|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
|
| |
| ==== بسم الله الرحمن الرحیم ====
| |
|
| |
|
| == معنای تعرب بعد الهجره ==
| |
| تعرب بعد از هجرت به معنای بازگشت به زندگی جاهلی و دور شدن از ارزشها و آموزههای اسلامی پس از هجرت به مدینه است.<ref>طالقانی، پرتوى از قرآن، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۷۴؛ تعرب بعد الهجره، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.</ref>
| |
|
| |
| از رسول اكرم است كه از خداوند ميخواست: پروردگارا هجرت اصحابم را ثابت و ممضى دار و آنها را بعقب برمگردان».<ref>طالقانی، پرتوى از قرآن، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۷۴؛</ref>
| |
|
| |
| علامه مجلسی در روضه المتقین اگر کسی بعد از هجرت از مکه به مدینه بدون عذر به جایگاه گذشته خود برگردد همانند مرتد بوده و مرکتب گناه کبیره شده است
| |
|
| |
| مجلسی می نویسد مشهور آن است که حکم وجوب هجرت پس از فتح مکه پایان یافته و به صورت مستحب یا شاید هم واجب برای یادگیری شعائر دین باقی ماند، اما دیگر مانند قبل از فتح نبود. این مسئله را میتوان با سخن پیامبر (ص) تفسیر کرد.<ref>مجلسی، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ۱۴۰۶ق، ج۸، ص۳.</ref>
| |
|
| |
| بر اساس تعریف فرهنگ فقه فارسی، تعرب بعد از هجرت به شرایطی اطلاق میشود که فرد پس از پذیرش اسلام و فراگیری احکام و معارف دینی، مکانی همچون سرزمین کفر یا مناطق دورافتاده را برای زندگی انتخاب کند که به دین او آسیب رسانده یا باعث تضعیف ایمانش شود.<ref>موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، فرهنگ فقه فارسی، ج۲، ص۵۲۸. برای جستجو: (ر اساس آنچه از روايات و كلمات فقها استفاده مىشود ـ آن است كه فرد پس از معرفت و اعتقاد به آيين اسلام...)</ref>
| |
|
| |
| علامه مجلسی به نقل از برخی تعرب بعد هجرت را به معنای رها کردن علم و بیگانه شدن از آن بعد از تحصیل علم معنا کرده است<ref>مراه العقول ج۱ ص۹ (التعرب بعد الهجرة في زماننا هذا أن يشتغل الإنسان بتحصيل العلم)</ref>
| |
|
| |
| برخى ديگر تعرّب بعد هجرت را کنایه از انحراف از حق و پيوستن به اهل شقاوت و گمراهان پس از دستیابی به سعادت و هدایت معنا کردهاند.<ref>استرآبادی، الرواشح السماوية، ج۱، ص۱۴۲. برای جستجو(كناية عن الزيغ عن المعرفة والحيود عن الحق والالتحاق....)</ref>
| |
|
| |
| در تفسیر آیه ۱۴۹ آل عمران: (ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم) به تعرب بعد الهجره اشاره شده است و آن را بر ترک هجرت تطبیق دادهاند<ref>سیوطی، الدر المنثور في التفسیر بالمأثور، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۸۳.</ref>
| |
|
| |
| == معنای هجرت ==
| |
| بادیهنشینان به دلیل پایین بودن سطح فرهنگی و تمدنی و دوری از محیطهای آموزشی و تربیتی، دچار نوعی جمود و تعصب فکری بودند. به همین دلیل، در کفر و نفاق شدیدتر و در پذیرش تعالیم الهی ناآگاهتر از دیگران توصیف شدهاند.<ref>موسوىپور، محمدحسين، «اعراب»، ص۴۲.</ref>
| |
|
| |
| == حکم فقهی ==
| |
| تعرب بعد هجرت به معنای ساکن بادیه شدن اعراب، ترک مدینه و رفتن به بادیه اعرابی باشد یا غیر اعرابی و نیز به معنای کسی که ارزش ها و محاسن اسلام و احکام تفصیلی آن نمی شناسد و پایبند به اخلاق بدوی است که بر پایه مسامحات بنا شده است<ref>فقه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج۴۸، ص۱. https://lib.eshia.ir/10257/48/1/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%D8%A8_%D8%A8%D8%B9%D8%AF_%D9%87%D8%AC%D8%B1%D8%AA ( برای جستجو: مرحوم خويى هم اعرابى را به معناى شخص ساكن باديه نمى داند)</ref>
| |
|
| |
