کاربر:Reyhani/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
ابرابزار |
|||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
==== المومنون عند شروطهم ==== | ==== المومنون عند شروطهم ==== | ||
فصل سوم دارای چهار گفتار است که تمسک به عموم حدیث «المومنون عند شروطهم» برای اثبات صحت عقد بیمه را مورد مطالعه قرار داده است. نویسنده در گفتار اول دو روایت صحیحه و دو روایت موثقه شامل عبارت «المسلمون عند شروطهم»، در خصوص ارزش سندی حدیث بیان میدارد که اعتبار آن از شهرت عظیمه برخوردار است. در گفتار دوم دلالت حدیث بر صحت بیمه پرداخته شده و نویسنده پس از بیان آنکه واژه المومنون جمع محلی به «ال» و مفید عموم است، بیان میدارد که شرط در لغت به معنای الزام و تعهد شخص نسبت به یک امر است و در اصطلاح به دو معنا به کار گرفته میشود: نخست به معنای الزام و التزام خواه در ضمن عقدی باشد و خواه نباشد و دوم به معنای امری که از عدم آن عدم مشروط لازم آید؛ البته معنای عرفی شرط همان معنای اول است و در آیه نیز به همان معنا بکار برده شده است. در گام بعد نگارنده بیان میدارد که هر چند مفاد مذکور در قالب گزاره خبری بیان شده اما از آنجا که در مقام بعث و انشای حکم صادر شده از لحاظ معنایی دارای معنای انشایی و امری است و لزوم وفای به شرط را میرساند. در گفتار سوم به مسئله شروط ابتدایی یعنی شروطی که در ضمن عقد نیامده باشد پرداخته شده و نویسنده با بیان آن که واژه شرط در روایات به معنای مطلق التزام (و نه خصوص التزام ضمن عقد) به کار رفته است، لزوم وفای به شروط ابتدایی را نتیجه میگیرد. در گفتار پایانی فصل نیز عموم این روایت بر عقد بیمه تطبیق داده شده و بیان میشود که از آنجاکه عموم روایت شامل تمام الزام و التزامهای عقلایی میباشد عقد بیمه نیز به عنوان یک قرارداد عقلایی لازم الوفاء است و برای صحت شرعی نیازی به انعقاد در ضمن عقد دیگر ندارد. | فصل سوم دارای چهار گفتار است که تمسک به عموم حدیث «المومنون عند شروطهم» برای اثبات صحت عقد بیمه را مورد مطالعه قرار داده است. نویسنده در گفتار اول دو روایت صحیحه و دو روایت موثقه شامل عبارت «المسلمون عند شروطهم»، در خصوص ارزش سندی حدیث بیان میدارد که اعتبار آن از شهرت عظیمه برخوردار است. در گفتار دوم دلالت حدیث بر صحت بیمه پرداخته شده و نویسنده پس از بیان آنکه واژه المومنون جمع محلی به «ال» و مفید عموم است، بیان میدارد که شرط در لغت به معنای الزام و تعهد شخص نسبت به یک امر است و در اصطلاح به دو معنا به کار گرفته میشود: نخست به معنای الزام و التزام خواه در ضمن عقدی باشد و خواه نباشد و دوم به معنای امری که از عدم آن عدم مشروط لازم آید؛ البته معنای عرفی شرط همان معنای اول است و در آیه نیز به همان معنا بکار برده شده است. در گام بعد نگارنده بیان میدارد که هر چند مفاد مذکور در قالب گزاره خبری بیان شده اما از آنجا که در مقام بعث و انشای حکم صادر شده از لحاظ معنایی دارای معنای انشایی و امری است و لزوم وفای به شرط را میرساند. در گفتار سوم به مسئله شروط ابتدایی یعنی شروطی که در ضمن عقد نیامده باشد پرداخته شده و نویسنده با بیان آن که واژه شرط در روایات به معنای مطلق التزام (و نه خصوص التزام ضمن عقد) به کار رفته است، لزوم وفای به شروط ابتدایی را نتیجه میگیرد. در گفتار پایانی فصل نیز عموم این روایت بر عقد بیمه تطبیق داده شده و بیان میشود که از آنجاکه عموم روایت شامل تمام الزام و التزامهای عقلایی میباشد عقد بیمه نیز به عنوان یک قرارداد عقلایی لازم الوفاء است و برای صحت شرعی نیازی به انعقاد در ضمن عقد دیگر ندارد. | ||
====عمومات نفوذ صلح==== | |||
نویسنده در فصل چهارم با تطبیق قرارداد بیمه بر صلح، صحت شرعی آن را اثبات نموده است. وی در گفتار اول با نقل سخن فقها، صلح را عقدی که مفاد آن تراضی و تسالم است دانسته و بیان داشته که هرچند تشریع چنین عقدی با هدف پایان دادن به نزاع انجام گرفته اما مفهوم آن منحصر به حالت سبق نزاع میان طرفین نیست بلکه عقد صلح بدون سبق نزاع نیز صحیح و نافذ است. در گفتار دوم نویسنده برای مشروعیت صلح به آیات 128و 114و 35سوره نسا، آیه اول سوره انفال و آیات 10 و 9 سوره حجرات، برخی روایات، اجماع مسلمین و دلیل عقلی حسن صلح استدلال نموده است. در گفتار سوم به استقلال صلح از عقود دیگر پرداخته شده و برای اثبات آن به چهار دلیل استدلال شده؛ نخست اینکه اصل اولی در عقود استقلال و عدم فرعیت است و سرایت احکام یک عقد به عقد دیگر نیاز به دلیل دارد. دوم اینکه مفاد عقد صلح که تراضی و تسالم است با مفاد عقود دیگر که تملیک عین، عمل یا منفعت و... تفاوت دارد. دلیل سوم این است که شارع مقدس در معاملات شیوه رایج میان عقلا را امضا نموده و در سیره عقلا میان عقد صلح و دیگر عقود تفاوت وجود دارد. دلیل چهارم نیز این است که احکام صلح مغایر با احکام عقود است؛ برای مثال در عقد صلح لازم نیست عوضین معین و مشخص باشد در حالی که در عقد بیع معلوم بودن عوضین لازم است. در گفتار پایانی این فصل عقد بیمه بر عقد صلح انطباق بررسی شده و نویسنده بیان می دارد که اگر آنچه در قرارداد میان طرفین اتفاق می افتد تسالم و تراضی باشد عقدی که واقع شده عقد صلح خواهد بود اما اگر آنچه واقع شده تسالم و تراضی نبوده بلکه قرداد دیگری با هدف تامین از خسارت باشد عقدی که واقع شده عقد بیمه است. البته مولف تصریح می نماید که امکان انعقاد مفاد عقد بیمه در عقد صلح نیز از طریق تسالم و تراضی وجود دارد؛ چنانکه سیدکاظم یزدی (صاحب عروه الوثقی) با وجود آنکه عقد بیمه را از لحاظ شرعی معتبر نمی داند انعقاد مفاد آن ضمن عقد صلح را صحیح و نافذ دانسته است. |