کاربر:Alikhani/صفحه تمرین۳

از دانشنامه فقه معاصر

اشکالات ویراستاری

مانند «انوع» به جای «انواع» ص۱۲، «حرمت» به جای «حکومت» ص۱۵۶، «حرم» به جای «حرمت» ص112،

اشکالات دیگر

نویسنده در مواضعی بحث موسیقی و غنا را با مطالبی که ارتباط روشنی با بحث ندارند، پیوند داده است؛ مثلا او در بررسی تاریخچه غنا و موسیقی، به شادی در مراسم ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س) (بدون اشاره به انجام غنا یا موسیقی در آن مجلس) (ص۷۳) و نوای اذان (بدون اشاره به غنایی‌بودنِ آن) اشاره کرده است (ص۷۴).

اگرچه نویسنده بحث مفصّلی را درباره تاریخ غنا و موسیقی (حتی برشمردن نام خوانندگاه و نوازندگان و انواع مختلف آلات موسیقی در گذر زمان) بیان نموده، اما ارتباط آن را با بحث فقهیِ حکم غنا و موسیقی روشن نکرده است (ص۵۶-۸۸). رویکرد او در ذکر تاریخچه رقص نیز به همین صورت است (ص۱۹۳-۲۰۸). نویسنده بر خلاف رویکرد معمول فقیهان، به ستایش از رقص پرداخته، آن را مسئله عاطفی مشترک در بین انسان‌ها، همچون اسطوره، نمادی از عالم والاتر از واقعیات روزمره، دانسته است (ص۱۹۴).

بر خلاف عنوان کتاب، که انتظار می‌رفت موضوع موسیقی نیز از نظر فقهی بررسی شود، اما نویسنده درباره این موضوع تنها تعاریف مختلفی از موسیقی ارائه داده،(ص۴۹-۵۳) تاریخچه آن را بیان کرده است(؟؟؟) و ارتباط این بحث‌ها با بحث فقهی را روشن نساخته است.

رویکرد نویسنده در مواجهه با روایات اهل‌تسنن روشن نیست؛ زیرا او در بررسی تاریخچه رقص، احادیث متعددی را از منابع اهل‌تسنن درباره رقص‌کردن برخی صحابه در حضور پیامبر و تأیید او نقل کرده، و سند و دلالت آنها را به‌وزان روایات شیعه بررسی کرده است (ص۱۹۶-۲۰۱).

اصلاحات تخصصی در غیر مواضع خود به کار رفته‌اند؛ مثلا نویسنده با این استدلال که پیامبر از حداء نهی نکرده، حداء را موضوعاً از بحث غنا خارج دانسته است (ص158-159). چنان‌که نویسنده برای رفع تعارض میان ادله حرمت غنا و ادله استحباب مراثی، معتقد است ادله حرمت ب غنا بر ادله استحباب حکومت (در متن به اشتباه حرمت نوشته شده است) دارد (ص۱۵۶). اما تطبیق بحث حکومت در این بحث ناصحیح به نظر می‌رسد؛ زیرا در حکومتی که نتیجه آن تخصیص است، اخراج افراد به صورت ادّعایى و تنزیلی صورت می‌گیرد، و حال آنکه در مقام چنین ادعا و تنزیلی وجود ندارد.

در مواردی به جای ادبیات معیار فارسی، از ادبیات گفتاری استفاده شده است (برای نمونه: «ولی راجع به عنبه، بعضی حرف دارند (ص123)»، «احمد بن محمد برقی خیلی خوب، دینوری ثقه است (ص126)، «بعد علی بن ابی‌حمزه گفته‌اند آدم سالمی است (ص127)، «عنهم، مشایخ کلینی خوبند. عن حسین خوب است (ص128).