پرش به محتوا

کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


== قرارداد صلح و مفاد آن ==
== قرارداد صلح و مفاد آن ==
در منابع تاریخی درباره مفاد قرارداد صلح اختلافات مهمی ذکر شده است.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.</ref> بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح می‌کند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام، خود نیز شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند.<ref>ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰.</ref>
در منابع تاریخی درباره مفاد قرارداد صلح اختلافات مهمی ذکر شده است<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.</ref> و هر مورخی به بخشی از آن اشاره کرده است، اما با جمع‌آوری آن می‌توان تصویری نسبتاً کاملی را ارائه داد.<ref>پیشوایی، سيره پيشوايان،............. ص۱۳۲.</ref> بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح می‌کند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام، خود نیز شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند.<ref>ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰.</ref> ابن اعثم مفاد قراداد صلح را چنین ذکر می‌کند:
 
# مردم در همه جا اعم از شام، عراق، تهامه و حجاز، در امنیت باشند.
متن کامل پیمان صلح در کتب تاریخی نیامده و هر مورخ به بخشی از آن اشاره کرده است، اما با جمع‌آوری آن می‌توان تصویری نسبتاً کاملی را ارائه داد.<ref>پیشوایی، سيره پيشوايان،............. ص۱۳۲.</ref> به گفته پیشوایی، پژوهشگر تاریخ، متن پیمان صلح را که در پنج ماده می توان خلاصه کرد که عبارتند از:
# شیعیان و اصحاب حضرت علی(ع) بر جان، مال و خانواده خود ایمن باشند.
# همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند
# معاویه علیه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سایر اهل بیت پیامبرص) هیچگونه تهدید و آسیبی نرساند
#شیعیان و اصحاب علی(ع) بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.
# معاویه باید به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره خلفای صالحین عمل کند.
# معاویه علیه حسن و برادرش حسین و سایر اهل بیت هیچگونه تهدید و آسیبی نرساند  
# معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین پس از خودش معرفی کند و انتخاب خلیفه باید توسط شورایی از مسلمانان باشد.<ref>ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰ و ۲۹۱.
# معاویه باید به کتاب خدا و سنت رسول الله عمل کند.
# معاویه حق ندارد کسی رابه عنوان جانشین پس از خودش معرفی کند و انتخاب خلیفه باید توسط شورایی از مسلمانان باشد.<ref>ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰ و ۲۹۱.
</ref>
</ref>
# معاویه باید سَبِّ امیرالمؤمنین و نفرین گفتن او را در نمازها کنار بگذارد.
شیخ مفید در کتاب الارشاد دو شرط دیگر بیان می‌کند:
# معاویه باید دشنام و نفرین به امیرالمؤمنین(ع) را در نمازها و غیر نمازها ترک کند.
# معاویه به هر یک از شیعیان که حقى دارد حقش را باو برسانند<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۴.</ref>
# معاویه به هر یک از شیعیان که حقى دارد حقش را باو برسانند<ref>مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۴.</ref>
.........................گرچه متن پيمان صلح در كتب تاريخى، به طور كامل و به ترتيب، ذكر نشده است، بلكه هر كدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده اند، ولى با جمع آورى مواد پراكنده آن از كتب مختلف مى توان صورت تقريباً كاملى از آن را ترسیم نمود  متن پيمان صلح را كه در پنج ماده مى توان خلاصه كرد، ...................وَ أَنْفَذَ إِلَى مُعَاوِيَةَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ نَوْفَلِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَتَوَثَّقَ مِنْهُ لِتَأْكِيدِ الْحُجَّةِ أَنْ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِهِ شُورَى وَ أَنْ يَتْرُكَ سَبَّ عَلِيٍّ وَ أَنْ يُؤْمِنَ شِيعَتَهُ وَ لَا يَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ وَ يُوصِلَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ يُوَفِّرَ عَلَيْهِ حَقَّهُ كُلَّ سَنَةٍ خَمْسُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَعَاهَدَهُ عَلَى ذَلِكَ مُعَاوِيَةُ وَ حَلَفَ‏ بِالْوَفَاءِ بِهِ وَ شَهِدَ بِذَلِكَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَارِثِ وَ عَمْرُو بْنُ أَبِي سَلَمَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ كُرَيْزٍ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي سَمُرَةَ وَ غَيْرُهُمْ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ قَيْسُ بْنُ سَعْدٍ قَال‏
وَ أَنْفَذَ إِلَى مُعَاوِيَةَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ نَوْفَلِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَتَوَثَّقَ مِنْهُ لِتَأْكِيدِ الْحُجَّةِ أَنْ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِهِ شُورَى وَ أَنْ يَتْرُكَ سَبَّ عَلِيٍّ وَ أَنْ يُؤْمِنَ شِيعَتَهُ وَ لَا يَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ وَ يُوصِلَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ وَ يُوَفِّرَ عَلَيْهِ حَقَّهُ كُلَّ سَنَةٍ خَمْسُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَعَاهَدَهُ عَلَى ذَلِكَ مُعَاوِيَةُ وَ حَلَفَ‏ بِالْوَفَاءِ بِهِ وَ شَهِدَ بِذَلِكَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَارِثِ وَ عَمْرُو بْنُ أَبِي سَلَمَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ كُرَيْزٍ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي سَمُرَةَ وَ غَيْرُهُمْ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ قَيْسُ بْنُ سَعْدٍ قَال‏
عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب را به سوی معاویه فرستاد تا از او برای تأکید حجت تعهد بگیرد که
و بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش عمل کند
و امر خلافت پس از او شورایی باشد و از سب علی دست بردارد


