پرش به محتوا

کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵۸: خط ۵۸:
== قرارداد صلح و مفاد آن ==
== قرارداد صلح و مفاد آن ==
درباره مفاد قرارداد صلح که شیخ مفید از آن با تعبیر «هُدْنَة»(آتش‌بس موقت) یاد کرده است<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱.</ref> در منابع تاریخی با اختلافات  مهمی ذکر شده است.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.</ref>
درباره مفاد قرارداد صلح که شیخ مفید از آن با تعبیر «هُدْنَة»(آتش‌بس موقت) یاد کرده است<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱.</ref> در منابع تاریخی با اختلافات  مهمی ذکر شده است.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.</ref>
زمانى كه برخورد ميان امام و معاويه به صلح انجاميد، امام حسن عليه السّلام عبد الله بن نوفل را خواست و به او فرمود: نزد معاويه برو و به او بگو: «اگر مردم بر جان و مال و فرزندان و زنان خود ايمن هستند، من با تو بيعت مى‏كنم، در غير اين صورت، با تو بيعت نخواهم كرد.» عبد الله نزد معاويه رفت و (از پيش خود) به او گفت: «براى صلح شروطى وجود دارد كه بايد بپذيرى. اول آن كه خلافت به تو واگذار مى‏شود در صورتى كه پس از خود خلافت را به امام حسن عليه السّلام واگذار كنى. ديگر اين كه سالانه 55 هزار درهم از بيت المال به او اختصاص دهى. در ضمن خراج منطقه دارابجرد در سرزمین فارس را نيز مى‏بايد به او بدهى. مردم نيز بايد امنيت كامل داشته باشند. معاويه اين شروط را پذيرفت و سپس دستور داد تا برگه سفيدى آورده، پايين آن را امضا كرد و آن را نزد حسن بن على عليه السّلام فرستاد. زمانى كه عبد الله بن نوفل بازگشت و مسائلى را كه طرح شده بود بازگفت، امام به او فرمود: اما درباره خلافت پس از معاويه بايد بگويم كه من خواستار آن نيستم و اگر می‌خواستم این امر را به او واگذار نمی‌کردم. درباره شرايط مالى نيز كه تو پيشنهاد كرده اى، اين حق معاويه نيست كه در مال مسلمانان براى من تعهدى بپذيرد. آن‏گاه امام كاتب خود را فرا خواند و دستور داد تا متن قرار داد را به اين صورت تنظيم كند:





نسخهٔ ‏۳ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۲:۲۵


اهمیت و جایگاه

مهمترین رویداد سیاسی در زندگی امام حسن(ع) جنگ با معاویه بود که به صلح انجامید.[۱] به گفته‌ی عالم و سیاستمدار شیعی، سیدعلی خامنه‌ای، صلح امام(ع)‌حادثه‌ای سرنوشت سازی بود که نظیر آن تکرار نشد چرا که اسلام در ساختار یک حکومت اسلامی که شکل یک نظام اجتماعی را داشته و در حال گسترش در تمام روی زمین بود ناگهان با رشد جریان مخالف و صلح امام(ع) توانست بصورت یک مانع ظاهر شود و عملاً مانع پیش روی جریان حکومت اسلامی شود.[۲] صلح امام حسن علیه السلام در یک دوره تاریخی بسیار حساس واقع شد که اهمیت این اتفاق از حادثه سیاسی در طول تاریخ اسلام بیشتر است[۳]

