فقه معاصر:پیشنویس تربیت فرزند با رویکرد فقهی (کتاب)
سید علی حسینینسب
- چکیده
تربیت فرزند با رویکرد فقهی، عنوان کتابی فارسی در حوزه تربیت، نوشته علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور و عضو شورای نگهبان است. وی با مفروض دانستن امکان و ضرورت حضور فقه در عرصه تعلیم و تربیت درصدد است تا شماری از وظایف والدین را در تربیت فرزندان از منظر فقهی بررسی و احکام شرعی را از ادله تفصیلی آن استنباط کند. روش تحقیق این کتاب روش تحلیل محتوا با تأکید بر روش استنباطی و اجتهادی رایج در فقه شیعی است.
معرفی و گزارش ساختار
تربیت فرزند با رویکرد فقهی کتابی در حوزه فقه تربیتی است که مسئله تربیت فرزند را از نظر فقهی بررسی میکند. این کتاب برگرفته از درس خارج علیرضا اعرافی (زاده: 1338ش)، از اعضای مجلس خبرگان رهبری و از فقیهان شورای نگهبان، در موضوع فقه تربیت است. مباحث این کتاب پاسخی نیمهاستدلالی به برخی سؤالات تربیتی مربوط به فرزندان است و پاسخ تماماستدلالی آن در کتاب دیگر نویسنده، فقه تربیتی، وجود دارد (ص10). تحقیق و نگارش این کتاب را سید نقی موسوی انجام داده و مؤسسه اشراق و عرفان در سال ۱۴۰۰ش و در ۲۳2 صفحه منتشر کرده است.
این کتاب در سال موضوع تربیت فرزند که تحقیق و نگارش آن را سید نقی موسوی در شش فصل انجام داده است.
فصل اول کتاب به بیان کلیاتی در رابطه با تعریف تربیت اختصاص یافته. در فصل دوم شش دلیل در مورد وجوب تربیت اعتقادی فرزندان بر والدین مورد بررسی قرار گرفته است که نویسنده در نهایت سه دلیل را برای اثبات مدعا شایسته میداند (ص۱۵-۵۴).
او سپس فصل سوم، چهارم و پنجم را به ترتیب به تربیت عبادی، عاطفی و جنسی فرزندان اختصاص داده و در ابتدای هر فصل بعد از تعریف و توضیح و مراد از هریک از عناوین مذکور، به ذکر مسائلی در هر باب پرداخته است. آنچه که به طور مشترک در این فصلهای کتاب مورد بررسی قرار گرفته، مسأله وظیفهمندی والدین در رابطه با عناوین مذکور بوده که در هر بخش ادله خاص آن ذکر شده است و به آیه وقایه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ / تحریم ۶» به عنوان مهمترین دلیلی که وجوب این وظیفهمندی را اثبات میکند اشاره شده است. بر اساس آیه وقایه، همه مکلفان اعم از مردان و زنان و از جمله پدران و مادران، نسبت به خانواده خویش که فرزندان، قدر متیقن آن محسوب میشوند، وظیفه حفاظتی و صیانتی داشته و واجب است زمینه نجات آنان را از آتش جهنم فراهم سازند (ص۵۵-۱۷۱).
در فصل آخر کتاب نیز پس از توضیحی در مورد مراد از تربیت جسمانی، به بیان مسأله حضانت، نفقه و رضاع میپردازد (ص۱۷۵).
تربیت اعتقادی
نویسنده برای اثبات وجوب تربیت اعتقادی فرزندان بر والدین، در مجموع به بررسی شش دلیل پرداخته است و با تکیه بر آیه وقایه و توضیح و تبیین آن، عبارتی از رساله حقوق امام سجاد(ع) را در مورد فرزندان و بیان وجه دلالت آن، و فحوای ادله وجوب تربیت عبادی از جمله روزه و نماز، مدعای خود را به اثبات رسانده است (ص۲۳-۴۲).
وی ادله دیگری مانند روایاتی که دستور به آموزش «لا اله الا الله» به فرزندان را میدهد، سیره انبیاء و ائمه(ع) در تربیت اعتقادی فرزندان، و اولویت یا مقدمیت وظیفه والدین در تعلیم قرآن و حدیث را برای اثبات مدعای مذکور از جهت دلالت مخدوش میداند (ص۴۲-۴۸).