و شیعیانش را در امان بگذارد و به هیچ‌یک از آنان تعرض نکند و حق هر صاحب حقی را به او برساند


و هر سال پنجاه هزار درهم حق او را پرداخت کند.


معاویه بر این موارد با او عهد بست و سوگند یاد کرد که به آن وفادار باشد و عبدالرحمن بن حارث، عمرو بن ابی سلمه، عبدالله بن عامر بن کریز، عبدالرحمن بن ابی سمرة و دیگران بر این عهد شهادت دادند. وقتی قیس بن سعد این را شنید، گفت...<br />





نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۷:۲۳


اهمیت و جایگاه

مهمترین رویداد سیاسی در زندگی امام حسن(ع) جنگ با معاویه بود که به صلح انجامید.[۱] به گفته‌ی عالم و سیاستمدار شیعی، سیدعلی خامنه‌ای، صلح امام(ع)‌حادثه‌ای سرنوشت سازی بود که نظیر آن تکرار نشد چرا که اسلام در ساختار یک حکومت اسلامی که شکل یک نظام اجتماعی را داشته و در حال گسترش در تمام روی زمین بود ناگهان با رشد جریان مخالف و صلح امام(ع) توانست بصورت یک مانع ظاهر شود و عملاً مانع پیش روی جریان حکومت اسلامی شود.[۲] صلح امام حسن علیه السلام در یک دوره تاریخی بسیار حساس واقع شد که اهمیت این اتفاق از حادثه سیاسی در طول تاریخ اسلام بیشتر است[۳]

واقعه تاریخ

مغيرة بن شعبه بوده است.[۴] ................. مام(ع) پس از ساباط به‌سوی مداین رفت که در راه مردی از خوارج با دشنه‌ای، ران پای ایشان را زخمی کرد و حضرت(ع) با جراحت سنگین وارد مداین شد.[۵] از آن طرف هنگامی که عبیدالله بن عباس در برابر سپاه معاویه ایستاد، معاویه با فرستادن عبد الرحمن بن سمره و ادعای دروغین پذیرش صلح از سوی امام حسن(ع)، همراه با وعده پاداش‌های زیاد، عبیدالله را به سوی خود جذب کرد.[۶] با رفتن عبیدالله، بیشتر سپاه عراق به معاویه پیوستند[۷] و قیس جانشین عبیدالله شد.[۸] به گفته جعفریان، پژوهشگر تاریخ، معاویه با انتشار شایعات در کوفه، ساباط و میدان جنگ، کوفیان را به این باور رساند که همه چیز تمام شده است.[۹] یعقوبی، مورخ، روایت کرده، معاویه افرادی را به سپاه امام(ع) می‌فرستاد تا شایعه پذیرش صلح از سوی قیس بن سعد را پخش کنند و افرادی را به سپاه قیس می‌فرستاد و می‌گفتند امام حسن(ع) با معاویه صلح کرده است.[۱۰] همچنین خبر دروغ کشته شدن قیس بن عباده، فرمانده امام(ع)، را در مداین منتشر می‌کردند تا سپاه امام(ع) را دچار اضطراب کنند.[۱۱] پس از زخمی شدن امام حسن(ع) در مدائن، سران کوفه پنهانی به معاویه نامه نوشتند و وعده تسلیم یا ترور ایشان را دادند.[۱۲] در همین زمان، امام(ع) از پیوستن فرمانده سپاه، عبیدالله بن عباس، به معاویه با دریافت رشوه مطلع شد.[۱۳] پس از این وقایع، معاویه نامه‌ای به امام حسن(ع) فرستاد و پیشنهاد صلح داد. او همراه نامه، نوشته‌های برخی از یاران امام(ع) را که برای بیعت با معاویه و تسلیم کردن امام(ع) توافق کرده بودند، ارسال کرد.[۱۴] ابن جوزی از علمای اهل سنت معتقد است، امام حسن(ع) وقتی دید مردم از او دور شده‌اند و اهل عراق با او اختلاف دارند و اهل کوفه به او خیانت کرده‌اند، به صلح تمایل کرد.[۱۵]جعفریان، پژوهشگر تاریخ، می‌گوید امام می‌توانست با سپاهی اندک بجنگد و شهید شود، اما آنچه امام نمى‏پذيرفت خونریزی بی‌ثمر با نتایج نامشخص بود. بنابراین صلح بهانه‌‏اى بود براى حفظ عراق از چپاول و غارت.[۱۶] سیدعلی خامنه‌ای سیاسمتدار و پژوهشگر تاریخ معتقد است، کشته شدن با شرایطی، شهادت نام دارد و آن شرایط در زمان امام حسن(ع) نبود و اگر در آن روز کشته می‌شد شهید به شمار نمی‌رفت.[۱۷] به گفته وی، در صورت جنگ، امام حسن(ع) احتمالاً به دست یاران خود کشته می‌شد و معاویه می‌توانست ادعا کند که او توسط یاران خودش کشته شده و همه شیعیان و اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را نابود می‌کرد.[۱۸]