واقعه تاریخی

بعد از شهادت امام علی(ع) مردم عراق با امام حسن(ع) دست بیعت دراز کردند اما امام(ع) حاضر به پذیرش بیعت نشد مگر به این شرط که امام(ع) با هر كس جنگيد بجنگند و با هر كس به مسالمت برخورد كرد، با مسالمت برخورد كنند که پس از قبول این شرط توسط مردم، با آنها بیعت کرد.[۴] امام در نخستین اقدام علیه معاویه نامه هایی برای معاویه می نویسد و او را تسلیم و اطاعت پذیری از خود وادار می کند[۵] این نامه نگاری‌های نتیجه ای نداشت و معاویه پس از دسیسه هایی که انجام داد با سپاهی از برای جنگ با امام(ع) حرکت کرد.[۶] به گفته رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ، امام(ع) می دانست كه معاويه كسى نيست كه تسليم اين نامه‌‏ها شود، مهم آن بود كه‏ نامه‌‏هاى امام به عنوان يك سند در تاريخ باقى مانده و استدلالهاى دو طرف را در مورد مشروعيت خودشان نشان دهد.[۷]

امام(ع) سپاهی متشکل از دوازده هزار نفر به فرماندهی عبیدالله بن عباس به جنگ با معاویه فرستاد[۸] دينورى مى‏گويد: معاويه سپاهى را به فرماندهى عبد الله بن عامر بن كريز به سوى انبار فرستاد تا از آنجا به سوى مدائن پيشروى كند. امام كه وضع را چنين ديد خود عازم مدائن شد و چون به ساباط رسيد از ياران خود سستى و بى‏رغبتى به جنگ مشاهده فرمود، همانجا اردو زد و خطبه ای خواند[۹] به گفته جعفریان همه مورخان همچون دينورى، بلاذرى و ابو الفرج اصفهانى- و حتى‏ شيخ مفيد كه اخبار خود را از اصفهانى گرفته- گفته‏اند كه امام در سخنان خود به گونه‏اى سخن گفت كه بوى صلح مى‏داد. به همين دليل خوارج بر بر او حمله ور شدند و یارانش مردم را از او دور کردند.[۱۰] جعفریان در صحت این نقل تردید کرده و با استناد به تاریخ یعقوبی می نویسد: معاویه مغيرة بن شعبه و عبد الله بن عامر را به ساباط فرستاد تا درباره صلح با امام سخن بگويند. وقتى آنها (دست خالى) از نزد امام بيرون آمدند، زير لب (و طبعا براى تحريك خوارج) به گونه‏اى كه مردم بشنوند مى‏گفتند: خدا به وسيله فرزند پيامبر خون مردم را حفظ كرده فتنه را بواسطه او آرام كرد و صلح را پذيرفت. به گفته یعقوبی، با اين سخن سپاه مضطرب شده و مردم در راستگويى آنان ترديد نكردند. بنابر این حادثه مدائن نيز برخاسته از توطئه معاويه و فرماندهان وى و در رأس آنها فرد فاسقى چون مغيرة بن شعبه بوده است.[۱۱]

لشگر عبیدالله بن عباس در مقابل سپاه معاویه قرار گرفت و بخاطر دور بودن امام از سپاه عبیدالله، معاویه، عبد الرحمن بن سمره را نزد عبيد الله فرستاد، او با سوگند دروغین ادعا کرد که امام حسن (ع) صلح را پذیرفته است و با وعده پاداش فراوان، عبیدالله بن عباس را به خود جذب کرد.[۱۲] با رفتن عبيد الله، قريب دو سوم سپاه عراق به معاويه پيوست‏[۱۳] و قیس جانشین عبیدالله بن عباس شد اما معاویه نتوانست او را بفریبد.[۱۴]

به گفته جعفریان، مورخ، سياستى كه معاويه از آن بهره كافى برد، استفاده از شايعاتى بود كه خود آنها را در سه منطقه كوفه، ساباط و ميدان جنگ منتشر مى‏كرد تا جایی که كوفيان گمان مى‏كردند كه كار تمام شده است.[۱۵] به گفته یعقوبی مورخ معاویه افرادی را به لگشرگاه امام می فرستاد تا بگويد كه قيس بن سعد صلح را پذيرفته است. از سوى ديگر، كسانى را به لشكر قيس مى‏فرستاد تا بگويند حسن با معاويه صلح كرده است.[۱۶] از طرفی شایع کشته شدن قیس بن عباده فرمانده امام(ع)را نیز در میان سپاه امام(ع) در مداین منتشر کرده و سبب مضطرب شدن لشکریان امام(ع) می شدند[۱۷]