مؤلف در ادامه به بیان جزئیات و ویژگیهای وظیفه تربیت اعتقادی فرزندان پرداخته و نکاتی را از جمله «عدم اختصاص این وظیفه به پدران و شمول آن برای مادران به مقتضای اطلاق ادله و یا الغای خصوصیت از پدر و تعمیم آن به مادر؛ اختصاص نداشتن واژه اهل به سنین خاص؛ شامل شدن اطلاق آیه وقایه همه روشهای تربیتی را از جمله ارشاد، تذکر، ترغیب، ترهیب، امر و نهی و...»، بیان کرده است (ص۴۸-۵۳).
آیه وقایه
مؤلف براساس آیه وقایه وظیفه صیانتی را برهمه مکلفان اعم از مردان و زنان نسبت به خانواده خویش که فرزندان قدر متیقن آن محسوب میشوند واجب میداند. این تربیت اعتقادی در همه ساحات (اعم از تربیت اعتقادی، اخلاقی، عبادی و نیز تربیت سیاسی، اجتماعی، شغلی، جنسی و...) بر والدین واجب است و نه فقط در محدوده احکام و معارف. همچنین علاوه بر رویکرد پیشگیرانه اقدامات اصلاحی را نیز شامل شده و همه مراحل تربیت پساز بلوغ را هم در برمیگیرد. این مسئولیت بهصورت یکسان متوجه پدر و مادر بوده و بر هر دو واجب عینی است. روشن است که روشهای تربیتی باید عقلاً و شرعاً مشروع باشند (ص۲۳-۳۷).
تربیت عبادی
آموزش نماز
نویسنده بنابر آیه ۱۳۲ سوره طه «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا» که در آن پیامبر اکرم(ص) به «امر کردن خانواده خود به نماز» مأمور شده است، بر والدین واجب میداند که فرزندان خود را پیش از بلوغ و پس از آن به نمازهای واجبشان امر کنند (ص۶۸).
دلیل دیگری که ذکر میکند مجموعه روایاتی است که به آموزش نماز به فرزند دستور داده و در یک نمای کلی برنامهای از این فرایند ارائه میکنند. وی مجموع روایات را بر اساس «زمان آموزش نماز» و «نوع وظیفه والدین در آموزش نماز» در دو محور دستهبندی کرده است. و در جمع بندی روایات بیان میکند که: آموزش نماز بر اساس صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه زراره از سن ۶ سالگی، و بر اساس صحیحه حلبی از ۷ سالگی خواهد بود. بر مبنای صحیحه معاوية بن وهب و صحيحه احمد بزنطی از سنین بین ۶ و ۷ سالگی میتوان کودک را برای کوتاهی در نماز مؤاخذه کرد و بر اساس حدیث اربعمائه از ۸ سالگی. در روایات صحیح السند از تنبیه بدنی ذکری نشده است؛ از این روایات استفاده میشود که پیش از ۷ سالگی تنبیه بدنی جایز نیست و در ۱۰ سالگی هم امر و هم مؤاخذه و هم تنبیه لازم است. نکته شایان توجه آنکه در مجموع این روایات تداخل سنی مشاهده میشود و قطعاً تفاوتهای فردی، فرهنگی و جغرافیایی در این سنین مؤثر هستند. در ضمن تکلیف دختران و پسران نیز به دلیل تفاوت سن بلوغ شرعی متفاوت خواهد بود (ص۷۲-۸۸).
آموزش روزه و مستحبات
در باب آموزش روزه نیز به سه دسته از روایات اشاره شده است. صحیحه حلبی در باب امر کردن به روزه از سن ۹ سالگی، صحیحه معاویة بن وهب در باب مؤاخذه بر روزه از سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی، و روایتی از زهری در باب روزه تمرینی که البته ضعیفالسند است (ص۸۹-۹۵).
