تسخیر جن یا روح، احتمال ضرر جانی وجود داشته باشد، ادله حرمت اضرار بر نفس آن را شامل شده و این عمل حرام خواهد بود. وی به قاعده الناس مسلطون علی انفسهم اشاره می‌کند که می‌تواند برای جواز تسخیر جن و روح مورد استفاده قرار گیرد، اما این قاعده نیازمند بررسی دقیق است. اگر این قاعده کامل باشد، فرد می‌تواند خود را در تسخیر جن یا روح قرار دهد، اما در صورت نقص آن، باید به اصول عملی دیگری رجوع کرد. (ص ۱۵۰)

نویسنده معتقد است که تسخیر شدن توسط جن و روح برای دستیابی به قدرت یا امور پنهانی به خودی خود جایز است، اما در برخی موارد نیازمند بررسی است. (ص ۱۵۱) برخی امور پنهانی شامل مسائلی هستند که دانشمندان در پی کشف آن هستند یا به زندگی شخصی فرد مربوط می‌شوند، مانند حوادث گذشته یا اشیای گمشده. در این دو مورد، تسخیر شدن توسط جن یا روح جایز است. اما در قسم سوم، که مربوط به علم قاضی است، اگر قاضی برای صدور حکم از طریق تسخیر جن و روح به علم دست یابد، برخی فقها این روش را شرعی نمی‌دانند؛ زیرا قاضی باید از طریق شنیدن یا دیدن به علم برسد. البته اگر قاضی از طریق تسخیر جن یا روح به شواهدی مانند نوار یا ویدئویی مخفی دست یابد و از طریق شنیدن یا دیدن آن به علم برسد، این عمل اشکالی ندارد. (ص ۱۵۲)

قسم چهارم امور پنهانی به مسائل مخفی شخصیت‌های حقیقی و حقوقی مربوط می‌شود که تلاش برای اطلاع از آنها مصداق تجسس است و بر اساس آیات و روایات حرام است. البته در شرایط خاصی تجسس مجاز شمرده شده است. (ص ۱۵۲) به گفته نویسنده، تجسس بر اساس مصالح و مفاسد به سه دسته تقسیم می‌شود: دسته اول، تجسس برای آگاهی از احوال اشخاص بدون غرض عقلایی؛ دسته دوم، تجسس با انگیزه‌های فاسدی مانند ریختن آبروی مؤمنان یا اشاعه فحشا که بر اساس آیات و روایات حرام است؛ و دسته سوم، تجسس با اهداف صحیح که در این موارد باید بر اساس قاعده اهم و مهم عمل کرد. (ص ۱۵۳)

اخبار از غیب

به گزارش نویسنده، در برخی مراحل هیپنوتیزم، فرد هیپنوتیزم‌کننده می‌تواند شخص هیپنوتیزم‌شونده را به گذشته بازگرداند یا با استفاده مستقیم یا کمک گرفتن از جن و روح، اطلاعاتی از گذشته او ارائه دهد (ص۱۵۴).

  • بیان اتفاقات گذشته بدون واسطه جن و روح

اگر هیپنوتیزم‌کننده به‌طور احتمالی و با تردید از گذشته خبر دهد و این اخبار نادرست باشد، این عمل دروغ محسوب شده و حرام است. روایات نیز چنین عملی را حرام می‌دانند (ص۱۵۴). اما اگر هیپنوتیزم‌کننده به‌صورت قطعی از گذشته فرد خبر دهد و این اخبار مطابق واقع باشد، دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد؛ زیرا این عمل تحت عنوان کذب قرار نمی‌گیرد. محقق خویی نیز به این نکته اشاره کرده است (ص۱۵۵-۱۵۷).

به گفته مؤلف، اگر هیپنوتیزم‌کننده بدون واسطه جن یا روح از حوادث گذشته به‌صورت قطعی خبر دهد، دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد. البته اطلاق برخی روایات، مراجعه به ساحر یا کاهن را حتی در صورتی که به‌صورت قطعی و جزمی از گذشته خبر دهند، جایز نمی‌داند. (ص۱۵۵) با این حال، مؤلف معتقد است که اطلاق این روایات تنها مراجعه به کاهن یا ساحر را منع می‌کند و دلالتی بر حرمت مطلق مراجعه به کسی که از غیب خبر می‌دهد، ندارد. بنابراین، این روایات شامل مواردی نمی‌شود که هیپنوتیزم‌کننده با جن یا روح در ارتباط نیست. علاوه بر این، سند این روایات نیز قابل اعتماد نیست؛ چراکه برخی از افراد موجود در این روایات مجهول یا مهمل هستند. از این رو، دلیلی برای حرمت اخبار کسی که نسبت به مضمون خبرش درباره گذشته قطع و یقین دارد، وجود ندارد (ص۱۵۶).