امام(ع) پس از ساباط به سمت مداین حرکت کرد که در هنگام حرکت مردی از خوارج در دشنه ای در ران پای حضرت(ع) فرو برد و حضرت(ع) را زخمی کرد و لذا حضرت(ع)‌با زخمی سنگین وارد مداین شد[۱۸]

پس از زخمی شدن حضرت در مدائن، سران کوفه که به همراه حضرت امده بودند گمان کردند که کار تمام شده است و پنهانی به معاویه نامه نوشتند و قول دادند امام حسن (ع) را تسلیم یا ترور کنند.[۱۹] از آن طرف پس از آنکه نامه قیس به حضرت(ع) رسید و از ملحق شدن فرمانده سپاهش عبیدالله بن عباس با دریافت رشوه به معاویه مطلع شد[۲۰] حضرت با سخنرانی خود به مذمت یارانش پرداخت.[۲۱] بعد از این وقایع معاویه نامه‌ای برای امام(ع) نوشت و پیشنهاد صلح داد و بضميمه آن نامه، نامه‌هاى ياران امام(ع) كه برای بیعت با معاويه نوشته بودند و بعهده گرفته بودند كه امام حسن عليه السلام را غافلگير كرده و تسليم معاويه نمايند برای حضرت(ع) ارسال داشت[۲۲] به گفته ابن جوزی وقتی امام دید که مردم از او دور شده‌اند و اهل عراق با او اختلاف دارند و اهل کوفه به او خیانت کرده‌اند، تمایل به صلح پیدا کرد، معاویه به صورت مخفیانه به او نامه نوشته بود و او را به صلح دعوت کرده بود، اما امام حسن(ع) ابتدا پاسخی نداد و سپس موافقت کرد.[۲۳] به گفته جعفریان پژوهشگر تاریخ، ممكن بود امام با شمارى اندك از سپاهيانش بايستد و به شهادت برسد، اما آنچه امام نمى‏پذيرفت خونريزى بی‌حاصلى بود كه نتايج سياسى روشنى نداشته باشد. لذا صلح، بهانه‌‏اى بود براى حفظ عراق از چپاول و غارت.[۲۴]

سیدعلی خامنه‌ای سیاسمتدار و پژوهشگر تاریخ معتقد است کشته شدن با شرایطی، شهادت نام دارد و آن شرایط در زمان امام حسن(ع) نبود و اگر در آن روز کشته می‌شد شهید به شمار نمی‌رفت[۲۵]

به گفته وی، صلح امام حسن(ع) مانع از نابودی کامل خاندان پیامبر(ص) و حفظ نظام ارزشی اسلام شد و اگر این صلح نبود، عاشورا نیز رخ نمی‌داد و امام حسین(ع) هم شهید میشد و کسی که بماند و بتواند از فرصت ها استفاده بکند و اسلام را در شكل ارزشی خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمی ماند اگر امام حسن علیه‌السلام می‌جنگید که که به احتمال قوی به دست اصحاب خودش کشته می‌شد، معاویه می‌توانست ادعا کند که او توسط یاران خودش کشته شده و به عزاداری هم می‌پرداخت و سپس همه اصحاب امیرالمؤمنین را تار و مار می کرد یعنی دیگر چیزی به نام تشیع باقی نمی ماند تا عده ای در کوفه پیدا شوند و بعد از بیست سال، امام حسین علیه السلام را دعوت کنند امام حسن با حفظ شیعه، زمینه را برای بازگشت حکومت به اهل بیت پس از بیست تا بیست و پنج سال فراهم کرد[۲۶] اما در سال هفتاد دوباره بدا حاصل شد و تاخیر افتاد[۲۷]