مؤلف از آنجایی که انجام اعمال مستحب، غیر الزامی است؛ آموزش این امور را به قرینه عقلی و ارتکازی، الزامی نمیداند؛ مگر با عارض شدن عناوین ثانوی. بنابراین استحباب آموزش مستحبات به فرزندان بر اساس اطلاقات و عمومات تربیتی قابل اثبات است و حتی داشتن روایتی در این باره نیازی نیست؛ هرچند سند اکثر احادیث درباره آموزش مستحبات به فرزندان ضعیف است. وی در ادامه به ذکر چند نمونه روایت در این مورد میپردازد از جمله آموزش نماز شب، تسبیحات حضرت زهرا (س) و... (ص۹۶-۹۹).
تربیت عاطفی
به نظر مؤلف هدف از تربیت عاطفی عبارت است از اینکه «عواطف متربی بهگونهای رشد یابد تا بهخوبی بتواند به خود، خدا، دیگران و طبیعت توجه محبتآمیز داشته باشد» (ص۱۰۵). وی در باب وظیفهمندی والدین در تربیت عاطفی فرزندان «آیه وقایه» و «روایات تأدیب از جمله رساله حقوق امام سجاد(ع)» را به عنوان ادله عام؛ و روایات «ابراز محبت به فرزند» که شامل روایت عبد الله بجلی، مرسله ابن ابی عمیر، روایت یحیی بن مُساوِر و روایت جعفریات میشود را به عنوان ادله خاص ذکر میکند و در ادامه تاکید میکند که مهرورزی دو جنبه دارد: یکی جنبه ارزش اخلاقی و ذاتی آن، که کمال اخلاقی فرد را به دنبال دارد؛ و دیگر اینکه مهرورزی ممکن است با برنامه تربیتی و اهداف انسان سازانه مربی همراه باشد که در این صورت همچون روشی تربیتی و ابزاری برای پرورش (به معنای مطلق تربیت) و یا تربیت عاطفی (به معنای پرورش احساسات و عواطف متربی) تلقی شود (ص۱۰۶-۱۱۷).
حدود مهرورزی، جهتدهی و روشهای تربیت عاطفی
نظر مصنف نیکو بودن عدالتورزی بنا بر مبنای عقل در همه جا است و بر اساس قاعده ملازمه حکم عقل و شرع، عدالتورزی میان فرزندان واجب است؛ اما اگر برتر شمردن برخی فرزندان باعث گمراهی فرزندان دیگر شود بر اساس قاعده «حرمت اعانت بر اثم» و قاعده «صیانت» تفضیل حرام و رعایت مساوات واجب است. همچنین اگر تفاوتگذاری سبب شود فرزندان دیگر آزاری قابل توجه ببینند حرام است. و نیز بر اساس قاعده «لاضرر» و قاعده «مُضاره» رعایت نکردن تساوی میان فرزندان نباید به ضرر زدن به فرزندان دیگر منجر شود (ص۱۱۸-۱۲۱).
وی با توجه به روایات صحیح السند، ایجاد و تثبیت محبت خدا و اولیای الهی در دل فرزندان را واجب دانسته و جهتدهی به عواطف انسانی را به عنوان یکی از روشهای تربیتی قرآن ذکر میکند (ص۱۲۲-۱۲۴)؛ و در مورد روشهای مهرورزی به ذکر و توضیح عناوینی که در روایات آمده است پرداخته است، از جمله روایات رحم بر فرزندان، تصابی (خود را به بچگی زدن)، اکرام فرزند و بوسیدن فرزند، که همگی دلالت بر استحباب این روشها دارند (ص۱۲۵-۱۳۴).
تربیت جنسی
نویسنده منظور از تربیت جنسی در کتاب را فرایند یاریرسانی به متربی برای جهتگیری مناسب و غریزه جنسی و جلوگیری از انحرافات آن در دوره پس از بلوغ میداند. وی در ادامه برای اثبات وظیفهمندی والدین در تربیت جنسی فرزندان و میزان و چگونگی این مسئولیت به آیه وقایه، آیه یاری فرزندان در پاکدامنی «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ/ مائده ۲» و آیه زمینهسازی برای حرام «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ/ مائده ۲» استدلال کرده است (ص۱۳۷-۱۴۶).