| سید محمد حکیم می نویسد، آنچه که از برخی روایات<ref>سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: تفقهوا في الدين، فانه من لم يتفقه في الدين فهو أعرابي</ref> استفاده می شود این است که مراد از اعرابی کنایه از کسانی است که تفقه در دین ندارند<ref>حکیم طباطبایی، مصباح المنهاج: الإجتهاد و التقليد ج۱ ص۲۶۷ برای جستجو (فهو بمعنى جعل الإنسان نفسه أعرابيا، والمستفاد من بعض النصوص أن الأعرابي كناية عمن لم يتفقه في الدين)</ref>
| |
|
| |
| شیخ صدوق با استناد به روایتی از امام رضا(ع)، حرمت تعرب بعد هجرت را نه بخاطر نفس سکونت در مناطق بدوی بلکه بخاطر رها کردن دین، ترک یاری پیامبران و ایمه دین(ع) و اینکه سبب فساد و همچنین ابطال حقوق صاحبان حق ذکر کرده است.<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۴۸۲.</ref>
| |
|
| |
| بر اساس روایتی که کلینی از امام صادق(ع) نقل کرده است، تعرّب پس از هجرت از جمله گناهان کبیره شمرده شده و در کنار شرک به خداوند قرار گرفته است.<ref>کلینی، الکافی، تهران، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۸۱.</ref>
| |
|
| |
| فقیهان هم به پشتوانه روایات، به کبیر بودن گناه تعرب حکم کردهاند<ref>طباطبایی حائری، رياض المسائل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۲۷۳؛ شاهرودى، كتاب الحج، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۱۸؛ حسینی تهرانى، ولايت فقيه در حكومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۱۴۱.</ref>
| |
|
| |
| === اقسام هجرت ===
| |
| علامه مجلسی هجرت را به سه دسته تقسیم بندی کرده است: کسانی که در سرزمین شرک اسلام آوردهاند و نمیتوانند دین خود را آشکار کنند و عذر موجهی ندارند، هجرت بر آنها واجب است.
| |
|
| |
| کسانی است که هجرت بر آنان واجب نیست اما مستحب است، مانند فردی که در میان مشرکان اسلام آورده و قبیلهای دارد که او را از آزار محافظت میکند. این افراد میتوانند دین خود را آشکار کنند و در امنیت باشند، اما هجرت برای افزایش تعداد مسلمانان و ارتباط بیشتر با آنان مستحب است.
| |
|
| |
| کسانی است که به دلیل بیماری، ضعف یا نداشتن امکانات مالی قادر به هجرت نیستند و همانند مجبور شوندگان گناهی بر آنها نیست. اما اگر توانایی هجرت پیدا کنند، این امر بر آنها واجب میشود.
| |
|
| |
| با این توضیحات، هجرت همچنان باقی است تا زمانی که شرک باقی باشد، زیرا دلیل آن که کفر است و مانع از آشکار کردن شعائر اسلام میشود، وجود دارد.<ref>مراه العقول ج۱۰ ص۱۰ واعلم أن الناس في الهجرة على أقسام ثلاثة أحدها من يجب عليه</ref>
| |
|
| |
| == نهی از هجرت به بادیه ==
| |
| برای پیامبر اکرم(ص) خوشایند نبود که فردی پس از هجرت به سوی ایشان، دوباره به محل اصلی خود بازگردد و در همانجا از دنیا برود. ایشان نسبت به سعد بن خَولَه ، که ابتدا به مدینه هجرت کرد ولی سپس به مکه بازگشت و در آنجا از دنیا رفت، بسیار متأثر شدند و فرمودند: «این شخص، فردی بدبخت و بیچاره است؛ چرا که پس از آمدن به مدینه، دوباره به مکه بازگشت و در همانجا که دارالشرک بود، از دنیا رفت.<ref>ابن اثير جزري، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ۱۳۶۷ش، ج۵، ص۲۴۴.</ref>
| |
|
| |
| زمانی که پیامبر وارد مکه شدند (نه پس از فتح مکه بلکه برای عمره یا حج، پس از ماجرای حدیبیه)، در دعای خود به خداوند عرضه داشتند: «خدایا، مرگ ما را در این سرزمین قرار نده، زیرا اینجا دارالشرک است.» اما پس از فتح مکه، این شهر مانند مدینه حکم دارالاسلام پیدا کرد و حکم وجوب هجرت پس از فتح مکه برداشته شد.<ref>ابن اثير جزري، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ۱۳۶۷ش، ج۵، ص۲۴۴.</ref>
| |
|
| |
| روي عن النبي (صلى الله عليه و آله):" لا تنقطع الهجرة حتى تنقطع التوبة، يعني الهجرة من دار. الحرب إلى دار الاسلام<ref>احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول(ص)، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۶۱۷.</ref> «رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: هجرت هيچگاه از بين نمىرود و هيچوقت منقطع نميشود تا زمانى كه توبه منقطع بشود.»