  • بیان اتفاقات گذشته با واسطه جن و روح

به گفته نویسنده، انتقال اطلاعات از گذشته به واسطه جن و ارواح به عنوان کهانت شناخته می‌شود. با این حال، در تعریف کهانت اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را شامل خبر دادن از گذشته و آینده می‌دانند، در حالی که گروهی دیگر آن را تنها به اخبار آینده از طریق جن محدود کرده‌اند (ص۱۵۷-۱۵۸). نویسنده اشاره می‌کند که کهانت، به هر معنایی که باشد، از دیدگاه فقهای مشهور یکی از کسب‌های حرام محسوب می‌شود و آموزش و یادگیری آن نیز ممنوع است. این ممنوعیت در روایات به عنوان نهی تکلیفی مطرح شده است. با این وجود، برخی فقها مانند محقق خویی، این نهی را ارشادی می‌دانند و معتقدند هدف از آن، بیان عدم حجیت سخنان کاهن است، نه اینکه اخبار از غیب یا مراجعه به کاهن ذاتاً حرام باشد (ص۱۵۸).

تسلط بر دیگران

به گفته نویسنده، در برخی مراتب هیپنوتیزم، هیپنوتیزم‌کننده بر هیپنوتیزم‌شونده تسلط پیدا می‌کند و او را با دستورات خود هدایت کرده و از او انجام برخی امور را می‌خواهد. همچنین در برخی موارد ممکن است جن یا روح را بر فرد مسلط کند. حکم فقهی این مسائل وابسته به این است که آیا انسان بر نفس خود سلطه دارد یا خیر؟ (ص۱۵۹)

نوری معتقد است که مشهور بین فقها این است که انسان بر نفس خود تسلط دارد و دلیل اصلی آن نیز سیره عقلاست که توسط شارع مقدس رد نشده است. به گفته او، اگر بپذیریم که انسان به‌طور مطلق بر خود تسلط دارد، می‌توان نتیجه گرفت که هیپنوتیزم‌کننده این اختیار را دارد که فرد را به هر مسیری هدایت کند یا حتی جن و روح را بر او مسلط نماید. این موضوع در مورد ارواح مؤمن نیز صادق است؛ یعنی برای احضار و تسخیر آنها باید از ارواح اجازه گرفته شود و تسخیر ارواح مؤمن بدون اجازه جایز نیست، حتی اگر ضرری به آنها وارد نشود. اما اگر قاعده تسلط انسان بر نفس خود را نپذیریم، مسئله پیچیده‌تر می‌شود؛ زیرا حتی اگر فرد اجازه تصرف در نفس خود را به دیگران بدهد، این کار جایز نیست، مگر در مواردی که سیره عقلا بر آن حاکم باشد و شارع نیز آن را رد نکرده باشد. (ص۱۶۰)

نویسنده اظهار می‌دارد که برای اثبات تسلط انسان بر نفس خود دلایل متعددی مطرح شده است که مهم‌ترین آن سیره عقلاست. اما این دلیل نمی‌تواند به‌طور مطلق سلطنت انسان بر نفس خود را اثبات کند، بلکه تنها در مواردی می‌توان به آن استناد کرد که سیره عقلا بر آن حاکم باشد و شارع نیز آن را رد نکرده باشد. در حالی که تسخیر انسان یا جن از جمله مواردی نیست که سیره عقلا بر آن حاکم باشد. در برخی موارد مانند اجاره نفس یا درمان بیماری‌ها، سیره عقلا وجود دارد که همراه با اذن فرد بوده است، مگر در شرایط اضطراری که امکان کسب اجازه از فرد وجود نداشته باشد، مانند بیماری که نیاز به عمل جراحی دارد ولی هوشیار نیست. در این موارد از باب مصلحت اهم، تسخیر جایز دانسته می‌شود. اما در موارد غیراضطراری و بدون اذن فرد، چنین سیره‌ای وجود ندارد که بتوان به جواز سلطه دیگران بر نفس حکم کرد. (ص۱۶۱)

به باور نویسنده، گرچه روایت «الناس مسلطون علی اموالهم» از طریق عامه نقل شده و در منابع شیعی نیامده است، اما فقهای شیعه آن را پذیرفته‌اند. با این حال، اگر این روایت پذیرفته شود، تنها در باب تسلط انسان بر اموال قابل استناد است و نمی‌توان آن را برای تسلط انسان بر نفس خود به کار برد. برخی فقها از طریق مفهوم اولویت، از قاعده تسلط انسان بر اموال به تسلط او بر نفس نیز استناد کرده‌اند، اما این استدلال مورد مناقشه است. (ص۱۶۲)