دلایل پذیرش صلح

در منابع تاریخی دلایل مختلفی از سوی امام(ع) برای قبول صلح ذکر شده که عبارت است:

عزت در صلح بهتر از کشته شدن و یا اسیر شدن[۱۹] حفظ دین[۲۰] و حفظ جان امام(ع) و خانواده اش[۲۱] و نیز حفظ جان شیعیان[۲۲] و کوتاهی یاران در جنگ با معاویه[۲۳] خیانت سرداران[۲۴] از جمله دلایل پذیرش صلح ذکر شده است. به گزارش شیخ صدوق در علل الشرایع، معاویه مخفیانه به عمرو بن‏ حريث‏ و اشعث‏ بن قيس و حجر بن حجر و شبث‏ بن ربعى وعده داد که در قبال کشتن امام حسن (ع)، ۲۰۰ هزار درهم، فرماندهی در شام و ازدواج با دخترش دریافت خواهند کرد. امام حسن (ع) پس از آگاهی از این توطئه، برای محافظت، زره زیر لباس می‌پوشیدند و از حضور در اجتماعات پرهیز می‌کردند. در یکی از نمازها، فردی به ایشان تیراندازی کرد، اما زره مانع اصابت تیر به بدن حضرت شد.تا آنکه توسط یکی از خوارج در ساباط مجروح شد[۲۵]دینوری در نقلی از پاسخ امام(ع) به حجر بن عدی علت صلح را چنین بیان کرده، به دلیل تمایل مردم به صلح و بیزاری از جنگ، نمی‌خواستم آنها را مجبور به جنگ کنم و برای حفظ شیعیان از قتل، صلح کردم و تصمیم گرفتم جنگ را به زمان دیگری موکول کنم.[۲۶] شیخ صدوق به نقل از امام حسن(ع) نقل کرده، اگر جنگ ادامه پیدا می‌کرد، هیچ‌یک از شیعیان زنده نمی‌ماندند.[۲۷]

امام حسین(ع) و صلح

برخی مورخان تلاش کرده‌اند تفاوتی بین امام حسن و امام حسین در موضوع صلح ایجاد کنند.[۲۸] به گفته جعفریان، پژوهشگر تاریخ، شواهد نشان می‌دهد، امام حسین(ع) صلح را به عنوان راهی بهتر پذیرفته و مردم را به اطاعت از برادرش دعوت می‌کرده است. همچنین حضرت(ع) تا پایان زندگی امام حسن(ع) و ۱۱ سال پس از شهادت او، همان موضع را حفظ کرد و زمانی که شیعیان افراطی خواستار رهبری او شدند، توصیه کرد تا زمانی که معاویه زنده است صبر کنند و از قیام پرهیز کنند. این نشان‌دهنده درک امام حسین از شرایط منجر به صلح است.[۲۹] به گفته برخی تحلیلگیران تاریخ، صلح را تنها امام حسن(ع) انجام نداد بلکه با حمایت و پشتیبانی امام حسین(ع) انجام شد. [۳۰] حتی در یک مجلس خصوصی که یکی از یاران امام حسن(ع) اعتراضی تندی کرد امام حسین(ع) با وی برخورد تندی کرد.[۳۱] هیچ کس نمی تواند بگوید که اگر امام حسین(ع) به جای امام حسن(ع) بود، این صلح انجام نمی گرفت.[۳۲]