| |
|
| |
| توبه چه وقت منقطع ميشود؟ وقتى كه نَفَس إنسان به آخر رسيده، ميخواهد پاى خود را از دنيا كشيده و به عالم ديگر بگذارد؛ آنجاست كه ديگر توبه مورد قبول پروردگار نميباشد. عليهذا اين حديث ميفرمايد: تا هنگامى كه إنسان حواسّ و اختيار دارد، هجرت هم دارد. و هيچ موقع هجرت منقطع نميشود، مگر اينكه مرگ إنسان برسد!<ref>حسینی تهرانى، ولايت فقيه در حكومت اسلام، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۱۳۵.</ref>
| |
|
| |
| ابن عساکر در تاریخ دمشق متعربان بعد از هجرت را در شمار یهودی و نصرانی و مجوسی قرار داد که نباید به آنها سلام کرد<ref>ابن عساکر، تاريخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۳۲۲.</ref>
| |
|
| |
| از ایشان روایت شده که هر کس تعرب ورزد، جفا کرده است. <sup>[۹۰]</sup>
| |
|
| |
| اعرابی مرتد که تعرب بعد الهجره نماید، از زبان پیامبر لعنت شده است. <sup>[۹۱]</sup>
| |
|
| |
| برخی وجوب هجرت از مکه به مدینه و حرمت تعرب بعد الهجره را از این روی دانستهاند که مکه دار الحرب بود.<ref>صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خبر العباد، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۶۰.</ref>
| |
|
| |
| پیامبر اکرم(ص) برخی از اصحاب را به خاطر شرایطی اجازه دادند که از مدینه به مکه منطقه خود برگردند<ref>جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ۱۳۸۳ش، ص۴۲۲.</ref>
| |
|
| |
| == گستره تعرب بعد از هجرت ==
| |
| در دوران امامان برای عرض ولایت، یاری کردن آنها، و آموختن احکام و معارف اسلامی از آنها باید هجرت کرد و عدم هجرت، به مثابه تعرب بعد الهجره است. در دوران غیبت، افزون بر انتقال از سرزمین کفر به سرزمین اسلامی، هجرت به جایی که امکان فراگیری معارف اسلام نباشد، نیز تعرب بعد الهجره به شمار میآید
| |
|
| |
| واعلم أنه اختلف العلماء في أن الهجرة هل تكون بعد فتح مكة أو نسخ وجوبه بعد ذلك كما روي أنه لا هجرة بعد الفتح ، وعلى القول بكونها بعد الفتح ففي أعصار الأئمة الذين جاهدوا كان يجب الهجرة إليهم لنصرتهم ، وفي أعصار سائر الأئمة عليهمالسلام كان يجب الهجرة إليهم لعرض الولاية والنصرة عليهم ، وتعلم الأحكام منهم ،
| |
|
| |
| اما در دوران غیبت، هجرت از بلاد کفر به بلاد اسلام، و از بلاد که در آن امکان یادگیری احکام نیست به بلاد که در آن این کار آسان است، صحیح است. ترک هجرت بعد از انجام آن، تعرب نامیده میشود و این با جملهی «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (آیه ۱) منافاتی ندارد، چون در آیه ذکر شده است.
| |
|
| |
| در مورد وجوب هجرت پس از فتح مکه اختلاف است؛ برخی معتقدند وجوب آن با استناد به روایت «لا هجرة بعد الفتح» نسخ شده و برخی میگویند همچنان برقرار است و در زمان ائمهای که جهاد میکردند، هجرت برای یاری آنها واجب بود. در دوره سایر ائمه (علیهمالسلام)، هجرت برای یادگیری احکام و تقویت ولایت لازم نیز بود. در دوران غیبت، هجرت از بلاد کفر به بلاد اسلام و نیز هجرت از بلادی که امکان یادگیری احکام نیست به بلادی که امکان یادگیری احکام در آن فراهم است صحیح است. ترک هجرت پس از انجام آن، تعرب نامیده میشود و با آیه «فَلَوْ لا نَفَرَ...» تناقضی ندارد.
| |