مولف بر این باور است که نمی‌توان از طریق مفهوم اولویت، سلطنت انسان بر نفس خویش را اثبات کرد، زیرا رابطه علی و معلولی مستقیمی میان سلطنت مالی و سلطنت مطلق بر نفس وجود ندارد. وی اشاره می‌کند که برخی برای اثبات این سلطنت به آیه ۶ سوره احزاب استناد کرده‌اند. با این حال، مولف معتقد است که این استدلال کامل نیست، زیرا این آیه، همانند روایت «الناس مسلطون علی اموالهم»، سلطنت مطلق انسان بر نفس خود را اثبات نمی‌کند؛ بلکه تنها مواردی را که شرع جایز می‌داند، تأیید می‌کند (ص۱۶۳). بنابراین، اگر دلیل شرعی دیگری وجود داشته باشد که نشان دهد فرد مجاز است خود را در اختیار هیپنوتیزم‌کننده، جن یا روح قرار دهد، می‌توان نتیجه گرفت که هیپنوتیزم‌کننده نیز این اختیار را خواهد داشت که فرد را تحت سلطه خود درآورد. در غیر این صورت، این آیه به تنهایی برای اثبات این مدعا کافی نیست. مولف می‌گوید اگر قاعده سلطنت انسان بر نفس خود پذیرفته شود، این اختیار برای او ثابت می‌شود که خود را در اختیار هیپنوتیزم‌کننده، جن یا روح قرار دهد. در غیر این صورت، باید به اصل عملی مراجعه کنیم. در اینجا، اگر شک کنیم که آیا فردی که خود را تحت سلطه دیگران قرار می‌دهد مرتکب فعل حرامی می‌شود یا خیر، اصل برائت از حرمت جاری می‌شود و حکم به عدم حرمت چنین تسلطی داده می‌شود (ص۱۶۴).

اضرار به دیگران

به گفته نویسنده، هیپنوتیزم می‌تواند به چهار شکل ضرر داشته باشد: ۱. ضرری که جزء ذات هیپنوتیزم است؛ به این معنا که فرد در حالت هیپنوتیزم فشار یا آزاری را تحمل می‌کند. ۲. ضرری که از پیامدهای هیپنوتیزم محسوب می‌شود، مانند افسردگی، بیماری‌های عصبی یا شرمندگی پس از هیپنوتیزم. ۳. ضررهای احتمالی که ممکن است فرد هیپنوتیزم‌شونده را تهدید کنند، مانند آسیب به برخی اعضای بدن. ۴. هیپنوتیزم به خودی خود ضرری ندارد، اما اگر با نیت آسیب به فرد انجام شود، ممکن است به ضرر او تمام شود، مثلاً گرفتن اعترافاتی که به زیان اوست. (ص۱۶۴)

نویسنده بیان می‌کند که در مورد خطرات هیپنوتیزم میان کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را بی‌ضرر و برخی دیگر مضر می‌دانند. (ص۱۶۵) او همچنین به سیزده ضرر احتمالی هیپنوتیزم همچون خواب آلودگی، شکستگی استخوان، کم یا زیاد شدن حواس پنجگانه، سوء استفاده از بیمار و فاش کردن اسرار اشاره کرده که متخصصان آنها را پذیرفته‌اند. (ص۱۶۸-۱۷۴) با این حال، به باور نویسنده، هیچ‌یک از این موارد ضرر قطعی هیپنوتیزم نیستند، بلکه بیشتر ناشی از عدم مهارت هیپنوتیزم‌کننده هستند (ص۱۷۴).

  • آگاهانه بودن هیپنوتیزم

به گفته مولف، برخی افراد با وجود آگاهی از خطرات، اجازه هیپنوتیزم را می‌دهند. (ص۱۷۵) فقها اضرار به نفس را حرام می‌دانند، اما در تطبیق این حکم اختلاف نظر وجود دارد. آنچه مسلم است، حرمت اضرار به نفس در مواردی است که خطر جانی جدی وجود داشته باشد و هدف عقلایی نیز بر آن مترتب نباشد. بنابراین، اگر احتمال ضرر وجود داشته باشد، حتی به صورت احتمالی، هیپنوتیزم حرام است. به عنوان مثال، اگر فردی چندین بار هیپنوتیزم شده و به علامتی شرطی شده باشد، ممکن است در موقعیت‌هایی مانند رانندگی به خلسه برود و جانش به خطر بیفتد. یا اگر فردی از دردی رنج می‌برد و احتمال داده شود منشأ آن غده‌ای سرطانی باشد، استفاده از هیپنوتیزم برای او حرام است (ص۱۷۵-۱۷۷).

  • ناآگاهانه بودن هیپنوتیزم

به باور عباس نوری، اگر فرد از ضررهای احتمالی هیپنوتیزم اطلاعی نداشته باشد و این عمل مستلزم ضرر باشد، هیپنوتیزم حرام است. اما اگر ضرری نداشته باشد و تنها موجب اذیت فرد شود، طبق نظر برخی فقها مانند آیت‌الله خویی، هیپنوتیزم جایز است. با این حال، اگر احتمال خطراتی مانند ضرر جانی یا غیر جانی وجود داشته باشد، بر اساس ادله حرمت ایذا، انجام آن حرام است. اما در مواردی که احتمال ضرر جانی مطرح نیست، دلیلی بر حرمت وجود ندارد و اصل برائت جاری می‌شود. بنابراین، از نظر احتمال ضرر، مانعی برای هیپنوتیزم غیرارادی دیگران وجود ندارد (ص۱۷۸).

کاربردهای هیپنوتیزم

کارکرد پزشکی

کارکرد قضایی و جنایی