دلایل پذیرش صلح

در منابع تاریخی دلایل مختلفی از سوی امام(ع) برای قبول صلح ذکر شده که عبارت است:

عزت در صلح بهتر از کشته شدن و یا اسیر شدن[۲۸] حفظ دین[۲۹] و حفظ جان امام(ع) و خانواده اش[۳۰] و نیز حفظ جان شیعیان[۳۱] و کوتاهی یاران در جنگ با معاویه[۳۲] خیانت سرداران[۳۳] از جمله دلایل پذیرش صلح ذکر شده است. به گزارش شیخ صدوق در علل الشرایع، معاویه مخفیانه به عمرو بن‏ حريث‏ و اشعث‏ بن قيس و حجر بن حجر و شبث‏ بن ربعى وعده داد که در قبال کشتن امام حسن (ع)، ۲۰۰ هزار درهم، فرماندهی در شام و ازدواج با دخترش دریافت خواهند کرد. امام حسن (ع) پس از آگاهی از این توطئه، برای محافظت، زره زیر لباس می‌پوشیدند و از حضور در اجتماعات پرهیز می‌کردند. در یکی از نمازها، فردی به ایشان تیراندازی کرد، اما زره مانع اصابت تیر به بدن حضرت شد.تا آنکه توسط یکی از خوارج در ساباط مجروح شد[۳۴]دینوری در نقلی از پاسخ امام(ع) به حجر بن عدی علت صلح را چنین بیان کرده، به دلیل تمایل مردم به صلح و بیزاری از جنگ، نمی‌خواستم آنها را مجبور به جنگ کنم و برای حفظ شیعیان از قتل، صلح کردم و تصمیم گرفتم جنگ را به زمان دیگری موکول کنم.[۳۵] شیخ صدوق به نقل از امام حسن(ع) نقل کرده، اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، هیچ‌یک از شیعیان زنده نمی‌ماندند.[۳۶]

امام حسین(ع) و صلح

برخی مورخان تلاش کرده‌اند تفاوتی بین امام حسن و امام حسین در موضوع صلح ایجاد کنند.[۳۷] به گفته جعفریان، پژوهشگر تاریخ، شواهد نشان می‌دهد، امام حسین(ع) صلح را به عنوان راهی بهتر پذیرفته و مردم را به اطاعت از برادرش دعوت می‌کرده است. همچنین حضرت(ع) تا پایان زندگی امام حسن(ع) و ۱۱ سال پس از شهادت او، همان موضع را حفظ کرد و زمانی که شیعیان افراطی خواستار رهبری او شدند، توصیه کرد تا زمانی که معاویه زنده است صبر کنند و از قیام پرهیز کنند. این نشان‌دهنده درک امام حسین از شرایط منجر به صلح است.[۳۸] به گفته برخی تحلیلگیران تاریخ، صلح را تنها امام حسن(ع) انجام نداد بلکه با حمایت و پشتیبانی امام حسین(ع) انجام شد. [۳۹] حتی در یک مجلس خصوصی که یکی از یاران امام حسن(ع) اعتراضی تندی کرد امام حسین(ع) با وی برخورد تندی کرد.[۴۰] هیچ کس نمی تواند بگوید که اگر امام حسین(ع) به جای امام حسن(ع) بود، این صلح انجام نمی گرفت.[۴۱]

ناخشنودی برخی شیعیان از صلح

برخی سپاهیان و شیعیان بزرگ همچون سلیمان بن صرد، حجر بن عدی، قیس بن سعد از صلح امام حسن(ع) ناراضی بودند و ایشان را سرزنش کردند، اما برخلاف خوارج این نارضایتی‌ها به مخالفت عملی با امام(ع) منجر نشد.[۴۲]

قرارداد صلح و مفاد آن

درباره مفاد قرارداد صلح که شیخ مفید از آن با تعبیر «هُدْنَة»(آتش‌بس موقت) یاد کرده است[۴۳] در منابع تاریخی با اختلافات مهمی ذکر شده است.[۴۴]