ناخشنودی برخی شیعیان از صلح

برخی سپاهیان و شیعیان بزرگ همچون سلیمان بن صرد، حجر بن عدی، قیس بن سعد از صلح امام حسن(ع) ناراضی بودند و ایشان را سرزنش کردند، اما برخلاف خوارج این نارضایتی‌ها به مخالفت عملی با امام(ع) منجر نشد.[۳۳]

قرارداد صلح و مفاد آن

در منابع تاریخی درباره مفاد قرارداد صلح اختلافات مهمی ذکر شده است[۳۴] و هر مورخی به بخشی از آن اشاره کرده است، اما با جمع‌آوری آن می‌توان تصویری نسبتاً کاملی را ارائه داد.[۳۵] بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح می‌کند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام، خود نیز شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند.[۳۶] ابن اعثم مفاد قراداد صلح را چنین ذکر می‌کند:

  1. مردم در همه جا اعم از شام، عراق، تهامه و حجاز، در امنیت باشند.
  2. شیعیان و اصحاب حضرت علی(ع) بر جان، مال و خانواده خود ایمن باشند.
  3. معاویه علیه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سایر اهل بیت پیامبرص) هیچگونه تهدید و آسیبی نرساند
  4. معاویه باید به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره خلفای صالحین عمل کند.
  5. معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین پس از خودش معرفی کند و انتخاب خلیفه باید توسط شورایی از مسلمانان باشد.[۳۷]

شیخ مفید در کتاب الارشاد دو شرط دیگر بیان می‌کند:

  1. معاویه باید دشنام و نفرین به امیرالمؤمنین(ع) را در نمازها و غیر نمازها ترک کند.
  2. معاویه به هر یک از شیعیان که حقى دارد حقش را باو برسانند[۳۸]




پاورقی

  1. هاشمى نژاد، درسى كه حسین به انسان‌ها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.
  2. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۶ش، ص۱۱۳ -۱۱۷.
  3. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۶ش، ص۱۲۵.
  4. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۳.          
  5. دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۱۷.
  6. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۷.
  7. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۴.
  8. بلاذری، أنساب الأشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص ۳۸.
  9. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۵.
  10. یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، بيروت، ج۲،ص۲۱۴.
  11. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۵۹ش.
  12. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  13. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲.
  14. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳.
  15. ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  16.  جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۰.
  17. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۸.
  18. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۲۲.
  19. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  20. تاريخ دمشق، ج13، ص280. فایل صلح
  21. الإحتجاج، ج‏2 ؛ ص290، نرم افزار
  22. علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار
  23. اخبارالطوال، ص220
  24. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 60
  25. علل الشرائع، ج‏1، ص: 220
  26. الأخبارالطوال،ص:220
  27. علل الشرائع، ج‏1، ص: 211 نرم افزار
  28. ابن عساکر،  تاريخ مدينة دمشق‏، ۱۴۱۵ق، ص۱۳، ص۲۶۷؛ الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج‏۱۰ ص۳۳۱؛ ابن جوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۸۰.
  29. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷.
  30. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  31. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  32. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۳ش، ص۱۱۷.
  33. شریف قرشی، الحیاة الحسن، ۱۳۷۶ش، ص۴۹۹-۵۰۷.
  34. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه‏(ع)، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۸.
  35. پیشوایی، سيره پيشوايان،............. ص۱۳۲.
  36. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰.
  37. ابن‌ اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰ و ۲۹۱.
  38. مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۴.

منابع

  • شریف قرشی، باقر، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۷۶ش.

خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، تهران، مؤسسه ایمان جهادی، چاپ سی و هشتم، ۱۳۹۳ش.

مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مصحح: مؤسسة آل البيت(ع)، قم، كنگره شيخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق

دینوری، احمد بن داود الدينورى، الأخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش.

ابن عساکر، ابو القاسم على بن حسن ، تاريخ مدينة دمشق‏، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

اصفهانی، ابوالفرج اصفهانى‏، مقاتل الطالبيين‏، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.