پنهانکاری والدین در روابط زناشویی
در مورد لزوم پنهانکاری والدین در روابط زناشویی، پس از بررسی شماری از روایات ضعیفالسند که دلالت بر کراهت شدید مجامعت در صورت دیدن کودک دارند، به امکان استفاده حرمت این عمل از باب «ضم احادیث ضعاف» اشاره کرده و با الغاء خصوصیت روایات را علاوه بر مجامعت شامل سایر تمتعات جنسی هم میداند (ص۱۴۷-۱۵۱).
استیذان (اجازه گرفتن) و جداسازی بستر خواب فرزندان
استحباب اجازه گرفتن فرزندان نابالغ و وجوب اجازه گرفتن فرزندان بالغ، هنگام ورود به خلوتگاه والدین با توجه به آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ... /نور ۵۸ و ۵۹» تبیین شده است و زمان آموزشِ اجازه گرفتن به کودکان نابالغ دورهای در نظر گرفته شده که توان فهم این مسائل را داشته باشند (ص۱۵۲-۱۶۰).
نویسنده در بحث جداسازی بستر خواب فرزندان پساز بررسی سه دسته از روایات بر والدین واجب میداند که بستر خواب فرزندان دختر و پسر را از دهسالگی جدا سازند وی همچنین در چند محور از جمله «وظیفه والدین در جداسازی بستر»، «معنا و شرایط مضجع»، «شخص جداشونده»، «انتهای وجوب جداسازی بستر»، زوایای گوناگون این وظیفه را تبیین میکند (ص۱۶۱-۱۷۱).
تربیت جسمانی
مراد نویسنده از تربیت جسمانی فراهم کردن زمینههای رشد جسمانی و تأمین نیازهای طبیعی و مادی متربی است (ص۱۷۶).
اولین مسئلهای که او در باب تربیت جسمانی مطرح میکند «حضانت فرزند» است. وی در این مورد چهار دلیل برای اثبات وظیفه والدین بیان کرده است که پس از بررسی به این نتیجه میرسد که حضانت بر والدین واجب است، دلایل عبارتاند از آیه ائتمار، «أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ ... وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ... / طلاق، ۶»، «روایات مراحل تأدیب»، «سیره عقلا»، و «روایات حضانت» که مادر را برای حضانت فرزندان خردسال اَحقّ میدانند (ص۱۷۷-۱۹۰). سپس زوایای دیگر این حکم از جمله «وجوب کفایی»، «حضانت عدم اشتراط»، «مباشرت» و «قلمرو حضانت» را در چند محور مورد بررسی قرار داده است (ص۱۹۰).
وجوب نفقه فرزندان بر پدر
در باب وجوب نفقه فرزندان بر والدین به چهار دلیل تمسک شده است. دلالت آیات قرآن مخدوش دانسته شده لکن با توجه به چند روایت صحیح السند وجوب نفقه فرزند بر پدر به اثبات رسیده است. در مورد دلیل محسوب شدن سیره عقلا نیز ممکن است به تناسبات حکم و موضوع، ارتکازات عقلایی و حکم عقل، نفقه فرزندان بر پدر واجب باشد (ص۱۹۲-۱۹۹). در ادامه زوایای دیگری از این وظیفه تبیین شده است از جمله «وجوب عینی»، «گستره تأمین هزینهها»، «محدوده زمانی مسئولیت تأمین هزینههای زندگی»، «قلمرو مفهوم ولد» (ص۱۹۹).
رضاع
نویسنده در مورد رضاع بهترین دلیل را آیه «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ... وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ / بقره ۲۳۳» میداند و طبق آن حکم به استحباب شیر دادن به نوزاد برای مادر میکند (ص۲۰۲) و در ادامه به تبیین زوایای این حکم میپردازد، از جمله «استحباب مؤکد»، «شیر آغوز»، «وظیفه پدر در اینباره»، «تقدم مادر در ارضاع»، «استحقاق اخذ اجرت برای مادر» (ص۲۰۴).
اعتبار سند رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام
در آخر کتاب نویسنده به دلیل اهمیت و سرنوشتساز بودن رساله مشهور امام سجاد(ع) به بررسی سندی این روایت به شکل تفصیلی پرداخته و در نهایت این رساله را از سند معتبر برخوردار میداند (ص۲۰۸-۲۱۵).