زمانى كه برخورد ميان امام و معاويه به صلح انجاميد، امام حسن عليه السّلام عبد الله بن نوفل را خواست و به او فرمود: نزد معاويه برو و به او بگو: «اگر مردم بر جان و مال و فرزندان و زنان خود ايمن هستند، من با تو بيعت مى‏كنم، در غير اين صورت، با تو بيعت نخواهم كرد.» عبد الله نزد معاويه رفت و (از پيش خود) به او گفت: «براى صلح شروطى وجود دارد كه بايد بپذيرى. اول آن كه خلافت به تو واگذار مى‏شود در صورتى كه پس از خود خلافت را به امام حسن عليه السّلام واگذار كنى. ديگر اين كه سالانه 55 هزار درهم از بيت المال به او اختصاص دهى. در ضمن خراج منطقه دارابجرد در سرزمین فارس را نيز مى‏بايد به او بدهى. مردم نيز بايد امنيت كامل داشته باشند. معاويه اين شروط را پذيرفت و سپس دستور داد تا برگه سفيدى آورده، پايين آن را امضا كرد و آن را نزد حسن بن على عليه السّلام فرستاد. زمانى كه عبد الله بن نوفل بازگشت و مسائلى را كه طرح شده بود بازگفت، امام به او فرمود: اما درباره خلافت پس از معاويه بايد بگويم كه من خواستار آن نيستم و اگر می‌خواستم این امر را به او واگذار نمی‌کردم. درباره شرايط مالى نيز كه تو پيشنهاد كرده اى، اين حق معاويه نيست كه در مال مسلمانان براى من تعهدى بپذيرد. آن‏گاه امام كاتب خود را فرا خواند و دستور داد تا متن قرار داد را به اين صورت تنظيم كند:


پاورقی

  1. هاشمى نژاد، درسى كه حسین به انسان‌ها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.
  2. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۶ش، ص۱۱۳ -۱۱۷.
  3. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۵.
  4. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۳.
  5. اصفهانی، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، ص۶۳ - ۶۸.
  6. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹.
  7. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۳۸.
  8. اصفهانی، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، ص۷۱.
  9. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۶.
  10. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.          
  11. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.          
  12. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۷.
  13. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۴.
  14. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۸.
  15. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۵.
  16. یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، بيروت، ج۲،ص۲۱۴.
  17. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۵۹ش.
  18. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۷.
  19. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  20. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  21. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۸۹.
  22. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.
  23. ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  24.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۰.
  25. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۸.
  26. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۲۲.
  27. «گزیده بیانات در پایان مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام»، سایت رهبری.
  28. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  29. تاريخ دمشق، ج13، ص280. فایل صلح
  30. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  31. علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار
  32. اخبارالطوال، ص220
  33. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 60
  34. علل الشرائع، ج‏1، ص: 220
  35. الأخبارالطوال،ص:220
  36. علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار
  37. ابن عساکر،  تاريخ مدينة دمشق‏، ۱۴۱۵ق، ص۱۳، ص۲۶۷؛ الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج‏۱۰ ص۳۳۱؛ ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  38. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷.
  39. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  40. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  41. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  42. شریف قرشی، الحیاة الحسن، ۱۳۷۶ش، ص۴۹۹-۵۰۷.
  43. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱.
  44. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.

منابع

  • شریف قرشی، باقر، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۷۶ش.

خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، مؤسسه ایمان جهادی، چاپ سی و هشتم، ۱۳۹۳ش.

مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مصحح: مؤسسة آل البيت(ع)، قم، كنگره شيخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق

دینوری، احمد بن داود الدينورى، الأخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش.

ابن عساکر، ابو القاسم على بن حسن ، تاريخ مدينة دمشق‏، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

اصفهانی، ابوالفرج اصفهانى‏، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.